بیش از صد سال حاکمیت بورژواها در ایران، با برچسب ها و بران های شاهنشاهی و اسلامی جامعه ما را به لبه پرتگاه کشانده اند. امروز کار به جایی رسیده که اکثریت عظیم مردم مهر باطل به این حکومت داری زده اند اولی را با توده ای ترین اقداماتی خیابانی و اعتصابات کارگری سراسری برانداختند و دومی را پس از چهل و پنج سال چنان منفرد کردهاند که با نیروی دستگاه های امنیتی، زندان و اعدام می توانند به حاکمیت خود ادامه دهند. در دل این روند تاریخ صد ساله، بورژواهای ایرانی حاکم برای ادامه استثمار و گسترش ارکان قدرت خو د طبقه ای را از همان روز اول تولید کرد که مارکس به درستی تاکید کرد گورکنان آنانند. جنبش کارگری و کمونیستی ایران پس از سال ها سرکوب و عقب نشینی با خیزش جنبش های کارگری و اجتماعی در دو دهه گذشته، با جمعبندی از تجارب طولانی خود و تاکید روی تلفیق تئوری با عمل و جستجوی حقیقت بر اساس واقعیات جامعه ایران با درایت تر از گذشته در حال رشد است. این صف آرایی طبقاتی و سیاسی تعیین کننده ترین مداریست که هر فعال کارگری و هر انقلابی بر اساس آن می تواند به امر سازماندهی بپردازد و همچنان چون گورکنی آگاه و ماهر برای تحقق وظیفه تاریخی خود عمل نماید.
با تمام سانسورها و بگیر و به بندها برای جلوگیری از پخش ادبیات مارکسیستی در سطح دانشگاهی و در محفل روشنفکری گفتمان آلترناتیو کارگری و سوسیالیسم هر روز بیشتر به گفتمان عمیق تری در میان کارگران و نسل جوانی که به میدان آمده اند تبدیل می شود. قدرت و پویایی این دو جریان تکامل یابنده در اینست که بر بستر شرایط اجتماعی جامعه که فقر و بدبختی گریبان گیر اکثریت مردم است از یکسو و بحران ساختاری سرمایه داری جهانی و افول قدرت امپریالیسم از سوی دیگر در حال تکامل است. هر کجا ستم و استثمار هست، مقاومت و مبارزه هم موجود است تنها سازماندهی این نیروی مقاومت و مبارز است که باید محکم در دست گرفته شود. برنامه سیاسی حزب ما سالهاست برای تقویت و پیروزی طبقه کارگر و سوسیالیسم به امر وحدت کمونیستها و سوسیالیستها و ایجاد حزب کمونیست سراسری و متحد به عنوان وظیفه ای مبرم می پردازد. مبارزه بیش از صد سال طبقه کارگر ایران و پیشقراولان آن نشان میدهد که راه راستین برای ایجاد یک حزب سیاسی متحد و یکی شده بر اساس همین دو محور است و هر روز بیشتر شرایط برای رشد این دو محور اساسی تکامل انقلابی بهتر می شود. البته بهیچوجه نباید دچار پوچیسم و هیجان انقلابی شویم. بورژوازی و خرده بورژوازی ایران همدست و همراه با امپریالیسم و سرمایه جهانی دشمنان قسم خورده طبقه کارگرند و به آسانی صحنه را ترک نمی کنند.
نه به سوسیالیستهای ضد امپریالیست و نه به سوسیالیستهای ضد اسلام سیاسی
دو جریان نظری در مسیر سازماندهی مستقل طبقه کارگر و انقلاب سوسیالیستی اخلال می کند و باید هوشیارانه به نقد آن پرداخت.
