بخش سوم
با بر سر کار رفتن موسولینی و دولت فاشیست به گونه ای نهایی در ۱۷ نوامبر ۱۹۲۲ شرایط مبارزه برای نیروها و تشکیلات های ضد فاشیستی، سوسیالیستی و کمونیستی سخت تر شد و گاه در میان برخی ابهام و انحراف در زمینه سیاسی و ارزیابی پدید آورد، اما به زودی همه قربانی این خشونت خانمانسوز شدند، که بیش از بیست سال دوام آورد. گذشته از عوامل دیگری چون بحران های اقتصادی، اجتماعی، تضاد های طبقاتی، سیاسیِ درونی و بیرونی و جنگ و تأثیر آن ها در میان روشنفکران و مبارزان دمکراتیک و چپ در برگزیدن سیاست، شیوه، راهکاری در رویارویی با این معضلات، در خور است که دست کم اندکی به رَوَند تاریخِ درونی، بینش رهبران، تضادها و همسوییِ جریان ها در جنبش و تشکیلات سوسیالیستی و کمونیستی پرداخت.
اختلافات درون جنبش کمونیستی که از دیرباز ریشه در انترناسیونال های یکم و دوم با جریانات راست گرا، انقلابی و چپ گرای افراطی داشت به گونه ای بارز و تعیین کننده، در آغاز جنگ جهانی یکم در حزب سوسیالیست ایتالیا می توان یافت که با اخراج موسولینی و همراهانش، که پایه های جنبش فاشیستی را بنا کرده و خواهان شرکت در جنگ بودند، آغاز شد.
شوربختانه احزاب سوسیال دمکرات آلمان و فرانسه، با اندیشهِ «دفاع از سرزمین مادری» و همسویی و پشتیبانی از دولت هایشان برای شرکت در جنگ را اعلام کرده بودند زمینه ساز دگرگونی ها و انشعابات آینده و تضعیف جنبش کارگری شد، آنهم در زمانی که نیروهای راست و خشن در زیر یک پرچم در راه برقراریِ حکومت خانمانسوز فاشیسم متحد می شدند.
شانزدهمین کنگره حزب سوسیالیست ایتالیا در روز های ۵ تا ۸ اکتبر ۱۹۱۹ در شهر بولونیا برگزار شد که در آن ماسّیمالیست ها ۶۵٪ آراء را به دست آوردند و به انترناسیونال سوم، که چند ماه پیش از آن در ۲ مارس در مسکو آغاز شده بود، پیوستند. پس از این رأی کنگره و در اقلیت ماندنِ رفرمیست ها، فیلیپّو توراتی که یکی از مهمترین پایه گذاران و رهبران حزب سوسیالیست بود با انتقاد خود گفت: «شیفتگی بت پرستانه» ماسّیمالیست ها به بلشویک ها که حزب را تصاحب و طبقه کارگر را از انقلاب دور کرده، با ایستادگی «در انتظار معجزه ای مسیح گونه و خشن» به آن پایبند هستند و اینگونه از جهت «کارِ پیگیر و اندیشمندانه برای پیروزی گام به گام، که تنها راه پیروزی انقلاب است منحرف می کنند».
همچنین جناح چپ حزب سوسیالیست ، ماسّیمالیست ها را سخت به انتقاد گرفتند.
اَمَدِئو بُردیگا (Amadeo Boriga) از جناح «کمونیست های ناب» گروهی به نامِ «ممتنع» تشکیل داد و بر این باور بود که نیاز به تعیین و برقراری و آنتی تز با مجموعه سیستم بورژوازی است و از این روی شرکت در انتخابات را رَد کرد، همچنین خواست تا در باره کسانی که در حزب مخالفِ انقلاب مسلحانه هستند روشنگری و اعلام موضع شود، اما با مخالفت جاچینتو مِنوتّی سِرّاتی ( Giacinto Menutti Serrati) و اکثریت جناح ماسّیمالیست ها، با این موضع که حاضر به پذیرش «مسئولیت انشعاب نیست» رو به رو گشت.
