هفتاد سال از کودتای امپریالیستی علیه طبقه کارگر و نیروهای مترقی و استقلال خواه ایران می گذرد. کودتایی که محمد رضا شاه فراری را به کمک دستگاههای امنیتی انگلیس و آمریکا با براندازی دولت دکتر محمد مصدق بار دیگر به تخت نشاند.
اسناد زیادی در این سالها انتشار یافته است که به درستی گواهی میدهند چگونه دولتهای پادشاهی بریتانیا و ایالات متحده آمریکا با همکاری مستقیم محمد رضا شاه، و آیت الله ابوالقاسم کاشانی در ۲۵ مرداد دست به کودتا زدند و توانستند پس از سه روز رادیو تهران را تسخیر کنند و سرلشکر ابوالفضل زاهدی پیروزی کودتاچیان را اعلام نماید. سلطنت طلبان به عبث تلاش کردهاند چنین خیانت و جنایتی را قیام ملی جا زنند و نقش دجالههایی چون شعبان بی مخ و خانم اعتضادی را شرکت مردم شاه پرست بنامند. انتشار اسناد اصلی محرمانه خود کودتاچیان و اعتراف مقامات تا سطح رئیس جمهوری آمریکا بیل کلینتون جای بحثی در این مورد باقی نگذاشته است.
ما در این نوشته میخواهیم از زاویه دیگری که کمتر بدان پرداخته شده است به کودتا نگاه کنیم. و نشان دهیم که جنبش کارگری ایران و شرکت مستقل سازمانی طبقه کارگر در این مبارزه علیه چپاول و غارت ملی خلقهای ستمدیده ایران که نویسندگان بورژوازی آنرا نادیده گرفتهاند از آغازگران نهضت ضد استعماری بوده ونقش تعیین کنندهای در روی کار آمدن دکتر مصدق و خلع ید از سلطه انگلیس ها بر این صنعت داشته است. این موضوع تنها تصحیح یک اشتباه از لحاظ تاریخی نیست بلکه در اوضاع کنونی که تضاد طبقاتی در جامعه بیشتر از هر زمان دیگر حاد شده است و جنبش کارگری و هوادارانش هر روز بیشتر به نقش دوران سازش پی می برند دارای اهمیت است و می تواند در تصحیح نظرات انحرافی موجود در جنبش چپ در کم بها دادن به نقش طبقه کارگر ایران در تحولات اجتماعی صدسال گذشته یاری رساند. بدین منظور از یکسو مروری داریم به مبارزات عملی و سازماندهی طبقه کارگر در دفاع از حقوق پایمال شده ملت ایران و غارتگریهای استعمار انگلیس و از سوی دیگر به ماهیت طبقاتی این مبارزه می پردازیم و نشان می دهیم قهرمان ملی در این مبارزه تاریخی – مبارزه علیه انگلیس طبقه کارگر است.
طبقه کارگر ایران و دفاع از منافع ملی
یکی از ویژگی های جامعه ایران رشد ناموزون اقتصادی آنست که هنوز هم ادامه دارد یعنی یک صنعت پیشرفته در برابر اقتصاد شبانی و تولید ماقبل سرمایه داری با کشف ذخایر زیر زمینی نفت در اوایل قرن بیستم در آغاز قرن بیستم ایجاد صنایع حفاری و تصفیه و حمل و نقل این طلای سیاه در زمان خودش بخشی از ایران را به پیشرفته ترین ابزار صنعتی جهان مسلح کرد و بسرعت رعایا و فرودستان ایرانی را از اقصا نقاط ایران به خوزستان برای کار کشاند. نیروی کاری که در میان آنها کار گران آگاهی هم بودند که در جریان تحولات انقلابی همسایه شمالی شرکت کرده بودند و به اهمیت سازماندهی طبقه خود آگاه بودند.
