پس از خروج آمریکا از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام )، اوضاع کشور دچار ناملایمات و هنجارهای بیشتری شد. واکنشها به این اقدام در ایران علیرغم تاکیدات بر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد مبنی بر تأیید این توافقنامه هستهای که همچنان به عنوان «چارچوب قانونی بینالمللی برای حل اختلاف» باقی خواهد ماند، متفاوت بود. ایران که بر همه دستآوردها و حقوق مسلم خود در غنی سازی اورانیوم برای حفظ حاکمیت خود خط بطلان کشیده بود، حال با یک چالش تاریخی جهت گسستی استراتژیک مواجه بود. گسست از مدار نظام جهانی سرمایه به رهبری هژمونیکی آمریکا وهم پیمانان اروپایی آن و رویکرد به گزینه ای که قریب به ده سال پیش از آن روی برتافته بود، یعنی توسعه همکاری ها با چین و روسیه.
بررسی گفتمان احیای برجام در پرتو تحولات سیاسی در عرصه بینالمللی هر چه بیشتر بی ربطی مجادلات سیاسی را با محوریت انرژی هسته ای ایران نمایان تر می سازد. زیرا اگر آمریکا در حالیکه بواسطه اثرات تخریبی فشارهای حد اکثری تحریمهای خود که بطور عمده منجر به تلاشی زندگی هزاران هزار خانوار و فقر و محنت اکثریت عظیم فرودستان جامعه شده نه تنها رژیم چنج را به دنبال نداشته حتی نتوانسته مانع غنی سازی انرژی هستهای شود (امری که بنا بر ادعا و با توسل به بوق و کرنای گسترده تبلیغاتی به خورد افکار عمومی مبنی بر خطر عروج قدرت هستهای که به «دنیای آزاد» تعلقی ندارد و لاجرم مسلح شدن رژیم جمهوری اسلامی به سلاح هستهای خطری جدی برای منطقه و جهانیان می باشد) امری که بنوبه خود نشاندهنده عدم موضوعیت بحران هستهای است. با این وصف باید پرسید آمریکا چه منافعی در بازگشت به برجام دارد؟
همچنین تفاوت میان موافقان و مخالفان مذاکره با آمریکا در عرصه ملی با توجه به زمینه های مادی رشد بیاعتمادی مردم نسبت به آمریکا و غرب و سلب دلبستگی از آنان به همراه ترغیب ناسیونالیسم ایرانی درمقابله با دسیسههای امپریالیستی و صهیونیستی از یک طرف و بی اعتبارکردن اصلاح طلبان مبنی بر مجریان اصلی سیاست های نئولیبرالیستی که منجر به وضعیت ناهنجارعمومی شده است از طرف دیگر توازُن را به سود اصولگرایان و روی کارآمدن دولت رئیسی فراهم نمود. با توجه به رویکرد اصولگرایان به شرق و سیاست تبلیغاتی دوری از برجام، آیا چرخشی در سیاست اصولگرایان و دولت رئیسی برای خروج از وضعیت کنونی بوجود آمده است؟ تا جائیکه در حوصله این نوشتار باشد به بررسی دو مورد فوق می پردازم.
