سرمایه جهانی پس از پیروزی انقلاب اکتبر که به قول جان رید خبرنگار آمریکایی جهان را تکان داد، با نیروی مسلح چهارده کشور تجاوزگر به خاک روسیه نتوانست طبقه کارگر کشور تازه بپا خاسته اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را به رهبری حزب کمونیست به زانو در آورد. اما توانست از درون حزب کمونیست را تسخیر کند و کشور شوراها را بار دیگر به جرگه جهانی خود بکشاند. پس از شکست نظامی روباه حیلهگر و استعمارگر جهانخوار انگلیس سیاست تسخیر دژ از درون را در پیش گرفت. سیاست جنگی را به سیاست پروپاگاندا و پخش اطلاعات نادرست در باره کشور شوراها تبدیل کرد. در این زمینه موفق شد نه تنها دستاوردهای عظیم انقلاب اکتبر را از نظر بیاندازد بلکه با بکارگیری روشنفکران خود فروخته، استادان دانشگاههای معتبر آمریکایی و بریتانیایی یکی از پر حجمترین ماتریال دروغین ضد شوروی، ضد کمونیستی را به بازار ارائه دهد.
سرمایه جهانی در برا بر بحران ساختاری خود با تکیه بر نژاد پرستی و شونیسم ملی هنگامیکه دید حتا این تبلیغات هم با شکست روبرو شده است و کشور شوراها بر مخروبههای روسیه پس از جنگ جهانی اول و جنگ داخلی در مدتی کوتاه ره صد ساله را پیموده است تلاش کرد با در پیش گرفتن سیاست تسلیم طلبی در برا بر نازیسم ماشین مجهز جنگی آلمان هیتلری را به سمت کشور شوراها به راه اندازد. هوشیاری رهبری حزب کمونیست شوروی از این توطئه با دادن اوانسهایی به آلمان هیتلری حمله به شوروی را توانست برای مدتی کوتاه، برای تدارک بیشتر جنگی، به تعویق اندازد. زندگی صحت این سیاست را در عمل ثابت کرد. هیتلر پس از تسخیر و تسلیم کردن اکثر کشورهای اروپایی حمله به اتحاد شوروی را آغاز کرد. درست بدین خاطر که چون به آسانی توانسته بود اروپای پر قدرت صنعتی را به زانو در آورد، چنین پنداشت که شوروی “عقب افتاده ” کمونیستی را خیلی آسانتر می تواند به زانو در آورد. در عمل معلوم شد نظام سوسیالیستی توانسته چنان نیروی عظیمی در همین مدت کوتاه تربیت کند که در استالینگراد حماسهای تاریخی بسازند و عظیمترین ماشین جنگی آلمان را در هم شکنند. مقاومت کارگران و زحمتکشان ملیتهای متحد کشور شوراها تحت رهبری حزب کمونیست شوروی و استالین. سرود استالینگراد به سرود جهانی مردم آزادیخواه و ضد فاشیست تبدیل شد. پیروزی ارتش سرخ بر ارتش هیتلر افکار عمومی مردم جهان را از ریشه عوض کرد. اما دیری نپائید که چرچیل در سفری به آمریکا طی نطقی شیپور ضد شوروی را بار دیگر به صدا در آورد که تا به امروز با اینکه دیگر کشور شوراهایی موجود نیست ادامه دارد. بگذارید از نجف دریابندری نویسنده و مترجم در زمینه این حرکت جدید ضد شوروی نکتهای بازگو کنیم. او در نقدی بر آثار آرتور کسلر در تهران سال شصت و دو شمسی می نویسد:
” شهرت جهانی کسلر در سال ۱۹۴۵ با انتشار ترجمه فرانسه رمان ” ظلمت نیمروز “آغازشد. این رمان را کسلر پس از بریدن از حزب کمونیست در سال ۱۹۳۹ به زبان آلمانی نوشت… و در سال ۱۹۴۱ ترجمه انگلیسی آن در انگلستان انتشار یافت.
” ظلمت نیمروز ” در واقع یکی از نخستین نمونههای ” ادبیات ضد شوروی ” بود و شاید به همین دلیل انتشار ترجمه انگلیسی آن در۱۹۴۱ – یعنی در زمانی که ” جنگ گرم ” متفقین و محور جریان داشت و ” جنگ سرد ” متفقین و شوروی هنوز آغاز نشده بود – چندان صدائی نکرد، اما در سال ۱۹۴۵، در آستانه جنگ سرد، انتشار ترجمه فرانسه ” ظلمت نیمروز ” ناگهان کسلر را به یک نویسنده ضد کمونیست و بویژه ضد شوروی درست در میدان منازعات سیاسی قرار داد.” مباحثی در باره ی دموکراسی و سوسیالیسم – پارس پرس
از آن زمان تا بحال تعداد دیگری از نویسندگان و روشنفکران بویژه در اروپا از احزاب کمونیست جدا شدند. بعضیها به عملکردهای استالین نقد داشتند ولی همچنان به سوسیالیسم وفادار ماندند، بعضیها بطور کلی از کمونیسم و سوسیالیسم دست کشیدند و مدافع امپریالیسم و سرمایهداری شدند. در ایران هم کم و بیش همین روند دیده میشود و تنها تفاوتی که دارد اکثر این تغییرات پس از دستگیریها و در زندانها آغاز میشود و پس از آزادی چنانچه توانایی تبدیل شدن به نویسندگی داشته باشد اشتباه خود در پیوستن به کمونیستها و دفاع از کمونیسم را اقرار می کند.
