بیش از چهار دهه است که حاکمان جمهوری اسلامی قول زندگی بهتری را به مردم می دهند که در عمل چیزی جز ادعایی پوچ و بیهوده نبوده است. امسال هم بار دیگر سران قوم جمع شدند و رهبر، سال نو را سال تولید نامید و دستگاههای عریض و طویل از نوحه خوانان و روضه خوانان جیره خوران ولایت که تا دیروز حرف خمینی را نشخوار می کردند و اقتصاد را خر میدانستند از اهمیت اقتصاد مقاومتی و از تولید داخلی دانش بنیانی حرف می زنند. از قرار با خفه کردن رفسنجانی در استخر و یک دست کردن حکومت از جناح اصولگرایان میخواهند چنین جلوه دهند که خرابی ها نه از کل نظام بلکه از جناحی از نظام و آنهم اصلاح طلبان بوده است. مدتی است از درون خود نظام کسانی را گماردند تا با نقد اقتصاد نئولیبرالیستی تاکید کنند دوران اقتصاد نئولیبرالیستی به سبک ایرانی ظاهرا به پایان رسیده است و دوران نظم حکومتی برای برنامه ریزی اقتصادی آنهم بر اساس تولید داخلی، مستقل از صادرات نفت و حل برجام شروع شده است. در اوایل انقلاب که هنوز اسلامیان روشنفکر کراواتی حق فعالیت و بحث و گفتگو داشتند با شعار نه شرقی و نه غربی صحبت از اقتصاد اسلامی همراه بود. تا اینکه آقای رفسنجانی به سردار سازندگی تبدیل شد و طرح نوِ اقتصاد نئولیبرالیستی را لباس روحانیت شیعه پوشاند و حتا تا آنجا رفت که قانون اساسی خود ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی را تغییر داد تا با بانک جهانی و گرایش نئولیبرالیستی سرمایه جهانی همسو شود. نتیجه را به بینیم چیست؟ هم اقتصاد خر است خمینی وهم اقتصاد نئولیبرالیستی سردار سازندگی، ایران را به لبه پرتگاه رسانده است. کار به جایی رسیده که عناصری از خود دستگاه فریادشان بلند است و آژیر فروپاشی را به صدا در آوردهاند.
از خیزش عظیم تودهای میلیونی آبان ۹۸ که مهر باطل خود را به ورشکستگی اقتصاد نئولیبرالیستی زد، نزدیک سه سال می گذرد. در آنجا و در آن زمان کل نظام- اصولگرا و اصلاح طلب، با بکار گرفتن دستگاه های نظامی و تبلیغی خود به جنگ مردم رفتند، همچون قشون مغولان کشتند؛ سوزاندند، دستگیر کردند، بردند، زندانی کردند، شکنجه دادند و به میدانهای اعدام سپردند. هنوز هم هزارانی از دستگیر شدگان یا در زندانند و یا با قید وثیقه در انتظار. آنها معترض به افزایش سه برابر شدن قیمت بنزین بودند. امر ی که مستقیم در زندگی میلیونها انسان زحمتکش تاثیر می گذاشت. این واقعیت را هر سه روسای قوه می دانستند و شخص رهبر هم که حکم آتش به اختیار را صادر کرد به آن واقف بود . حاکمان با آگاهی قیمت را بالا بردند و با کمال آمادگی به میدان آمدند و به سرکوب ستمدیدگان پرداختند. ماهیت مرتجعان ستم به زحمتکشان است و در ستمگری خود تا آنجا پیش می روند که بالاخره سرنگون می شوند. امروز هم همان کسان، در همان نظام وبا همان اعتقادات مذهبی اما با تغییراتی ظاهری و تاکتیکی همچنان به زور بر مسند قدرت تکیه کرده اند وچنین تصور می کنند که با یکدست کردن حکومت و دم از تولید زدن مشکل ایران حل می شود. زهی خیال باطل. اگر چنین توانایی را داشتند که این چهار دهه جامعه را به لبه پرتگاه کنونی نمی کشاندند. مشکل جامعه ریشه ایست و از کل نظام اسلامی سرمایهداری حاکم است، نظامی ادامه دهنده نظام شاهنشاهی با درجه ای عقب مانده تر و غرق در خرافات و موهومات. ایران امروز همانند آن روز که احتیاج به انقلابی ریشهای اجتماعی دارد که مسئله مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را به سود کل جامعه حل کند و شرایط را برای پایان دادن به ستم و استثمار برای همیشه فراهم سازد. این وظیفه همچنان باقی مانده است و چنانچه خامنهای همانند شاه برای معالجه ایران را ترک کند اینبار کارگران و کل مردم ایران که آگاه تر و با درایت تر از گذشته شدهاند؛ خود میدانند چه راهی را باید دنبال کنند.
