کشتن مهسا امینی، و اعتراضات و شورش های گسترده و پیگیر و خشونت بار اخیر، باعث شده است که هر فرد و نیروی سیاسی تا حد نهادها و افراد سیاسی در سطح داخلی و بین المللی نسبت به آن موضع گیری کنند.
اعتراض به کشتن مهسا که در ادامه سرکوب زنان و بی حرمتی و تحقیر تحت عنوان حجاب بود به سرعت به خواست های دیگر سیاسی کشیده شد و دیگر بر سر حقوق برابر و یا نفی حجاب اجباری متوقف نماند.
بسیاری از نیروهای معترض داخل حکومت راه حل جواب به اعتراضات کنونی را در بازگشت به دوران خمینی یاد می کنند و بی شرمانه خواهان سرکوب بی رحمانه تر و کشتن و بگیرو ببند و شکنجه و اعدام مخالفین هستند. خامنه ای خود از این نظریه دفاع می کند که نیروهای سرکوب بایستی همچون جنگ ایران و عراق عقب ننشسته و سرکوب اعتراضات را ادامه دهند. درعین حال جناح دیگری از داخل حکومت خواهان نرمش پذیری برای نجات اسلام است. و نه ولایت فقیه بلکه دست اندار کاران حکومتی را مسبب اوضاع پیش آمده می داند.
اصلاح طلبان حکومتی همچون سروش دباغ و تاجزاده و خاتمی با سایه روشن هایی مشغول نصحیت کردن حکومت در جهت تعدیل رفتارهای ” تندروانه ” شان هستند.
جناح های دیگر بورژوازی همچون سلطنت طلبان، پیام دوستانه با کمی تحکم برای سرکوب گران امنیتی و نظامی از ارتش و سپاه تا پلیس و بسیجی می فرستند که مردم را سرکوب نکنید. که ما باشماییم.
در سطح بین المللی دولت های آمریکا و اروپا به ناگاه مدافع زنان و مردم ایران شده و پیام های همدردی و دفاع از مبارزات مردم ایران و محکوم کردن رژیم اسلامی می فرستند. فریبکاری این دارودسته های بین المللی در طی یک صد سال گذشته بر مردم ایران و جهان روشن و مبرهن است.
روسیه و چین و شانگهای با سکوت نسبی به اوضاع برخورد کرده و سعی می کنند که موضع گیری روشنی نداشته باشند.
اما مردم مترقی و روشنفکران و کمونیست های جهان؛ بی هیچ مصلحت جویی، پشتیبانی بیدریغ خود را از مبارزات مردم اعلام کرده اند.
در تقابل های کنونی و چالش های طبقاتی کنونی که با سبعیت از جانب رژیم به خاک و خون کشیده می شود، همه نیروهای سیاسی در حال تحکیم برنامه های عملی و فکری خود هستند.
اعتراضات و شورش های دور کنونی با تجربه گیری از سال های ۹۶ و ۹۸ چه به لحاظ شعارها و درخواست هایش و نیز از منظر نوع سازماندهی از قوام و پختگی بیشتری برخوردار است. شعارهای گذشته که در زمان خود می توانستند تهیج گر باشند، کهنه شده و مضمون خود را از دست داده و شعارهای روشن تر و شفاف تری را به خیابان آورده است. دیگر از رای من را پس بده خبری نیست و مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر جمهوری اسلامی جای آنرا گرفته است . تکامل اعتراضات و جنبش اجتماعی کنونی، تعیین آلترناتیو و مشخصات سیاسی و عملی آنرا بیش از گذشته در دستور کار گذاشته است. همه از معترضین داخلی و بخش های بالای حکومت تا اصلاح طلبان خارج متوجه شده اند که با سیاست های گذشته ادامه حاکمیت رژیم، دیگر قابل دوام نیستند و خطر سرنگونی به موضوع بالفعل اجتماعی تبدیل شده است. بسیاری از اصلاح طلبان موضع بین دوصندلی را انتخاب کرده اند. آنها از یک طرف با حکومت و از طرف دیگر خود را در صف مردم نشان می دهند. تکامل جنبش اجتماعی کنونی آنها را به جایگاه واقعی شان رانده است و آنها را بیشتر تکه تکه خواهد کرد..