در پایان کنگره، نیکُلا بُمباچّی ( Nicola Bomba ci) از جناح کمونیست های متحد، به جای کُستانتینو لاتسَری (Costantino Lazzari) از جناح ماسّیمالیست، که در اقلیت قرار گرفته بود، به دبیری حزب برگزیده شد.
فاشیست ها و همسو هایشان در راه اتحاد بودند اما سوسیالیست ها و کمونیست ها در راه انشعاب! و شوربختانه با توجه به رشد فاشیسم و مبارزات و اعتصابات سراسری کارگران، کشاورزان و دیگر اقشار مردم برای به دست آوردن حقوق خویش، هیچ تغییرِ مثبتی در میان جناح های حزب سوسیالیست پدید نیامد و اوضاع بدین گونه پیش رفت.
هفدهمین کنگره تاریخیِ حزب سوسیالیست از روز ۱۵ تا ۲۱ ژانویه ۱۹۱۹ در شهر لیوُرنو ( Livorno) برگزار شد. پس از چند روز گفت و شنود سخت در میان سه جریان و بیان دیدگاه ها، موضع گیری ها و باور به راه های گونه گونه، نتیجه مجموعه آراء که از سوی کنگره های شهرهای فلورانس، ایمُلا (Imola) و رِجُّو اِمیلیا (Reggio Emilia) و بخش های آنان به کنگره لیوُرنو ارائه شده بود چنین است:
– ماسّیمالیست های متحد ( سِرّاتی) ۸۹۰۲۸ رأی جناح مشهور به نام «فلورانس»
– کمونیست ها «ناب» ( بُردیگا، تِرّاچینی، گرامشی) ۵۸۷۸۳ رأی جناح مشهور به نام «ایمُلا»
– رفرمیست ها (توراتی) ۱۴۶۹۵ رأی جناح مشهور به نام «رِجُّو اِمیلیا»
– ممتنع ها ۹۸۱ رأی
کمونیست ها از تالار کنگره بیرون رفتند و در تالار دیگری حزب کمونیست ایتالیا (PCd’I) را در همسو شدن با ۲۱ نکته پیشنهادی در انترناسیونال کمونیستی ( که بیشتر از اندیشه لنین سرچشمه گرفته و در جریان بود و به گونه نهایی در ۷ آگوست ۱۹۲۰ در کنگره کمینترن به تصویب رسید) پایه گذاری کردند. لنین در پیامی حزب سوسیالیست ایتالیا را دعوت کرده بود که متحد و یکپارچه و با پیروی از اصول، جناح رفرمیست ها با رهبری توراتی را از حزب بیرون کنند.
در باره فیلیپّو توراتی و پیرامون آن:
او یک رهبر سیاسی، روزنامه نگار و سیاست شناس، و وکیل بود؛ یکی از نخستین و مهم ترین و پایه گذاران و رهبران «حزب کارگران ایتالیایی» در سال ۱۸۹۲ بود که در سال ۱۸۹۳ به نام «حزب سوسیالیست کارگران ایتالیایی» و سپس به گونه ای نهایی در سال ۱۸۹۴ به «حزب سوسیالیست ایتالیا» تغییر نام داد.
توراتی در ۲۶ نوامبر ۱۸۵۷ در شهر کوچک کَنسو ( Canzo) از بخش های شهر کُمو (Como) … زاده شد. پدرش یک مقام بالای دولتی با بینشی محافظهکار بود. در نوجوانی با مجله های دمکراتیک و رادیکال همکاری می کرد و سپس در دانشگاه بولونیا نام نویسی کرد و در رشته قضایی فارغ التحصیل و در سال ۱۸۸۷ وکیل شد. او در دوره دانشجویی اش در بازگشت های مرتب به زادگاهش به مطالعات ژرف در زمینه ادبیات نیز می پرداخت؛ در سال۱۸۸۸ در شهر میلان سکونت گزید و در آنجا با روشنفکران برجستهِ جمهوری خواه و فیلسوف آشنا شد و به نقد ادبی پرداخت. رابطه تنگاتنگ او با کارگران میلان و دوستی با آنّا کولیشوا (Anna Kulišëva)، که یک مبارزِ مارکسیست انقلابی، پزشک برجسته و روزنامه نگار«روسی» بود در خط سیاسی توراتی تعیین کننده شدند.
