ایران سرزمین خیزشها و جنبشها ی اجتماعی و توده ایست، بر اثر ستم و استثمار شدید انباشته شده نظام سرمایهداری حاکم، مردمانش کارد به استخوانشان رسیده است و از هر جرقهای آتش خشم تودهها شعله ور می شود و به سرعت بود و نبود حاکمیت ستمگر اسلامی را هدف می گیرد و سراسری می شود. وجود مداوم میلیونی کارگران، معلمان، بازنشستگان، زنان، در اعتصابات و اعتراضات خیابانی این خیزشها و جنبشها را نیرو می بخشد و زمینه را برای پیوند احزاب و تشکلهای چپ و دموکراتیک، گرایشهای سوسیالیستی و کارگری با جنبشهای عملی تودهای را فراهم میسازد. این روند پر قدرت همه جانبه چند سویی متشکل اجتماعی – سیاسی و از پائین در بستر بحران ساختاری اقتصاد ایران و ناتوانی حاکمیت بورژوازی اسلامی امکان ایجاد قدرت دو گانه در حلقههای ضعیف را در عمل با تمام سرکوبها توانسته بوجود آورد. همه شواهد حکایت از این دارد که جامعه ایران آبستن تحولات عظیم اجتماعی است و جنبشها ی تودهای فرودستان و ستمدیدگان برای نان، کار آزادی در راه است. در پرتو چنین اوضاع و احوالی است که ما به نقش جنبش زن زندگی آزادی در ماههای اخیر می پردازیم.
جنبش زن زندگی آزادی تغییرات محسوسی در اوضاع کشور بوجود آورده و نقش جنبشهای اعتراضی کف خیابانی را در پشتیبانی از مطالبات کارگران، بازنشستگان، معلمان بویژه زنان را نشان داده است. ما در این جا ضمن ارزیابی از خیزشها و جنبشهای اجتماعی جستجو گریم تا نقش آنها را در روند تکاملی مبارزه طبقه کارگر و به قدرت رسیدن نیروهای ستمدیده و استثمار شونده یعنی اکثریت مردم ایران را باز شناسیم. چون طبقه کارگر برای اینکه به رهایی دست یابد باید کل جامعه به آزادی رسد. در نتیجه پرولتاریا با حرکت از این وظیفه اساسی و بنیادی در ایران طبق شرایط مشخص جامعه از کلیه جنبشهای اجتماعی که علیه سرمایه و طبقه سرمایهدار از جمله رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی بر می خیزد پشتیبانی کرده و تلاش میکند با شرکت کادرهای پیشرو خود در این جنبشها، خط مشی پرولتاریایی را در روند انقلابی توده ها به میان آنها برد. وجود کادرهای آگاه پرولتاریایی و تشکیلات سیاسی پیشرو طبقه کارگر هنگام خیزشها ی تودهای در ایران امروز نقش تعیین کنندهای در ادامه مقاومت آنها و رشد و تکامل آنها دارد. درست به خاطر نبود چنین کادرهای متشکل پیشرو است که خیزشهای مردمی سنگینترین هزینهها را میدهند، سریع سرکوب می شوند و پس از آن میان شرکت کنندگان اکثر آنهایی که از ریشههای غیر کارگری هستند و خود بخودی به جنش پیوستهاند، سرخورده و مایوس می شوند و به انحلال طلبی و نفی گرایی می پردازند.
هم اکنون ما در ارزیابی از جنبش زن زندگی آزادی نظرات متفاوتی مشاهده می کنیم. روشن است که از دیدگاه یا پایگاه طبقه کارگر ، راستی؛ یگانه است و همه ارزیابی های متفاوت نمی توانند راست باشند. معیار در سنجیدن رخداد های اجتماعی اینست که آیا به وظیفه تاریخی پرولتاریا خدمت می کند یا نه. وظیفه ما اینست که ببینیم چقدر به رشد جنبش کارگری وامر سازماندهی متحدان طبقه کارگر یاری رسانده است. یعنی صرفنظر از اینکه جنبش است با خیزش میخواهیم مناسبات آنها را با مبارزات مستمر کارگری و دیگر فرودستان که روزانه در سراسر ایران جریان دارد مشخص کنیم. چرا که بنظر ما درک همه جانبه جنبشهای کنونی و یافتن چگونگی حل صحیح مناسبات میان این جنبشها و مبارزات سازمان یافتهتر کارگری، معلمان و بازنشستگان و …. بسیار مهم است و نقش کلیدی در تکامل روند انقلابی ایران و سازماندهی طبقه کارگر و جنبش کمونیستی دارد.