مبارزه طبقه کارگر برای اثبات خود بعنوان یک طبقه آگاه به روشنفکران چپ تاریخ پر درد سری را دارد که همچنان تا امروز ادامه دارد. برای هر کمونیست و سوسیالیست امروزی ایران و هر فعال کارگری درک این رشد ناموزون اقتصادی ایران و در یافتن این حقیقت که کمونیسم به ایران عمدتا توسط کارگران مهاجر به قفقاز آنهم از ملیتهای مختلف به ایران آمده و در پیشرفتهترین صنایع آن زمان جهان، میان بیش از صد هزار کارگر صنعتی ریشه دوانده دارای اهمیت دو چندانی است. درست بر اثر این نا آشنایی است که نقش تعیین کننده مبارزات طبقه کارگر ایران علیه استعمار انگلیس در ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران نادیده گرفته شده است. هنوز در جنبش چپ و کمونیست ایران گرایش نفی نقش طبقه کارگر و سازماندهی مستقل آن بعنوان یک طبقه مستقل آگاه که توانایی دارد هم در ایران تحت سلطه استعمار و امپریالیستی توسعه نیافته علیه غارت بیگانگان و هم علیه سرمایهداری در حال رشد داخلی که نافش به اقتصاد جهان سرمایهداری بند است مبارزه کند موجود است. این درک نادرست ریشه در جنبش کارگری جهانی دارد هنگامی که اجتماعیون عامیون ایران در پی سازماندهی خود بعنوان کارگران آگاه و متشکل قد علم کردند. پاره ای از سران انترناسیونال دوم از جمله کائوتسکی مرتد به قول لنین با آنها به مخالفت برخاستند که جامعه ایران توسعه نیافته است و آنها را راهنمایی کردند که به بورژوازی ضد نظامهای پیش از سرمایهداری به پیوندند. چه خوب که همگی رهبران انترناسیونال دوم از کائوتسکی پیروی نکردند. بین رهبران سوسیال دموکراسی اروپا در مورد شرایط ایران آن زمان و برنامه طبقه کارگر ایران اختلاف نظر بوده است: نظریهای بوده که معتقد به فعالیت مستقل کارگری بر اساس مبارزه علیه سرمایه داخلی و خارجی بوده و نظریه دیگری که جامعه ایران را توسعه نیافته ارزیابی می کرده و معتقد بوده که پرولتاریای صنعتی موجود نیست در نتیجه باید با جنبش ملی سرمایه متحد شود و احتیاج به حزب سیاسی مستقل خود را با پرچم سوسیالیستی ندارد. – ( رجوع کنید به توده ارگان سازمان انقلابی ایران شماره ۱۵ شهریور ۱۳۴۸ صفحه پانزده) این ایده مارکسیستی مرکز گرایی اروپایی مورد قبول کارگران و روشنفکران ایرانی نشد. خوشبختانه فعالیتهای همه جانبه کارگران آگاه شده بویژه آنهایی که تماس تنگاتنگ با بلشویکها در دوران کار در قفقاز داشتند و مهمتر اینکه مبارزه آشکار سازماندهی در آبادان و دیگر نقاط ایران ، کارگران ایران در عمل ثابت کردند متشکل و آگاه در صحنه مبارزه هستند. کنگره بنبان گذاری حزب کمونیست ایران در انزلی در ژوئن ۱۹۲۱ به این واقعیت مُهر تائید زد که طبقه کارگر ایران توانایی یافته به عنوان یک نیروی سیاسی با برنامه مستقل طبقاتی خود را متشکل کند و برای کسب قدرت سیاسی فعالیت نماید. این برنامه اصولی و درست حزب کمونیست ایران که متکی به قدر ت طبقه کارگر متشکل بود به سنگری محکم در مبارزه علیه استعمار و در جنوب به نیروی اجتماعی عظیمی علیه سلطه شرکت غارتگر نفت انگلیس تبدیل شد بطوری که کنسول انگلیس در آبادان فعالیت کارگران را خطر بزرگی برای امپراطوری انگلیس ارزیابی می کند و نقشه کودتای سید ضیا و رضا خان میر پنج را برای سرکوب این جنبش به وزارت خارجه انگلیس پیشنهاد می کند.
