این مقاله بر اساس نکات زیر تهیه شده است. لازم است بر روی نکات آن تمرکز داده و کوشش شود تا حد امکان تحلیلی همه جانبه و عمیق روی آن صورت گیرد، از آن نتیجه گیری کرد ه و راه حلی در جهت حل مشکلات زنان، کسب حق مسلم آن ها و رهایی آنان از ستم و استثمار مضاعف قدم های موثری برداشته شود. طبعا به تحریر در آوردن نکات زیر به درازا خواهد کشید و در حوصله یک مقاله نخواهد بود، بنابراین در شماره های آینده هر یک از نکات زیر به صورت مقاله ای تهیه و منتشر خواهد شد:
۱- ستم به زن ناشی از ذات انسان است؟ در غیر این صورت علت ستم به زن چیست؟
۲- ستم اشکال مختلفی دارد. با طبقاتی شدن جوامع بشری، شیوه تولید به دوران های مختلف تقسیم می شود: دوران برده داری، دوران ارباب – رعیّتی، انقلاب صنعتی و به دنبال آن به وجود آمدن سرمایه داری که صاحب ابزار تولید بوده و به استثمار طبقه کارگر دست می زند. در همه این دوران، زنان به گونه های مختلفی مورد ستم و استثمار مضاعف قرار می گیرند.
۳- ستم به هر صورت که باشد، ماهیتش تغییر نمی کند. ستم چه در درون خانواده و چه جنبه طبقاتی داشته باشد، حرکتی است نا عادلانه و غیر انسانی.
۴- ماهیت ستم چیست و به چه طبقه ای خدمت می کند؟ ظلم، بی عدالتی و استثمار، جوامع بشری را از پیشرفت باز می دارد.
۵- تقسیم کار بین زنان و مردان. تفاوت بین زن و مرد در چیست و آیا باید برای زنان ویژگی هایی قائل شد. زنان چه تاثیری در فعالیت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خواهند داشت؟ زنان چگونه و در چه شرایطی می توانند از توانایی های بالای خود استفاده کنند، حقوق مساوی با مردان داشته باشند و در زمینه های اجتماعی و سیاسی هم گام با مردان به پیش روند.
۶- ستم به زنان در طول تاریخ در ایران و ویژگی های آن. مبارزات زنان از دوران مشروطیت تا به امروز. قوانین نا عادلانه ای که همه زن ها از طبقات مختلف با آن روبرو بوده اند. تفاوت مشکل زنان طبقه بالای جامعه و زنان زحمتکش و مبارزه آنان.
۷- هر جا ستم و استثمار است، مبارزه است. جنبش مبارزه علیه ستم و استثمار، جنبشی است که به مبارزان راه آزادی و عدالت اجتماعی یاری می رساند و آزادی و زندگی بهتری را برای بشر به ارمغان می آورد.
۸- چرا تشکل مستقل زنان امری ضروری است.
در این شماره
آیا ستم به زن ناشی از ذات انسان است؟ در غیر این صورت علت آن چیست؟
برای شناخت از این که آیا ستم به زن امری ذاتی است یا نه، نیاز به مروری گذرا به تاریخ گذشته انسان دارد. ستم به زن تاریخ طولانی دارد، در این مقاله، حداقل از ۵۰۰۰۰ سال پیش زندگی انسان خردمند را آغاز می کنیم تا بینیم بشر تا به امروز با چه سرنوشتی روبرو بوده، برای نیازهای خود چگونه علیه سختی ها و علیه خشونت طبیعت مبارزه کرده و از طرفی از امکانات و تاثیرات خوب و مثبت آن بهره برده است. در این دوره از تاریخ زن در زندگی بشر چه نقشی داشته است. زیر بنای اقتصادی و رو بنای آن از غار نشینی و تشکیل “کمون اولیه” که انسان ها به صورت جمعی کوچک به صورت خانواده ای بزرگ جمعی زندگی می کردند و نقش زنان در این دوره از تاریخ چگونه بوده است.
