در چهار راه پشت چراغ قرمز توقف می کنم. چند دختر 5 تا 9 ساله دور اتوموبیل را می گیرند و التماس می کنند که از آنها گُل و اسباب بازی های کوچک یا بسته ای آدامس و شکلات بخرم، فقر و تنگدستی از سرتا پایشان می بارد. همسرم می پرسد مدرسه می روی؟ دختر جواب می دهد خانم همه از ما همین سئوال را می کنند. همسرم که احساساتی شده است یک اسکناس ۵۰۰۰۰ تومانی در می آورد ناگهان چشم های بچه از خوشحالی گرد می شود. وقتی یکی از بچه ها در حال باز گرداندن بقیه پول است. همسرم می گوید نمی خواهم فورا می گوید نه نمی گیرم ما گدا نیستیم. دختری که از همه کوچکتر است می گوید خانم میشه من باهاش بستنی بخرم. چشمها به لبان همسرم دوخته شده است.
در چهاراه بعدی دو پسربچه می دوند و با خواهش می خواهند اجازه بدهم شیشه ماشین را پاک کنند آنقدر کوچک هستند که قدشان به شیشه ماشین نمی رسد. می پرسم مدرسه می روی؟ میگه آقا چطوری برم مدرسه. جوابش خجالت زده ام می کند. روزهای بارانی چکار می کنی؟ آشغال جمع می کنم آقا دیگه. به سئوالات ادامه نمی دهم بغضی ناخواسته گلویم را می فشارد و برخودم لعنت می فرستم. در خیابان ها دهها کودک مشغول کار هستند یکی واکس می زند یکی دستفروشی می کند و برخی مشغول جابجایی برخی کالاهای قاچاق و غیر قاچاق هستند. تقریبا در همه عرصه های کارهای “آزاد” می توان کودکان کار را مشاهده کرد حتی در کوره پزخانه ها که کارهای شاق و سنگینی را انجام می دهند. برخی همراه والدین و برخی به تنهایی مشغول کار هستند. بسیار از آنان با مفاهیم آینده سازی زندگی خود بیگانه شده اند و فقط سعی می کنند زندگی روزمره خود ویا والدین را تامین کنند. برخی از آنان نه سرپرستی و نه سرپناهی دارند و در خیابان ها زندگی را سپری می کنند. به وضوح می توان رابطه گسترش کودکان کار و خیابان را با افزایش دامنه بین فقر و ثروت در جامعه مشاهده کرد. هر چه که اختلاف طبقاتی زیادتر می شود تعداد کودکان کار و خیابان افزایش یافته و همراه آن امنیت جامعه و از جمله کودکان کار بیشتر از بین می رود.
مدتی است که جمهوری اسلامی سعی کرده است که با “دخالت انسان دوستانه” در امور کودکان، کودکان کار را از کف خیابانها جمع آوری کرده و آنها را به خانواده هایشان و یا مراکز تربیتی و نگهداری تحویل بدهد. آیا جمهوری اسلامی در این امر موفق بوده است؟ قبل از جواب به این سئوال بهتر است باهم به آمار کودکان کار در ایران در طی ۱۰ سال گذشته نگاهی بیاندازیم و با بررسی وضعیت در حال حاضر کودکان کار این سیاست ها و نتایج آنرا بصورت ملموسی بیان کنیم. آمار کودکان کار و بی خانمان توسط خبرگزاری تسنیم ۳ تا ۷ میلیون، سازمان بهزیستی ۷۰۰ هزار تا یک میلیون و اداره آمار ایران ۵/۲ میلیون نفر ذکر شده است. با توجه به آمار جمعیت ایران که ۸۵ میلیون ذکر شده است نزدیک به ۱ تا ۶ در صد جمعیت ایران را کودکان کار و بی سرپرست تشکیل می دهند. ظاهرا آمار بشدت متناقض و اختلاف بسیار زیاد است ولی حتی اگر کمترین آمار را مد نظر قرار دهیم، این