هدف از تحریمها تجزیه وفروپاشی ایران است
در نوامبر ۲۰۱۸، وقتی ترامپ تحریم ها را دوباره فعال کرد، دسترسی ایران به صادرات نفت و سیستم مالی بینالملل قطع شد. در آن زمان، ترامپ اعلام کرد که ایران اگر با تقاضاهای جدید آمریکا موافقت نکند، با «انزوای اقتصادی» روبرو میشود. تا به امروز، آمریکا تحریمهای بسیاری را بر علیه هزاران نفر و شرکت ها، به قصد کاهش درآمد نفت ایران اعمال کرده است. ترامپ مدعی بود که می تواند شرایط را از اینهم بمراتب بدتر کند و یا بالعکس در صورت مجاب شدن درخواست های آمریکا از جانب ایران شرایط را به سرعت در جهت رونق اقتصادی تغییر دهد. این بدان معناست که اگر به فرامین «بازار آزاد» نئولیبرالی که از طرف «بانک جهانی»، «صندوق بین المللی پول» و «سازمان جهانی تجارت» دیکته می شود، ایران گردن دهد، نه تنها دیگر سخنی از رژیم چنج بمیان نخواهد آمد بلکه از حمایت و کمک های آمریکا برای رونق اقتصادی نیز بهرمند خواهد شد. در اینجا بد نیست اشاره کنم به گفته ای از آقای ظهره وند دیپلومات عالیرتبه ایران که در سمت بازرس کل وسفیر در کشورهای مختلف از جمله افغانستان، ایتالیا و … در یکی از مصاحبات خود اشارهای دارد به دیدار خاتمی وحمید کرزایی در دوره ریاست جمهوری او در افعانستان. در این دیدار از خاتمی میخواهد که اجازه دهد او بعنوان نماینده ایران شخصاً به آمریکا برود و جهت تغییر رابطه میان آمریکا و ایران به حل وفصل اختلافات بپردازد. « خاتمی پیشنهاد مرا پذیرفت و من دو روز پس از بازگشت خاتمی به ایران به مقصد واشنگتن پرواز کردم. با جورج بوش ملاقات کردم و به او گفتم یک خواهش و یک لابی دارم در مورد ایران؛ بوش گفت ….. پرونده ایران دست کاندلیزا رایس است و با او تماس بگیر… با رایس ملاقات کردم و او گفت مسئله ما با ایران موضوع هسته ای و بمب نیست، اگر ایرانی ها بیایند در چارچوب ما، خودمان به آنها بمب میدهیم، ما که مشکل بمب با آنها نداریم؛ اگر آنها یکی بزنند ما صد تا میزنیم، ما پرچم هستهای را بلند کردیم ولی ….. مسئله اصلی نقش ایران در منطقه و بهم زدن نظمی است که ما بوجود آوردیم». از این رو اگر قرار باشد ایران موی دماغ شود و مانعی در پیشروی سیاست آمریکا برای خاورمیانه جدید باشد، آمریکا باید سیاستی را پیش ببرد که ایران را از سر راه خود بردارد. در نتیجه، ناگفته روشن است که این تحریمها با فشارهای حداکثری هدفی جز سقوط اقتصاد کشور و نتیجتاً ایجاد نا امنی، بی ثباتی و فزونی نارضایتی های عمومی که بستر مناسبی را برای ایجاد اغتشاشات امنیتی به سود آمریکا فراهم می کند، نداشت. ملاحظه کنید بیش از ۱۷۰۰ مورد تحریم که برشمردن تمامی آنها در حوصله این نوشتار نیست چه تأثیرات خانمان براندازی را میتوانست بدنبال داشته باشد و دارد. در اینجا لازم است بطور مختصر برخی از تأکیدات را یادآورشویم : با نگاهی به صنعت نفت ایران که دائماً مورد حملهی تحریمها قرار میگیرد، میتوان دید که چگونه این تحریمها روی اقتصادی که وابسته به تولید و صادرات نفت