تاریخ مبارزه طبقاتی تاریخ سرکوب طبقات حاکم و استثمار و ستمگر حاکم علیه طبقات رنجبر و فرودست جامعه است. تاریخ متشکل ترین طبقه اجتماعی در هیئت دولت حاکم، علیه طبقاتی که کمتر متشکل و پراکنده و ضعیفتر است. این تجربه جامعه بشری که توسط رهبران پرولتاریایی بین المللی مانند مارکس و انگلس جمع بندی و به صورت یک اصل شناخته شده در جامعه شناسی کنونی در آمده است. بعدها توسط لنین و استالین و مائو براساس تجریه انقلابات تکامل یافت. اینکه برای رسیدن به قدرت طبقه ای که در حال مبارزه برای تغییر سیستم اجتماعی است و خواهان یک انقلاب اجتماعی است بطور حتم بایستی متشکل تر از طبقه حاکمه باشد و یا قدرت سازماندهی بیشتری از طبقه حاکم برای متشکل شدن و رهبری جامعه داشته باشد.
تاریخ چندین هزار ساله مبارزه طبقاتی در جوامع مختلف همین تجربه را به انحاء مختلف نشان می دهد. وقتی که کشورهای بزرگ مانند روم و ایران در حال جنگ بودند. همیشه برنده جنگ ها در تاریخ ۳۰۰ ساله این جنگ ها با کشوری بود که در زمان جنگ از قدرت سازماندهی بیشتری برخوردار بود. حتی در حمله عربها به ایران با اینکه دولت ساسانیان بسیار ثروتمندتر و پیشرفته تر بود ولی بعلت اینکه قدرت بسیج و سازماندهی جنگ را بعلت فساد و جنگ های طولانی از دست داده بود نتوانست لشکر بسیار ضعیف تر اعراب مسلمان را در هم بشکند و شکست های سختی تا حد نابودی را متحمل شدند.
توجهی به مبارزات داخلی کشورها در طول تاریخ هم تکرار همین تجربه هاست. وقتی برده ها در روم علیه تزارها جنگیدند وتا زمانی که نتوانستند خود را در سطح قدرتمندتری از تزارها و رهبران روم متشکل کنند قادر به پیروزی علیه برده داری نشدند. در انقلاب فرانسه تا زمانی که بورژوازی فرانسه قادر نشد که سیستم خود را بصورت متشکل تر و گسترده تر بصورت توده ای و در سازماندهی ساختارهای اجتماعی سازمان بدهد نتوانست انقلاب بورژوایی را به سرانجام برساند و مائوتسه دون راجع به جنگ های داخلی چین و پیروزی در آنها می گوید ما قادر شده ایم که از ارتش گومینگ دان بیشتر اسلحه تولید کرده و نیرو تازه نفس به جبهه بفرستیم. حتی در جوامع قرون وسطایی هم سطحی از تشکل برای تغییر جامعه بوجود می آمده است تا بتوان با آن تغییرات مورد نظر را بوجود آورد، ما در ایران با تشکیلات اسماعلیه و حسن صباح با سازماندهی هرمی و منظمی روبرو هستیم که قادر شده سالها علیه سلجوقیان و نیز اشغال عرب ها مبارزه کند و دشمنی بسیار قوی تر از خود را بارها شکست دهد. بازهم در دوره جدید ما با تشکیلات ضد جاسوسی امیرکبیر روبرو هستیم که تلاش می کند حتی در سازماندهی به درون سفارت بزرگترین کشورهای جهان آنروز نفوذ کند. تجربه تاریخی و تکامل جوامع بشری به طبقات متخاصم یاد داد که برای رودررویی و کسب پیروزی هرچه بیشتر وجود تشکیلات ضروری است. در عین حال تشکیلات یک مسئله صرفا فکری و سیاسی نبوده بلکه پایه های مادی و سه هدف فعالیت اجتماعی بشری یعنی تولیدی، علمی و طبقاتی را دنبال می کند.
