برگرفته از «*مانتلی ریویو»
در حالی که واشنگتن در صدد ایجاد موانع برای ادامه عروج چين است، يک جنگ سرد جديد و مسابقه تسليحات اتمی میان آمريکا و روسيه در حال شکلگیری است.
دولت ترامپ در تلاش برای تضمین تسلط آمریکا در نظامی شدن فضا، نیروی فضایی جدیدی را به عنوان شاخه ای جداگانه از ارتش ایجاد کرده است. بولتن برجسته دانشمندان اتمی با به صدا درآوردن زنگ خطر در مورد خطرات فزاینده یک جنگ هسته ای و بی ثباتی آب و هوا، در سال ۲۰۱۸ ساعت پایان خود را به دو دقیقه مانده به نیمه شب منتقل کرد که نزدیک ترین زمان مربوطه از سال ۱۹۵۳ به این سو میباشد که ظهور سلاح های هسته ای ترمونو هسته ای را مشخص کرد.
تحریم های اقتصادی شدیدی به طور فزاینده از سوی آمریکا بر کشورهایی مانند ونزوئلا و نیکاراگوئه، علی رغم انتخابات دموکراتیک شان- و یا بموجب آن ها- اعمال می شود. جنگ های تجاری و ارزی به طور فعال توسط دول اعظم در حال ترویج است، در حالی که موانع نژادپرستانه علیه مهاجرت همچنان در اروپا و آمریکا تعبیه می شود چرا که حدود ۶۰ میلیون پناهنده ناشی از محیط های ویران شده به فرار آوارگان میانجامد.
جمعیت مهاجران در سراسر جهان به ۲۵۰ میلیون نفر افزایش یافته است وکسانی که در کشورهای پُر درآمد ساکن هستند بیش از ۱۴ درصد جمعیت آن کشورها را تشکیل می دهند که بیشتراز آمار کمتر از ۱۰ درصدی سال ۲۰۰۰ است. در همین حال محافل حاکم و کشورهای ثروتمند به دنبال محصور کردن جزایر قدرت و اخذ امتیاز از توده مردمی هستند که قرار است به سرنوشت خود سپرده شوند.
بیش از سه چهارم یک میلیارد نفر یعنی بیش از ۱۰ درصد از جمعیت جهان، به طور مزمن دچار سوء تغذیه می شوند. استرس غذایی در ایالات متحده همچنان سیرصعودی دارد که منجر به رشد سریع «فروشگاه های دلار cheap dollar stores » که مواد غذایی کم کیفیت و سمی عرضه میکنند. حدود چهل میلیون آمریکایی که نماینده یک خانوار از هشت خانوار که از جمله دربرگیرنده نزدیک به سیزده میلیون کودک هستند، در معرض عدم امنیت غذایی هستند.
شاورزان وابسته به تولید زراعتی، توسط سرمایههای خصوصی تجارت کشاورزی و صندوق های مالی مقتدر در یک فرایند جهانی depeasantization اضمحلالی که بزرگترین حرکت مردم در تاریخ را تشکیل می دهد، از زمین های خود رانده می شوند.
ازدحام جمعیت شهری و فقر در سراسر بسیاری از مناطق جهان به حدی شدید است که اکنون می توان آنرا به طور منطقی به یک «سیاره زاغهها » تشبیه کرد. در همین حال، بازار جهانی مسکن به ارزش ۱۶۳ تریلیون دلار تخمین زده می شود (در مقایسه با ثبت ارزش طلای استخراج شده در طول تمام تاریخ که ۷٫۵ تریلیون دلار تخمین زده می شود).
عصر آنتروپوسن که برای اولین بار بواسطه شتاب بزرگ اقتصاد جهان بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، باعث ایجاد فاصله های عظیمی در مرزهای سیاره ای که از تغییرات آب و هوایی گرفته تا اسیدی شدن اقیانوس ها، تا انقراض ششم، تا اختلال در چرخه های جهانی نیتروژن و فسفر، به از دست دادن آب شیرین، تا ناپدید شدن جنگل ها و آلودگی گسترده سمی- شیمیایی و رادیواکتیو شده است.