جایگاه جنبش” ژن ژیان آزادی” در روند انقلابی کنونی ایران
متن تاریخی و شرایط اجتماعی
جنبش زن زندگی آزادی ادامه جنبشهای ستمدیدگان و استثمار شوندگان ایران، در دوران تاریخی انقلابهای پرولتاریایی و امپریالیسم است. دورانی که سرمایهداری انحصاری به مرحله بحران ساختاری رسیده، از پنجههایش چرک و خون در استثمار میلیاردها انسان زحمتکش میچکد. دورانی است که آهنگ سود بری در کشورهای متروپل در سراشیب نزول است و تنها با غارت و چپاول مواد خام و کار ارزان در کشور های جنوبی است که انحصارات امپریالیستی می توانند هر روز فربهتر شوند و امپریالیسم آمریکا در راس آنها میتواند به قدرت بلامنازع خود در تسلط بر جهان ادامه دهد.
سر زمین پهناور تاریخی ایران که مردمانش از ملیتها و اقوام بزرگی در طول تاریخ شکل گرفته در قرنهای اخیر با اینکه از نادر کشورهای جهان است که به مستعمره کشورهای اروپایی در نیامد، اما با جهان گشایی سرمایه و انحصارات و تسلط آنها بر منابع نفتی آن و همچنین وجود حاکمان بی خرد و مستبد دست نشانده قدرتهای خارجی دچار انحطاط گشت و امروز پس از چهار ده حاکمیت سرمایه با روبنای اسلامی، جامعه به لبه پرتگاه کشیده شده است در چنین وضع اجتماعی است که خیزشها و جنبشهای تودهای بر می خیزند و به روند ویرانگرانه حاکمیت در سراشیب انحطاط و نزول نه می گویند و خواهان تغییری ریشهای هستند.
یکی از برجستهترین دستاورهای جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران در اینست که از دوران جنبش مشروطه خواهی تا به حال سوسیالیستها از کلیه خیزشها و جنبشهای اجتماعی در برابر حاکمیت سرکوبگر ارباب رعیّتی، سرمایهداری و دست نشانده امپریالیستی دفاع کرده و برای تقویت آنها در پیوند با هم تلاش کرده است. درک این حقیقت که مبارزه طبقاتی در ایران از یک مسیر سخت، بغرنج و طولانی گذشته و می گذرد و خیزشها و جنبشهای تودهای نقشی مهمی در تکامل این مسیر دارند دارای اهمیت فوق العاده ایست. جنبش زن زندگی آزادی هم ریشه در تاریخ معاصر جامعه و جنبش کارگری دارد و در پرتو کلیت روند انقلاب ایران است که می توان به ارزیابی درست در باره آن رسید. در دوران تاریک تسلط سیاه دیکتاتوری مذهب زن ستیز بی شک حرکت زنان برای آزاد ی یکی از جنبشهای اصیل در نزدیک دو قرن گذشته بوده است. بیخود نیست که شعار زن زندگی آزادی که قبلا در کردستان سوریه جان گرفت هنگامی که به ایران می رسد با سرعت در دل زنان جوان خواهان آزادی جا می گیرد. هر گونه از خیزشها و جنبشها را در این صد سال گذشته بنگری می بینیم همچنان سابقه طولانی داشته، افتان و خیزان ادامه یافته و امروز بستر اساسی تغییر اجتماعی را تشکیل میدهند. که بخاطر نقش کارگران در تولید و توزیع، جنبش کارگری چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی برجستهترین آنهاست. علاوه بر جنبش زنان، جنبش کارگری ما شاهد جنبش محصلین و دانشجویان، جنبش ملیتهای تحت ستم، جنبش های ضد استعمار ی و ضد امپریالیستی و در سالهای اخیر جنبش حفظ محیط زیست بودهایم.
