انتصابات یا انتخابات
بعد از سقوط هلیکوپتر رئیسی و کشته شدن او و ۶ نفر دیگر از مسئولین دولتی بر طبق قانون اساسی بایستی بعد از ۵۰ روز انتخابات دیگری برای تعیین رئیس جمهوری جدید برگزار شود.
جدا از اینکه رئیسی حذف شده است و یا یک اتفاق فنی بوده است؛ اما دولت جمهوری اسلامی سریعا با معاون اول او محمد مخبر اوضاع را بدست گرفت و کمیسیون انتخابات وزارت کشور ۸ تیرماه را برای تعیین رئیس جمهور جدید اعلام کرد. اما این انتخابات چگونه برگزار میشود؟ کاندیدا ها از چه طریقی قادر به شرکت در آن می شوند.
چیدمان تشکیلات و نظری رژیم جمهوری اسلامی متعدد و به نوعی درهم آمیخته است. کاندیداها بایستی بعد از ثبت نام در وزارت کشور از فیلترهای شورای نگهبان گذشته و بعد از تائید صلاحیت پا به عرصه فعالیت های انتخاباتی بگذارند. اما در رژیم جمهوری اسلامی نوعی ارگان سازی موازی با دولت وجود دارد که عملا دست بالا را در تصمیم گیری ها دارد و آن هسته مرکزی قدرت در بیت خامنه ای است و نحوه رفتارهای سیاسی و عملی و نیز کنترل و تصمیمات کلی نظام توسط هسته مرکزی قدرت پیش برده می شود. معمولا انتخابات در دولت های سرمایه داری، کاندیداها صلاحیت امنیتی و توانمندی خود را از طریق وزارت کشور کسب می کنند اما در جمهوری اسلامی صلاحیت های فوق به عهده شورای نگهبان گذاشته شده است، که جدا از صلاحیت های امنیتی بطور سیستماتیک انگیزاسیون دولتی را جلو می برد و با تمام این موانع نهایتا کاندیداها بایستی توسط خامنه ای تائید ضمنی بگیرند.
در تمام دولت های سرمایه داری پذیرش نظم حاکم از شروط اصلی شرکت در انتخابات است. اما در جمهوری اسلامی علاوه بر پذیرش رژیم اسلامی بایستی به اصل ولایت فقیه و….معتقد و به آن پایبند باشی. در واقع جمهوری اسلامی به دنبال افراد صالحه برای اداره مملکت نبوده و خواهان حفظ دایره قدرت بصورت دائمی است. شورای نگهبان از یک طرف با تکیه به نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و از طرف دیگر با تکیه بر تائید بیت خامنه ای عملا هیچکاره و ماشین امضا است. نهادهای دیگری مانند مجلس خبرگان، مجمع شورای تشخیص مصلحت نظام و مجلس شورای اسلامی از همین دست هستند. گوش به فرمان های قدرت مطلقه و این در نظام دولتی ایران ید طولانی دارد. نتایج این روند تائید صلاحیت جنایتکارترین و بدنام ترین عناصر و مدیران دولتی است. اکثرا دارای مدارک دکترای تقلبی، بیسواد، کارچاق کن، از عناصر مهم در سرکوب جنبش های اخیر، ید طولانی در زدو بند در دزدیها و اختلاس های عظیم دولتی و……. از اهم آن ساختار و سیستم حکومت مطلقه است که در یک دایره بسته عناصر بصورت دایره وار پستها و موقعیتهای متعدد دولتی را عهده دار می شوند، حتی اگر بدترین سوابق کاری را داشته باشند.
نظام استبداد مذهبی در ایران در ۴۵ سال گذشته با مهندسی و چیدمان کادرهای بله قربان گو به هسته مرکزی قدرت عملا انتخابات را به انتصابات تبدیل کرده که از طریق نمایش با صندوقهای رای جلو می برد.