آنّا کولیشوا (زاده: ۹ آگوست ۱۸۵۵ زینفِروپُلی ( Sinferopoli ) نیز یکی از پایه گذاران و رهبران حزب سوسیالیست ایتالیا بود. زندگی نامه او در راه مبارزه از نوجوانی و خدماتش در زمینه های علمی و اجتماعی درخور توجه است. در سال ۱۸۸۵ رابطه احساسی و همسری میان او و توراتی برقرار شد که تا زمان مرگ آنّا در ۲۹ دسامبر ۱۹۲۵ ادامه داشت.
توراتی در ژوئن سال ۱۸۹۵ نماینده مجلس شد و در همان زمان راهگشای همکاری با جمهوری خواهانِ پیرو بینش و راه جوزپه مَتسینی ( Giuseppe Mazzini) و رادیکال ها شد. در یکم مارس سال ۱۸۹۹ نمایندگی اورا لغو و سپس به جرم رهبری «شورش» در شهر میلان ( مشهور به Moti di Milano)، که در روزهای ۶ تا ۹ ماه مه ۱۸۹۸ بر ضد دولت انجام یافته بود، دستگیر و به دوازده سال زندان محکوم شد، اما در همان سال در اعلام عفو، او نیز آزاد گشت. در «شورش» نامبرده، که در شهرهای دیگر نیز برگزار شده بود، کارگران و مردم، برای شرایط سخت کار و گرانی نرخ نان به پا خواسته بودند، در رویارویی با نیروهای انتظامی و ارتشی که به توپ و تفنگ مسلح بودند زد و خورد خونینی در گرفت که در پایان ۸۱ تن از کارگران و مردمِ بیگناه و دو تن از نیروهای انتظامی کشته شدند و ۴۵۰ تن زخمی به جای ماند.
توراتی در سال ۱۹۰۱ با باور و درخواست های خود بر پایه «برنامه حداقل» (مینیمالیست) گام به گام، با هدف رفرم نسبی، در همسویی با سوسیالیست های رفرمیست که در پی توافق با نیروهای سیاسی میانه رو بودند در آغاز از دولت لیبرالِ میانه رُوِ جوزپّه زَنَردِلّی (Giuseppe Zanardelli) پشتیبانی کرد و نیز این گونه در سال ۱۹۰۳ با دولت جوانّی جولیتّی(Giovanni Giolitti) که با در خواست تعیین قوانینی مهم چون:
حمایت از کار زنان و کودکان، سوانح، نقص عضو و پیری، کمیته های مشورتی برای کار و گشودن راه در سوی تعاونی ها، که پذیرفته شد و در دستور کار قرار گرفت؛ اما به دلیل سیاست تبعیض گرایانه جولیتّی در اجرای این قوانین، تنها برای کارگرانی که بهتر ارگانیزه هستند، جریان چپ حزب سوسیالیست در کنگره سال ۱۹۰۴ این شیوه را نپذیرفت و توراتی را در اقلیت گذاشت.
جریان گام به گام در کنگره سال ۱۹۰۸ در اتحاد با انحصار طلبان برتری یافت و در سال های پس از آن توراتی رهبری نمایندگان مهم گروه پارلمانی را به دست گرفت و این گونه امتیاز گفتگو با جولیتّی را، که در آن زمان با توجه و دقت سیاست پیگرد نسبت به رشد چپ را به کار می برد، برخوردار بود.