بررسی پیروزیها و شکستهای انقلابات آزادی بخش و پرولتری نشان میدهد اصول و خط مشی عمومی و برنامه هنگامی به نیروی مادی توده ها برای تغییر تبدیل می شود که حزب پیشرو طبقه کارگر فعالانه بتواند سیاست های خود را در میان توده ها برد و صحت و سقم آنها را در عمل بسنجد. اوضاع سیاسی بغرنج جهان رشد تضادها بویژه گرایش افولی قدرت اقتصادی و سیاسی ابرقدرت بلامنازع جهان، تضاد میان جناح های سرمایه داری ایران که یکی پرو غرب جلوه می کند و دیگری ضد امپریالیست، هرج ومرجی در صف آرایی مبارزات جاری میان طبقات و گرایش های وابسته به آن بوجود آورده است که انحرافات جاری در جنبش کارگری و سوسیالیستی را می توان در متن چنین اوضاعی از یکسو و نقش قشر پر نفوذ خرده بورژوازی از سوی دیگر توضیح داد. نقش اساسی این دو انحراف بهم زدن گرایش وحدت طلبانه در حال رشد در جنبش چپ و کمونیستی برای ایجاد حزب کمونیست متحد و سراسری از یک سو و تفرقه در میان توده ها و طبقه کارگر که اقتصاد اسلامی و اسلام سیاسی چیز جدا بافته ای از سرمایه داری است و در نتیجه راه کارگری و سوسیالیستی انحرافی است و باید راه و چاره دیگری را دنبال کرد پیشنهاد می کنند. این قشر پر نفوذ پس از انقلاب ۵۷ آنقدر نقش پر رنگی در قدرت سیاسی داشته که بعضی ها را بر آن داشته که حکومت جمهوری اسلامی را حکومت خرده بورژواها یا اقتصاد آن را استثنائی “اقتصاد اسلامی ” ارزیابی می کنند. روشنفکران خرده بورژوازی ایران که نقش فعالی در پیشقراولی حفظ و آرایش بورژوازی ایران را در این چند دهه پس از انقلاب ۵۷ بعهده داشته و در این سال ها اساسا سکّاندار کشتی بحران زده حکومت سرمایه داری ایران هستند، تنها با زندان و شکنجه و اعدام به جنگ نیروهای وفادار به طبقه کارگر و کمونیسم نرفته اند بلکه در جبهه ایدئولوژی و خطمشی سیاسی و سبک کاری هم بسیار فعال عمل کرده اند. واعظان هر جمعه ها بر منبرند، موذنها و نوحه خوانان در دور افتاده ترین مناطق مشغول تبلیغ و یارگیری برای حفظ نظام، از فردای انقلاب آنها به فرمان خمینی به براندازی شوراهای کارگری که از بطن انقلاب و جنبش های توده ای سربلند کرده بود پرداختند و به اصطلاح شوراهای اسلامی را جایگزین کردند و آنچه امروز به عنوان نظام اقتصادی در ایران می بینیم چیزی جز یک اقتصاد سرمایه داری استثمارگر نیست. دعوای کنونی جناح های حاکمیت و اپوزسیون بورژوازی بر سر ادامه شکل حکومتی و اداره حفظ نظام برده کشی است. مبارزه درون حکومتی در خلاء صورت نمی گیرد؛ در این چند دهه کل جامعه ازجمله طبقه کارگر و احزاب سیاسی چپ و کمونیست را در بر گرفته است. مبارزه بر سر اینست که طبقه کارگر می تواند به طبقه ای مستقل با سیاست و برنامه سیاسی خود تبدیل شود و زنجیرهای سلطه بورژوازی و سرمایه داری جهانی را پاره کند یا نه؟
رشد دو جریان به اصطلاح چپ یکی چپ ضد امپریالیستی و دیگری چپ ایدئولوژیکی که مبارزه علیه اسلام سیاسی را وظیفه مرکزی سیاسی سوسیالیستها می داند بدون شک به دامن زدن به این اغتشاش کمک می کنند. هردوی این دو گرایش در این صد سال گذشته در صفوف جنبش چپ اخلال کرده است و تازگی ندارند. وجود آنها ناشی از برنامه ریزی دستگاههای امنیتی نیست همانطور که در بالا اشاره شد از ماهیت صف آرائی طبقاتی و مبارزه طبقاتی بر می خیزد و ریشه در وجود نیروهای خرده بورژوا در صفوف نیروهای چپ و کمونیست دارد. در جنبش کارگری و چپ و کمونیستی ایران از همان آغاز تشکل یابی طبقه کارگر این دو انحراف در زمان های مختلف جان گرفته اند و خسارات زیادی به تکامل جنبش زده اند. حزب رنجبران ایران هم از این جریان بری نبوده است.