به ۵۰۰۰۰ سال پیش، زمانی که انسان خردمند در پی تغییرات شگرفی در رفتارها و در شیوه زندگیش با آن روبرو بود بر میگردیم، از زمانی که با پای پیاده سفر خود را از آفریقا به سمت آسیا و به طرف اروپا، آغاز کرد. در طول این سال های طولانی، به تدریج توانست شرایط مناسبی برای سکنی گزیدن خود انتخاب کند. بهترین گزینه در نقاط کوهستانی و در درون غارها بود، چرا که از گزند حیوانات و باران های سیل آسا در فصل بارندگی، از سرما در زمستان و از گرما در تابستان در امان بود، ضمن این که با بر افروختن آتش در فصل سرما، می توانست محیط داخل غار را گرم نگه دارد. در این هنگام مردان و همچنین زنان به شکار حیوانات می رفتند، ضمن این که زنان به جمع آوری میوه درختان و گیاهان برای تغذیه مشغول بودند. در این جمع های کوچک غار نشین، انسان ها به صورت جمعی و مانند خانواده ای بزرگ زندگی می کردند. در این دوره مدیریت کارها به عهده زنان بود، ضمن آن که زنان به علت زایش، نقش مهمی در تداوم زندگی بشر داشتند.
با تحقیقاتی که محققان انجام داده اند دو چیز انسان را از حیوان متمایز می کند، سخن گفتن و تولید کردن. سخن گفتن به قسمتی از مغز انسان مرتبط است و تولید کردن به فرم دست ها مربوط می شود. این دو چیز در تحول انسان خردمند در طول تاریخ بسیار موثر بوده است – تولید و اجتماعی بودنش. در اواخر پارینه سنگی جدید، زمانی که آب دریاچه های بزرگ کم شد و لایه های رسوبی از خود بجا گذاشت، در این نقاط گیاهان مختلفی سر بیرون آوردند و مرغزارها به وجود آمدند. در این دوره انسان غار نشین از غارها به سمت دشت های سبز و خرم پایین آمد و نزدیک به دریاچه ها و رودخانه اسکان یافت و همچنان به صورت جمعی و “کمون های اولیه” زندگی را ادامه داد. چه زنان و چه مردان همراه با کمک یک دیگر در انجام کارها و تهیه نیازمندی های جمع مشارکت داشتند. جامعه شناسان، این دوره را، دوره “کمون” و دوره آزادی از اسارت های اقتصادی می دانند. در این دوره مردان بیشتر به شکار حیوانات می رفتند. زنان برای تهیه غذا گیاهان را جمع آوری می کردند و به پرورش و اهلی کردن حیوانات مشغول بودند. زنان شمن بودند و خانواده بزرگ و جمعی را با استفاده از گیاهان دارویی شفا می دادند. نه تنها اداره و مدیریت خانواده جمعی به عهده زنان بود، بلکه زنان می زائیدند و سرچشمه زندگی و حیات به حساب می آمدند. از بدو تولد فرزندان، سرپرستی تربیت آن ها را به عهده داشتند. گفته می شود شاید ابداع واژگان توسط زنان صورت گرفته باشد، چرا که مادران زمان زیادی را با نوزادان و کودکان می گذراندند، در گوش آنان کلماتی را به زبان می آوردند. احتمال دارد کلمه “زبان مادری”، از این جا ناشی شده باشد. در “کمون”، زنان مورد احترام مردان بودند. در تمام طول تاریخ بشر، زن همیشه زن بوده است. امروز هم زن، زن است و ویژگی های خود را دارا است.
با تغییر زیربنای اقتصادی؛ انسان از خود خویشتن فاصله گرفت و نقش زن در جامعه بشری کم رنگ شد و به عنوان جنس دوم به حساب آمد. با این که جوامع بشری در طول تاریخ به سمت جلو حرکت کرد و در زمینه های علمی و تکنولوژیکی پیشرفت نمود، زندگی جمعی از صفحه تاریخ به تدریج رخت بر بست، با تغییر در شیوه تولید ستم به زن آغاز شد و فرهنگ ارتجاعی زن ستیزی با شدت و حدت تا به امروز ادامه دارد.
این که چرا انسان از خود خویشتن فاصله گرفت و تعادل موجود را برهم زد و برخورد های طبیعی و زیبای انسان های غار نشین جای خود را به جامعه ای داد که برستم و بهره کشی انسان از انسان پایه گذاری شد، مورد بحث است.