سیمای جهان و صف آرایی عمومی انقلاب و ضد انقلاب در حال تغییر است. صف آرایی نیروهای انقلابی در برا بر نیروهای ضد انقلابی در حال تکامل است. در سطح کشوری هم تغییرات محسوسی به چشم می خورد. اسلام ولایت فقیه خمینی مشتی مافیای دزد اقتصادی ساخته که کاملا منفرد مورد نفرت توده های مردم هستند. اکثریت عظیم ستمدیدگان و استثمار شوندگان دیگر به این دار دسته باور ندارند و بیشتر به تشکلات خود می پیوندند. دموکراسی از پایین، از کف کارخانهها، اداره شورایی، جنبشهای اجتماعی سراسری و مستقیم پای در عمل به شکل اصلی سازماندهی علیه نظام سرمایهداری حاکم تبدیل شده است.
شعار تولید را بالا برید یک طرف و چگونگی تحقق آن مطلب دیگریست که تنها با تغییر کل نظام اقتصادی، سیاسی، اجتماعی ایران کنونی امکان پذیر است. ما در عصر ا مپریالیسم وانقلابات پرولتاریایی هستیم، ابرقدرت بلامنازع آمریکا در حال افول است، بحران ساختاری سرمایه داری همچنان باقی است. کارگران ایران در پی ادارهی کارخانه و موسسات توسط شورا های مستقل کارگری هستند. فقیران هر روز بیشتر و ثروتمندان هر روز غنیتر و فربهتر می شوند، سرمایهداری در بالاترین مرحله تکامل خود دنیا را به تباهی کشانده، طبیعت را به لبه پرتگاه رسانده و بود و نبود تمدن بشریت را زیر سوال برده است. تنها یک راه بیشتر برای ایران موجود نیست. نقد همه جانبه نظام سرمایهداری وابسته به سرمایههای انحصاری جهان، نقد سیاستهای چهار دههی سلطه جمهوری اسلامی، خاتمه دادن به سیاست شکنجه و سرکوب نیروهای مخالف رژیم جمهوری اسلامی. چهل سال تجربه نشان میدهد خدای مشتی کوچک مافیایی حاکمیت ایران چنین راهی را نخواهد رفت و برای دفاع از منافع هنگفتش تا آخر خواهد جنگید. در همه جا یک درصدیها هستند که بیشتر از هشتاد درصد ثروت و وسایل تولید را در اختیار خود در آوردهاند و نود و نه درصد دیگر حد اکثر بیست در صد را صاحباند. بنابراین توهم به اینکه این مشت کوچک به رضای خود کنار خواهند رفت توهمی بیش نیست. دموکراسی در نظام سرمایهداری چیزی جز خدمت به یک درصدی برای ادامه سلطه آنها نیست. سیاستمداران که در پارلمان می نشینند پاسخگوی منافع شرکتهای بزرگ وبانکها هستند. بنابراین شعار تولید را بالا بریم نوشدارویی است که پس از مرگ جمهوری اسلامی تجویز می شود آنهم بدون هیچگونه تغییرات اساسی سیاسی و اجتماعی با همان نظام ولایت فقیه. البته دست بدست شدن قدرت میان جناح بندی های حکومتی با پشتیبانی های دول سرمایه داری خارجی و آلترناتیو های بورژوازی های خارج کشور همچنان موجود است.
ایران احتیاج به نظامی دارد که برای کلیه ستمکشان و استثمار شوندگان باشد، خودشان آنرا اداره کنند. جامعه ای باشد که با همگانی کردن وسایل تولید شکاف عظیم طبقاتی ایران امروز را از بین ببرد. این نظام چیزی جز نظام کمونیستی نیست که طبقه کارگر پس از به قدرت رسیدن با انقلاب سوسیالیستی شرایط را برای رسیدن به چنین جامعهای فراهم می کند. بگذارید با حرکت از خصوصیات جامعه کنونی ایران و ویژگیهایش نکاتی را که در برنامه طبقه کارگر است را در خطوط کلی ترسیم کنیم تا معلوم شود شعار تولید را بالا بریم چقدر پوچ و بدور از واقعیت و خواست مردم است:
یکم
دموکراسی کارگری و اداره شورائی
با توجه به استبداد مطلقه قرنها در ایران و دیکتاتوری دوران پهلویها و جمهوری اسلامی کنونی مردم ایران احتیاج به یک نظام دموکراسی تودهای که در آن مردم به طور جمعی در تصمیمگیری مشارکت و کنترل کامل دموکراتیک اقتصاد را در دست داشته باشند؛ دارند. این حکومت شورایی چیزی جز دیکتاتوری پرولتاریایی نیست که طبقه کارگر با کسب قدرت سیاسی و استقرار آن توسط شوراها شرایط را برای انقلاب سوسیالیستی فرام می سازد. در سرمایهداری، دموکراسی به ورودی محل کار ختم می شود. منافع صاحبان مشاغل و تلاش آنها برای کسب سود بر حقوق کارگران ارجحیت دارد. دموکراسی پرولتاریایی به معنای دستیابی کارگران به کنترل دموکراتیک بر محل کار خود، همسوئی و همرایی با دیگران در سطح عمومی و سراسری برای رفع نیازهای کل جامعه است
در ایران امروز قانون اساسی عقب افتادهای حاکم است که باید به زباله دادن تاریخ سپرده شود. مبلغان این نظام بویی از عدالت اجتماعی و برابری انسان نبردهاند. از همان آغاز حکومت ستم کردهاند و امروز در نظام حقوقی جمهوری اسلامی بیعدالتی بیداد میکند – از تبعیض نژادی، مذهبی، جنسیتی گرفته تا شکنجه و اعدام، چپاول مافیای حاکم و……. دستگاه قضایی و پلیس به جای محافظت از مردم به عنوان ماموران و نوکران حلقه به گوش نظام سرمایهداری عمل می کنند.
