منشور مطالباتی صنفی – مدنی در ادامه مبارزه جنبش زن زندگی آزادی دریچه نوینی به روی پویندگان راه رهایی طبقه کارگر، طبقه ای که آزادیاش در گرو آزادی کل بشریت از یوغ نظام سرمایه داری و امپریالیسم است، باز کرد. استقبالی که توسط کمونیستها، سوسیالیستها و بطور کلی چپها و نیروهای آزادی خواه از آن تا بحال کرده اند و هر روز بر وسعت پشتیبانی از آن افزوده می شود حکایت از نوسازی و تغییری اساسی و نهادینهای است که چپ ایران در روندی سخت و طولانی با دادن هزینههایی بس سنگین بدان دست یافته است:
انقلاب را تودهها می کنند، انقلاب کنونی ایران را اکثریت عظیم استثمار شوندگان و ستمدیدگان به ثمر می رسانند و طبقه کارگر و تشکلهای کارگری ازجمله حزب پیشرو پرولتاریایی، نه تنها نقش رهبری بلکه نقش تعیین کننده در پیروزی چنین انقلابی را نیز بر عهده دارند. اهمیت این منشور درست در اینست که از این جمعبندی تاریخی حرکت می کند. البته باید تاکید کنیم که ما هنوز در آغاز این تغییر بزرگ تاریخی هستیم، این استقبال و پشتیبانی باید در عمل به نیرو از طریق سازماندهی تبدیل شود، هنوز کل جنبش چپ و کمونیستی که بر اثر وجود دیکتاتوری های حاکم ضد کمونیستی پیوند فشرده ای با کارگران و تودههای وسیع را ندارد، باید با جنبش های اجتماعی پیوند فشرده ای بر قرار کند و حزب سیاسی پیشرو طبقه کارگر را در داخل کشور بطوری که جزوی از خود طبقه کارگر و استخوانبدی اش بر دوش کارگران استوار باشد، بوجود آورد. بعبارتی دیگر هنوز برای پیروزی این منشور و تحقق مطالبات آن باید با آموزش از تجارب گذشته و توجه به اوضاع کنونی با دید طولانی، با تلفیق کار مخفی و علنی، با تشخیص دقیق تفاوت های تشکلات کارگری و تودهای با تشکلات حزبی، در شرایط سرکوب بی امان دیکتاتوری ولایت فقیه به امر سازماندهی پرداخت. دشمنان طبقه کارگر و سوسیالیسم در سطح داخلی و جهانی بسیار قوی هستند. در درجه اول رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی است که در برابر طبقه کارگر با چنگ و دندان خونآلودش ایستاده است. علاوه بر این سرمایهداری جهانی است که تحت عنوان دموکراسی خواهی هر کجا که جنبش طبقه کارگر بنا بر ماهیت طبقاتی اش ضد سرمایه داری وبرای سوسیالیسم پا به میدان میگذارد با اقدامات چند گانه خود از پیشروی آنها جلو می گیرد و نهایتا آنها را به شکست و فرو پاشی می کشاند. اگر با کودتا و دخالت مستقیم نتواند آنرا از پای در آورد به محاصره اقتصادی و تحریم های کودک کُش و نابود کننده تار و پود جامعه مدنی دست میزند. ما در صد سال گذشته شاهد این حرکات امپریالیسم و همدستان محلی آنها در اکثر نقاط جهان بوده ایم و طبقه کارگر ایران خود کلیه این سیاست های سرمایه را مستقیما تجربه کرده است.
علاوه براین در طی یک قرن گذشته معلوم شد بورژوازی در سطح جهانی تن به شکست خود به آسانی نمی دهد و قادر شده از درون جنبش های انقلابی و سوسیالیستی را هم به کجرا کشاند. با تجربه انحراف بزرگ جنبش سوسیال- دموکراسی در اروپا و تبدیل شدن آن به دنبالچه بورژوازی جهانی، با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و مبارزه حاد درون حزب کمونیست چین، ما امروزه آگاهیم که در درون جنبش کارگری و کمونیستی هم تا زمانی که طبقات و مبارزه طبقاتی موجودند، دو برخورد، دو موضع گیری، دو سیاست، دو سبک کار میان دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا ادامه خواهد یافت و هنوز مسئله کی بر کی حل نشده است.
برخورد به منشور راستین کارگری
منشور که انتشار دهندگان آن در داخل و در پیوند با جنبشهای اجتماعی جاری هستند پاسخی است به پرسش چه باید کرد پسا جنبش زن زندگی آزادی. آنها خود تاکید کردهاند این منشور مطالبات حداقلی است برای پاسخ فوری به پرسش اکثریت عظیم ستمدیدگان و استثمار شوندگان و همه احزاب و سازمانهای سیاسی چپ که در این چند ماهه مطرحاند.