است تاثیر گذاشته است. برای نمونه، ۷۰٪ از کالاهای صادراتی ایران فرآورده های نفتی است (البته این مقدار با در نظر داشت فعال نمودن بیشترتنوع اقتصادی در عرض دو دهه اخیر برای کاهش وابستگی به تولیدات نفت می باشد)، در مارچ ۲۰۱۸ (قبل از اعلام شروع دوباره تحریمها) صندوق بین المللی پول گزارش داد که ۴۰٪ درصد درآمد دولت در سال مالیاتی ۲۰۱۷-۲۰۱۶ از درآمد نفت بودهاست. آنها رقم مشابهی را، بدون پیش بینی تحریمهای جدید، برای سال مالیاتی ۲۰۱۸-۲۰۱۷ پیش بینی کردند. در نتیجه، کاهش شدید تولیدات نفت ایران چالش هایی را برای تامین نیازهای مردم کشور، واردات داروهای خارجی و تجهیزات پزشکی و دیگر تجهیزات نجات دهنده ایجاد میکند. در سال ۲۰۱۰، تحریمهای آمریکا روی سرمایهگذاری در شرکت نفت ایران تاثیر گذاشت و تعدادی از معاملات بینالمللی را ممنوع کرد. سپس، اوایل سال ۲۰۱۲، آمریکا و اتحادیه اروپا واردات نفت از ایران را ممنوع کردند و داراییهای بانک مرکزی بدنبال آن مسدود شد. پس از آن، تولیدات نفت سقوط کرد و اواخر سال ۲۰۱۲ به پایین ترین سطح رسید. سپس، در اوایل سال ۲۰۱۶، برجام تصویب شد و تولیدات نفت به سرعت به درجهی تولید آن در سال ۲۰۰۷ بازگشت. این سطح از تولیدات تا ماه می ۲۰۱۸، که دولت ترامپ اعلام کرد که از برجام خارج خواهد شد، ادامه داشت. از ماه می ۲۰۱۸، تولیدات نفت ایران به شدت سقوط کرده است.
قبل از تحریم ها، ۶ درصد پیشرفت اقتصادی را پیشبینی میکردند. در حالیکه پس از تحریم ها ۹.۳ در صد رکود اقتصادی تخمین زده شده است. شاخصهای دیگری هم پس از تجدید تحریم ها پسرفت کردند: نرخ بیکاری بالای ۲۵ درصد ؛ تورم ۸۰ درصد ؛ و ارزش واحد پول نصف شده است.
حال به بخشی از ابعاد اجتماعی نظربیفکنیم . از آنجا که ایران از سیستم مالی بینالمللی که تحت سلطهی ایالات متحده است، محروم شده است نه میتواند در بازار آزاد نفت خود را بفروشد و نه آنکه در بازار آزاد مواد غذایی یا دارو بخرد.
آمریکا، کنترل گستردهای بر معاملات بانکی بینالمللی اعمال میکند. یکی از روشهای کنترل آمریکا از طریق سویفت (SWIFT) و چیپس (CHIPS) است که بخش اعظمی از این پرداختها را به عهده دارند. سیستم سویفت که سیستم ارتباطی مشترک میان بانکهاست، تحت کنترل بانکهای آمریکا است. علاوه بر این، با این که سویفت در آمریکا مستقر نیست، تمام اطلاعات سیستمش را در دسترس آمریکا قرار میدهد، حتی اگر آن معاملات به آمریکا مربوط نباشند. سیستم چیپس کارکرد ارتباطی و توافقی ارائه میدهد که طبق قوانین ایالات متحده اداره میشود، تعداد زیادی بانکهای آمریکایی به عنوان سهامداران اصلی در این سیستم فعالیت میکنند و تحت نظارت مستقیم مسئولین آمریکایی هستند. این سیستم برای کامل کردن معاملات به شبکه ارتباطیای متکی است که بانکهایی که با هم ارتباط مستقیمی ندارند را به هم وصل میکند. در راس این سیستم ارتباطی، بانک ذخیرهی فدرال نیویورک، تحت کنترل مسئولین آمریکایی، که در نقش گزینهی آخر برای سایر بانکهای مرکزی است، قرار دارد.