آمار با فقیرترین کشورهای آفریقایی و آسیایی برابری می کند. در کشوری با جمعیت ۸۵ میلیون و منابع وسیع طبیعی و انسانی و بویژه یک کشور نفتی در موقعیت سوق الجیشی جهانی که به گفته خود رئیسی فقط از طریق ترانزیت می تواند تا حد بسیار زیادی بودجه کشور را تامین کند، حضور یک چنین جمعیتی از کودکان کار بشدت ضد انسانی است. در اکثر کشورهای جهان سن کار از ۱۶ سالگی به بالا آنهم بر طبق قوانین شروع می شود. و کودکان زیر ۱۶ سال حق کار به عنوان تامین زندگی را نداشته و فقط به عنوان تجربه زندگی و کار آموزی را شامل می شود. در جامعه ما موضوع کودکان کار بعلت اینکه فقط در حیطه شهرهای بزرگ نمانده است و به شهرک ها هم سرایت پیدا کرده و چهره فقر و نیزحضور کودکان کار عمومی شده است، به موضوع چالش برانگیز بین فعالین و مدافعین کودکان کار برعلیه وضع موجود تبدیل شده است. دولت که کاملا با بی تفاوتی عملی یا آنرا انکار می کند و یا موضوع کودکان کار را فردی و موردی می بیند. اینکه رژیم های سرمایه داری بویژه در کشورهای تحت سلطه با کار کودکان مشکلی ندارند نه بعلت تقویت شخصیت کودکان در زمینه اجتماعی بلکه استفاده از نیروی کار ارزان به عنوان کارگرانی که در عین ارزان بودن قادر به دفاع از حقوق اولیه خود نیستند. کودکان کار بخشی از نیروی کار ارزانی هستند که به سرمایه داری فروش نیروی کار ارزان تری را ارائه می کند. بسیاری از کودکان کار نه دارای شناسنامه و هویت اجتماعی هستند بنابراین در هیچ جای اجتماع از حقوقی به مثابه یک فرد اجتماعی برخوردار نبوده و خدمات اجتماعی شامل حال آنها نمی شود. برخی از سایت های داخلی آمار کودکان بدون شناسنامه را ۵ تا ۷ در صد و کودکان مهاجر که عمدتا از افعانستان و پاکستان و عراق به ایران مهاجرت کرده است ۵۵ – ۴۵ درصد ذکر کرده اند. سیاست رسمی و عملا اجرایی در رابطه با کودکان کار در بین ارگان های دولتی و مدیران اجرایی وجود ندارد. هر مدیر یا ارگانی بر اساس سلیقه و خواست خود عمل می کند. هر ارگانی هم به دارودسته ای در بالای حکومت و رژیم جمهوری اسلامی وابسته است و هیچ کس را جوابگویی این معضل اجتماعی نیست. گاهگاهی مصاحبه ای با مسئولی در مدیاهای رسمی انجام می شود. خالی از محتوا و در روال همیشگی که مدیر می گوید کار ما نیست کار فلان ارگان است، بودجه نداریم، هنوز حکم دولتی تفویض نشده است و غیره. اما کودکی که نان شب ندارد با این شارلاتان بازی حکومتی آشنا نیست. او فردا دست خواهر و برادرش را گرفته و برای کار به خیابان می برد تا پول بیشتری برای تهیه نان پیدا کنند. عدم حضور سازمان های غیر دولتی و یا دخالت دولت در روند کمک و همیاری سازمان های غیر دولتی کمک به کودکان کار، کمک های مردمی به کودکان کار را سخت کرده است. مردم با دلسوزی و ترحم به کودکان کار نگاه می کنند ولی بحران اقتصادی کمک های همین مردم انسان دوست را اگر نگوییم غیر ممکن ولی بسیار کم و ناچیز کرده است. و این کمک ها قادر به ریشه کن کردن، کار کودکان کار در ایران نیست.