چه باید کرد؟
روشن است که در صد سال گذشته نمایندگان سیاسی طبقه کارگر در تشکل های حزبی و سازمانی تلاش کردند به پرسش چه باید کرد پاسخ دهند و برای پیاده کردن برنامه خود در حد توانایی وارد عمل شده اند. ما در تاریخ مبارزه طبقاتی ایران در صد سال گذشته از قیام های محلی تا حد ایجاد شورا سوسیالیستی گیلان، حکومتهای دموکراتیک آذربایجان و کردستان با پشتیبانی ارتش سرخ، از سازماندهی مخفی گروهی جدا از تودهها، شرکت در انتخابات و توهم به راه مسالمت آمیز، از راه حلهای چریکی و تئوری موتور کوچک و بزرگ، از راه محاصره شهرها از طریق دهات، ایجاد نیروی مسلحانه تبلیغاتی در ایلات و مناطق ملیتهای تحت ستم، شاهد عملی پاسخ به پرسش بالا بوده ایم. همه این راه ها را احزاب و گروهای سیاسی چپ در ایران در صدسال گذشته تجربه کرده و با پرداخت هزینه های سنگینی توانستند با جمعبندی از پراتیک خود امروز با درایت تر از گذشته عمل کنند. استقبال قاطبه نیروهای چپ و کمونیست از منشور صنفی – مدنی نشانی از این تغییر در راستای درست است. اما هنوز در درون جنبش چپ و کمونیستی افراد و گروهایی هستند که از موضع “چپ” آنرا رفرمیستی میدانند.
سه نوع برخورد به منشور دیده می شود:
یکم
برخوردی که آنرا تخطئه می کند و آنرا رویزیونیستی، عقب مانده و اکونومیستی می داند. این نوع برخورد از موضع به اصطلاح رادیکال و انقلابی دو آتشه، جامعه ایران را در شرایط اوج گیری انقلابی برای کسب قدرت پرولتاریا و انقلاب سوسیالیستی ارزیابی می کند. این نظریه در جریان جنبش خیابانی پنج ماهه زن زندگی آزادی با توهمات خود بدور از واقعیات، با دنباله روی از مشی فاشیستی راست ضد کمونیست، آب به آسیاب براندازان وابسته به سرمایه جهانی می ریزند.
دوم
برخوردی انتقادی به منشور دارد، بین دو صندلی نشسته و مترصد است ببیند اوضاع چگونه تکامل می یابد. کمبود ها ی منشور را برجسته می کند و با برخورد کتابی فرمول بندیهای آنرا با گفتار بزرگان صاحب نظر جنبش کمونیستی می سنجد. این برخورد به دنبال برنامهای کامل است، از تحلیل اوضاع مشخص و شرایط ایران عاجز است و رد پای صدساله چپهای جدا از طبقه و تودهها را دنبال می کند. اینها از آنجا با پرچم سرخ علیه منشور به میدان آمدهاند و خود را از مدافعان حرم اصول مارکسیستی معرفی می کنند بیشتر از گرایش اول موجب اخلال می گردند.
سوم
برخوردی است که با شور و شوق از منشور پشتیبانی کرده، هر روز در داخل برای گسترش پایه های تشکیلاتی آن تلاش می کند و خود را با آن تعریف کرده و بر این باور است که منشور آغازی است در خدمت سازماندهی از پائین، در میان کارگران و زحمتکشان برای انقلابی در خدمت ستمدیدگان و استثمار شوندگان، یعنی اکثریت عظیم مردم . برخوردی است که از واقعیات عینی مبارزه طبقاتی، سطح واقعی تشکل های توده ای و امکانات عملی احزاب و سازمان های چپ و کمونیستی حرکت می کند.