اما در ایران خوشبختانه مسیر تاریخی جنبش کارگری و کمونیستی را این گرایشهای ضد لنینی و وادادگان خرده بورژوا که کُت عوض کردند نتوانستند به کجراه کشانند. امروز در ایران پراکندگی در میان احزاب و تشکلات کمونیستی موجود است ولی مجموعه آنها به کمونیسم و ضرورت حزب کمونیست باور دارند. روشن است که آنها به درستی اصول کمونیسم را با توجه به تجارب بدست آمده بکار گیرند و برنامههای بروز شدهای راکه با تغییرات عظیم جهانی تطابق دارد ارائه دهند.
حزب رنجبران ایران از جمله این احزاب است که ریشه در روند نقادانهای دارد که توانسته همه جانبه به نقد رفرمیسم حزب توده ایران بپردازد و از کمونیسم و پاکیزه نگهداشتن آن دفاع و در این روند انتقادی هیچگاه به نفیگرایی دچار نشود. سازمان انقلابی در اوایل دهه چهل شمسی با بریدن از رهبری حزب توده و نقد رویزیونیسم و سیاست دنباله روانه آنها، از دستاوردهای این حزب در بسیج و متشکل کردن کارگران و زحمتکشان و رواج ادبیات مترقی و پیشرو در میان روشنفکران به خوبی یاد کرده است. و تماما و کاملا خود را وقف ایجاد یک حزب نوین کمونیستی پیشرو طبقه کارگر کرده است. حزب رنجبران ایران که خود از وحدت ۹ تشکل کمونیستی شکل گرفت و هنوز یکسال از زندگی علنی مبارزه طبقاتی را به شیوه سیاسی از سر نگذرانده بود که با دستگیری و سرکوب شدید حاکمیت می بایستی پنجه نرم کند. کمیته مرکزی آن در شرایط نامساعد توازن قوا با اینکه نیروی کوچکی را در بر می گرفت، به اتفاق آراء وفادار به این آموزش بنیادین مانیفست مشی سیاسی مقاومت و مبارزه تا آخر را پیش گرفت با تمام هزینههای سنگین توانست جان سالم بدر کند و به مبارزه خود در شرایط جدید حتا بیش از ده سال مقاومت مسلحانه ادامه دهد. در این مسیر طولانی شصت ساله کادرهای ما و اعضای ما توانستهاند نسل اندر نسل با توجه به اوضاع تغییر یافته جهان و ایران به آموزش خود بپردازند. کادرهای ما امروز دیگر تئوری راهنمای خود را کمونیسم علمی می دانند و از پرستش شخصیتهای رهبری کننده جهانی جنبش کارگری ضمن آموزش از آنها، دست برداشتهاند. کادرهای ما امروز با درایتتر از گذشته با حرکت از شرایط مشخص جامعه ایران، بویژه شرایط طبقه کارگر و مبارزات آن مشی سیاسی عمومی خود را مشخص می کند و معیار درستی آنرا پراتیک اجتماعی و مهر تائید خوردن آنها توسط استثمار شوندگان و ستمکشان قرار داده است.
سالهاست گرایش کمونیستی ما برای ایجاد حزبی کمونیست متحد و سراسری ایران پس از بریدن از حزب توده ایران مبارزه می کند. در این مسیر با اینکه توانست گامی در جهت وحدت بردارد و نُه تشکل را یکی کند ولی با تمام تاکیدهایی که روی پیوند آن با جنبش کارگری گذاشته اما هنوز تبدیل شدن به جزوی از این طبقه از طریق نفی دیالکتیکی خود نشده و همچنان برای تحقق آن تلاش می کند.