سیستمی که اینگونه طراحی شده است معامله با یک واحد پولی مشترک (دلار)، از طریق یک بانک مشترک (بانک فدرال نیویورک) در یک چارچوب توافق شده (سویفت و چیپس) را برای بانکهایی که با هم ارتباطی ندارند تضمین میکند. درحالت رسمی، دولت آمریکا، از طریق دفتر کنترل داراییهای خارجی، میتواند معاملات مربوط به ایران که از طریق سیستم و بانکهای تحت نظارتش انجام میشود را ممنوع کند. در حالت غیررسمی، دولت آمریکا میتواند سویفتِ بانکهای مرکزی دیگر، بانکهای وابسته به آنها وحتی بعضی شرکتهای خاص را تحت فشار قرار دهد تا آنها سیاست رد همکاری با ایران را اتخاذ کنند. آنها به دلیل ترس از مجازات آمریکا (برای مثال، تحریم شدن)، ریسک معامله با ایران را نمیپذیرند، مگر اینکه هیچ تجارتی با آمریکا نداشته باشند و یا اموالشان تحت کنترل آمریکا نباشد.
به دلیل اینکه سیستم بینالمللی بانکی اینگونه طراحی شده است، تاثیر تحریمهای آمریکا بر اقتصاد ایران به این معنی است که ایران نه تنها نمیتواند به راحتی در بازار آزاد نفت بفروشد، بلکه مواد غذایی و دارو را نیز به راحتی نمیتواند بخرد. این به دلیل این است که، بانکها و مقامات ایرانی تحریم شده به دلیل جایگاهشان در سیستم بانکی ایران، در این معاملات هم، مانند معاملات نفتی، نقش دارند. قابل توجه است که در اکتبر ۲۰۱۸، دادگاه عدالت بینالملل به آمریکا دستور «برداشتن تمام موانعی» که بر تجهیزات دارو، مواد غذایی و حمل و نقل هوایی غیر نظامی (شامل هر مانعی در مقابل پرداخت و یا انتقال پول برای اینگونه مواد یا تجهیزات) تاثیر دارد را داد. در جواب این دستور، آمریکا، به جای پیروی کردن، از پیمانی که اساس این حکم را تشکیل میداد، صرف نظر کرد. باعث تعجب نیست که بیشتر مواقع، تلاش برای واردات مواد غذایی و دارو از طریق معافیتها بی نتیجه است. به نظر میرسد که این معافیتها به جای این که به واردات دارو و غذا کمک کنند، بیشتر برای دفع انتقاد از تحریمها در انظارعمومی است. توجه داشته باشید که حتی تقاضای ۵ میلیارد دلار وام از صندوق بینالمللی پول جهت مبارزه با ویروس کرونا در ماه آوریل ۲۰۲۰ توسط دولت ترامپ به بهانه آنکه مقامات ایرانی با این پوشش جیبهای خود را پُر خواهند کرد، مسدود شد.
نا گفته نماند که دور زدن این سیستم مالی به طور غیر مترقبهای دشوار است، ولی غیرممکن نیست. برای مثال، کشورها میتوانند سیستمی دو یا چند جانبه برای معامله با واحد پولی خودشان یا تسویه حساب با واحدی به غیر از دلار راهاندازی کنند. در عین حال یک مکانیزم جدید و چند جانبه که نام مختصرش اینستکس (INSTEX) است وجود دارد که امیدوارکننده است. اینستکس میتواند به اتحادیه اروپا و ایران، بدون تکیه بر انتقال مستقیم یا استفاده از سیستم مالی تحت سلطهی آمریکا، اجازه تجارت بدهد. با اینکه در مراحل اولیه این سیستم فقط به تجارت بشردوستانه مربوط میشود، اینستکس میتواند مسیرجدیدی را برای خرید نفت ایران بوجود آورد. به هر حال، اینکه کشورهای اتحادیه اروپا به جای استفاده از کانالهای مستقر و پذیرفتن ریسک خشم آمریکا، یک سیستم مالی کاملا متفاوتی برای تجارت بشردوستانه راهاندازی کردهاند، قابل توجه است. در هر صورت، این مکانیزمهای جایگزین از نفوذ آمریکا مصون نیستند.
آقای مورگان اورتاگوس سخنگوی وزارت امور خارجۀ آمریکا در دوره ترامپ به منظور اعمال «فشار حداکثر» بر حکومت جمهوری اسلامی ایران، از جانب دولت آمریکا اعلام کرد که آنها محدودیت های تازه ای را علیه برنامۀ هسته ای غیرنظامی ایران وضع خواهند کرد. از ۴ ماه مه ۲۰۲۱ دولت آمریکا هر گونه کمک برای توسعۀ نیروگاه اتمی بوشهر را که توسط روسیه ساخته شده مشمول مجازات های خود قرار داد و «افزون بر این، هر گونه فعالیتی برای انتقال اورانیوم غنی شدۀ ایران به خارج در ازای دریافت اورانیوم طبیعی هدف مجازات های آمریکا قرار می گیرد.» آمریکا در عین حال از جمهوری اسلامی ایران خواسته است که غنی سازی اورانیوم را متوقف کند. به دیگر سخن آمریکا قرارداد منع گسترش سلاحهای هستهای و اینکه ایران و سایر ممالک جهان حق دارند نیروگاه اتمی داشته باشند و در حد مجاز به غنیسازی اورانیوم بپردازند را زیر پا میگذارد. این در حالی است که فرانسه برای ابوظبی و آمریکا برای عربستان سعودی در پی ساختن نیروگاه اتمی هستند.
بموازات سیاست های فوق توطئه و دسیسه چینی و ایجاد اغتشاش و ناآرامی برای تشدید بحران های اقتصادی و اجتماعی از آنجمله خرابکاری در راهاندازی لوله گاز به پاکستان و هندوستان، ترور دانشمندان ایرانی و فعالیت های حمایتی از گروههای تروریستی مانند جُندالله، قتلهای مرموز و ترور دانشمندان ایرانی، پروژه تندر و بمب گذاری در حسینیه شیراز که منجر به کشته شدن ۱۴ نفر و زخمی شدن بیش از ۲۵۰ نفر شد. و این اواخر تشدید فعالیتهای پان ترکیستی وجدایی طلب در آذربایجان، همه و همه نشان از تلاش امپریالیسم و صیهونیسم در بزانو درآوردن جمهوری اسلامی و لاغیر تجزیه ایران است.
چه تمایزی میان موافقان و مخالفان حکومتی در سیاست راهبردی برجام میتوان قايل شد
واشنگتن بعد از خروج از برجام در راستای سیاستی موسوم به «فشار حداکثری» به اقداماتی تحریکآمیز دیگری مانند قرار دادن نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی، اعزام یک ناوگروه، چند بمبافکن بی-۵۲ و چند جنگنده اف-۲۲ به منطقه و تحریم وزیر خارجه ایران روی آورد. جمهوری اسلامی ایران در واکنش به این اقدام یک سال «صبر راهبردی» را در دستور کار قرار داد و به طرفهای توافق هستهای به ویژه کشورهای اروپایی که وعده جبران خروج آمریکا را میدادند مهلت داد به تعهدات خود در پرتو توافق هستهای عمل کنند. با گذشت یک سال و محقق نشدن وعدههای اروپا، شورای عالی امنیت ملی ایران در بیانیهای روز ۱۸ اردیبهشتماه ۱۳۹۸به طرفهای توافق هشدار داد در صورتی که ظرف ۶۰ روز به تعهدات خود در زمینههای نفتی و بانکی عمل نکنند ایران طبق مفاد برجام، از تعهدات خود در این توافق خواهد کاست. جمهوری اسلامی ایران تا کنون به ترتیب در چهار گام از تعهدات خود کاسته است. اولین گام ایران در کاهش تعهدات، عبور از سقف ۳۰۰ کیلوگرمی ذخایر اورانیوم غنیشده ۳.۶۷ درصد، عدم فروش آب سنگین و مازاد اورانیوم غنیشده بود. گام دوم روز شانزدهم تیر و با بیانیه دولت مبنی بر افزایش سطح غنیسازی از ۳.۶۷ درصد اجرا شد. گام سوم ایران برای کاهش و توقف برخی تعهدات خود در برجام که از ۱۵ شهریورماه شروع شد بیشتر مربوط به برداشتن محدودیتها روی فعالیتهای تحقیق و از جمله توسعه و راهاندازی نسل جدید سانتریفیوژها در تاسیسات غنیسازی اورانیوم بود. اقدامات ایران در کاهش تعهدات برجامی مرتبط با سازوکار بندهای ۳۶ و ۳۷ توافق هستهای وین صورت میگیرند.
