در سه هفته اخیر بار دیگر و در مدت کوتاهی بیش از 60 نفر در ایران اعدام شدند. دهها تن از خانواده های اعدام شده با تجمع در مقابل زندان ها دست به اعتراض و تحصن زدند و رژیم با دستگیری و شکنجه آنها چنگ و دندان نشان داد. برای شناخت از اعدام در چند دهه اخیر و دلایل اعدام کردن های مستمر در ایران و نحوه از بین بردن آن در قدم اول نگاهی به وضعیت نیروهای اعدام کننده خواهیم انداخت
کشور ایران همچون بسیاری از کشورهای جهان تاریخا از دو نیروی سرکوب گر در رنج و عذاب دائمی بوده اند. مذهب و سلطنت. در تاریخ کُشت و کشتارها هم این دو نیرو همیشه نقش مستقیم و غیر مستقیم داشته و برای تسلیم توده های مردم به شنیع ترین شیوه های شکنجه و اعدام دست یازیده اند. تاریخ ما پُر است از قتل عام ها، کوچ های اجباری و سیاهچال های شکنجه.
تاریخ جدید کشور ما که با سرمایه داری شدن ایران شروع می شود، نه تنها بر روند زندان و شکنجه و اعدام نقطه پایانی نگذاشت بلکه آنرا در اشکال نوینی تکرار کرد و در بسیاری موارد، نحوه عملکردهای آنرا با مناسبات جدید تطبیق و گسترش داد. سرمایه داری همچون دیگر طبقات حاکمه از نیروی قهر برای سرکوب کارگران و زحمتکشان به مثابه فرودستان جامعه استفاده کرده است و مذهب را در خدمت این سرکوب در زمینه فکری به خدمت گرفته است. زمانی که در دوران انقلاب مشروطیت همچون همه انقلابات دمکراتیک، مذهب مورد حمله قرار گرفت شاهان به کمک مذهب و زمانی که شاهان مورد حمله توده های کار و زحمت قرار گرفتند مذهب به کمک آنان شتافت. این ارتباط تنگاتنگ در دوران رضا شاه کمی گسسته شد. اینکه می گوئیم کمی در آن زمان هم آیت الله بروجردی با رضا شاه مناسبات حسنه داشت و این مناسبات را در دوران محمد رضا شاه هم حفظ کرد. اما با برآمد محمد رضا شاه ناشی از ترس از کمونیسم و حزب توده، مناسبات مجدد با روحانیت ایران خوب و سازمان اوقاف به منبع درآمدی برای سازمان روحانیت و خدمت به مذهب درآمد.
دولت سرمایه داری در ایران همچون طبقه سرمایه داری در ارتباط با سرمایه جهانی شکل گرفت و از دوران صنعتگران کوچک به مانو فاکتور و کارخانه بزرگ تکامل یافت. این رشد نمی توانست با حضور قیم مابانه روحانیت و دربار فئودالی انجام بگیرد، برای اینکار نیاز بود که دست روحانیت تا حدی از دستگاههای نوین سرمایه داری مانند دستگاه قضائیه و تا حدی اجرایی و مقننه کوتاه شود. اما نفوذ روحانیت همچنان حفظ شد.در تمام این دوران که جنبش کارگری- کمونیستی و دمکراتیک زیر سرکوب و شکنجه و اعدام قرار داشت؛ دولت سرمایه داری به همراه روحانیت، با خیال راحت مشغول گسترش مساجد و تعداد حوزه های علمیه و سازمان اوقاف بودند و طیف انگلی از روحانیت را علیه کمونیسم و دمکراسی طبقات زحمتکش سازماندهی می کردند.
طبقه حاکم بورژوازی در قامت عمدتا خاندان پهلوی در این دوران، در تابعیت سیاست های فوق نیروی سرکوب خود را در عرصه زندان و قوانین جزا شکل داد. بغیر از افکار کمونیستی هیچ افکار دیگری بطور رسمی ممنوع نشد . زندان های رژیم شاه پر بود از کمونیست ها و نیروهای دمکراتیک. تنها بخش کوچکی از مذهبیون مرتجع که نتوانسته و یا نخواسته بودند با رژیم سرمایه داری جدید به توافق برسند کارشان به زندان کشیده شده بود. قتل های مخفی و علنی در تمامی دوران رضا شاه و محمد رضا شاه ادامه داشت، شکنجه های تکامل یافته سازمان های اطلاعاتی امنیتی بصورت وسیع مورد استفاده ساواک قرار گرفت و بسیاری از انقلابیون و کمونیست ها زیر شکنجه های ساواک جان باختند. اعدام و شکنجه فقط حذف فیزیکی مخالفین را هدف نگرفته بود بیش از آن اعدام و شکنجه ابزار ایجاد وحشت و رعب اجتماعی و ایجاد ناامنی عمومی و درهم شکستن مقاومت توده ای بود
با به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی از همان ساعت های اول سرکوب نیروهای سیاسی و تشکلات کارگری و دمکراتیک در ابعادی بسیار بزرگتر ا ز رژیم شاه شروع شد. خیابان ها عرصه گرگتاری دارودسته های چاقوکش و لات ها علیه دفاتر سازمان های سیاسی شد و قتل های سیاسی و یا کوچکترین مخالفت با جنایت های خیابانی جواب گرفت. اولین قتل ها توسط کمیته هایی که به عنوان کمیته های انقلاب توسط دارودسته حزب جمهوری اسلامی و انجمن حجتیه به رهبری خمینی در درگیری های خیابانی انجام گرفت. دولت در همان سال ها مانند جنش سال ۱۴۰۱ به بهانه های ابلهانه ای آنها را به گردن دیگران و… انداخت. اما بعد از مدتی اعدام ها را در سطح وسیعی در زندان ها بصورت رسمی و علنی آغاز کرد. خرداد ۱۳۶۰ آغاز رسمیت دادن به اعدام های رسمی توسط خود دولت بود. قبل از آن بیدادگاههای انقلاب تعداد زیادی را در محکمه های چند دقیقه ای اعدام کرده بودند ولی هنوز شکل رسمی دولتی بخود نگرفته بود.
جلادان رژیم ازنحوه های مختلف اعدام از جمله اعدام توسط طناب دارد، تیرباران، سنگسار، پرت کردن از بلندی و زیر شکنجه استفاده کرده و می کنند.
ما اشکال زیر را در کشتن افراد توسط رژیم اسلامی داشته و داریم . اعدام دسته جمعی و گروهی ، اعدام فردی ، اعدام پنهانی ، اعدام در زندان ، اعدام های خیابانی، استفاده از شیوه ترور، خفه کردن، تصادفات به عمد جاده ای
به نقل از سازمان حقوق بشر ایران و احمد شهید نماینده قبلی سازمان ملل در امور حقوق بشر
سایت بی بی سی در این رابطه آورده است که”از سال ۱۳۵۷(۱۹۷۹) تا قبل از تابستان ۱۳۶۷(۱۹۸۹ ) نزدیک به ۱۲ تا ۱۵ هزار نفر زندانی و یا غیر زندانی در زندانها و یا بصورت مخفی کشته شده اند “.سال ۱۳۶۷ آمارها از حداقل ۵۶۰۰ بصورت قتل عام در عرض ۲ ماه خبر می دهد. با اینکه جمهوری اسلامی آمارهای رسمی از تعداد اعدام شدگان بویژه اعدام شدگان سیاسی نمی دهد ولی ضرب المثل معروف که می گوید مشت نمونه خروار است آمارهای بالا بسیار کمتر از تعداد واقعی است آنهم به این دلیل که بیشتر کُشت و کشتار ها بصورت مخفی انجام شده و محل دفن برخی از اعدام شدگان هنوزهم معلوم نیست.
رژِیم جمهوری اسلامی حتی برای توجیه اعدام شکنجه و تجاوز، لغات اسلامی را از قرآن و متحجرترین کتب مذهبی به عاریت گرفت. اعدام و شکنجه های بی حد و حصر جای آزادی بی حد و حصری که مردم خواهانش بودند نشست و عناوینی چون محاربه، مفسد فی العرض، تشویش افکار عمومی به مُهری برای توجیه جنایت وقساوت قضات اسلامی تبدیل شد. هر چیزی که بویی از شادی و رفاه می داد بر روی مردم بسته شد و قشری فاسد و رانت خوار در ردای دستگاه روحانیت به حاکمیت جدید رسیدند. البته مقایسه رژیم های شاه و اسلامی دردی از مردم ما دوا نمی کند. ماهیت یکی است “اعدام یک قتل عمد دولتی است” . روشن است که اعدام و شکنجه و بی حقوقی در رژیم اسلامی بیشتر از پیش شده است. یکی از دلایل آن حضور بیشتر مبارزین راه آزادی و عدالت و کمونیست ها است. امروز کارگران، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان و دیگر زحمتکشان نیروی بزرگی در برابر رژیم اسلامی هستند که در تاریخ ما در این ابعاد حضور نداشته است. گفته معروفی است که وقتی انقلاب سربلند می کند یک صف ضد انقلاب هار و وحشی علیه آن متحد می شوند. امروز شرایط ایران هم به همین گونه است. یک نیروی بزرگ اجتماعی که اکثریت جامعه هستند علیه یک اقلیت کوچک حاکم سرمایه دار فاسد مذهبی برخاسته اند. دولت با متمرکز کردن نیروهای سرکوبگرش در شکل ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، نیروهای لباس شخصی، بسیج مستضعفان و دهها نیروی اطلاعاتی و شکنجه گر در زندان ها به سرکوب اکثریت جامعه برخاسته است. دو نیرو یکی برای نفی استثمار و ستم و دیگری برای بهره کشی بیشتر در برابر هم قرار گرفته اند. هر گاه که نیروی فرودستان برای خواسته های بحق خود دست به مبارزه زده اند و عرصه را بر دزدان جامعه تنگ کرده اند، آنگاه حاکمین ماشین اعدام و شکنجه براه انداخته اند.
در طول تاریخ این رژیم آدمکش و جنایتکار هیچ روز و ماهی نبوده است که حکم اعدامی صادر و اجرا نشده باشد. اعدام در عین اینکه شیوه جمهوری اسلامی بر حذف فیزیکی مخالفین سیاسی اش است در عین حال شیوه ایجاد رعب و وحشت و عدم امنیت برای تمامی جامعه است. عدم امنیت در دنیای کنونی به فرار سرمایه و مغزهای متفکر و تحصیلکرده جامعه می انجامد. عدم امنیت اخلاقیات خوب همکاری و همدردی انسان ها را درهم می شکند و انسان های بیگانه از یکدیگر را در جامعه بوجود می آورد که به غیر از منافع شخصی چیز دیگری را با ارزش نمی داند. انسان های جدا از هم که با دردهای یکدیگر آشنا نیستند و قادر نخواهند بود علیه زور و ستم بایستند. اینکه رژیم با ۴۴ سال اعدام بی وقفه نتوانسته به خواسته های کثیف و جنایت بارش برسد. مبارزه مردم و سازمان های مترقی و کمونیست در جهت آگاهی از وضع موجود و افشای سیاست های رژیم جمهوری اسلامی ایران بوده است.