روند تاکنونی نمایشهای انتخاباتی وقاحت کاندیداها را در دروغ گویی و وعدههای سرخرمنی به مردم، نشان از ادامه وضع موجود، افزایش فاصله طبقاتی، سرکوب زنان و کارگران و……ادامه همه عوامل و سیاست های موجود در ابقای هیئت حاکمه و سیاستهای کلان خامنهای است. البته با و یا بدون وعده وضع و شرایط اجتماعی با بودن جمهوری اسلامی و کلا رژیم سرمایهداری و انتخاباتی از این نوع حل نخواهد شد.
گرم کردن تنور نمایش انتخاباتی دیگر اتفاق نخواهد افتاد. رژیم مجبور است که با ترفند و فشار از نیروی بوروکراسی و امنیتی و نظامی خود همچون گذشته کمک بگیرد. جنبش های دو دهه گذشته و بویٍژه انتخابات میان دوره ای مجلس و پشت کردن مردم به شرکت در آن نشان از عمق نفرت مردم به کل رژیم توتالیتر سرمایه داری جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی باید برود و این حکم اکثریت مردم ماست. آب و رنگ دادن به نمایش انتخاباتی هم نمی تواند چهره واقعی این انتصابات را بپوشاند.
در ۲۰۰ سال گذشته ضعفهای اساسی انتخابات پارلمانی خود را نشان داده است. در این نوع انتخابات معیارهای طبقاتی (تسلیم به قدرت، وضع مالی بسیار خوب، عدم جواب گویی به انتخاب کنندگان، شرکت در زدو بندهای سیستم های دولتی، سوء استفاده و دزدی های عظیم از بودجه ها و رانت های دولتی ….) نشان داده است که پارلمان های انتخاباتی سرمایهداری هیچ کاری بجزء تامین فضای کسب و کار و سود برای سرمایه داری انجام نداده و انتخاب کنندگان نردبانهای بالا رفتن کاندیداها از شانههای آنان است و نقش دیگری در دولت نداشته و نخواهند داشت. انتخابات اجازه می دهد که تعداد دیگری از عناصر طبقه حاکم ایران برای مدت معینی که ۴ سال است قدرت را برای تامین منافع نظام حاکم بدست بگیرند.
قبل از انتخابات قول و وعده و وعید و فضای کمی بازتر از گذشته در جهت تحمیق و ترغیب انتخاب کنندگان به شرکت در انتخابات به یک سنت تبدیل شده و جلو می رود و بعد از انتخابات (یک ضربالمثل ایرانی هست که می گوید خرش که از پل گذشت، خدا را بنده نیست) دیگر کسی با انتخاب کنندگان کاری نداشته و وظیفه رسمی و قانونی که بایستی نماینده منافع انتخاب کنندگان و جوابگوی آنان باشد تغییر پیدا می کند و نمایندگان مجالس بایستی هرچه بیشتر به عناصر بی خاصیت و آرام و تسلیم طلب برای حاکمیت تبدیل شوند. منتخبین دیگر جوابگوی انتخاب کنندگان خود تا انتخابات آینده نیستند. ولی برعکس هر گونه زاویه و مخالفت با طرحها و برنامههای هسته مرکزی قدرت سریعا با یک ماده قانونی به نام “عدم صلاحیت “به بیرون از قدرت پرتاب می شوند. این باعث می شود که نمایندگان در هر لحظه جوابگوی قدرت و نه مردم باشند. به همین علت، اینکه کدام یک از کاندیداها در نمایش انتخاباتی، به ریاست جمهوری برسد، هیچ تاثیری در سیاستهای کلان رژیم ندارد و در این نوع انتخابات مهندسی شده، توطئه برای حذف رقبا، دادن رشوه، صرف پولهای گزاف و پارتی بازی، از رفتارهای بسیار رایج نهادهای انتخاباتی و کاندیداهاست. رفتارهای ذکر شده نشان می دهد که انتخابات پارلمانی دیگر جوابگوی مناسبات میان مردمی که خواهان شرکت در سرنوشت خویش از طریق انتخابات هستند نبوده و اکثریت جامعه قادر به کنترل دولت و منتخبین خود نیستند. نهادهای پارلمانی به عنوان نهادی عقب مانده نسبت به دنیای جدید دیگر قادر به ایجاد فضای دمکراتیک در جامعه نبوده و برعکس تبلیغات دولتهای سرمایهداری، نمایندگان مردم نیستند. نهادهای دیگر دولتی که جوابگوی مجالس مقننه هستند وضعیت بسیار بدتری دارند و درهم آمیختگی تمام نهادهای فوق دست مردم را از قدرت سیاسی کوتاه کرده و اجازه دخالت آنها در تصمیمات گرفته شده را کمرنگ و یا بی اثر می کنند.