بگذارید از جمعبندی کنگره دوم حزب که در سال ۱۳۶۳ یعنی چهل سال پیش در کردستان که در ده چخماق با موفقیت بر گزار شد، در باره انحراف یازده ماهه راست شروع کنیم. سند کنگره دوم چنین می گوید:
بررسی تزهای کنگره اول و عملکرد یازده ماهه متعاقب آن نشان می دهد که انحراف عمده، انحراف رویزیونیستی یعنی روند راست و بورژوایی در حزب بوده است. اما از آنجا که حزب ما از یک موضع مارکسیست – لنینیستی و بخاطر خدمت به پرولتاریا و خلق و مبارزه علیه امپریالیسم و ارتجاع بوجود آمد و در صفوف آن کادرها و اعضایی با تجربه مبارزه علیه رویزیونیسم مدرن بودند از همان آغاز حتی در کنگره اول انتقاد از تزهای اساسی کنگره شروع می شود و تدریجا در جریان عمل انتقادات قوت می گیرند. در ارگان های رهبری بازتاب می یابند تا اینکه بالاخره پلنوم پنچم کمیته مرکزی ( بهمن ۵۹ (بطور آشکار حزب را در تقابل با جناح بورژوازی مسلط در حاکمیت قرار می دهد و سیاست مشت در مقابل مشت و مبارزه قهرآمیز را مطرح می سازد” ما مطالعه کامل این سند را در سایت حزب رنجبران ایران پیشنهاد می کنیم در اینجا تنها بخشی که علل تئوریک انحراف را برجسته می کند را می آوریم:
* پر بها دادن به امپریالیسم تا حد قرار دادن آن در سطح تضاد عمده و کم بها دادن به مبارزه طبقاتی درون جامعه.
* نادیده گرفتن ماهیت طبقاتی بورژوازی ملی (بویژه جناح مذهبی آن) و کم بها دادن به جنبه های ضد کمونیستی و دموکراتیک آن.
* تاکید یک جانبه روی وحدت با بورژوازی ملی و پیروی از سیاست همگرائی طبقاتی و در نظر نگرفتن تضاد پرولتاریا با بورژوازی ملی به عنوان جنبه غالب و مناسبات این دو طبقه.
* طرح تئوری فازی در انقلاب دمکراتیک نوین تحت رهبری بورژوازی ملی و از این طریق نفی هژمونی پرولتاریا و مبارزه آن برای کسب قدرت سیاسی در این فاز.
………..
با اینکه این گرایش انحرافی راست در درون جنبش چپ ایران بر اثر سیاست سرکوب ضد کمونیستی حاکمیت و گرایش آشکار حاکمیت به اقتصاد نئولیبرالی و ضد کارگری در این چند دهه در میان چپ ها طرفداری نداشت اما در سطح جهانی بویژه در کشورهای متروپل امپریالیستی همچنان موجود بود اما در چند سال اخیر با خیزش جنبش های ضد امپریالیستی در کشورهای پیرامونی، با بیرون آمدن چین به عنوان یک کشور مقتدر جهانی و ایستادن در برابر امپریالیسم آمریکا و همسو شدن سیاست خارجی رژیم ایران با کشور های جنوب و مهمتر مقاومت جانانه نُه ماهه خلق فلسطین علیه صیهونیسم نسل کش اسرائیلی بویژه جنبش های عظیم دانشجویی در کشورهای اروپایی و آمریکایی زمینه را برای رشد چپ های ضد امپریالیسم فراهم ساخته و در ایران ما دوباره سر بلند کرده است.