در حال حاضر تخمین زده می شود که ۶۰ درصد از جمعیت مهره داران وحش جهان (از جمله پستانداران، خزندگان، دوزیستان، پرندگان، و ماهی ها) از سال ۱۹۷۰ به این سو از بین رفته اند، در حالی که فزونی جهانی بی مُهرِگان در دهه های اخیر ۴۵ درصد کاهش یافته است.
آنچه جیمز هانسنِ اقلیم شناس ناشی از تسریع تغییرات محیط زیستی و مناطق آب و هوایی که به سرعت جابه جا می شوند، «نابودی موجودات زنده» مینامد؛ تنها این فرایند کلی از دست دادن تنوع زیستی را ترکیب می کنند. زیست شناسان انتظار دارند که نیمی از تمام این موجودات زنده تا پایان قرن با انقراض مواجه شوند.
در صورت ادامه روند تغییرات آب و هوایی، “ظرفیت جهانی کربن” مرتبط با افزایش ۲ درجه سانتی گراد در دمای متوسط جهانی در شانزده سال شکسته خواهد شد (در حالی که افزایش ۵/۱ درجه سانتی گراد در دمای متوسط جهانی— و ماندن پائین این درجه که کلید تثبیت طولانی مدت آب و هوا است—در یک دهه میسرخواهد شد).
دانشمندان سیستم زمین شناسی هشدار می دهند که جهان در حال حاضر به طور خطرناکی به یک زمین هات هاوس (خانه داغ) نزدیک است، که در آن تغییرات فاجعه بار آب و هوایی بسته و برگشت ناپذیر خواهد شد. هزینه های اکولوژیکی، اجتماعی، و اقتصادی برای بشریت در نتیجه ادامه افزایش انتشار کربن ۲ درصد در سالِ دهه های اخیر
(افزایش ۲٫۷ درصد—۳٫۴ درصد در سال ۲۰۱۸ در ایالات متحده)، و عدم پاسخگویی به حداقل ۳٫۰ درصد کاهش سالانه انتشار گازهای گلخانه ای که در حال حاضر برای جلوگیری از بی ثباتی فاجعه بار تعادل انرژی زمین مورد نیاز است، به سادگی به حساب نمیآید.
با این وجود، شرکت های بزرگ انرژی همچنان در مورد تغییرات آب و هوایی دروغ می گویند، ترویج و سرمایهگذاری در انکار دادههای محیط زیستی —در حالی که در اسناد داخلی خود بوجود فاکتها اعتراف می کنند. این شرکت ها برای سرعت بخشیدن به استخراج و تولید سوخت های فسیلی فعالیت میکنند، که شامل کثیف ترین و بیشترین انواع تولید گازهای گلخانه ای، برای درو سود عظیم در این روند است.
ذوب یخ قطب شمال بموجب گرم شدن کره زمین توسط سرمایه به مثابه یک ال دورادو جدید دیده می شود و ذخایر عظیم نفت و گاز بیشتری را باز می کند که بدون توجه به عواقب زیست محیطی زمین مورد بهره برداری قرار گیرد.
اکسون موبیل در واکنش به گزارش های علمی در مورد تغییرات آب و هوایی اعلام کرد که قصد دارد تمام ذخایر سوخت فسیلی را که در اختیار دارد استخراج کرده و به فروش رساند. شرکت های انرژی همچنان در مذاکرات زیست محیطی دخالت می کنند تا اطمینان حاصل کنند که هر گونه توافق برای محدود کردن انتشار کربن را سد نمایند. کشورهای سرمایه داری همه جا برای انباشت قدری بیشتر سرمایه به قیمت بی ثباتی محیط زیست تلاش کرده و آینده بشریت را تهدید می کنند.
سرمایه داری در بهترین حالت به عنوان یک شیوه تولید رقابت و مبادله برای انباشت سرمایه از طریق بهره برداری از نیروی کار کارگران و مالکیت خصوصی ارزش اضافی (ارزش تولید شده فراتر از هزینه های تولید و تجدید حیات کارگران) درک می شود.