رشد جنبش و محیط و اتمسفری که بوجود می آورد، باعث شده است که شعارهای عمومی جای شعارهای دقیق طبقاتی را بگیرد.
در موضوع شعارها ما با خطر درهم آمیختگی خواست و سوء استفاده از آن توسط بورژوازی، قبل تصاحب قدرت روبرو هستیم. بطور واقعی برآیند نیروهای طبقاتی تعیین خواهد کرد که کدامین شعارها سیر تاریخی را رقم خواهد زد.
در حالیکه در این دور جدید از اعتراضات شعارهای رضا شاهی به کنار گذاشته شد. اما رادیو و تلویزیون های بی بی سی و صدای آمریکا و ایران اینترناسیونال متمرکز در حال آلترناتیو سازی برای رضا پهلوی هستند. تعدادی از قلم به مزدان و روشنفکران خودفروخته نیز در این بلبشوی سیاسی بیکار ننشسته و دست همکاری بسوی کسانی دراز می کنند که مردم ما تاریخا به آنها جواب نه داده اند. سلطنت طلبان بعلت اینکه مورد نفرت عمومی قرار دارند و شعارهای این دوره کاملا علیه آنها هم هست خود را پشت جنبش همه با هم پنهان کرده اند. تلویزیون های خارج از کشوری اعم از بی بی سی و صدای آمریکا و گاهگاهی آلمان و فرانسه و مهمترین شان ایران اینترناسیونال توپخانه های تبلیغاتی این جماعت هستند. تلاش آنها برای نفوذ و به دست گیری تظاهرات داخل و خارج کشور با شکست روبرو شده است و جوانان و دانشجویان و روشنفکران دیگر حاضر نیستند که سلطنت اسلامی را با سلطنت شاهنشاهی مجددا عوض کنند. آنها خواهان دولتی دمکراتیک و مدافع حقوق اکثریت مردم هستند که کاملا با خواست های استبداد سلطنتی ضدیت دارد.
بورژوازی تلاش دارد با صحنه گردانی اعتراضات بویژه در خارج از کشور و تحت عنوان همه با هم هستیم و سوء استفاده از شور و شوق کنونی در مبارزه علیه رژیم ددمنش و جنایتکار اسلامی، اجازه بروز شفاف نظرات را در جهت تعیین نوع حکومت آینده ندهد .اگر جمهوری اسلامی اینکار را با سرکوب فیزیکی و تلاش برای گسترش خرافه کرده است. اپوزیسیون بورژوای خارچ نشین اینرا با فشار از طریق مدیاهای عمومی و عناصر نفوذی خود انجام می دهد. بطور مثال شعار آزادی برای ایران بطور مکرر در تجمع های خارج از کشور مطرح و فریاد زده می شود. ولی وقتی مسئله کدام آزادی برای کی و چی مطرح می شود با مخالفت بخشی که آنرا اتحاد شکن میخوانند و غیره برخورد می شود متاسفانه چپ پراکنده ما هم در برابر اینگونه حرکات نمی ایستد و همه با همی بدون معیار بار دیگر در حال جایگزینی و تکرار تجربه گذشته است. تجربه انقلاب ۵۷ نشان داد که از همین امروز سوسیالیست ها و مدافعین طبقه کارگر باید خط و مرز روشنی با نیروهای بورژوایی که پشت دمکراسی و حقوق بشر و سکوت تحت عنوان اتحاد همگانی بایستند و آنرا افشاء کنند. شعارهای جنبش در خیابان ها تا حدی به آن جواب داده است ولی آنها کافی نیستند. آنچه که امروز مردم ما نمی خواهند بر همه کس روشن است، دولت مذهبی ، سیستم بهره کشی و بی حقوقی و حکومت های خاندانی و………..اما اپوزیسیون بورژوایی با لاپوشانی تضادهای عمیقی که در جامعه ناشی از سیستم استثماری و طبقاتی وجود دارد، آنرا در هیبت نبود دمکراسی و حقوق بشر نشان می دهد تا در آینده بتواند با بازسازی همین سیستم در اشکال دیگر به منافع خود جامه عمل پوشد.
