رزا لوگزامبورگ، تئوریسین و فعال کمونیست در خانواده ای یهودی در سال ۵ مارس ۱۸۷۱ در لهستان چشم به جهان گشود. در هجده سالگی از لهستان گریخته و در زوریخ به تحصیل در رشته اقتصاد سیاسی می پردازد. او با همکاری کارل لیبکنشت و با انتقاد از مواضع حزب سوسیال دموکرات آلمان درباره جنگ جهانی اول، فراکسیون “اتحادیه اسپارتاکوس ها” را تشکیل دادند و در نوامبر ۱۹۱۸ حزب کمونیست آلمان را پایه گذاری می نمایند. از رزا نامه های سیاسی و عاشقانه از درون زندان و چندین کتاب به جا مانده که شاید مهمترین آن ها، “انقلاب روسیه” باشد که در هشت بخش و در سال ۱۹۱۸ منتشر گردیده است. تر جمه زیر بخش ششم این کتاب با عنوان “درباره مقوله دیکتاتوری(The problem of dictatorship)” می باشد.
-لوگزامبورگ به همراه گرامشی از معدودترین تئوریسین ها و فعالین کلاسیک کمونیست می باشند که خوشبختانه حرف و حدیثی درباره آن ها نیست.
– Paul Levi متن اصلی نوشته رزا لوگزامبورگ به زبان آلمانی را در سال ۱۹۲۲از روی آرشیو اسناد تاریخی انقلاب روسیه به زبان انگلیسی برگردانده است که نسخه اینترنتی آن از سال ۱۹۹۹ توسط Marxists.org دردسترس همگان می باشد.
رزا لوگزامبورگ
انقلاب روسیه
فصل ششم
درباره ی مقوله دیکتاتوری لنین در کتاب “دولت و انقلاب”، درباره مسئله “انتقال از کاپیتالیزم به کمونیسم” می نویسد: برخی از دولت های بورژوازی هم می توانند تا حد مشخصی رفتارهای سوسیالیستی داشته باشند، فقط با این تفاوت که به هر حال سرمایه داری بر راس هرم قدرت ایستاده است. اما این دیدگاه ساده انگارانه، اصلی ترین نکته را نادیده می گیرد: حکومت های طبقاتی بورژوازی به جز در محدوده های کوچکی، اساسا نیازی به آموزش سیاسی/اجتماعی اکثریت قریب به اتفاق توده ها ندارند، اما این مطلب برای حکومت دیکتاتوری پرولتاریا عنصری حیاتی، همچون اکسیژن جهت تداوم بقا می باشد.
تروتسکی می نویسد که: ” به لطف مبارزه آشکار و رودررو و مستقیم در مسیر تصرف قدرت سیاسی/دولتی، توده های کارگر در کوتاهترین زمان تجربه سیاسی قابل توجهی خواهند آموخت و به سرعت از مرحله ای به مرحله دیگری رشد و توسعه خواهند یافت.” اما لنین در سخنرانی معروف خود )روسیه برای سوسیالیسم پیروز شد (می گوید: تروتسکی با عبارت “بورژوازی با سرکوب زندگی عمومی و روزمره توده ها، فرصت تجربه سیاسی و توسعه اجتماعی را مسدود کرده است”! می پندارد که ابن تجربه آموزی و توسعه اجتماعی فقط تا زمان تصرف قدرت سیاسی توسط بلشویک ها است و دیگر احتیاجی بدان نخواهد بود!
اما واقعیت خلاف این پندار را نشان می دهد. رفتار فوق از وظایف بسیار بزرگی است که بلشویک ها با شجاعت و قاطعیت انجام داده اند، که مستلزم فشرده ترین آموزش های سیاسی توده ها و در نتیجه انباشت و کسب تجربه انقلابی و دولتمداری می باشد. اساسی ترین نکته این است که: آزادی فقط برای حامیان حکومت، فقط برای اعضای یک حزب –هر چقدر هم زیاد و گسترده باشد – اصلا آزادی نیست. آزادی همیشه و منحصرا آزادی برای کسی است که متفاوت بلکه به این دلیل که هر آنچه در آزادی سیاسی، آموزنده، ،» عدالت « می اندیشد. نه به دلیل هیچ مفهوم متعصبانه ای ازبه یک امتیاز ویژه تبدیل » آزادی « سالم و پاک کننده است به این ویژگی اساسی و بنیادین بستگی دارد. و زمانی که شود، کارایی آن از اساس از بین می رود.