رشد جوامع بشری در عصر سرمایه داری و تقسیم کار اشکال سازماندهی های تازه ای را بوجود آورده است که در تاریخ بشری بی سابقه است، دولت ها هر روز جهت انجام وظایف سازمان و ادارات تازه ای را بوجود می آورند. هر چه فناوری و تولید پیشرفت می کند همراه آن تمامی جامعه برای همپا شدن با این فناوری و تولیدات جدید که ساخته دست خودش است به تشکیلات جدید نیاز دارند. بطور مثال ارتش های جهان همیشه وجود داشته اند اما با فناوری های جدید ارتش های جهان بخش های دریایی و هوایی و زرهی و غیره را بوجود آورده اند تا ساختارهای نظامی خود را هرچه بیشتر کامل و آماده نبرد کنند.
بازتاب عینی روند در مبارزه طبقاتی بویژه در عصر کنونی نشان می دهد که این مبارزات بدون حضور تشکلات قدرتمند راه به جایی نمی برند و یا در نیمه راه از تلاش و مبارزه باز می مانند و قادر به تحقق اهداف خود نیستند. همانطور که تشکلات گذشته برای عصر جدید و جوامع جدید دیگر جوابگوی احتیاجات کنونی نیست، در مبارزه طبقاتی کنونی هم دیگر تشکلات گذشته که صرفا در حیطه های محدود برای ساعت کار و نان وحقوق مشخص و محدودی مبارزه می کرد و یا بوجود آمده بود جوابگوی مبارزه طبقاتی بین طبقه کارگر و سرمایه داری نیست. سرمایه داری با تشکلات گوناگون امنیتی، نظامی، اتاق های فکر و غیره سازمان های ضد انقلابی اش را هرچه بیشتر به روز کرده است؛ آیا طبقه کارگر قادر است که تشکل خود را در سازماندهی و آگاهی به سطحی بسیار گسترده تر از بورژوازی برساند تا بتواند او را شکست دهد. این تشکل چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا بتواند وظیفه تاریخی خود یعنی طبقه کارگر را در عالی ترین شکل در انقلاب اجتماعی برای سوسیالیسم متشکل کند و با قهر انقلابی سرمایه داری را در هم بشکند و بعد از انقلاب سوسیالیستی، ساختمان سوسیالیسم را پی ریزی کند. این تشکل از بیش از ۱۵۰ سال مبارزه طبقه کارگر علیه سرمایه داری در کشورهای گوناگون بدست آمده است و آنهم حزب کمونیست به عنوان عالی ترین شکل سازمان پرولتاریا برای انقلاب سوسیالیستی. روشن است حزب کمونیست بایستی تحت رهبری خود از سازمان های مختلفی در زمینه مبارزه طبقاتی استفاده کند مانند تشکلات مستقل کارگری، تشکلات توده ای و نیروی نظامی و قهریه.
برنامه حزب رنجبران تصریح می کند:
طبقه کارگر ايران برای براندازی حاکميت استبدادی نظام جمهوری اسلامی ايران و کسب قدرت سياسی، راهی جز تدارك و ايجاد آمادگی ذهنی و عينی جهت انجام اين روياروئی تاريخی ندارد. بورژوازی ايران در همدستی با بورژوازی امپرياليستی و ديگر مرتجعين، هرگزحاضر به گردن نهادن به رای اکثريت مردم ايران نخواهد شد و مسالمت آميز قدرت را به کارگران و زحمتکشان تقديم نخواهد کرد. هيچ طبقه استثمارگر حاکمی هم در تاريخ تا به امروز چنين کاری را به ضرر خود نكرده است. به همين علت دستگاههای سرکوب اعم از ارتش، پليس، زندانها، دستگاه قضائی، نقش کليدی در سرکوب استثمارشوندگان و تحت ستم بودگان داشته اند. بنابراين پرولتاريای ايران عليرغم اين که مايل به خونريزی نيست و جنگ به او تحميل میشود راهی جز رودرروئی خونين با اين دستگاه سرکوبگر نداشته و بايد خود را برای مبارزه سخت و طولانی آماده نمايد. ”قدرت سياسی از لوله تفنگ بيرون می آيد“. چنين انقلابی نيز جز از طريق ايجاد رهبری سياسی – تشكيلاتی با کيفيتی که بتواند اين امر مهم را سازمان دهد، امكان پذير نيست. لذا مبرم ترين وظيفه عناصر پيشرو پرولتاريا تلاش برای ايجاد حزب واحد کمونيست در ايران است که در پيوندی فشرده با طبقه کارگر و توده های زحمتکش و جنبشهای توده ای قرار داشته باشد اين وظيفه تاريخی را بايد محكم به دست گرفت و به سرانجام رساند. در نتيجه:
الف- از بين بردن حاکميت و مناسبات توليدی سرمايه داری، مستلزم انجام انقلاب پرولتری و بر پا داشتن نظام سوسياليستی است. ب- انقلاب امر توده های ميليونی است که بايد آگاه، بسيج، مصمم، متشكل و مسلح شوند. بدون قيام توده ها، تحقق انقلاب نا ممكن است. پ- رهبری درست حزب کمونيست، شرطی اساسی در هدايت و به پيروزی رساندن انقلاب پرولتاريائی می باشد.