ضرباتی که کار کودکان به آنها می زند، جدایی از تحصیل و بهداشت حداقل، عدم امنیت جانی و مالی، دور افتادن از محیط گرم خانواده و مواجهه شدن با خشونت افسار گسیخته اجتماعی در شرایطی که به هیچ وجه آمادگی حفاظت و یا مقابله با آنرا ندارند. گرفتار شدن در دام گروههای مافیایی و… ولی این تمامی مشکلات نیست. کودکانی که امروز کودک کار بحساب می آیند و در چرخه اعتیاد و تجاوز و کنگ های مواد مخدر و مافیایی گرفتار هستند. در فردای زندگی خود این چرخه را باز تولید می کنند. کودکانی که قرار است آینده ساز و رشد دهنده یک جامعه بوده و فردای بهتری برای جامعه بسازند، به نیروی ترمز کننده و مجرمان فردای آن تبدیل خواهند شد. کودک کار لکه ننگی بر جامعه سرمایه داری است. ریشه های بوجود آمدن کودکان کار در یک جامعه به گفته محققین و کارشناسان اجتماعی در عرصه ملی و بین المللی فقر است. فقر در شرایط کنونی زاده سیستم سرمایه داری است. سیستمی که سود هدایت کننده سیاست ها و عملکردهایش بوده و خواهد بود.
دلایل مختلفی برای تبدیل یک کودک به کودک کار و یا بی خانمان در جامعه آورده شده است: اعتیاد سرپرستان خانواده به مواد مخدر، اختلافات شدید خانوادگی و فروپاشی محیط آرام خانواده گی، مهاجرت خانواده ها از روستاها به حاشیه شهرها، عدم امکان تحصیل به لحاظ مالی و ….، عدم فرهنگ صحیح تربیتی در بین خانواده ها در جهت آموزش و خواست های کودکان، جنگ و بحران های اجتماعی و….. اینها بخشی از مشکلاتی هستند که باعث رانده شدن کودکان به طرف کار و تامین خود و یا خانواده شان می شود. اما با ورود به عرصه کار گروههای مافیایی آنها را در چنبره خود نگه می دارند. دلایل بالا هم این امر را که تمامی آنها ناشی از فقر و ستم افسار گسیخته اجتماعی طبقات حاکم بر طبقات فرودست اجتماعی است را ثابت می کند. اکثریت قریب به اتفاق کودکان کار از خانواده های فقیر هستند.
توضیح اینکه چرا کودکان کار با تمامی دستگاههای عریض و طویلی که در جهت کمک به این کودکان از طرف دولت ساخته شده است همچنان به کارهای غیر قانونی ( کمتر از ۱۶ سال ) ادامه می دهند، نشان می دهد که این ارگان ها بعلت اینکه قادر به حل زیر بنایی معضل کودکان کار نیستند، تمامی اصلاحاتشان با کوچکترین بحران های اقتصادی و اجتماعی از بین رفته و چرخه باز تولید کودکان کار ادامه می یابد. بارها کودکانی که به مراکز نگه داری تحویل داده شده است مجددا در خیابان بعلل مختلف از جمله نبود بودجه و…..رها شده اند. کودک کار ناشی از سیستم استثمارگرانه و ستمگر سرمایه داری در عصر جدید است آیا ارگان های دولت های سرمایه داری از جمله ایران می تواند علیه این سیستم مبارزه کند. روشن است که جواب منفی است. در کشورهای سرمایه داری متروپُل بعلت ثروت و دارا بودن حداقل امکانات برای زندگی و نیز استفاده وسیع از نیروی کار ارزان خارجی احتیاج به کار کودکان در جامعه نبوده و کودکان کار زمینه های رشد و گسترش ندارند. بطور مثال آموزش رایگان وجود دارد ولی در ایران این آموزش رایگان فقط در قانون اساسی نوشته شده و امکان اقتصادی که پایه این آموزش است بوجود نیامده است. بویژه اینکه با خصوصی شدن بیشتر نهادهای آموزشی و بهداشتی دسترسی اولیه به آنها سخت تر هم شده است.