در جامعه اولیه، انسان به تدریج توانست به پرورش حیوانات دست زند و بر روی زمین کشاورزی کند و به اندازه نیازش تولید کند. با کشف فلزات انسان توانست ابزار اولیه مانند داس و تبر و غیره را تولید کند. با امکانات و استفاده از وسایل ساخته شده به دست انسان، کشاورزی و همین طور دامداری پیشرفت کرد. اکنون نه تنها از گوشت حیوانات استفاده می شد، بلکه پشم و پوست حیوانات نیز مورد استفاده قرار می گرفت. اقتصاد “کمون” برپایه دامداری و کشاورزی برقرار بود. به تدریج تعدادی، به ساخت بعضی از ظروف فلزی و چوبی اقدام کردند و شغل پیشهوری را در پیش گرفتند. استفاده ه از ابزار سبب شد بیش از نیاز داخلی، به ویژه در زمینه کشاورزی، جنس تولید شود. از این پس آنان که به دست خود ابزاری برای تولیدات کشاورزی ساخته بودند، خود به طور شخصی از آن استفاده می کردند. از طرفی آن هایی که از لحاظ جسمی قوی تر بودند، کارهای سخت را می توانستند بهتر انجام دهند. از این پس، کسی که بیشتر تولید کرده بود و توانایی در ساخت ابزار داشت، ارزش کارش بیشتر نمایان بود و مازاد تولید را برای خود و خانواده اش بر می داشت. با زیاد شدن جمعیت، کمون های اولیه کمکم به صورت قبیله و طایفه شکل گرفتند و با ساخت ابزار لازم، تولیدات کشاورزی و دامداری بیشتر از نیاز قبیله تولید شد و داد و ستد بین قبیله ها برقرار شد. اکنون در جامعه قبیله ای، با رشد جمعیت و رشد فعالیت های اقتصادی، آن دسته ای که اکنون از نظر اقتصادی فربه تر و قدرتمند تر شده بودند برای حفظ منافع خود نیاز داشتند نظمی از بالا به وجود آورند. آن ها که ضعیف تر بودند و بالاخره فقیران و بی چیزان، در اذای کاری که از بام تا شام در خدمت به اربابان انجام می دادند به غیر از غذا و محلی برای خوابیدن، چیز اضافه ای دریافت نمی کردند. به این ترتیب بود که برده داری در جامعه بشری شکل گرفت. در این شرایط بود که تضاد بین نیروهای مولده و مناسبات تولیدی به وجود آمد. ضمن این که فعالیت های اقتصادی به دوش مردان بود، زنان نقشی در فعالیت های اقتصادی نداشتند و مانند گذشته مورد احترام مردان نبودند. تقسیم کار بین مردان و زنان به وجود آمد، زنان در خانه می ماندند و به خانه داری و بچه داری مشغول شدند. در چنین شرایطی “کمون اولیه “با تمام روابط انسانی اش از روی زمین محو می شود و جوامع طبقاتی به صورت: ۱- نظام برده داری ۲- نظام ارباب رعیّتی ۳- پس از انقلاب صنعتی، نظام سرمایه داری پا به عرصه گذاشت و سیستم فرد گرایی بر مسند قدرت نشست و طبق قوانینی نا عادلانه و به خاطر منافع شخصی خود بر مردم زحمتکش ستم و استثمار و بر زنان ستم و استثمار مضاعف روا می داشت. در این شرایط، نیروی زنان در فعالیت های اقتصادی کمتر و در فعالیت های سیاسی به کار گرفته نشد و به این ترتیب بلاخره از پیشرفت جامعه جلو گیری شد. این نظام ها با اشاعه فرهنگ اخلاقیات و سبک زندگی که از زیر بنای نظام نشات گرفته اند، جوامع بشری را بسوی قهقرا سوق دادند.
انسان غارنشین در برابر حوادث طبیعی ازجمله توفان، آتش فشان و غیره، وادار به تفکر می شود، طبعا علت آن همه خشونت را درک نمی کند، درمانده می شود و نیاز به تکیه گاهی دارد. طبیعی بود که در چنین شرایطی در ذهن خود نیرویی را بیافریند و به آن تکیه کند و در شرایط سخت به آن متوسل شود. تراوشات ذهنی، او را به این نتیجه رساند که باید نیروهایی به صورت شر و خیر در کار باشد. به دنبال این اعتقادات کمکم الهه ها و خدایان در افکار انسان ها شکل گرفت. در حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد در یونان باستان، اسطوره “پاندورا” الهه زنی که به زمین نیامده بود، از جانب خدایان هدایایی دریافت می کند، از جمله کوزه ای از سفال به او داده می شود و به او سفارش می شود در کوزه را نباید هیچگاه باز کند. “پاندورا” زیبا روزی دچار وسوسه می شود و در کوزه را باز می کند. او با این کار، شر و بدبختی را بر روی زمین سرازیر می کند. این الهه، زن بود و او بود که مشکلات را امروز بر روی زمین آورد.