حال با چنین عملکردی باید حزب سازیهای کاملا فرمایشی، کنترل قدرت بصورت طولانی مدت در دست یک یا دو حزب حتی بیش از صدسال، هم یاد کرد که مزیدی بر علت هم شده و قوانین دمکراسی پارلمانی را به یک نمایش تبدیل کرده است. با تمام تبلیغات و قیل و قالهای روزهای اواخر انتخابات و صرف پولها و فضاهای احساسی و دو قطبی سازیهای بی محتوا، منتج از ادامه سیاستهای گذشته با سایه روشنهایی در حداکثر نتایج خواهد بود. این نوع انتخابات در سرتاسر جهان با شکست روبرو شده و هر روز شرکت کنندگان در این انتخاباتهای نمایشی کم و کمتر می شود. اما نوعی از دمکراسی جدید که عملا قادر به شرکت مردم در سرنوشت خویش و بهره گیری حداکثری از توان و خواستهای مردم در قدرت دولتی است، بیش از صد سال است که به آلترناتیوی مترقی در برابر دمکراسی پارلمانی و سرمایهداری تبدیل شده است. آنهم آلترناتیوی شورایی است که نقش و تاثیر مردم را در سرنوشت خویش بصورت مستقیم و بدون واسطه تحقق می بخشد. در انتخابات شوراها به عنوان تشکلات اکثریت کارکنان و بویژه کارگران جامعه انتخاب شوندگان در هر زمان که نتوانند جوابگوی خواست های کارکنان جامعه باشند خلع و افراد دیگر انتخاب خواهند شد. منتخبین شوراها بصورت مستقیم جوابگوی و نماینده مردم در اعمال اراده آنها در تعیین سرنوشت جامعه و تصمیمات منبعث از آن هستند.
ادعای رژیم اسلامی برگزاری دائمی انتخابات در ۴۵ سال گذشته بوده است و آنرا نشان دهنده تائید خود از طریق انتخاب عناصر صالحه می داند. باز هم برگردیم به انتخابات جمهوری اسلامی که در ۸ تیرماه برگزار می شود. تجربه ۴۵ سال گذشته در برگزاری انتخاب ریاست رژیم اسلامی نشان می دهد که ۱ – انتخاباتی کاملا مهندسی شده بوده است و تعداد انگشت شماری از آنان نظر خامنهای را به عنوان رهبر نظام تامین نکرده اند. ۲ – تمامی ریاست جمهوریهای ایران بعد از انتصابات با شخص خامنهای کمی زاویه پیدا کرده و در اواخر و بعد از دوران ریاست جمهوری مورد حملات لفظی رژیم واقع شدهاند ۳- بیشتر آنها یا در جنایات، سرکوب و کشتارها بصورت شخصی دست داشته و یا به سرکوبها کمک کردهاند. ۴- همه آنها تسلیم بدون قید و شرط هسته مرکزی قدرت (بیت خامنه ای) بویژه در دوران ریاست جمهوری خود بودهاند. ۵ – اکثریت آنها از مدارک واقعی دانشگاهی برخوردار نبوده و با فشار و زدو بند مدارکی برای خود تهیه کردهاند. ۶ – آنها از توانمندی سازماندهی و تصمیمگیری بشدت ضعیفی در عرصههای اجتماعی برخوردار بودهاند و هیچگاه قادر به تنظیم برنامههای سیاسی و اقتصادی کارایی نبودهاند.