دوم
رهایی زنان و استقرار یک جامعه خالی از ستم و تبعیض
ستم به زنان یکی از ارکان اساسی نظام کنونی است سرمایهداری جمهوری اسلامی یکی از تمایزاتش با سرمایهداری اروپایی در اینست که از کار بدون مزد زنان در تربیت فرزندان و ارائه خدمات خانگی سود می برد. و نه تنها در تقسیم ارث طبق شریعه نصف مرد به زن تعلق می گیرد بلکه در کلیه حقوق اجتماعی جنس درجه دو محسوب می شود جنسیت گرایی و نابرابری جنسیتی ابزارهایی هستند که سرمایهداری برای ترویج تفرقه در بین تودهها استفاده می کند. نژادپرستی، همجنس گرا هراسی و سایر ایدئولوژیهای مبتنی بر تعصب به همین شکل عمل می کنند.
جنسیت گرایی به این معناست که همه زنان با اشکال مختلف ستم روبرو هستند – از تبعیض در محل کار و فقدان دستمزد برابر، ایدههایی در مورد نحوه لباس پوشیدن، صحبت کردن، رفتار و به طور کلی زندگی زنان تا تهدید مداوم خشونت در خیابانها، در محیطهای اجتماعی و به خصوص در خانه. مبارزه برای برابری زن و مرد یک امر سترگ اجتماعی است که تنها با تغییر ریشهای نظام جمهوری اسلامی است که می تواند آغازی شود برای رهایی زنان. آزادی زنان با لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید گره خورده است و تنها سوسیالیسم است که شرایط را برای تحقق یک جامعه برابر بوجود می آورد.
سوم
بهداشت عمومی برای همگان
با گسترش فقر در سراسر ایران، شیوع وسیع بیماریها، با تخریب محیط زیست و کمبود حتا آب آشامیدنی….. اکثریت عظیم مردم با مشکلات بهداشتی روبرو هستند. نظام کنونی کاملا فرومانده و ناتوان در حل اولین ضروریات و نیازمندیهای مردم است. بنابراین شعار تولید را بالا ببرید برای یک جامعه و نیروی کاری که از حداقل نیازمندیهای بهداشتی محروم است تهی بیش نیست و سرنوشتی جز شکست در پیش رو ندارد همانند بقیه پروژههای جمهوری اسلامی در این چهل ساله. امروز بهداشت عمومی و رایگان برای همگان به خواست کلیه جنبشهای اجتماعی ایران تبدیل شده است.
چهارم
آموزش رایگان برای همه و در خدمت رفع ستم و تبعیض و یک جامعه انسانی
آموزش در ایران به یک صنعت از دیگر صنایع نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی تبدیل شده است و جوانان را برای خدمت به نظام ناکار آمده خرافاتی بار می آورد. بزرگترین رقم بودجه برای تربیت طلبههای مذهبی است. بزرگترین خیانت رژیم اسلامی در این سالها کشتن و منحرف کردن نسلهای جوان و با استعداد ایرانی از کلیه ملیتها است که با پایمال کردن حق آموزش به زبان مادری، با تبدیل کردن آموزش به کالا در بسته بندیهای تجاری این نیروی عظیم را در سراسر دنیا آواره کرده و در داخل به بیهودگی، فحشا، اعتیاد و بعضا خودکشی کشانده است. آموزش و پرورش در سرمایهداری مهر طبقاتی خورده است و اساسا تبدیل نیروی کار به کالای ارزان برای سود بیشتر سرمایهدار است. ایران احتیاج به یک نظام رایگان آموزشی که شامل حداقل احتیاجات معیشتی و مسکن باشد می باشد و چنین نظامی تنها در یک جامعهای که قدرت سیاسی از آن اکثریت عظیم مردم باشد و به آنها خدمت کند میسر نیست. این تنها با سوسیالیسم قابل اجراست. آموزش در جامعه سوسیالیستی؛ سود محور و تبعیضگرا نمی تواند باشد بلکه انسانگرا، طبیعتگرا و خدمت به جامعه خواهد بود.
وفا جاسمی