اولین ویژگی حزب کمونیست این است که حزبی طبقاتی و مشخصا از منافع طبقه کارگر و کل بشریت بخاطر رهایی از ستم و استثمار مبارزه می کند.
دومین نکته این حزب در عین حال که در سطح ملی مبارزه می کند حزبی انترناسیونالیستی است .آنهم به این دلیل که طبقه کارگر به یک طبقه جهانی تبدیل شده است.
ضرورت وجود حزب کمونیست در انقلاب پرولتاریایی علیه سرمایه داری بویژه بعد از در غلطیدن کشورهای سوسیالیستی سابق به دامن سرمایه داری بیش از پیش مورد سئوال بخشی از چپ سرخورده و لیبرال قرار گرفته است. چپی که اساساً ریشه درخرده بورژوازی ناپیگیر دارد. در ایران ما از همان آغاز ورود ایده های نو بورژوازی، خرده بورژوازی و نیز طبقه کارگر به حزب اعتقاد داشته است ودر عمل هم بوجود آورده است. الان هم چندین حزب کمونیست موجود است. ولی آن چیزی که ماهیت یک حزب کمونیست را از دیگر احزاب جدا می کند؛ اولا در برنامه سیاسی – ایدئولوزیک آن و دوما در عملکردش است. صفوف حزب کمونیست و پایه های اجتماعی اش بایستی بطور اساسی از طبقه کارگر تشکیل شود، پیوند عمیقی بین کارگران و زحمتکشان بوجود بیاورد، از سازمان های مخفی و علنی برخوردار باشد، تا بتواند درستی و یا نادرستی سیاست ها و خط مشی خود را در مبارزه عینی بطور دائم محک زده و سره از ناسره جدا شود. درعین حال حزب کمونیست که پرچم سوسیالیسم را به مثابه آلترناتیو جامعه سرمایه داری حمل می کند بایستی به عنوان یک آلترناتیو توده ای در سرتاسر جامعه مورد اعتماد عمومی قرار گیرد. حزب کمونیست در عین حال حزب اکثریت مردم استثمار شونده و ستمدیده اجتماعی است که برای رهایی از چنگال سرمایه داری می رزمد.
رشد تکنولوژی همراه با تغییراتی که سرمایه داری در عرصه تولید و بارآوری به دست آورده است، این نظریه را که تکنولوژی ارتباطات می تواند جایگزین تشکیلات کمونیستی در انقلاب اجتماعی شود را در بین چپ از طریق ایده های سرمایه داری بزرگ با هدف درهم شکستن اراده پرولتاریا در جهت سرنگونی قدرت سرمایه داری چه در عرصه سیاسی و چه در عرصه ساختارهای اجتماعی شکل داده است. اما نفی این ضرورت که بدان خواهیم پرداخت صرفا به همین جا خاتمه نیافته و نیروهای مختلف در زدن حزب کمونیست ایده های کاملا انحلال طلبانه ای را مطرح می کنند؛
1 – حزب سازی خود به دیکتاتوری منجر می شود: این نظریه که با توجه به اشتباهات سازمان های چپ در بسط و گسترش دمکراسی و تاکید روی رهبری بخاطر سرکوب پلیسی و خفقان سیاسی و مخفی بودن اکثر سازمان های چپ و کمونیست روی داده است، سعی دارد که با سوء استفاده ازاین اشتباه بجای اصلاح اشتباهات اصل وجود حزب را زیر سئوال برده و تشکل گریزی و انفعال مبارزاتی خود را زیر همین نظریه پنهان کند.