اما با اینکه کارگران پیشرو نقش مهمی در تشکیل حزب کمونیست ایران در تابستان هزار سیصد شمسی در بندر انزلی بعهده داشتند و مبارزه متشکل با برنامه سیاسی طبقه کارگر را علیه ارتجاع حاکم و امپریالیسم انگلیس اعلام کردند، اما بر اثر سرکوب شدید ضد کمونیستی و اشتباهات خط مشیای، رهبری حزب تازه پا گرفته، آنها موفق به ایجاد تشکلهای پایداری در میان تودهها در حدی که بتوانند به یک آلترناتیو پرقدرت کارگری شوند، نشدند. از آن زمان تا بحال با اینکه مبارزهای مداوم بین دو طبقه پرولتاریا و طرفدارانش و بورژوازی و طرفدارانش و حامیان خارجیاش در جریان بوده است و بیش از صد سال است که در ایران دانشگاه و پالایشگاه در پیوند باهم برای تحقق انقلابی بسود، ستمدیدگان و استثمار شوندگان تلاش کردهاند و خیزشها و جنبشهای تودهای مکررا بر خاستهاند و از طرفی احزاب و سازمانهای چپ و کمونیست در شرایط بسیار سختی در این جنبشها شرکت کردهاند و هر ساله صدها اعتصاب و اعتراض توسط کارگران و زحمتکشان برپا شده، و مبارزه طبقه کارگر را گامی به جلو سوق داده ولی انقلابی طبقاتی که نجاتبخش کل جامعه باشد، رهایی و دموکراسی کارگری را تحقق بخشد، صورت نگرفته است. جنبشهای تودهای در نبردهای ناموزون بدون توازن قوا میان حاکمیت و محکومان یکی پس از دیگری بر می خیزند و فرو می نشیند و سرکوب می شوند، و یا چون جنبش انقلابی سال ۵۷، بورژوازی با یاری امپریالیسم آنرا به سود خود مصادره می کند. چرا طبقه کارگر که از لحاظ تاریخی رسالت گورکنی نظام سرمایهداری را بعهده دارد و در جامعه سرمایهداری ایران چرخ تولید و توزیع را در مقیاس سراسری بعهده دارد نمی تواند این قدرت خود را در بستر سیاسی جامعه اعمال کند؟. چرا در مقابل با اینکه طبقات ستمگر و استثمارگر حاکم خدعه، توطئه و سرکوب را پیشه کرده و نظام سرمایهداری دچار بحران ساختاریست توانسته با پشتیبان جهانی سرمایه همچنان بر اریکه قدرت تکیه زند.؟
درست است که در این راهپیمایی پرولتاریا در نبردهای پی در پی، سنگری را هم در پیشروی به تسخیر در آورده است درست است که پرولتاریا پس از هر مبارزه و شکستی با جمعبندی از علل شکست، با درایت تر ادامه داده است و جنبش کارگری و کمونیستی ایران توانسته ویژگی های انقلاب ایران را دریابد و برنامه دقیق سیاسی را برای انقلاب کردن تدوین نماید.
اما هنگامی که میلیونها مردم در انقلاب ۵۷ در کف خیابان ها حاضر شدند، کارگران شرکت نفت در جنوب اعتصاب کردند و تازه در این وقت بود محمد رضا شاه قبول کرد که امپریالیستها اسب عوض کرده و خمینی را پشتیباناند، همانطور که در ۲۵ مرداد سی دو شاه فراری را با کودتای ۲۸ مرداد بر گرداندند اینبار خمینی را جایگزین نمودند. امپریالیسم در کشوری مثل ایران دست پروردگان چاق و چلهای دارد و اتاق های فکر ی امپریالیستی از بازیگران پر قدرتی در جریان تغییرات اجتماعی ایران بوده و هستند. کودتای سید ضیا و روی کار آمدن رضا خان میرپنج تا برداشتن او و اخراجش از ایران. از کودتای بیست وهشت مرداد سی دو و استقرار مجدد پسر محمد رضا تا اخراجش از ایران و ورود خمینی از پاریس با هواپیمای اختصاصی ایر فرانس همگی نشان میدهد که سرنوشت مبارزات مردم ایران را چگونه متحدان جهانی طبقه بورژوازی ایران به شکست می کشانند و بسود خود مصادره می کنند. خمینی با خیانت به توده میلیونی که علیه نظام دیکتاتوری پهلوی برخاسته بودند یک نظام مذهبی استبداد مطلقه ولایت فقیه را مستقر کرد و ادامه دهندگانش اسلام نئولیبرالیستی با ویژگیهای غارتگری و مافیایی پیاده کردند، دنباله روی حاکمیت اسلامی از سیاست نئولیبرالیستی که هدف آن سرکوب جنبش کارگری و بکارگیری کلیه تمهیدات برای استثمار هرچه شدیدتر نیروی کار است بی جواب نمانده و مقاومت همه جانبهای را در میان اکثریت عظیم زحمتکشان بوجود آورده است. اعتصابات، تظاهرات، راهپیماییها، تحصنها به امری دائمی در سراسر ایران تبدیل شده است. جنبش زن زندگی آزادی با اینکه سیمایی زنانه در آغاز داشت به سرعت به جنبشی علیه اصل ولایت فقیه و قوانینش تبدیل شد.
