انتخابات نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی ولایت مطلقه فقیه با عبور از صافی شورای نگهبان و دخالتگری راس نظام در افزودن پزشکیان به لیست انتصابی، بنا بر گزارشها با شکست کامل از لحاظ رای دهندگان روبرو شد. شصت درصد رای دهندگان در رای گیری شرکت نکردند و حتا شرکت کنندگان در مقایسه با انتخابات قبلی ریاست جا کمتر به نظر میرسد. ضمن اینکه این خود شکست بزرگی است برای نظام، نشانی است از اینکه تودههای مردم همچنان به شعار ” اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمام شد ماجرا ” وفادار ماندهاند. آنها بیرون رفتن از بحران کنونی را در چارچوب انتصابات مهندسی شده رژیم حاکم نمی دانند و با تحریم آن، برنامه فریبکارانه نظام را تحت عنوان انتخابات به چالش کشیدهاند.
برای طبقه کارگر، برای جنبش چپ و کمونیستی و حزب ما، این انتخابات چه معنایی دارد و به این صف آرائی نمایندگان طبقاتی بورژوازی حاکم ایران چگونه باید برخورد کند؟
انتخاب بین بد و بدتر پاسخی به اوضاع و مشکلات جامعه نیست!
اوضاع بحرانی جامعه به جایی رسیده که دولت پنهان برای کشاندن مردم به پای صندوق ها یکی از اصلاح طلبان دست دوم را هم به جمع افزود تا با اشرافی که او به عربی دارد بتواند نقش خر دجال را در این مضحکه بازی کند و زمینه را برای گمراه کردن تودهها در انتخاب میان بد و بدتر فراهم سازد. این یکی از سوپاپها ی شناخته شده نظام بر اساس جهانبینی عمل گرایی است که از این ستون تا آن ستون در پی فرجی هستند. در این چند دهه ی تسلط قدرت نظام ولایت مطلقه، دولت پنهان بکار گرفته است. اما طراحان این انتصابات این بار جلیلی را با چراغ و رو به کارگران و مستمندان به میدان آورده تا کالای بیشتری را به سود سرمایهداران بار کند و به غنیمت برد.
با توجه به روند تاریخی رشد سرمایهداری ایران در صد سال گذشته، ضمن توجه به ویژگیها باید درک کلیت تکاملی سرمایه در کشوری نیمه مستعمره و نیمه فئودال، یعنی سرمایهداری شدن در دوران خیزش تعرضی سرمایهداری جهانی و رسیدن آن به مرحله امپریالیستی، وجود اقتصادی تک محصولی با سلطه امپریالیستی و برجستهتر تحت استبداد مطلقهی فردی، به درستی فهمید. نتیجه چنین شرایطی در صدسال گذشته انباشت سرمایه در دست مشتی کوچک معروف به هزار فامیل به گرد استبداد فردی شاهنشاهی یا ولایت فقیه شکل گرفته است و امروز جامعه ما در جدالی میان جناحهای بورژوازی و نمایندگان آنها در حاکمیت از یکسو و جدالی میان ستم دیدگان و استثمار شوندگان با کل طبقه بورژوازی از سوی دیگر درگیر است. درست بخاطر این بغرنجی اوضاع است که جهانبینی مارکسیستی، موضع راستین طبقاتی کارگری، سیاست و سبک کار پرولتری لازم است تا در این اوضاع پاسخ درستی به پرسش چه باید کرد داد. سرمایهداری ایران در این صدسال گذشته در همکاری و همدستی با سرمایه جهانی با استثمار هرچه شدیدتر نیروهای کارو زحمت، غارت منابع طبیعی غنی ایران جامعه فقر زدهای بوجود آورده تنها راه حل انقلابی ریشهای نجات دهنده است و تنها طبقهای که می تواند توده میلیونی نود و نه درصدی را از این جهنم جمهوری اسلامی نجات دهد طبقه کارگر است، تنها انقلابی که این طبقه را به پیروزی میرساند انقلاب سوسیالیستی است که پیش شرط پیروزی آن براندازی و سرنگونی قهرآمیز قدرت سیاسی مسلح حاکم جمهوری سرمایهداری اسلامی، خرد کردن ماشین گسترده حکومتی آنست. توهم نسبت به انتخابات بورژوازی ایران چه شاهنشاهی و چه ولایت فقیهی، بدور از هرگونه واقعیت تاریخی جامعه ماست. در این مضحکه انتخابات دو بوروکراتیک حرفهای دست پرورده همین نظام با زدوبندهای درون طبقاتی خود چون ببران کاغذی خود را به نمایش گذاردهاند. آنها هراسناک از خیزشهای عظیم اجتماعی و از پائین در سالهای اخیر و رشد گفتمان سوسیالیستی میان کارگران متشکل و پیشرو، شکننده در برابر اعتصاب رو به گسترش کارگری بعنوان نیرویی تعیین کننده در جدال آلترناتیوهای پیش رو بین دو راه و دو آینده کاملا متفاوت سرمایهداری یا سوسیالیسم، کسی را به میدان گسیل کردهاند که ظاهری پاک و عابد و مسلمان داشته باشند. یکی را مدافع دموکراسی جلوه میدهند و دیگری را طرفدار عدالت و مستضعفان و کارگران. اما هر دو از درون این نظام برخاسته و برای حفظ آن به شیوه خود تلاش می کنند. هر دو جناح طرفدار حفظ نظام سرمایهداری، یکی با علم پاره پاره طرفداری از کارگران و محرومان که خمینی در استانه انقلاب 57 بلند کرده بود ولی در خفا در همان محل اقامتش در پاریس با پرفسور کاتن عضو پنهان سی ای ای در حال مذاکره برای رسیدن به قدرت سیاسی بود و دیگری با مدافع آزادیها که البته نه تا آن حدی که خمینی قول می داد و گفت خدعه کرده بوده، به میدان آمدهاند. دولت پنهان که در انتخابات قبلی راه یکدست کردن جناحی را در پیش گرفته بود این بار تاکتیک ورود اصلاح طلبان را در پیش گرفته است.؟ پاسخ به این پرسش چیزی جز سردرگمی دولت پنهان، عمگرایی محض آنها و فشار مستقیم امپریالیسم آمریکا در مذاکره با جمهوری اسلامی برای مصالحه و عادی کردن روابط به امید بر داشتن تحریمها نیست.
آموزشهای تاریخی جنبش کارگری جهانی، تجربه صدساله جنبش پرافتخار کمونیستی و کارگری ایران به ما درسهای گران بهایی را میدهد که در چنین اوضاعی چکار باید کرد:
چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است؛
باید متشکل شویم، باید یکی شویم و برای انقلابی از پائین بدست تودههای میلیونی – ستمدیدگان و استثمار شوندگان، برای نظامی شورایی که هیچ بودگان در آن هر چیز گردند تدارک ببینیم.
نه به انتصابات و انتخابات دروغین بورژوازی و تحت استبداد ارتجاعی مطلقه ولایت فقیه
نه به نمایندگان و نامزدهای اصلاح طلب و اصولگرا
سرنگون باد نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی
زنده باد سوسیالیسم
حزب رنجبران ایران