مطمئنا خود بلشویک ها هم نمی خواهند این مسئله مهم را انکار کنند که بر اساس یک ضرب المثل قدیمی: باید زمین را قدم به قدم احساس کنند، امتحان کنند، آزمایش کنند، و دوباره آزمایش کنند. همچنان که امروز شاهد هستیم، در بسیاری از اقدامات آن ها بر اساس تجربه، نشانی از مرواریدهای گرانبهای حکمت نیست. بنابراین، ما حتی اگر با شرایط سهل و دشوار که در همه جا ممکن است یکسان و حاکم نباشند، کماکان به همان نقطه نظر و نتیجه یکسان که باید برای همه ما آشکار شده باشد، خواهیم رسید.
فرض ضمنی زیربنای نظریه دیکتاتوری پرولتاریای لنین – تروتسکی این است که: دگرگونی سوسیالیستی فرمولی آماده و مدون شده و حی و حاضر در جیب حزب انقلابی می باشد، که باید فقط با انرژی آن را به عمل درآورد. متاسفانه –یا شاید خوشبختانه – اینطور نیست. تحقق سوسیالیسم به عنوان یک نظام اقتصادی، اجتماعی و حقوقی، مجموعه ای از نسخه های آماده ای که فقط باید اجرا بشوند، نیست. بلکه تجربه ای خواهد بود که کاملا در ماه های آینده پنهان می باشد.
آنچه که ما امروز در برنامه خود داریم، چیزی نیست جز چند تابلوی اصلی که نشان دهنده جهت کلی برای جستجوی اقدامات لازم برای آینده ی ساختمان سوسیالیسم می باشند، و این نشانه ها عمدتا جنبه های منفی را ابراز می دارند.
بنابراین ما کم و بیش می دانیم که برای هموار و آزاد کردن راه و مسیر یک اقتصاد سوسیالیستی باید در ابتدا چه چیزهایی را حذف و نابود کنیم. اما وقتی که صحبت از ماهیت هزاران اقدام ملموس و عملی، بزرگ و کوچک، که لازمه شروع و ادامه کاری یک جامعه و اقتصاد و روابط اجتماعی سوسیالیستی میشوند، در هیچ برنامه و کتاب درسی احزاب سوسیالیستی، کلیدی وجود ندارد. البته به نظر من این نه تنها یک نقص نیست، بلکه همان چیزی است که سوسیالیسم علمی را بر انواع آرمان شهرهای دیگر برتری می بخشد.
نظام و ساختمان سوسیالیستی هر جامعه ای فقط و فقط و باید و تنها می تواند محصولی از مکتب و مدرسه و تجربیات تاریخی خود باشد که در جریان و مسیر تحقق و در نتیجه ی رشد و تحولات تاریخی و زنده خویش متولد گردیده است.
که دقیقا و همانند هر پدیده ارگانیک، در تحلیل نهایی بخشی از کل آن پدیده را تشکیل می دهد. و در نتیجه دارای این عادت و خصلت خوب بوده که همیشه همراه با هر گونه نیاز واقعی جامعه، ابزار و وسایلی جهت تامین و تحقق آن نیاز را همراه با کار مداوم و به طور همزمان راه حل های عملی ارائه دهد. و اگر این شیوه و فرض را قبول داشته باشیم، پس واضح است که سوسیالیسم به دلیل ماهیت خود نمی تواند با حکم حکومتی (Ukase) معرفی و اجرا شود. که پیش نیاز آن برخی از اقدامات زورمندانه علیه اموال، تخریب، کارهای منفی و … می باشند که می توانند با حکم حکومتی اجرا گردند. اما ساختن و توسعه و کارهای مثبت را نمی توان به اجبار انجام داد. این قلمرو جدیدی است با هزاران مشکل، که فقط تجربه می تواند راه کارهای جدید را بیافریند و دوباره اصلاح کند و درب های جدیدی را بگشاید.
فقط زندگی در یک جامعه آرام و شکوفا است که، به هزاران گونه و اشکال جدید و بداهه پردازی دست می زند، نیروی خلاقانه جدیدی را رو و آشکار می کند و خود او تمامی تلاش های اشتباه را اصلاح و جبران می کند. زندگی عمومی کشورهایی با آزادی های محدود، بسیار فقرزده، بسیار فلاکت بار، بسیار سفت و سخت، و بسیار بی ثمر است، دقیقا به این دلیل که با حذف دموکراسی، منابع زنده و بالنده همه پیشرفت ها و ثروت های معنوی قطع می شوند )کافی است نگاهی به سال ۱۹۰۵ و ماه های فوریه تا اکتبر ۱۹۱۷بیاندازیم. در آن روزها آزادی و شرکت عظیم توده ها، خصلتی اساسا سیاسی داشت؛ همین امر در زندگی اقتصادی و اجتماعی نیز صدق می کند. تمام توده های مردم باید در این امور شرکت داشته باشند، در غیر این صورت، امر سوسیالیسم و ساختمان سوسیالیسم از پشت چند میز اداری و توسط یک دو جین روشنفکر به تحقق نخواهد پیوست.
کنترل عمومی توسط توده های مردم ضروری است. در غیر این صورت تبادل تجربیات تنها در حلقه ی بسته مقامات رژیم جدید باقی خواهد ماند و فساد اجتناب ناپذیر خواهد گشت (لنین، بولتن شماره ۲۹). سوسیالیسم در تمامی بخش های زندگی مستلزم یک دگرگونی عمیق تفکری و در نتیجه تغییر رفتاری توده های مردمی می باشد، که قرن ها زیر سلطه بورژوازی قرار داشته اند. غرایز اجتماعی جایگزین غرایز ومنافع فردی و خودپسندانه، ابتکارات توده ای جایگزین سکون و رخوت، آرمان گرایی عقلانی که بر همه رنج ها غلبه می کند، و …. و غیره و غیره. هیچ کس این را بهتر از لنین نمی داند، هیچکس این را نافذ تر از لنین توصیف نمی کند و هیچ کس این را سرسختانه تر از لنین تکرار نمی کند. اما در ابزار و شیوه هایی که انتخاب می شوند، مسیری کاملا مخالف و اشتباه را بر می گزینند. فرمان ها و احکام صادره، نیروی دیکتاتوری و ناظر و صاحب قدرت در کارخانه ها، مجازات های سخت، حکومت ترور …. , همه این چیزها تسکین دهنده نیستند. این حکومت ترور است که روحیه را تضعیف می کند.
زمانی که تمام ابزارهای تضمین کننده دموکراسی پرولتری حذف شوند، دیگر چه چیزی از حکومت شوراها و کارگران باقی می ماند؟ لنین و تروتسکی نهادهای نمایندگی که توسط انتخابات عمومی و مردمی ایجاد شده اند را، به عنوان تنها نماینده واقعی زندگی سیاسی در کل سرزمین شوراها معرفی کرده اند. بدون انتخابات عمومی، بدون آزادی نامحدود مطبوعات و اجتماعات، بدون امکان مبارزه آزاد عقیده، زندگی در هر نهاد عمومی از بین خواهد رفت و به ظاهری اززندگی تبدیل می شود که در آن فقط بوروکراسی به عنوان عنصر فعال باقی خواهد ماند. زندگی عمومی به تدریج به خواب خواهد رفت، چند ده رهبر حزب با انرژی پایان ناپذیر و تجربه ای بی حد و حصر هدایت و حکومت کننده خواهند بود. در میان آن ها، در واقع تنها یک دو جین سر برجسته رهبری می کنند و نخبگان طبقه کارگر هر از گاهی به جلسات دعوت می شوند، جایی که باید سخنان رهبران را تحسین کنند و قطعنامه های پیشنهادی را به اتفاق آرا تصویب کنند. یک دیکتاتوری، مطمئنا نه دیکتاتوری پرولتاریا، بلکه فقط دیکتاتوری تعداد انگشت شماری از سیاستمداران، که این یک دیکتاتوری به معنای بورژوازی است، به معنای حکومت ژاکوبن ها )تعویق کنگره شوروی از دوره های سه ماهه به دوره های شش ماهه!( بله، حتی می توانیم جلوتر برویم: چنین شرایطی ناگزیر باید باعث بی رحمی زندگی عمومی شود: اقدام به ترور، تیراندازی به گروگان ها و غیره )سخنرانی لنین در مورد انضباط و فساد(.
مترجم: م. اسفندیاری