در گام چهارم خامنه ای دردهم مهر ماه خواستار ادامه روند کاهش تعهدات شد، عکسالعمل اتحادیه اروپا ضمن هراساندن ایران از احتمال تشدید تنشهای پر هزینه، دعوت به پایبندی ایران در اجرای تعهدات برجام بود. در این میان جناح اصلاح طلب که در پیشی گرفتن از اصول گرایان در تسلیم نامه برجام خود را فاتح برجام می پنداشت، کماکان دلخوش به عطوفت و کرامت اروپائیها که شاید از امامزاده آنها معجزهای برخیزد، به چانه زنی خود در وین ادامه دادند. در حالیکه اروپائیها برای اینکه از زیر اجرای تعهدات خویش شانه خالی کنند مدعی بودند که شرکتهای اروپائی از ترس تحریمها و تضییقات آمریکا حاضر نیستند در ایران سرمایهگذاری کرده و یا با ایران به تبادلات تجاری بپردازند. و نهایتاً روحانی در همین گیر و دار در نشست مطبوعاتی با اشاره به این که در صورت پایبندی اروپا به برجام، تهران نیز تعهدات توافق هستهای سال ۲۰۱۵ را اجرا میکند. هنگامیکه اسرائیل تهدید به حمله نظامی کرد، دولت روحانی غنی سازی سطح ٪۵ را به ٪۲۰ افزایش داد و اعلام کرد که افزایش غنی سازی تا سطح ۶۰ ٪ ادامه خواهد یافت ضمن اینکه سانتیریفیوژهای پیشرفته نسل ششم را وارد مدار غنی سازی خواهد کرد.
در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهور آمریکا، بایدن خروج ترامپ از برجام را سرزنش و اعلام کرد که قصد بازگشت به برجام را دارد. اصلاح طلبان تصور میکردند که با روی کار آمدن بایدن، آمریکا سریع به برجام بازخواهد گشت و تحریم های ایران بسرعت محو خواهند شد و یک بن بست شکنی دیپلماتیک درروابط آمریکا و ایران بوجود خواهد آمد. در حالیکه اصولگرایان با توجه به دلسردی مردم از آمریکا و غرب، رویکرد دوری از برجام و گسترش همکاری های همه جانبه با روسیه و چین را تبلیغ کرده و اصلاح طلبان را متهم به اجرای سیاست ادغام در نظم جهانی لیبرالیستی غرب به رهبری آمریکا نمودند. و سیاست راهبردی برجام را «در موضع متهم به پای مذاکره رفتن» نکوهش کردند، گفتمان مسلط در اندیشکده ها و عرصه اجتماعی، افشای سیاست نئولیبرالیستی مبنی براینکه اصلاح طلبان بمثابه مسئولین اجرایی آن در چهار دهه گذشته موجب وضعیت ناهنجار کنونی شدهاند. و در همین راستا ضمن تشدید تبلیغات ناسیونالیسم ایرانی، به دفاع از «حاکمیت ملی» و «منافع ملی» ، طرح «سیاست متعارص» برای پاسداری از هویت ملی و….. را تشویق کردند. بهر رو پس از انتخاب بایدن به ریاست جمهوری، دراندک زمانی، با اظهاراتی که سران سیاست خارجی بایدن درجلسات استماع کنگره انجام دادند مشخص شد که آنها سیاستی متفاوت با اوباما را درسردارند و میخواهند از تحریمهای ترامپی بعنوان ابزارفشار علیه ایران استفاده کنند به خیال اینکه به توافقاتی فراتر از برجام دست خواهند یافت. تاخیر ماههای اول دوران بایدن برای آغاز مذاکرات برجامی نیز ناشی از این توهم و اختلافات درونی تیم بایدن درمورد نحوه احیای برجام بود.