جنگ لیبی (میان ایتالیا و ترک های عثمانی در لیبی از ۵ اکتبر ۱۹۱۱ تا ۱۸ ۱کتبر ۱۹۱۲) انگیزه ای شد برای شکاف میان حزب سوسیالیست و دولت جولیتّی را، که راهگشا و آغازگر برای استعمار لیبی بود، پدید آورد، و این در دوره ای که جناح ماسّیمالیست بار دیگر در راه برتری در درون حزب بود.
در کنگره سیزده حزب سوسیالیست از روز ۷ تا ۱۰ جولای سال ۱۹۱۲ در رِجّو اِمیلیا، جناح چپ درونیِ انقلابیِ ماسّیمالیست با رهبری موسولینی اکثریت را به دست آورد و رهبران جناح راستِ میانه رو و رفرمیست را از حزب بیرون کردند و کُستانتینو لاتسَری را به دبیری و موسولینی را به مدیری روزنامه آوانتی برگزیدند. پس از آن اخراج شدگان «حزب سوسیالیست رفرمیست ایتالیایی» را برپا کرده و در انتخابات ۱۹۱۳، ۳،۹٪ آراء را به دست آوردند.
در کنگره چهاردهم، از ۲۶ تا ۲۹ آوریل ۱۹۱۴، در شهر اَنکونا ( Ancona) قدرت ماسّیمالیست ها استوارتر شد. گزارش دبیر حزب، لاتسَری، و پخش و فروش گستردهِ روزنامه حزب، آوانتی، به ویژه برای شخص موسولینی بس موفقیت آمیز و با کف زدن های زیاد همراه بود، همچنین پیشنهاد موسولینی به کنگره، پیرامون نپذیرفتن و غیر ممکن بودن همزیستی میان حزب و ماسونرها ( Free Mason) و اخراج بیدرنگ کسانی که ماسون را ترک نمی کنند پذیرفته شد؛ که این به نوبه خود انگیزه ریزش بسیاری از اعضاء ، به ویژه سالخوردگان و کسانی که پیشتر در احزاب و جنبش های جمهوری خواه و بیشتر از این، از سوی پیروانِ موضع گام به گام و رفرمیست توراتی شد.
پس از اخراج موسولینی از حزب در پایان همان سال بر سرِ تغییرِ موضع و خواست دخالت در جنگ (که در بخش یک از آن سخن رفت)، توراتی موضع حزب را، در مخالفت با جنگ و بی طرفیِ ایتالیا، پذیرفته بود، هرچند که تنظیم و ویراستاری آن از سوی لاتسَری در یک شعار «نه پیوستن، نه خرابکاری» بود، اما راه گریز و مشروط بر نیاز، در اینکه بستگی به خواست و پذیرش از سوی بسیاری از سوسیالیست های داوطلب، در زمانی که فراخوانده می شدند را در خود داشت.
پس از فاجعه« نَبَرد کَپُرِتّو (Caporetto Kabarid یا دوازدهمین نَبَرد ایزُنذو Isonzo) که در ساعت ۲ بامدادِ روز ۲۴ اکتبر ۱۹۱۷ از سوی مجارستان، اتریش و آلمان بر علیه لشکر دوم ارتش پادشاهی ایتالیا در منطقه مرزی کنونی اسلُونیا به وقوع پیوست و نتیجه اش که از ده تا سیزده هزار کشته، سی هزار زخمی، ۲۶۵ هزار زندانی و تلاشی ارتش ایتالیا در آن منطقه بود، توراتی بر این باور شد که در آن لحظه دفاع از میهن در خطر و شاید مهم تر از مبارزه طبقاتی است، و در سخنرانی اش در مجلس، شرکت در جنگ و کوشش حزب را در این امر به زبان آورد، که با کف زدن های زیاد پاسخ داده شد.
این اعلام موضع ارزش آن را داشت و درخور آن بود که لنین او را متهم به اپورتونیسم و سوسیال شونیسم بکند