د ستاورد ها ی جنبش زن زندگی آزادی
1- جنبش زن زندگی آزادی که با کشتن ژینا توسط نیروهای گشت جمهوری اسلامی کلید خورد جنبشی سراسری و عظیمی با بیش از پانصد کشته، هزاران زخمی و زندانی از طیف وسیع مرد مان ستمدیده و استثمار شده توانست در عمل نشان دهد که نسل جوان بی هراس از مرگ، زندان، شکنجه برای تحقق هدف های اکثریت عظیم مردم جانفشانی میکند. و کل نظام را نشانه رفته و بنابه اعتراف پارهای از سرسپردگان به حاکمیت این جنبش ناقوس مرگ جمهوری اسلامی را به صدا در آورده است.
2- تضادهای درون طبقه حاکمیت بورژوازی را شدت بخشید و آلترناتیوهای دیگر درون طبقه سرمایهدار از جمله سلطنت طلبان را در وابستگی به نیروهای امپریالیستی را رسوا کرد.
3- نیروهای چپ و دموکرات را در جهت همکاری و همسویی سوق داد. در عرضه برنامهها توسط نیروهای سیاسی: طبقه کارگر و نیروهای طرفدار آلترناتیو کارگری قویتر و منسجمتر خود را نشان دادند. انتشار منشور داخل کشور با برجسته کردن مطالبات فوری و مبرم جنبشهای کف خیابانها، نقش مهمی در ترسیم راه آینده انقلاب را در مقابل کوره را ه سرمایهداری طرفدار غرب ایفا کرد
مواضع و برخوردها به جنبش زن زندگی آزادی
از آنجا که خیزش ها و جنبش های توده ای فاقد یک مرکزیت شناخته شده سیاسی است و حزب پیشرو پرولتاریایی رهبری کننده موجود نیست، هر بار که جرقه ای آتشی را شعله ور می کند نیروهای سیاسی مواضع متفاوتی در برخورد به آنها اتخاذ می کنند. برخورد به جنبش، زن زندگی آزادی هم استثنا نیست، بگذارید اشارهای به این مواضع داشته باشیم و دلایل چنین مواضعی را بر شماریم:
الف– برخورد حاکمیت جمهوری اسلامی مانند گذشته که هرگونه حرکت مخالف را تلاش کرده سرکوب کند از همان آغاز به دشمنی با آن برخاست، شرکت کنندگان را اوباشان آشوبگر وابسته به قدرتهای خارجی خواند و با تمام نیرو به سرکوب آن پرداخت.
ب– اصلاح طلبان بیرون از حاکمیت که به چند دسته تقسیم شدهاند در مجموع برای عقب زدن حاکمیت انحصارطلب ضمن هشدار به خطر رادیکال شدن آن به پشتیبانی از آن پرداختند
پ– بورژوازی خارج کشور وابسته به امپریالیسم تلاش کرد آنرا با داشتن امکانات رسانهای در فضای مجازی زیر چتر خود کشانند و شعار مرد میهن آبادی را جای آن نشانند. آنها که از طیفهای گوناگونی تشکیل می شوند ماهیتا ضد کمونیست و برای بازگشت به رژیم سابق تلاش می کنند.
ت– نیروهای چپ، سوسیالیست و کمونیست شورای همراهی با جنبش آلترناتیو کارگری در ایران و نهادهای کارگری افراد مترقی و آزادیخواه از آن پشتیبانی کردند. در خارج کشور همایشی سراسری در کلن آلمان با شرکت چهارصد نفر حضوری از اقصا نقاط جهان برگزار شد و بیش از هزار نفر مجازی مراسم همایش را دنبال کردند.
وظایف ما
روشن است که هیچ خیزش و جنبشی به تنهایی در ایران امروز نمی تواند سرمایهداری حاکم را براندازد و انقلاب اجتماعی ضروری را برای رهایی جامعه تحقق بخشد. هنوز کار بسیار است که باید انجام داد.
سه کار اساسی همه فعالان کارگری و انقلابی ایران را برای انجامشان، فرا می خوانند. سه وظیفه ای که تدارک برای انقلاب کارگری و کسب قدرت سیاسی توسط ستمدیدگان و استثمار شوندگان است و تنها از این طریق است که خیزش ها و جنبشهای تودهای می توانند به بهترین وجهی به تقویت جنبش کارگری و پیروزی آن بهترین خدمت را انجام دهند. تنها از این طریق است که تشکلهای کنونی طبقه کارگر می توانند دگر جنبشهای اجتماعی را با خود همسو و همراه کنند. و تنها در این مسیر است که تشکلهای کنونی کمونیستی می توانند با نفی دیالکتیکی خود، یکی شوند و حزب واحدی را بوجود آورند و طبقه کارگر ایران می تواند کل جامعه را متحد و متشکل سازد و رهایی کل جامعه را در خدمت رهایی خود تحقق بخشد.
