از ششم تا نُهُم ژوئن ۱۹۲۴ انتخابات مجلس مشترک اروپا برگزار شد که به جز رشد جریانات راست گرا تغییری را به همراه نیاورد که کوتاه به آن میپردازیم.
پس از افول ؟؟ تدریجیِ نیروهای چپ در ادامه فروپاشیِ بلوکِ شرق، در سال ۱۹۹۹ که جریانات راست رادیکال ۷،۶٪ از کُرسی ها را در اختیار داشتند پیاپی رشد کردند و اکنون ۲۶٪ از کُرسی ها را در اختیار دارند، در حالی که در همین دوره زمانی «حزب مردمی اروپا» (PPE European People’s Party )، که ترکیبی از دمُکرات مسیحی ها و محافظه کارانِ در اروپا است، از ۳۷٪ به ۲۶،۱٪ و سوسیالیست ها که در سال ۱۹۹۴ یکمین گروه پارلمانی و ۳۵٪ نمایندگان را دارا بودند به ۱۸،۹٪ کاهش یافتند. در مجموع بیشترین رشد را راست های رادیکال داشته اند که شوربختانه، پس از جنگ دوم جهانی، این افزایش تاریخی است که در مقابل آن، به همین گونه، بیشترین کاهش را نیروهایِ چپ و چپِ میانه با طیفی متشکل از سوسیالیست ها، سبزها و چپهای کمونیست به کمتر از یک سومِ (لرزان) از نمایندگان کاهش یافتند.
این جا به جایی به سویِ راست به هر روی نشان دهندهِ «تعادل سیاسی» اروپا و تأثیر آن در هر یک از کشورهای عضو آن است، به عنوان مثال:
در سال ۲۰۲۲ برای یکمین بار جریانِ راستِ جُرجا مِلُنی (Giorgia Meloni)، که پس از صد سال و به همان شیوه، برسَرِ کار رفتن موسولینی را در سال ۱۹۲۲ به یاد میآورد، با همراهیِ دو جریانِ راست و راستِ میانه دیگر دولت و ریاست آن را به دست گرفت. به گونهای تاریخی در سوئد و در سال ۲۰۲۳ در هلند نیز چنین شد.
در بلژیک، همزمان با برگزاری انتخابات اروپا در ماه ژوئن ۱۹۲۴ تمایل به راست و راستِ افراطی در انتخابات منطقهای و فدرال، گسترده دیده شد و بیشتر از آن در فرانسه، در دوره یکم انتخابات، جریان راست به رهبریِ ژان – ماری لِپِن (Jean – Marie Le Pen) با پیشرفت خود زلزله سیاسیِ تعیین کنندهای را برپا کرد که با توجه به قوانین و شیوه انتخاباتی فرانسه و نگرانیِ همراه با تلاشِ احزاب و مردم، در دوره دوم نتوانست پیروزی خود را تکرار کند. پیش از دوره دوم اِمانوئل ماکرون (Emmanuel Macron) با یاری گرفتن از اختیارات قانونی، مجلس شورای ملی (Assemblèe National) را منحل کرد و با شرکت مردم، همکاری و اتحادِ نیروهایِ دمُکرات و جنبش چپ وچپ رادیکال (FLI و یا FI) به رهبری ژان- لوک مِلِنشُن (Jean- Luc Mélenchon) در آن نقش بسیاری داشت، با بیرون آوردنِ نامزدهای انتخاباتی خود، در پیشگیری از تَک برگزیده شدن نامزدها و پراکندگیِ آرا، به سودِ نمایندگانِ متحدین و یک کاسه کردن آن، این خطر برطرف شد. اما با توجه به گونه گون بودن، خواست ها، برنامه سیاسی و پایه طبقاتیِ نیروهای درون آن، این همگامی تا کجا و چگونه در تضعیف جریانها وحزب راست، با توجه با بحرانهای موجود و پاسخ به خواستهای مردم و زحمتکشان به پیش خواهد رفت را آینده روشن خواهد کرد، که بیگمان بستگی به اندیشه و کردارِ نیروهای متحد دارد. پیشروی راست در فرانسه، به ویژه در چند سالِ گذشته، بازده سیاستهای نادرستِ اِمانوئل ماکرون و به ویژه برنامه و کردارهای خانمان براندازِ سرمایه داران درونی و بیرونی نیز میباشد.