این گونه اعتقادات مزید بر علت شد و زن ستیزی را در جوامع بشری تقویت کرد. با کمال تاسف هستند کسانی که امروز اعتقاد دارند زن موجودی شرور و دارای روح شیطانی است. امروز چنین فرهنگی به نفع نظام های طبقاتی است. چرا که هر چقدر زنان حقیرتر، ضعیف تر و کم عقل تر جلوه داده شوند، سرمایه داری به خیال باطل خود، استثمار مضاعف بر زنان را راحت تر توجیه می کند، غافل از این که هر چقدر ستم و استثمار در جامعه بیشتر شود، زحمتکشان، استثمار شدگان و زنان بیشتر به مبارزه خود ادامه می دهند. تاریخ به جلو می رود و تاریخ بشر بر این واقعیت مهر تایید زده است.
امید است که این مقاله به هدف خود رسیده باشد، به این معنا که ستم به زن امری ذاتی نیست. انسان های اولیه در کنار یکدیگر و به صورت خانواده ای بزرگ زندگی می کردند. درد و رنج یکی، درد و رنج همه افراد “کمون” بود. در میان آنان هیچ انسان قدرت طلب و سود جویی وجود نداشت. انسان در دوران “کمون اولیه” طبیعی ترین رفتار خود را داشت. از آن هنگام که نظام های طبقاتی به وجود آمدند، انسان از خود بیگانگی را تجربه کرد. در حالی که انسان جزیی از طبیعت است. وجود انسان با طبیعت درهم تنیده است. در ذات انسان مالامال از عشق به همه هستی و به کل طبیعت است، چرا که انسان جزیی از کل جهان هستی – از یک کوانتم – ریز اتم – است. انسان های اولیه با همان مناسبات تولیدی جمعی و سالمی که داشتند فرصت نکردند به پیشرفت های علمی دست یابند و پیشرفت های علمی را تجربه کنند و از خلاقیت همه زنان و مردان جامعه استفاده کنند. اگر روند زندگی به صورت جمعی و طبیعی به پیش می رفت و بر مبنای شرایط موجود نظم و سازماندهی لازم به وجود می آمد، انسان ها به قله هایی از آگاهی و دانش می رسیدند، تکنولوژی پیشرفته در جهت صلح و پیشرفت جامعه به کار گرفته می شد، انسان با طبیعت مهربان بود و از آن به نحو صحیحی در خدمت به جامعه استفاده می کرد . چنین نشد، اما با رشد تضادها در هر دورهای، جامعه بشری به تغییراتی اساسی منجر شد. این تغییرات به آسانی اتفاق نیفتاد. اکنون نیز آزادی به سادگی به دست نمی آید. زنان که نیمی از جمعیت جامعه را تشکیل می دهند تحت ستم و استثمار مضاعف اند و از بسیاری از حقوق محرومند تا ساختارهای قدرت طلبانه و سود جویانه حاکمان را تقویت کنند. زنان جزیی جدا ناپذیر از روند تاریخی بشر بوده و نقشی پر رنگ در روند مبارزه برای آزادی از ستم و استثمار ایفا کرده اند. زنان در مبارزه سخت کوش و شجاع اند. این واقعیتی است که ما در ایران شاهد آن هستیم. اما مساله زن در ایران تنها آزادی پوشش نیست، قوانین نا عادلانه بسیاری موجود است و برای مبارزه علیه این قوانین نیاز به آگاهی از قوانین نا عادلانه است. زنان با آگاهی از نقش پر اهمیت خود در مبارزه و در سازماندهی است که قادر خواهند بود سهم خود را در خدمت به رسیدن به جامعه ای آزاد و بدون استثمار و بهره کشی انسان از انسان انجام دهند.
در شماره های آینده، مطالبی که در این مقاله به صورت کلی آورده شده است، تا حد امکان به طور مبسوط در بخش های مربوطه طرح خواهد شد.
لیلا تیرماه ۱۴۰۳