سید حسین موسویان استاد دانشگاه پرینستون و یونس محمودیه فارق التحصیل فوق لیسانس از دانشگاه بارسلون اسپانیا مشترکاً در مجله آکادمی علوم روسیه نوشتند «نه تنها من بلکه بسیاری از کارشناسان برجامی سیاست خارجی آمریکا مثل پل پیلار، علی واعظ، دریل کیمبل و تریتا پارسی دلائل و شواهد این سیاست توهم آمیز تیم بایدن درابتدای کاررا مستند کرده و به موقع هشدارهم دادند که مسیرزیاده خواهی تیم بایدن نتیجه معکوس خواهد داشت». وندی شرمن معاون وزیر امور خارجه آمریکا درجلسه کنگره گفت شرایط ژئو پولتیک منطقه با سال ۲۰۱۵ که برجام را توافق کردیم، کاملا فرق کرده است لذا مسیر پیش روی ما درمورد بازگشت به برجام هم باید تغییر کند. تونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا چندین بار بر توافقی “قوی تر و طولانی مدت تر” از برجام تاکید کرده و بصراحت به کنگره آمریکا گفت که ما برای بازگشت برجام، “یک راه طولانی” درپیش داریم. ایران قبلاً اعلام کرده بود «بازگشت تدریجی را نخواهیم پذیرفت، آمریکا باید اول همه تحریمها را بردارد و ایران نیز بعد از راستی آزمایی صحت رفع تحریمها، به تعهداتش بازخواهد گشت». حرکت ایران بسمت غنی سازی ٪۶۰، پیامی به آمریکا و اسرائیل بود که درصورت ادامه روند فعلی زیاده خواهی، به غنی سازی ٪۹۰ مبادرت خواهد کرد که ایران را درآستانه ساخت بمب اتم قرار میدهد. ایران این اقدامات عملی را بخرج داد تا نشان دهد که تسلیم یک مذاکرات فرسایشی و زیادخواهی آمریکا نخواهد شد مگر اینکه آمریکا بدون شرط و پیش شرط به اجرای کامل برجام برگردد. درپایان دوران روحانی، مصوبه مجلس درمحدودیت دسترسی آژانس به تاسیسات هسته ای و افزایش توان هسته ای ایران همراه با انتخابات ریاست جمهوری ایران و انتخاب رئیسی پیام بسیار جدی به آمریکا و غرب داد.
بررسی دور جدید مذاکرات رفع تحریم ها که به دنبال انتخابات ریاست جمهوری در ایران از هشتم آذرماه با شرکت گروه ۴+۱ در وین آغاز شده است بنا به گزارش نماینده ایران «کل تفاهم را به پذیرش بندی در خصوص انجام گفتوگوهای آتی در مورد مسائل منطقهای گره زدند که کاملاً با موضوع مذاکرات غیرمرتبط و مضر است». و اضافه می کند، «هیات آمریکایی در مذاکرات احیای برجام دربارهی «فعالیتها و تعهدات هستهای ایران زیادهخواهیهایی را مطرح کردند که حتی فراتر از متن برجام است» . با این وصف در پایان مذاکرات دو مرحله ای دور هفتم علی باقری مذاکره کننده ارشد ایران اعلام کرد که نتیجه دستیابی به دو سند جدید می باشد که از این پس به جای سند پیش نویس ۲۰ ژوئن مبنای ادامه مذاکرات قرار خواهد گرفت. در دور هشتم مذاکرات در حال حاضر تیم مذاکرهکننده ایران با قریب به ۳۰ کارشناس حقوقی و اقتصادی در وین است تا به توافقی مطلوب دست یابد.