نکات مثبتی که در دور تازه اعتراضات اجتماعی از آن به نحو بهینه ای استفاده می شود، تاکتیک پراکنده و خسته کردن نیروهای رژیم در خیابان هاست. رژیم سعی کرد که با نفوذ عناصر خودی در تظاهرات، آنها را پراکنده کند. اما نه تنها این تاکتیک شکست خورد بلکه خود رژیم به پراکندگی دچار گشته و قادر به مقابله به غیر از استفاده از اسلحه و کشتار نیست. درون صفوف دشمن با اعتراضات خیابانی اخیر کاملا درهم ریخته است. بسیاری از متوهمان به این حکومت حساب خود را از آن جدا کرده برخی به دفاع از معترضین برخاسته اند و برخی فقط به حکومت انتقاد کرده اند. حتی صفوف اصلاح طلبان هم همین وضع را دارد. در واقع می توان گفت که شعارهای متفاوت کنونی بیش از آنکه علیه شعارهای قبلی باشند بعلت تکامل مبارزات مردم و رشد آن بوجود آمده اند. وقتی نیروهای طبقاتی و صفوف جنبش های اعتراضی تکامل میابند همگام با آن تاکتیک ها و شعارهایش هم عوض می شود. برخی از شعارها در گذشته هم بوده است و به همین دلیل در تظاهرات اخیر هم مجددا فریاد زده می شود. مانند زندانی سیاسی آزاد باید گردد. نان کار آزادی و…..
جنبش اخیر دارای دستاوردهای زیادی است از جمله گسترش اعتراضات به بخش هایی که در مبارزات اجتماعی نظاره گر آن بودند. دستاورد دیگر توده ای شدن جنبش درعین حال برجسته شدن حقوق زنان در این مبارزه است. ما در حال گام برداشتن برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هستیم این جنبش گام بزرگ دیگری بسوی این هدف است. روشن تر شدن شعارهای این جنبش بخش های بیشتری از کارگران و زحمتکشان را می تواند بسوی خود جلب کند و یا جدا سازد. عدالت بدون آزادی و بعکس برای کارگران و زحمتکشان غیر قابل قبول و شعاری مبهم است. در حالیکه نان کار آزادی روشنتر خواست اکثریت مردم را بازگو می کند. جوانان در تمام جنبش های اجتماعی ایران همیشه نقشی فعال و مبارزه جویانه ایفاء کرده اند. در این دوره هم بسیار پیشرو و در نبردهای خیابانی شجاعانه ایستاده اند و در بسیاری مواقع نیروهای ویژه را به عقب رانده اند.
در عین حال این جنبش که در حال روشن تر کردن خواست ها و پیدا کردن راهکارهای مبارزه علیه رژیم جمهوری اسلامی است ولی رهبری متمرکز و منسجمی نداشته و مردم اساسا بصورت خود به خودی و با همیاری و تجربیات شخصی کار سازماندهی و مبارزه را جلو می برند. ما با سرنوشت جنبش های خود به خودی آشنا هستیم. در عین حال این جنش بطرف رادیکال شدن پیش می رود ولی بعلت نداشتن رهبری و حضور مدیاهای غربی که در حال افکار سازی و تبدیل شدن به مرکزیت فکری و خبری است، می توانند به یک خطر برای پیروزی این جنبش تبدیل شوند.