2 – حضور حزب ناچارا در انقلاب جای طبقه کارگر را خواهد گرفت: این نظریه شبه ترتسکیستی که از انتقاد به نظام شوروی زمان استالین ناشی می شود که معتقد است بعلت اینکه شوراهای کارگری بعد از انقلاب اکتبر نقش شان در رهبری شوروی کم رنگ شد و حزب نقش اصلی را در هدایت انقلاب بازی کرد و انقلاب اکتبر در همان اوایل به شکست منجر شد، ناشی می شود. این نظریه بی توجه به دوران تاریخی که انقلاب اکتبر به پیروزی رسید و بعلت شرایط ملی و جهانی نمی توانست تمامی مناسبات را بطور دقیق جوابگو باشد نتیجه گیری غلطی مبنی بر حضور حزب در انقلاب یعنی کنار زدن طبقه کارگر را می کند که کاملا ضد نظرات لنین و علیه سازمانیابی طبقه کارگر توسط حزب کمونیست برای پیروزی در انقلاب سوسیالیستی است.
3 – روابط تشکیلاتی و وجود سیستم سانترالیسم دموکراتیک خود در بوجو د آوردن یک مرکزگرایی فکری ثابت و نهایتاً رهبران جدا از توده تشکیلاتی کمک می کند. در نکته اول به این نظر برخورد شده است تنها تفاوتی که این نظر با نکته اول دارد، در نکته اول حزب زیر سئوال است ولی در نکته سوم روابط درون تشکیلاتی که برمبنای سانترالیسم دمکراتیک مورد نقد قرار می گیرد.
4 – ما باید شوراها را بجای حزب کمونیست بگذاریم و بجای اقلیت و اکثریت، تفاهم و تبادل نظر را جایگزین سیستم حزبی کنیم: این نظریه با توجه به رشد جنبش کارگری که با شعار نان کار آزادی، اداره شورایی، تقویت شده است دارای اشکالات جدی است. اول اینکه شوراها جلسات مشورتی و تصمیم گیری تحت رهبری و بسیار منسجم هستند شوراهای کارگری اگر تحت رهبری حزب کمونیست نباشد لزوما نمی تواند نماینده مصالح عالی طبقه کارگر باشند. در تاریخ جنبش کمونیستی هم این تجربه موجود است که تا وقتی شوراها زیر رهبری منشویک ها بود؛ لنین شعار همه قدرت به دست شوراها را نداد. ولی بعد از اینکه هژمونی سیاسی بلشویک ها بر شوراهای کارگری در روسیه تامین شد آنوقت لنین شعار شوراهای کارگران و دهقانان و سربازان را مطرح کرد. همچنین کسانی که از شوراها تبادل نظر بدون نتیجه گیری را درک می کنند و فکر می کنند که با اینکار اجازه شکل گیری اقلیت – اکثریت را نمی دهد و تشکلات با نظرات مختلف دچار بحرانها و انشعابات نمی شوند، کاملا درکی آنارشیستی از تشکیلات داشته و تاثیر نظرات ناشی از مبارزه طبقاتی و نفوذش در حزب کمونیست را نادیده می گیرند. به همین دلیل لنین در حمله به انحلال طلبان می نویسد ” تلاش قسمتی از روشنفکران حزبی برای انحلال سازمان موجود حزب کارگر سوسیال دمکرات روسیه و تبدیل آن به هر قیمتی که شده به یک تجمع بی شکل و..”
۵ – اینترنت جای حزب و سازماندهی توده را گرفته است و از طریق اینترنت می توان اعتراضات را سازماندهی کرد: رشد اینترنت و تاثیر مدیاهای جهانی را بر جوامع بشری به هیچ وجه نمی توان نادیده گرفت و یا به نقش آنها بی اهمیت برخورد کرد. کسانی که این نظریه را مطرح می کنند مثال بهار عربی و نقشی را که مدیاها و یا اینترنت در سازماندهی اعتراضات در کشورهای عربی انجام دادند، را میآورند. روشن است که استفاده ازتکنولوژی ارتباطات می تواند به سازماندهی بویژه اعتراضات توده ای کمک کند. اما نمی توان در عین حال نقش مخرب خط دهی سیاسی از همین طریق را که از طرف قدرت های مطرح و مسلط در فضای مجازی اعمال می شود را نادیده گرفت. از طرف دیگر فضای مجازی به لحاظ امنیتی کاملا ناامن است. انقلاب مسئله فقط دو تظاهرات و اعتراض نیست، انقلاب در عین حال کار سازماندهی و سیاسی – ایدئولوژیک است، که به فضای عینی و کار زنده و پویا در بین کارگران و زحمتکشان احتیاج دارد. آن جریان مادی که حزب طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست را به صحنه اجتماعی می راند نه تنها یک تفکر علمی را پشت سر خود دارد بلکه بیش از یک ضرورت تاریخی و مادی در اراده تاریخی طبقه کارگر برای گذار از نظام سرمایه داری است. و همزمان است با روندی که طبقه کارگر از یک نیروی در خود به نیروی برای خود تبدیل می شود.