نباید فراموش کرد که اعدام و کشتن سازماندهی شده انسان ها با مالکیت خصوصی شکل گرفته است و با از بین رفتن مالکیت خصوصی و برچیدن دنیای طبقاتی اعدام به مثابه یک ابزار سرکوب از بین خواهد رفت. با اینکه تا آن زمان راهی سخت و طولانی و بغرنج در برابر ماست. ولی از هم اکنون ما علیه اعدام و شکنجه هستیم. اعدام نه تنها حل کننده مشکلات جوامع نخواهد بود بلکه تضادها و بحران های اجتماعی را در نفرتی که بوجود می آورد عمیق تر و دره های عمیقی که اصول تربیتی و پیشرفت جامعه را سال ها به عقب می اندازد و جامعه را آماده خشونت های بیشتر به مثابه راه حلی برای حل تضادها می کند.اعدام در خدمت سرکوب طبقات استثمارگر و در جهت حفظ سود و مالکیت سرمایه داری است. اعدام بدترین و جنایت بارترین روشی است که رژیم های سرکوب گر می توانند علیه شورش گرسئگان بکار بگیرند. برای رژیم هایی که به آخر خط رسیده اند. استفاده از اعدام و شکنجه مانند استفاده از آن چوبی است که کسی که در حال غرق شدن است خود را به آن می آویزد. زمانی که ستم و بهره کشی انسان از انسان در جامعه از بین برود، آنگاه اعدام و کل دستگاههای سرکوب به موزه های تاریخ سپرده می شوند.
اخیرا جمهوری اسلامی اعدام زندانیان را اعم از زندانیان سیاسی و عادی شدت بخشیده است. بیش از ۵۶ نفر از دستگیر شدگان تظاهرات ۱۴۰۱ (تا زمان نوشتن این متن)در طی مدتی کوتاه اعدام شدند. بیشترین تعداد اعدام شدگان جوان و سری پر شوربخاطر آزادی و عدالت اجتماعی داشتند. ترس رژیم از جنبش سال ۱۴۰۱ که هنوز کم و بیش در اشکال مختلف ادامه دارد و اعتصابات کارگری اخیر نشان از اتش زیر خاکستری در جامعه دارد که می تواند در صورتیکه مجددا سربرآورد تمامی رژیم را در نهیب خود بسوزاند.
بایستی جلوی اعدام های رژیم بایستیم و اجازه ندهیم که رژیم به جنایات خود ادامه دهد. تعداد زیاد دیگری از مبارزان و جوانان انقلابی ما در لیست رژیم برای اعدام قرار دارند. اعدام های اخیر انتقامی است که رژیم می خواهد از جنبش های موجود بویژه جنبش کارگران و زحمتکشان بگیرد. با مبارزه متحد جلوی وحشی گری رژیم را بگیریم و اجازه ندهیم جلادان اسلامی برای چوبه های دارشان دنبال گردن های دیگری بگردند. اعدام ها می تواند موقتا حکومتی را سرپا نگه دارد. ولی جنبش آینده قوی تر و سازمان یافته تر جواب جنایات بیشمار رژیم اسلامی را خواهد داد. به قول معروف دیر و یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. رژیم را از سرنگونی راه فراری نیست. کشتن فرزندان ما اراده ما را در جهت سرنگونی رژیم آدمکش اسلامی استوار تر می کند. ما همدردی عمیق خود را با بازماندگان اعدام شدگان اخیر اعلام می کنیم، فقط با مبارزه متحد علیه رژیم جنایتکار اسلامی می توان جلوی اعدام و شکنجه را گرفت.
در هفته گذشته نماینده ایران رئیس مجمع اجتماعی شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد شد. خبری که نشان می دهد که به نهادهای معظم بین المللی نمی توان هیچگونه اعتمادی در دفاع از مردم ایران داشت. آنها منافع سلطه طلبانه و دخالتگرانه خود را بر هر چیز دیگری ترجیح می دهند. این گونه انتخاب و انتصاب ها توهین به نه تنها مردم ایران بلکه کل انسانیت مترقی است که خواست توقف شکنجه و اعدام را دارند
مرگ بر رژیم آدمکش اسلامی ایران
اعدام و شکنجه بفوریت و بدون قید و شرط باید متوقف شود
آمران و عاملان سرکوب مردم باید به دست عدالت سپرده شوند.
مهران پیامی