اولین و مهمترین وظیفه
تقویت همه جانبه تشکلهای کارگری است. کارگران راهی برای آزادی خود ندارند مگر اینکه خود را سازمان دهند.. ” چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است” این سازماندهی با توجه به وجود حاکمیت ضد کارگری و وجود انواع ماشین سرکوب موجود در ایران مجبور است از روشی استفاده کند که به سازماندهی هرچه بیشتر طبقه منجر شود، و در نبردهای پی در پی پیروزی بدست آورند. این روش را حزب کمونیست چین در مبارزات کارگری در شهرهای تحت سلطه دشمن سرکوبگر با موفقیت بکار گرفت. ” حقداشتن،حدنگهداشتنوسودجستن“
حق داشتن یعنی در درجه اول توده کارگری نه تنها خواست بلکه حاضر به اقدام باشند، حد نگهداشتن یعنی به ارزیابی کامل توازن قوا پرداخت و در جریان اعتصاب رهبران منتخب باید با هوشیاری عمل کنند و به بموقع هنگامی که دشمن طبقاتی حاضر به عقب نشینی است و مطالبات اعتصاب کنندگان را قبول می کند به مبارزه خاتمه دهند و دستاوردهای اعتصاب را حفظ نماید. و بدین ترتیب پیروزی بدست آورند. در این چهار دهه ما شاهد موفقیتهای مبارزات کارگران بدین شیوه بودهایم
دومین وظیفه
بالا بردن سطح آگاهی طبقاتی از طریق مبارزهای دایم علیه کلیه دستگاههای تبلیغاتی دشمنان طبقاتی در سطح جهان و ایران است. بورژوازی ایران درسطح جهانی بزرگترین ماشینهای تبلیغی را در اختیار دارد. و در ایران وسیعترین تبلیغات دروغین ضد کمونیستی پراکنده می شود. گرایشهای سوسیال دموکراسی پرو سرمایهداری بسیار قوی است باید با این جبهه وسیع ضد کمونیست مبارزه کرد و موفقیت بدست آورد. این وظیفه سنگین، بر گرده پیشروان طبقه کارگر است که در عین پشتیبانی تمام عیار از مبارزات مشخص کارگری روزمره از کلیت خواستهای استراتژیک کارگری یعنی هدف براندازی نظام طبقاتی حاکم، خورد کردن تمامی ماشین دولتی دفاع می کند. وظیفه یک تشکل سیاسی و یا حزب پیشرو کارگری که خود را جزو طبقه کارگر می داند اینست که ضمن حرکت از سطح و مطالبات فعلیت یافته آنها هدف انقلاب سوسیالیستی را تبلیغ کنند. و با گرایشات انحرافی درون جنبش کارگری همه جانبه طبق شرایط مشخص مبارزه کند. در ایران امروز این وظیفه بخاطر وجود گرایشهای انحرافی برای رشد جنبش کارگری از اهمیت ویژهای برخوردارست..
سومین وظیفه
تلاش برای بدست دادن سیاستها و رهنمودهایی است که از واقعیات برخاسته و با مطالبات تودهها همسو است. در آخرین تحلیل این تودهها هستند که انقلاب می کنند و آنها هستند که ایدهها را مورد آزمایش قرار میدهند و آنهایی را که مورد قبولشان است به عمل در میآورند. برای اینکار کمونیستها باید به میان تودهها روند و عقاید خود را در میان آنها صیقل زنند و چنانچه از طبقات غیر کارگری هستند احساسات و جهانبینی خود را مورد نوسازی قرار دهند. در اینمورد جنبش کمونیستی ایران نمونههای خوبی را عرضه کرده است. هر جا و هر زمان خیزیشی از تودهها برپا می شود باید به پشتیبانی از آن برخیزند و با شرکت خود کمبودهای آنرا به سود طبقه کارگر رفع نمایند.
پیوند این سه وظیفه مثل پیوند لب و دندان و زبان است. و باید با برخوردی دیالکتیکی مناسبات آنها را در عمل به درستی به سود جنبش کارگری حل کرد. بگذار خیزشها و جنبشها با پیوند با استخوابندی جنبش کارگری شکوفا شوند و در دفاع از آنها در برابر تعرضات بورژوازی و ضد کمونیستی گامی برای براندازی کل نظام سرمایهداری به جلو برداشت.
محسن رضوانی