البته در این زمینه با دیگر گرایشات کمونیستی و کارگری درد مشترکی را شریکیم. حتا خود تشکلاتی که شکلگیری شان در میان خود طبقه کارگر بوده نتوانسته به این امر مبرم جنبش کارگری یعنی ایجاد حزب پیشرو طبقه کارگر تحقق بخشد. در جستجوی پاسخی به این مشکل آگاهیم که وجود دیکتاتوری ضد کمونیستی بورژوازی یکی از موانع اصلی بوده است و درست با وقوف به آنست که مجبوریم همه جانبهتر به یافتن راه حل بپردازیم. هرچه دامنه مبارزات کارگری و تودهای در ایران گسترده می شود و زنان و جوانان با تمام قامت و با جراتی برای فتح آسمانها به میدان می آیند و بی هراس از مرگ برای به زیر کشاندن خامنهای از اریکه ولایت مطلقه فقیه تلاش می کنند بیشتر ضرورت داشتن تشکیلاتی از جنس خود طبقه کارگر با ماهیتی از نوع تاریخی که مارکس در مانیفست تاکید دارد بیشتر احساس می شود. در تاریخ جنبش کارگری جهان هیچ جنبشی یافت نمیشود که هر روز برای مدت طولانی کارگرانش حداقل چهار تا پنج اعتصاب واعتراض بر گزار کرده باشند. سالی نیست که بگذرد و از یک جرقه حریق بر نخیزد. جنبش زن زندگی آزادی که سال پیش جهانی را به پشتیبانی از جنبش زنان ایران بر انگیخت نمونه بارز این واقعیت تاریخی است که تودههای وسیع مردم – استثمار شوندگان و ستمکشان حکومتی را نمی خواهند اما توانایی اعمال این خواست بر حق خود را ندارند.
سالهاست شعار چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است در پیشاپیش مبارزات کارگری در حرکت است. و امروز در عمل پیاده کردن آن برای پاسخ به این وظیفه به روشنی دیده می شود. کارگران در اشکال گوناگون از تشکلات صنفی و مدنی گرفته تا سندیکا و اتحادیه، شوراهای کارگری گرفته تا مجمع عمومیهای اعتصاب همچنان در پی سازماندهی هستند، هر روز به روشنی معلوم میشود که خواستهای آنها از مرز معیشتی و اقتصادی عبور کرده از محدوده منافع صنفی پا فراتر گذاشته و به عنوان یک طبقه خواستهای کل مردم ستمکش و استثمار شونده را مطرح می کنند. منشورهای اخیر آنها که با امضای تشکلها و فعالان کارگری بطور علنی انتشار یافت نمونهای این جنبش عظیم سازمانده است که بعنوان استخوانبندی جنبشهای تودهای سالهای اخیر همچون جنبش نود و شش، نود و هشت، و سال گذشته می تواند در جنبش بعدی می تواند عمل کند در اینجا سازماندهی پیشروان کارگری در حزبی یکی شده، یا برنامهای با محتوای انقلابی سوسیالیستی با ویژگیهای کنونی جامعه ایران و اوضاع پر تلاطم جهانی بویژه خاورمیانه با تمام این تلاشهای ارزنده کارگران و زحمتکشان که با هزینههای سنگین زندان، شکنجه و اعدام همراه است هنوز افکاری موجود است با تاکید روی نقش طبقه کارگر و گفتهای از مارکس خارج از متن که طبقه کارگر خودش را بدست خودش آزاد می کند به نفی حزب سیاسی پیشرو طبقه می پردازند و با نفی گرایی متافیزیکی گذشته جنبش کارگری و کمونیستی تحت عنوان استالینیسم به روند در حال شکلگیری وحدت تشکلات کمونیستی در تشکلی یکی شده و در همراهی با جنبش در حال جنبش کارگری لطمه می زنند. این گرایش تلاش دارد مبارزه طبقاتی جاری در ایران را که صف آرائی است بین طبقه کارگری که رهاییاش در گرو رهایی کل جامعه از طبقه بورژوازی است؛ طبقهای که ماشین دولتی عظیمی در سرکوب تودهها بوجود آورده است، آنرا محدود به مبارزات صنفی وسندیکایی نماید و از اینطریق طبقه کارگر را از تشکیلات آوانگارد خود محروم سازد.
حزب رنجبران ایران بر این نظر است که وحدت عمل کلیه گرایشهای سوسیالیستی و چپ کمونیستی در پشتیبانی همه جانبه از جنبش سازمانی و وحدت و تشکیلات کارگری بعنوان اولین وظیفه مرکزی طبقاتی دربرابر طبقه بورژوازی ایران قرار دارد. ولی وظیفه ایجاد حزب کمونیست با استخوانبندی آن در همین جنبش سازماندهی عظیم چنین وظیفه مرکزی را تکمیل می کند. بدون یکی شدن و ایجاد حزبی از کادرهای فعال کارگری مسلح به تئوری و علم استراتژی و تاکتیک مبارزه طبقاتی که از زمان مارکس و انگلس در نبردهای پی در پی پرولتاریا جمعبندی شده است پیروزی طبقه کارگر بر بورژوازی ایران که از پشتیبانی جهان سرمایهداری و امپریالیسم بهره می گیرد، نا ممکن است.
Comment