از سوی دیگر در برابر این گرایش انحرافی راست به اصطلاح سوسیالیست های ضد امپریالیست است، گرایش راست سیاسی دیگری که ” اسلام سیاسی ” حاکمیت را با رشد جنبش زن زندگی آزادی و مبارزه با حجاب اجباری زمینه های رشد یافته است برجسته جلوه میدهد. هر دوی این انحراف ها به مبارزه طبقاتی، سازماندهی طبقاتی پرولتاریا کم بها میدهد. حاکمیت جمهوری اسلامی با استقرار نظام مطلقه فقیه، کشتار دهه شصت، با اجرای قوانین زن ستیز در این چهار و پنج دهه چنان عمل کرده است که بعضی ها را به این نتیجه رسانده که مشکل ایران اسلام است. از سوی دیگر بعضی ها ضدیت جمهوری اسلامی با آمریکا و تقویت نیروهای محور مقاومتی زیر بال رژیم جمهوری اسلامی را در منطقه به حساب ملی گرایی نظام می گذارند و چنان وزنه ای بدان میدهند که عملن به دنباله روان بورژوازی تبدیل شده اند. این دو انحراف خط مشی در صفوف چپ تازگی ندارد. پیچیدگی سرمایه داری شدن ایران پس از تبدیل شدن آن به کشوری نیمه مستعمره و نیمه فئودال، از همان روزی که طبقه کارگر ایران خود را سازمان داد با انقلاب سوسیالیستی اکتبر و با کارگران بلشویک روابط تنگاتنگی بر قرار کرد. مناسباتی بر محور مبارزه – وحدت بر سر دو سرنوشت متفاوت برای مردم میان سه گرایش فعال سیاسی شکل گرفت وتا به امروز ادامه دارد: شیعگری و اسلام گرایی، ملی گرایی و سوسیالیستی. هردوی این ارزیابی ها بدور از ماهیت نظام سرمایه داری کنونی جامعه ایران است.
واقعیات امروز جامعه کنونی ایران نشان میدهد نه تنها زیر بنای اقتصادی ایران سرمایه داریست بلکه رو بنای جامعه هم بورژوائی است تا اسلامی. امروز در ایران طبقه در برابر طبقه قرار گرفته است. اکثریت عظیم تودههای استثمار شونده در برابر مشتی کوچک استثمارگر و ستمگر. دولت ولایت فقیه که دربرگیرنده بوروکراسی و مجموعه زندان و نیروهای نظامی آنست در خدمت حفظ نظام سرمایه داریست.
مارکس هیچگاه جهاد علیه دین را پیش نکشید بلکه شب و روز وقتش را صرف سازماندهی طبقه کارگر و نوشتن کتاب سرمایه کرد. کتاب سرمایه او عنوان ” نقد اقتصاد سیاسی ” است نه نقد اسلام سیاسی و مسیحیت و یهودیت.
مبارزه طبقاتی بر اثر ناموزونی رشد اقتصادی، وجود تولیدات نفت و گاز که همچنان نقش اساسی را در تولید به عهده دارد، مالکیت متمرکز مافیایی یا انفال و دخالت گری قدرت های امپریالیستی همچنان بر مسیر سخت و بغرنجی کشان کشان به پیش می رود. تنوع نوع تولیدی و مالکیت با استبداد مطلقه فردی همراه روبنای ایرانشهری و شاهنشاهی، اسلامی و شیعگری معجونی از حکومت مداری بوجود آورده است که تعیین شفاف مرزبندی شده میان طبقات، چشم بعضی ها را کدر می کند.
درست است که در مقیاس جهانی مبارزه علیه امپریالیسم به تضاد عمده تبدیل شده است ولی چگونگی حل این تضاد طبق شرایط هر کشور متفاوت است. در کشوری مثل ایران که سرمایه داری آن پیوند ناگسستنی با سرمایه داری جهانی دارد و نظام کنونی ادامه دهنده همان نظام سرمایهداری دوران پهلویست، مبارزه علیه سرمایه داری خودی است که به امر مبارزه علیه امپریالیسم در سطح جهانی هم کمک می کند. همانطور که حزب کمونیست چین مدرنیزه کردن جامعه سوسیالیستی چین را وظیفه عمده جامعه قرار داده است. پرولتاریا و کمونیستهای ایران امروز که مردم کارد به استخوانشان بر اثر استثمار و ستم همه جانبه حاکمیت رسیده است وظیفه عمده سازماندهی تودهها و ایجاد حزب کمونیست متحد در پیوند با جنبش کارگری برعهده دارند. وظیفه ای که استقلال طبقه کارگر باید چون مردمک چشم حفظ شود و بدور از هرگونه دنباله روی از بورژوازی حاکم و همسویی با بورژوازی پرو غربی باشد.
سرنگون باد نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی
پیروز باد جنبش پر عظمت کارگری ایران
مرگ بر امپریالیسم
زنده با د سوسیالیسم
محسن رضوانی