به هر روی! در انتخابات کشوری و مجلس اروپا عدم شرکت مردم به انگیزهِ دلسردی، بیهودگی و عدم اعتماد به دولتمردان که بیشترینِ آنها، آشکار و پنهان، در خدمتِ سرمایه داران و خواست آنها هستند، نقش مهمی را بازی میکند که به جز خدمت به جریانِ راستها که با حرافی ها، وعده دادنها، و گاه اقدام به خشونت و ضرب و شتم دیگر اندیشان از سوی بخشِ افراطیِ آن، بخشِ درخورِ توجهی از مردمِ خسته از این اوضاع را به تهییج و طرفداری از آنان، با این خیال که شاید اینان سر و سامانی به اوضاع بدهند کشانده، و یا به سوی بیطرفی و بیتفاوتی، بازده آن میباشد، که نمونه برجسته آن را در ایتالیا میبینیم: در سال ۱۹۷۹ شرکت مردم در انتخابات ۸۶،۱٪ بوده که اندک اندک، به ویژه از سال ۲۰۱۴ به ۵۸،۷٪، و در سال ۲۰۲۴ به ۴۹،۷٪ رسیده است، (در کشورهای دیگر نیز اوضاع چندان بهتر از ایتالیا نیست) پس از باز کردن صندوقهای رای، هنگام شمارشِ، برگهای بسیاری بدون نامِ نامزد و یا حزبی دیده میشود. بخش درخور توجهی از آنان که رای نمیدهند کسانی هستند، که حتی به ایدئولوژی و سیاست گرایش دارند و عدم شرکت آنان نشانِ اعتراض به دولت و احزابِ سیاسی میباشد؛ آمار در ایتالیا نشان میدهد که سه چهارمِ اینان کسانی هستند که با مشکل اقتصادی، بیکاری و… دست به گریبانند و یا به گونهای عمومی در گرو سطح پایین آگاهی و فرهنگی اند. عدم شرکت زنان، به ویژه خانه داران در مناطق کم بضاعت، بیشترین شمار را تشکیل میدهد.
در کشور انگلستان، که از سی و یکم ژانویه ۲۰۲۰ به گونهای نهایی از جامعه اروپا خارج شده بود، انتخابات در چهارم جولای ۲۰۲۴ برگزار شد و پس از چهارده سال، دولت حزب محافظه کار(Tories)، به رهبری ریشی سوناک (Rischi Sunak) سقوط کرد. برای به دست آوردن اکثریت نیاز به ۳۲۶ رای بود اما حزب سوسیالیستِ دمُکراتیک لابور ۴۱۲ کُرسی را به دست آورد، در حالیکه محافظه کاران با ۱۲۱ کُرسی در یکی از بدترین نتایج تاریخ خود درغلتید. با این که حزب لابور ۳۴٪ و حزب محافظهکار ۲۴٪ آرا را به دست آورده بودند اما تفاوت بسیار در کُرسی های به دست آمده به انگیزه شیوهِ سخت و استوارِ اکثریتی در قانون انگلستان ریشه دارد که نقش مهمی در پیروزی لابورها داشت، در این میان حزب راستِ افراطی (Refotm UK) به رهبریِ نیگل فَرَج (Nigel Farage) با ۱۴،۳٪ آرا چهار کُرسی را به دست آورد و خودِ او پس از هشت بار اقدام و شرکت در انتخابات برای یکمین بار به «مجلس» راه یافت؛ در اینجا نیز جریانِ راست رشد کرد. پس از این نتایج ریشی سوناک پس از یک گفتگوی سی دقیقه ای با پادشاه، چارلز سوم (Charles lll)، استعفای خود را تسلیم کرد، سپس به همین گونه نخست وزیریِ ک. سْتارمِیر (Keir Starmer) تأیید شد. در انگلستان نیز، از سال ۱۸۸۵، پس از سال ۲۰۰۱ با ۵۹٪ شرکت کنندگان در رای گیری، دومین بار است که به ۶۰٪ کاهش یافته.
به هر روی! گذشته از افزایش نمایندگان جریان راست، تعادلِ در دست گرفتن پارلمان اروپا چندان تفاوتی با دوره پیشین ندارد. پیشروی و احتمال اتحاد در میان نیروهای گسترش یافتهِ راست و راست رادیکال در اکثریت و قدرت گرفتن در پارلمان اروپا انگیزه ترس برای احزاب گوناگونِ لیبرال و میانه شد تا با حمایت خود از اورسولا فُن دِر لِیِن، که در جاه طلبی دست کمی از جُرجا مِلُنی ندارد، بار دیگر وی را به سِمَت ریاست کمیسیون اروپا برگزینند. جُرجا مِلُنی، چون سَلَف مستبدِ خود، که از توانِ مُهَیِج نمودن ؟؟ مردم برخوردار است و بس جاه طلب و گاه مضحک بیزار کننده، حتی خیالِ رئیس کمیسیون اروپا شدن را در سر میپروراند، اما با «دوگانگی» و یک بام و دو هوا بودنش و برخورداری از رای جریاناتِ نئو فاشیستِ خشن، هیچگاه، علیرغم فشار و افشا از سوی نمایندگان مجلس و رهبران احزاب میانه و چپ در روشن کردن روابط خود با اینان، نه او، نه همراهانِ حزبش ونه متحدانِ دولتش پاسخی روشن ندادند؛ وی با فریبکاری و مانُور دادن و پشتیبانی همسویانِ احزاب و دولتهای راست افراطی، چون ماری لِپِن، ویکتور اُربان (Viktor Orban) و….، کوشش در رسیدن به این مقام کرد اما در دوره انتخابات، با همگانی و رو شدنِ فیلم و مدارکی از خشونت و ضرب و شتم نئو فاشیستهای پشتیبانش به یک خبرنگار، مانُورها و خیالات او نقش بر آب شد و همان گونه که در بالا آمد، جریانات لیبرال، راست میانه و حتی یکی از دو حزبِ متحد جُرجا مِلُنی، گذشته از تضادهای درونی، با اتحاد خود بار دیگر قدرت را در پارلمان اروپا به دست گرفتند.
عباس دهقان