امیرعبداللهیان روز دوشنبه ۱۴ فوریه در نشست خبری مشترک با وزیر خارجه ایرلند گفت: «آمریکا در پیامهایی که به صورت متواتر از طریق کشورها و واسطهها به ایران منتقل میکنند، از داشتن حسن نیت برای رسیدن به توافق سخن میگویند، ولی تا این لحظه بر روی زمین اتفاق ملموسی که ترجمان عملی حسن نیت مورد ادعای آمریکاییها را به تصویر بکشد، مشاهده نمیشو». روز بعد وزارت امور خارجه آمریکا به کنگره اعلام میکند که بخشی از تحریم های تجاری ایران را لغو خواهد کرد. این معافیت اجازه میدهد که پول ایران (۷ میلیارد دلار مسدود شده در معاملات با ژاپن و کره) برای باز پرداختهای کالاهای غیر تحریم شده که به ایران صادر میشد مورد استفاده قرار گیرد. از جمله معافیت های جدید به کشورها و شرکت های خارجی اجازه می دهد تا در پروژههای غیر نظامی نیروگاه هستهای بوشهر، آب سنگین اراک و راکتور تحقیقاتی تهران کار کنند. این معافیت ها مربوط به تحریم های فشار حد اکثری دوره ترامپ پس از خروج از برجام است و به نظربا هدف اعمال فشار به ایران در مذاکرات وهمچنین در نزد افکار عمومی ایران و جهان است.
جمعبندی
با شرحی که رفت باید دید اصولگرایان که بخصوص پس از خروج ترامپ از برجام با طرح سیاست «متعارض» به میدان آمدند چه سنخیتی با برجام دارند؟ چرا مذاکره مستقیم با آمریکا در دوران دولت یازدهم و دوازدهم «خیانت به منافع ملی» محسوب میشد و حال با گفتمان «سیاست متوازن » و «چند جانبه گرایی» ترغیب می شود؟ و خامنهای رسماً اعلام میدارد که مذاکره با آمریکا مجاز است. آیا آمریکا سه شرط ایران مبنی بر لغو کلیه تحریم ها، تضمین عدم خروج و راستی آزمایی را خواهد پذیرفت؟ وآیا ایران حاضر است از منافع استراتژیک خود در منطقه از جمله در عراق، لبنان، سوریه و یمن بگذرد؟.
به نظر من پاسخ سئوالات بالا را در پرتو وضعیت جدید تضفیف شده آمریکا بویژه در ناکامی آن برای تسلط بلامنازع نظامی بر جهان و شتاب بیش از پیش روند افولی آمریکای هژمونیک وهمچنین عروج قدرت های نوظهور وتمایل به جهان چند قطبی و گرایش کشورهای پیرامونی برای گسست از مدار سرمایه امپریالیستی به رهبری آمریکا باید جستجو کرد. آنچه که مسلم است جمهوری اسلامی ایران بمثابه دولت سرمایهداری نه از موضع منافع تودههای مردم بلکه از موضع منافع سرمایهداری ایران در رقابت وتقابل با سرمایه جهانی به رهبری آمریکای هژمونیک در جهت تامین منافع و سهم خود در منطقه می باشد. درجمهوری اسلامی ایران اگر اصلاح طلبان برای ادغام در نظم نئولیبرالی می کوشند؛ اصول گرایان با سیاست «متعارض» و «متوازن» ادغام را «ولایی» دانسته و تفابل با «استکبار جهانی» با جنبه دین مدارانه چیزی جز رویکرد به «حق » برای آنان نیست. بنابراین برانگیختن تودهها با شعار دفاع از «حاکمیت ملی» و «منافع ملی» و فداکاری و از جان گذشتگی از نظر اصولگرایان در نهایت باید به این امر خدمت کند.
وظیفه ما بعنوان کمونیست ها در این راستا، کمک به تشکل یابی در تمامی عرصه های مبارزاتی و ارتقا آکاهی طبقاتی برای پیشروی سوسیالیستی است یعنی پیوند کمونیسم علمی با جنبش طبقاتی است. ی م ۱۸ فوریه ۲۰۲۰