تشدید مبارزه طبقاتی بین طبقه کارگر و سرمایه داری و اوضاع عینی کمبود یک حزب کمونیست واحد و سراسری در ایران را نشان می دهد. بدون وجود یک حزب کمونیست که از پایه های وسیع در بین توده های کارگر و زحمتکش برخوردار باشد امر انقلاب اجتماعی محتمل هم نیست. به همین دلیل بورژوازی با تمام نیرو سرکوب کمونیست ها و انهدام سازمان های طبقاتی طبقه کارگر را به اولین برنامه سیاسی خود تبدیل کرده است.
چالش های طبقاتی در شرایط کنونی بصورت فزاینده ای در حال رشد است، آنچه که تا بحال انقلاب اجتماعی را برای درهم شکستن بورژوازی و ساختمان سوسیالیسم عقب انداخته نبود نیروی ذهنی و متشکل آن است، حزب کمونیست هرچه بیشتر ضرورت خود را برای سازماندهی طبقه و انقلاب نشان می دهد. انقلاب امری دلبخواه و یا ارادی نیست وقتی برایند نیروهای درگیر در انقلاب به سطح آتناگونیستی و تکامل برسد و نیروی ذهنی انقلاب آمادگی آنرا داشته باشد که در آن نقش تاریخی خود را بطور صحیحی ایفا کند آنوقت ما شاهد یک برآمد انقلابی خواهیم بود. و این امر بدون وجود یک حزب کمونیست نمی تواند به پیروزی انقلاب اجتماعی برسد و در شرایطی که حزب کمونیست موجود نیست و یا بسیار ضعیف است و تاثیرش بسیار کم رنگ، آنوقت ثمره تلاش و مبارزات کارگران و زحمتکشان جامعه به پلکان ترقی بورژوازی تبدیل خواهد شد. برای ایجاد حزب کمونیست به دو نیرواحتیاج است طبقه کارگر و نیروهای کمونیست. از این نتیجه گیری دو عملکرد عینی بیرون خواهد آمد. ضرورت اتحاد کمونیست ها و پیوند با طبقه کارگر و زحمتکشان در ایران.
جمهوری اسلامی هر روز با نفرت بیشتر توده های مردم روبرو است. مبارزات طبقات فرودست اجتماعی هر روز با موج های بلندتر و دائم بر سر جمهوری اسلامی فرود می آید، تمام نیروهای طبقاتی در حال تدارک برای این چالش بزرگ اجتماعی هستند که مدتهاست شروع شده است. جمهوری اسلامی با تمامی دستگاههای سرکوبگرش قادر به توقف تاریخ نیست. چه نیرو و کدام طبقه اجتماعی آینده را ترسیم خواهد کرد. این چالش مبارزه سخت و طولانی طبقاتی بوده است که هر روز به نتایج تاریخی خود که گذار از جامعه طبقاتی است نزدیک می شود. در این نبرد طبقاتی طبقه کارگر احتیاج به اهرم های مبارزاتی خود دارد یکی از اساسی ترین ابزار مبارزه طبقاتی حزب کمونیست است که درخدمت طبقه کارگر برای درهم شکستن دولت بورژوازی بکار گرفته می شود. بورژوازی با دولت های دیکتاتوری و دموکراسی های خود بارها نتایج نکبت بار و استثمارگرانه حاکمیت طبقاتی خود را نشان داده است. پایان عصر بربریت سرمایه داری آغاز شده است. نقش تاریخی حزب کمونیست در تلاش و مبارزه در راه پایان دادن کامل به این عصر و شروع دوران جدیدی در تاریخ بشریت به نام سوسیالیسم است .
زنده باد سوسیالیسم
پیش بسوی پیوند با طبقه کارگر
پیش بسوی وحدت کمونیست های ایران
پیش بسوی ایجاد حزب کمونیست واحد و سراسری
ع.غ