بررسی کاندیداهای از فیلتر گذشته و تائید صلاحیت شده این دوره ریاست جمهوری، نشان از ادامه سیاستهای گذشته نظام دارد. همه از مدیران متوسط به بالای ۴۵ سال گذشته نظام در عرصه های امنیتی، سیاسی و اقتصادی هستند که باعث وضعیت ویران کنونی در جامعه ایران شده است. هر کدام از کاندیداهای از فیلتر گذشته شورای نگهبان انتخاب شوند، تاثیری متفاوت در سیاست و عملکردهای رژیم جمهوری اسلامی در ایران نخواهند داشت. حتی نزدیکترین عناصر رژیم هم قادر به پوشاندن این موضوع نیستند که هر یک از کاندیداها که از صندوقهای رای بیرون کشیده شوند، یک امضاء کننده اوامر و یا آبدارچی خامنهای بیش نیستند.
نبود سازمانهای سیاسی، تشکلات مستقل اجتماعی، مدیاهای اجتماعی مستقل و آزاد، دست رژیم را برای ایجاد توهم زدایی و فریب هرچه بیشتر باز کرده است. آنچنان که حتی پروندههای جنایتهای این نامزدان پست ریاست جمهوری را پرده پوشانی می کنند. ما با کسانی مانند پورمحمدی از اعضای هیئت مرگ در قتل عام زندانیان سیاسی و قالیباف چماق کش رژیم علیه جنبش دانشجویی و… روبرو هستیم.
شکست سرمایهداری و رشد بحران اقتصادی در اکثر نقاط جهان حکومتهای سرمایهداری را بطرف راست و فاشیسم سوق داده است. تمامی دولتها و عناصر و احزاب دولتی از این گرایش جهان تاثیر گرفتهاند، آنچنان که حتی در شخصیت سیاستمداران عصر حاضر هم تاثیر گذاشته است. اگر در گذشته رهبران و سیاستمداران دولتهای بورژوایی از متفکرین و عناصر برجسته اجتماعی بودند، امروزه جای آنها را افرادی گرفتهاند که از سقوط شخصیتی و عدم توانمندی اجتماعی برخوردارند. مقایسه کنیم جورج بوش پسر را با ابراهام لینکلن، دکتر مصدق را با احمدی نژاد و ملک الشعرای بهار را با آخوند رسایی.
برخیها رقابتهای انتخاباتی جناحهای مختلف رژیم را با رقابتهای انتخاباتی با احزاب دیگر کشورها مقایسه می کنند. این مقایسه در عین اینکه مضمونی به یکدیگر خیلی نزدیک هستند؛ ولی تفاوت آنها در حضور احزاب و نه جناحها در جامعه است.
بهر صورت رای دادن و ندادن در نمایش انتخاباتی عمومی که قبلا حتی افرادش از طریق خامنهای و شورای نگهبان تعیین شده است، تاثیر در سرنوشت جامعه نخواهد داشت. در انتصابات گذشته مردم با تجربهگیری از انتصابات رژیم به نام انتخابات به آن پشت کردهاند. اما تحریم انتخابات صرف، کافی نیست. بدون اعتراض به برگزاری انتصابات به نام انتخابات مردم، بدون اعتراض به نبود احزاب سیاسی و……، رژیم این فرصت را پیدا خواهد کرد که این نمایش را تکرار کند.
نمایش انتخاباتی رژیم را به اعتراض فعال تبدیل کنیم
زنده باد دمکراسی شوراهای کارگران و زحمتکشان
سرنگون باد رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی