شورش ارتش مزدور واگنر باردیگر سرتیتر اخبار جهان را به خود اختصاص داد. اینبار نه برای کودتایی در آفریقا بود و نه برای تصاحب معدنی برای یک کمپانی اروپایی در قاره سیاه، بلکه برای تسخیر مسکو در بحبوبه جنگ در اوکرائین. البته از نظر تحلیل گران تیزبین، آنهایی که با دقت بیشتری اوضاع را دنبال می کردند، امری محتمل به حساب می آمد. طبق اخباررسیده با پا در میانی رئیس جمهور بلاروس پیش روی ارتش یاغی مزدور بسوی مسکو به دستور سرکرده اش باز ایستاده است. این حادثه بار دیگرما را به خیانت بزرگ رویزیونیست های خزیده در حزب پر افتخار کمونیست اتحاد جماهیر شوروی آگاهی میدهد که چگونه آنها با اجرای کودتا و برانداختن قدرت سوسیالیستی در آنجا، سرمایه داری مافیایی را مستقر کردند و اولین کشور سوسیالیستی جهان را که توانست با ۲۴ میلیون کشته بزرگترین نیروی نظامی آلمان را شکست بدهد و جهان را و کل بشریت را از خطر نسل کشی وسیعتری نجات دهد، چنان به خاک سیاه نشاندند که امپریالیسم آمریکا نقشه تجزیه آنرا در سر بپروراند و ارتش های خصوصی مزدور چون واگنر در سر کسب قدرت سیاسی را بپروراند و وارد عمل شود. از قرار طبق گزارش نیویورک تایمز دستگاه های امنیتی آمریکا از حرکت واگنر باخبر بوده است.
در باره این رخ داد مفسران بنا به مواضع طبقاتی و موقعیت سیاسی واجتماعی خود اظهار نظر های گوناگونی و گاهی متضادی کرده اند. ما که خود را از لشگر پرولتاریا می دانیم چگونه باید به این موضوع بپردازیم؟ اولین نکته تضاد نهادینه شده در نظام سرمایه داریست که بحران ساختاری آن به چنان حدت و شدتی رسیده که در درون کشور ها میان گروه بندی های سیاسی نظامی بورژوازی تا حد قیم و براندازی جناح دیگر پیش می روند. در آمریکا طرفداران ترامپ تا حد تسخیر کنگره پیش رفتند و این روزها در روسیه شاهد مارش فرمانده………. بسوی کاخ کرملین بودیم.از این منظر است که مائوتسه دون یاد آور شد امپریالیستها ببر کاغذی اند. یعنی تضاد های درونی آنها هرچقدر شدت می یابد توانایی سرکوب آنها کمتر می شود.
اما این رخداد چه نتایجی برای جهان وایران دارد. بدون شک درسطح جهانی ضربه پذیر بودن حکومت پوتین را به نمایش می گذارد و در ایران هم که حکومت رو به شرق بویژه روسیه دارد با توجه به تضاد های درونی طبقه حاکم بی تاثیر نخواهد بود. در عین حال هشداریست به نیروهای کارگری ایران که دعواهای میان طبقه سرمایه داری ونمایندگان سیاسی آنها در داخل و خارج با یاری دولت های خارجی محتمل است به جنگ داخلی میان آن ها کشانده شود. بویژه اینکه دولت مرکزی ایران به مراتب در مقایسه با دولت پوتین نا توان تر و تضاد میان قشر های بورژوازی ایران شدیدتر است و بعضی دولت های امپریالیستی جهانی آشکارا برای تغییر در قدرت سیاسی مرکزی در ایران نقشه دیرینهای تا حد تجزیه دارند. نباید فراموش کرد که برنامه های دولت رئیسی همچنان ادامه سیاست های دولت های قبلی است. و نا رضایی عمومی در زمینه های اساسی زندگی — معیشت ، بهداشت ، آموزش ، آزادی بیان و تشکل همچنان در حال رشد است و گرانی با تورم هفتاد درصدی ادامه دارد.
طبقه کارگر ایران و نیروهای سیاسی پشتیبان آن رسالت تاریخی نجات مردم ستمکش و استثمارشونده را به عهده دارند. تجربه بیش از صد و پنجاه سال حکومت های مستقر بورژوازی در ایران نشان میدهد نه تنها خبری از دموکراسی در ایران نبوده بلکه با شدیدترین دیکتاتوری ها قدرت سیاسی در خدمت مشتی کوچک قرار داشته و اکثریت عظیم مردم شدیدا استثمار شده اند. طبقه کارگر ایران باید در این اوضاع بحرانی مستقلاً وارد عمل شود. بزرگترین عمل، سازماندهی نیروها ی خودی است. نیروهای میلیونی توده ای چون دریایی پرقدرت وعظیمی می تواند این قدرت های ظاهرا پر طمطراق بورژوازی را در هم شکند و جنگ میان قشر های مختلف بورژوازی را به بسود پیروزی خود تبدیل کند. جامعه ایران دیگر توانایی این همه تضاد های عریان حاد را ندارد و مردم کاردشان به استخوان رسیده است. جامعه در لبه پرتگاه است و تنها نجات دهنده سازماندهی ستمکشان واستثمار شوندگان است که می تواند جلو هرج ومرج کنونی را بگیرند
همه نیروهای مترقی و آزادی خواه آگاه باید با تمام قد به پشتیبانی طبقه کارگر برخیزند
همه نیروهای طرفدار طبقه کارگر با تمام نیرو متحدا به سازماندهی طبقه کارگر بپردازند و به آن خدمت نمایند.
پیروزی طبقه کارگر نه تنها ممکن بلکه ضروریست و تنها راه نجات ایران است.
گل سرخ