عدم وجود رهبری آگاه و ارتباط متقابل آن با مسئله سازماندهی در سطح وسیع توده ای و به عنوان یک آلترناتیو اجتماعی، پیشروی جنبش کنونی را با مشکل روبرو می کند. تفکر عمومی بدین گونه است که چون هزاران نفر با هر فراخوانی در خیابان ها هستند پس مسئله رهبری مبارزه حل شده است و دیگر به تشکیلات برای سازماندهی جنبش احتیاج نیست. سمت و سوی این تفکر انحلال طلبانه عمدتا جنبش طبقه کارگر و سازماندهی درونی آن است. آن نکته ای که حزب زنجبران سالها برایش مبارزه کرده است یعنی ایجاد حزب کمونیست در اوضاع کنونی ضرورت خود را نشان می دهد. این جنبش نشان داد که در عصر سرمایه داری امپریالیستی در هیچ کشوری انقلابات اجتماعی پرولتری بدون احزاب کمونیست انقلابی تحت خط مشی درست ایدئولوژیک -سیاسی امکان پذیر نیست. تزلزل نشان دادن نسبت به نقش حزب کمونیست در مبارزات اجتماعی بشدت به انحلال طلبی انجامیده و شکست طبقه کارگر را تسهیل می کند. پیامدهای این شکست حتی جنبش های دمکراتیک را هم به زانو درخواهد آورد و یا آنرا به نردبان قدرت برای بورژوازی حاکم تبدیل خواهد کرد.
پراکندگی جنبش کمونیستی و فعالین کارگری این امکان را به بخش های مختلف بورژوازی داخلی و امپریالیستی داده است که به افکار سازی و سمت دهی این جنبش در داخل و خارج از کشور پرداخته و در تظاهرات خارج از کشور جلوی کمونیست ها و شعارهایشان بیایستند. این هشداری جدی به صفوف پراکنده ای است که هر چه زودتر باید متحد و متشکل شده و تا حد وحدت صفوف خود جلو بروند. تاریخ صد سال گذشته ما نشان داده است وقتی نیروی رادیکال جامعه متحد و منسجم بوده است توانسته مهر خود را بر جنبش در زمان خود بکوبد و در روند اوضاع تاثیرات تاریخی بگذارد. ما بایستی از تجربیات گذشته درس گرفته و از کنار آن با تمسخر گذر نکنیم. ما بایستی بارها تجربیات خود را جمع بندی کنیم و در خدمت به منافع زحمتکشان آنها را بکار ببریم. تجربه ۵۷ تجربه میلیونها انسانی است که برای سرنگونی یک رژیم دیکتاتوری فداکاری و ازخود گذشتگی های زیادی به خرج دادند ولی به پیروزی نرسیدند و تلاش ها برای تغییر ساختارهای اجتماعی متوقف ماند و با شکست روبرو شد. جنبش توده ای کنونی اوضاع را همچنان که برای انقلابیون مساعد کرده است، بخش های دیگری از بورژوازی را به فعالیت گسترده وا داشته است. ما باید برنامه و اهداف آنها را بطور جدی و در برابر افکار عمومی به نقد جدی کشیده و قبل از اینکه دیر شود و با دست به دست شدن قدرت دوباره در بین جناح های مختلف از سلطنت ، مجاهد و اصلاح طلب، مجددا یک سرکوب چند دهه ساله را تجربه کنیم، بایستی به پراکندگی جنبش کمونیستی خاتمه داده و علیه افکار بشدت فاسد کننده بورژوازی بایستیم. به نطر می رسد که نیروهای کمونیست خطر دارودسته های بورژوازی با کمک امپریالیست ها را برای به دست گرفتن رهبری تظاهرات خارج کشور فهمیده اند ولی به آن درجه ای که بایستی دست به افشاگری بزنند، فعال نیستند. بویژه اینکه اکثریت وسیع شرکت کنندگان در خارج از کشور جوانانی هستند که به درجات مختلفی با نیروهای سلطنت طلب ، مجاهد،؛ اصلاح طلب و امپریالیست ها مرزبندی دارند. پاک سازی فکری این جنبش بزرگترین کمکی است که در حال حاضر می توان به ادامه کاری و پیگیری آن نمود. در دنیای طبقاتی هیچ فکر و اندیشه اجتماعی نیست که به آن مهر طبقاتی نخورده باشد. در این چالش های طبقاتی مبارزه در عین اینکه در خیابان ها تعیین کننده است اما در عین حال نباید فراموش کرد که بدون تئوری انقلابی هیچ انقلابی وجود نخواهد داشت.
امضاء