برای درک ماهیت کودتای ۲۸ مرداد باید به ماهیت کودتای ۱۲۹۹ انگلیسها رجوع کرد تا به این حقیقت برسیم که پشت تسلط بر منابع نفت ایران سیاست جهانی یک ابر قدرت امپریالیستی قرار دارد که برای ادامه قدرت جهانی خود له کردن یک ملت را در سر دارد و تصور اینکه سرمایههای انگلیسی می روند و کشور های دیگر را هم مثل خود سرمایه داری می کنند درست نیست در آن زمان و مثل امروز کارگران خود مستقیم وقتی که با سرپرست ها و مدیران پالایشگاه آبادان روبرو شدند قبل از هر کس دیگری به این امر پی بردند. و قبل از هر رهبر ملی دیگر به مقاومت برخاستند. و درست بدین دلیل قابل تشخیص عملی است که چون کارگران ایرانی مستقیم با انگلیسها روبرو بودند نه تنها به جنایت آنها پی بردند، نه تنها اولینها بودند که دست به مبارزه علیه آنها زدند بلکه آگاهی یافتند که نقش تعیین کنندهای در تولید دارند.
قرارداد دارسی ۱۹۰۱ به مدت شصت سال به دادن ۵۰ هزار لیره انگلیسی نقد به شاه و بیست هزار لیره را بین رجال فاسد آنزمان، دربار قاجاریه و حاکمان محلی با نفوذ منطقه نفت خیز تقسیم کردند. و با ۱۶٪ بعنوان امتیاز یوغ نیمه مستعمرگی را بر گرده مردم ایران سفت کردند. اینجا ما با یک واقعیت تاریخی روبرو می شویم؛ طبقه حاکمه دست در دست چپاول گران بیگانه کارگران ایرانی را در بدترین شرایط زندگی با ۱۴ ساعت کار در بعضی نقاط گاهی با زور و نیروی مسلحانه اجیر می کنند. یک طبقه شریک غارتگران است و طبقه دیگری که بدست آنها بوجود می آیند گورکن آنها چون در شرایط بدی جان می کنند. چون صاحبان صنایع جدید همراه استثمار شدید، کارگر ایرانی را تحقیر می کنند، جلو رشد آنها را می گیرند. کلیه کارهای فنی را به مهاجران هندی واگذار می کنند و سیاست نفاق انداز میان ملیتها حکومت کن را به کار می گیرند. از جمله شیخ خزعل را به طرف خود جلب می کنند تا که از طریق او بتوانند جنبش کارگری را که اکثرا از اقوام غیر عرب بودند سرکوب کنند. اما دشمنان طبقاتی کارگران متوجه شدند که با نیروی منظم و قوی روبرو هستند. در اینجا بود که نقش آگاهی و کادرهای کمونیستی در عمل خود را نشان داد. با تمام اینهمه دشمنیها بزرگترین تظاهرات و اعتصاب را در جنوب علیه غارت مردم ایران و ستم و تبعیض را سازمان دادند و رضا شاه با گسیل نیروهای مسلح خود به جنوب در پشتیبانی از شرکت نفت انگلیس و سرکوب جنبش کارگری که پرچم دادخواهی ملت را بلند کرده بود پا در سرازیری گذاشت که تا آخرش با حکم اخراجش توسط انگلیسها سقوط کرد. اما طبقه کارگر دو باره برخاست این بار با سازماندهی بهتر. منطق طبقه کارگر ایران اتحاد و مبارزه بوده و هست بنابراین با اینکه شرکت نفت بیش از پانصد کارگر پیشرو را پس از سرکوب اخراج کرد اما با سقوط رضا شاه و پیروزی بشریت مترقی در جنگ جهانی دوم، طبقه کارگر ایران به سرعت خود را سازمان داد و در سال هزار وسیصد بیست و شش بار دیگر این بار با عظمتی سراسری و با پشتیبانی نیروهای مترقی پرچم مبارزه علیه غارت شرکت نفت انگلیس را برافراشت. اینبار کارگران شرکت نفت توانستند در چارچوپ خواستهای خود به پیروزی رسند. پشتیبانی جنبشهای اجتماعی متشکل دیگر از اعتصاب، این بار طبقه کارگر متشکل ایران را به درستی به یک آلترناتیو ضد امپریالیستی و ضد طبقه حاکم طرفدار آن تبدیل کرد. تمام واقعیتها نشان میدهد که رای اعتماد مجلس شانزدهم به مصدق برای مقام نخست وزیری درست از ترس حاکمیت وابسته شاهنشاهی از جنبش کارگری ایران و گرایشهای دموکراتیک چپ بوده است.
ادامه دارد
وفا جاسمی