شیوه حقیقی درمحاسبات اقتصاد سرمایه داری از طریق ارزش آفرینی درکالا یا خدماتی که به بازار عرضه میشود و در نتیجه درآمد تولید میکند تعیین می شود.
به این ترتیب است که بخش بیشتری از هزینه های اجتماعی و زیست محیطی تولید خارج از بازار در این شکل از ارزش گذاری کنار گذاشته می شود و به صرف “عوامل خارجی ” منفی وغیر مرتبط با اقتصاد سرمایه داری به آنها برخورد میشود —چه به لحاظ کوتاه شدن و تخریب درزندگی انسان و چه به لحاظ تخریب درطبیعت (محیط طبیعی). همان طور که اقتصاددان محیط زیست کی ویلیام کاپ مطرح کرد، «سرمایه داری باید به عنوان اقتصاد هزینه های پرداخت نشده در نظر گرفته شود.»
ما اکنون در قرن بیست و یکم به نقطه ای رسیده ایم که در آن عوامل خارجی این نظام غیرمنطقی مانند هزینه های جنگ، تهی شدن منابع طبیعی، اتلاف زندگی انسان ها و اختلال در محیط سیاره ای، اکنون به مراتب از هر گونه منافع اقتصادی آینده ای که سرمایه داری به عنوان یک کل به جامعه ارائه می دهد فراتر می رود.
انباشت سرمایه و جمع آوری ثروت با هزینه های فزاینده شکاف غیر قابل فسخ در شرایط اجتماعی و زیست محیطی حاکم بر زندگی انسان روی زمین رخ می دهد.
برخی استدلال می کنند که چین به عنوان یک استثنا در بسیاری از موارد بالا، به حساب میآید، مشخصاً در رابطه با نرخ به ظاهر غیر قابل توقف از پیشرفت اقتصادی آن (علیرغم تناقضات عمیق اجتماعی و اکولوژیکی). توجه داشته باشیم که توسعه چین ریشه در انقلاب ۱۹۴۹ دارد که توسط حزب کمونیست چین به رهبری مائو تسه دونگ انجام شد و از نظام امپریالیستی گسست کرد.
این امر به آن اجازه داد تا برای دهه ها تحت یک اقتصاد برنامه ریزی شده تا حد زیادی فارغ از محدودیت های نیروهای خارجی توسعه یابد و پایگاه اقتصادی کشاورزی و صنعتی قوی ایجاد کند.
در ادامه ، چرخشی در دوره اصلاحات پسا مائوئیست بوجود آمد که به یک سیستم ترکیبی از برنامه ریزی محدود تر دولتی همراه با اتکای بسیار بیشتر به روابط بازار (و گسترش گسترده ای از بدهی و حدس و گمان) تحت شرایط—جهانی شدن بازار جهانی—که به ویژه مصادف با “رسیدن” “catching up.” بود. از طریق جنگ های تجاری و فشارهای دیگر با هدف بی ثبات کردن موقعیت چین در بازار جهانی، آمریکا در حال حاضر به دنبال به چالش کشیدن پایگاه های رشد چین در تجارت جهانی است.
بنابراین چین نه چندان برای موفقیت های سرمایه داری دیرهنگام بلکه مبین محدودیت های ذاتی خود میباشد. مدل چینی فعلی، گذشته از این، بسیاری از گرایش های مخرب سیستم انباشت سرمایه را در درون خود حمل می کند. در نهایت، آینده چین نیز به بازگشت به روند گذار انقلابی بستگی دارد که توسط مردم خود برانگیخته شده است.
این شرایط فاجعه بار که مشخصه سرمایه داری در سراسر جهان است چگونه توسعه یافت؟ درک شکست سرمایه داری که از قرن بیستم آغاز می شود، نیاز به بررسی تاریخی ظهور نئولیبرالیسم دارد و اینکه چگونه این تنها در خدمت افزایش نقش مخرب نظام بوده است. تنها در آن صورت می توانیم به آینده بشریت در قرن بیست و یکم بپردازیم.
ادامه دارد