بسیاری از فعالین حقوق کودک رژیم اسلامی را بر سر رفتار و سیاست هایش نسبت به حقوق کودک و بویژه کودکان کار به چالش های جدی کشیده اند و خواهان جوابگویی دولت نسبت به آن شده اند. جواب رژیم جمهوری اسلامی به آنان زندان و شکنجه بوده است. بهنام ابراهیم زاده وسعید شیرزاد آتنا دائیم، امیر امیرقلی و امید علشناس و شیوا محبوبی، آسو رستمی، علی نوری آتنا فرقدانی نمونه ای کوچک از لیست بزرگ فعالینی هستند که در طی این سالها در زندان و تحت شکنجه قرار گرفتند.
ماده ۲۷ پیمان نامه حقوق کودک سازمان ملل متحد ۱۹۸۹ در بند یکم متذکر شده است که: کشورهای عضو، حق همه کودکان را برای برخورداری از سطح زندگی مناسب برای رشد جسمی، ذهنی، معنوی و اخلاقی و اجتماعی به رسمیت می شناسد در بند ۲۸ ماده یکم قسمت الف آمده است: اجباری کردن و در دسترس قراردادن آموزش ابتدایی رایگان برای همه. در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم آمده است : تمام کودکان تبعه ایران تا پایان دوره متوسطه از حق تحصیل رایگان برخوردارند و دولت موظف به تامین لوازم این حق است. اما تمام این مقاوله نامه ها و پیمان نامه ها تا زمانی که رژیم های قرون وسطایی همچون جمهوری اسلامی که ازدواج دختران را از ۹ سالگی شرعی و از ۱۳ سالگی قانونی می داند، وجود دارد در قفسه های قانون خاک می خورند و نه خواست و نه امکان اجرای آن وجود ندارد.
در عرصه جهانی: کنوانسیون حقوق کودک، کودکان کار در سطح جهانی را ۱۵۲ میلیون و کانون دفاع از حقوق بشر آنرا ۲۶۰ میلیون ذکر کرده است. آمار از برابری نسبی تعداد دختران و پسران کودک در محیط کار حکایت دارد. هر چه کشورها فقیرتر کودکان کارشان بیشتر است. سرمایه داری بین المللی هم با شرکت های فراملی ولی با شعار حقوق کودک، حقوق بشر و دمکراسی همان کاری را می کند که رژیم جمهوری اسلامی با کودکان کار. میلیونها کودک از هندو بنگلادش تا آفریقا و کشورهای عربی بخشی از نیروی کار ارزان جهانی هستند. سرمایه داری جهانی نظامی بشدت خشن و بیرحم و سرکوبگر را در خدمت سود و منافع خود با سازمان های مسلح و میلیونها نیروی کار متحرک جهانی بوجود آورده است. وقت آن رسیده که سرمایه داری که مسبب این همه بدبختی و فقر و نکبت است از زندگی میلیاردها انسان کنار گذاشته شود. و انسان ها به زندگی انسانی که یکی در خدمت همه و همه در خدمت یکی پای بگذارند. سوسیالیسم اولین قدم برای رسیدن به آن است. در آنوقت هیچ کودکی بجز گذراندن دوران کودکی با بهداشت، تحصیل و مسکن و رفاه نباید بهترین سال های زندگی را در زباله ها و فشار کار بگذارند.
تحصیل و بهداشت رایگان یک حق همگانی است
کار کودکان بایستی متوقف شود
دولت بخاطر نقض حقوق کودک در ایران بایستی جوابگو باشد
همه در خدمت یکی و یکی در خدمت همه
مهران پیامی ۴ ژانویه ۲۰۲۲