***
به پیش برای تحقق منشور راستین کارگری
منشور به درستی رو به “مردم شریف و آزاده ایران ” دارد و اوضاع را چنین بررسی می کند:
“در چهل و چهارمین سالروز انقلاب پنجاه و هفت، شیرازه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور به چنان گردابی از بحران و از هم گسیختگی فرو رفته است که هیچ چشمانداز روشن و قابل حصولی را نمیتوان برای پایان دادن به آن در چهارچوب روبنای سیاسی موجود متصور بود. هم از این رو است که مردم ستمدیده ایران _ زنان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب _ با از جان گذشتگی کم نظیری خیابانهای شهرها را در سراسر کشور به مرکز مصافی تاریخی و تعیین کننده برای خاتمه دادن به شرایط ضد انسانی موجود تبدیل کردهاند و از پنج ماه پیش _ به رغم سرکوب خونین حکومت _ لحظهای آرام نگرفتهاند”
سپس به درستی برخاسته از جنبش چند ماه اخیر خواست های اکثریت عظیم مردم را بدور از هرگونه عام گویی دهان پر کن منشور های دیگر یک به یک مشخص نام می برد:
پرچم اعتراضات بنیادینی که امروز بهدست عموم زنان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران و دادخواهان و هنرمندان، کولبرها، نویسندگان مردم ستمدیده ایران در جای جای کشور از کردستان تا سیستان و بلوچستان برافراشته شده و کم سابقهترین حمایتهای بینالمللی را به خود جلب کرده، اعتراضی است علیه زن ستیزی و تبعیض جنسیتی، ناامنی پایان ناپذیر اقتصادی، بردگی نیروی کار، فقر و فلاکت و ستم طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، و انقلابی است علیه هر شکلی از استبداد مذهبی و غیر مذهبی که در طول بیش از یک قرن گذشته، بر ما ،عموم مردم ایران تحمیل شده است “
مبارزه میان خط مشی در درون جنبش کمونیستی ایران و جایگاه منشور
طبقه کارگر ایران توانا و نیرومند است
پس از دو انقلاب بزرگ در تاریخ معاصر ایران، انقلاب مشروطیت و انقلاب ۵۷ اینک جنبشهای بزرگ اجتماعی ِ پیشرو_ جنبش کارگری، جنبش معلمان و بازنشستگان، جنبش برابری خواهانه زنان و دانشجویان و جوانان و جنبش علیه اعدام و... _ در ابعادی تودهای و از پایین در موقعیت تاثیر گذاری تاریخی و تعیین کنندهای در شکل دهی به ساختار سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور قرار گرفتهاند. هر دوی این انقلابات را دیکتاتورهای سلطنتی و ولایتی در هم سویی با استعمار و قدرت های امپریالیستی به شکست کشاندند. این دو نیروی سیاسی که تکیه گاه اجتماعی آنها مالکان و سرمایهداران بزرگ بوده و همچنان هست در طول تاریخ صد سال گذشته جز دیکتاتوری و فقر و بدبختی برای اکثریت به بار نیاورده اند. تنها آلترناتیوی که در این صدسال در برابر این دو برای نجات ایران و کوتاه کردن دست غارتگران، استثمار کنندگان و ستمگران مبارزه کرده طبقه کارگر و متحدان آن بوده است. طبقه کارگر ایران همراه اکثریت جامعه بیش از صد سال است برای تحقق همین مطالبات و فرا تر آز آنها در شرایط اوج گیری انقلابی بویژه در سال ۵۷ مبارزه می کند. نقش طبقه کارگر در انقلاب ۱۳۵۷ را نباید فراموش کرد. در شرایطی که خرده بورژوازی شهری و بورژوازی متوسط تمام نیروی خود را در مخالفت با رژیم شاهنشاهی به کار گرفته و نتوانسته بودند آن را به زانو در آورند، این طبقه کارگر ایران بود که با انجام وسیعترین و طولانی ترین اعتصاب عمومی در میدانهای نفت، در پالایشگاهها، در بنادر، در صنایع فلزی و ماشین سازی، در تولید سیمان و چوب، در کارخانههای نساجی و غیره توانست چنان عرصه را بر رژیم تنگ کرده که زندگی آن را فلج ساخته و کمرش را بشکند. این بهترین نمونه تجلی قدرت طبقه کارگر ما است
اهمیت تاریخی ای منشور در اینست که به تاریخ مبارزاتی طبقه در شرایط جامعه ایران تکیه دارد، به روند تکاملی این مبارزه سخت و بغرنج که افتان و خیزان تکامل یافته واقف است و برآن است تا راه حل نوینی را برای سازماندهی و مبارزه انقلابی ارائه دهد. بی شک سر آغاز انقلابی اجتماعی است برای رهائی مردم از همه اشکال ستم و تبعیض، استثمار و استبداد. این منشور از دل شرایط مشخص جامعه ما بیرون آمده و به تاریخ تکاملی زندگی و مبارزه و وجود گرایشهای اساسی سیاسی صد سال اخیر ناظر است.
طبقه کارگر ایران وارث هزاران سال مبارزه طبقاتی است
در اکثر دوران هزاره های قبلی پادشاهی و روحانیت دست در دست هم به ستم و چپاول تودهها یا رعایا یا برده ها پرداخته اند و هر بار ستم دیدگان علیه آنها قیام کردهاند با وحشیانه ترین شیوه ای سرکوب شدهاند. تودههای این سرزمین یکی از مردمی هستند که سابقه طولانی در قیام های عمومی علیه حاکمان خود را در تاریخ بنام خود ثبت کردهاند. بعضی مورخان حتا قیام اسپارت تکس را هم به بردگان این سر زمین نشانی میدهند. با اینکه در دوران تاریخی معاصر هم شاهد حرکتهای انقلابی عظیمی بوده ایم اما هنوز که هنوز است این دو نیروی اهریمنی سلطنت و دین همچنان قدرت سیاسی را با قهر ارتجاعی خود در جلوگیری از خیزشهای تودهها بکار می گیرند. گاهی باهم و گاهی جدا از هم و به اصطلاح یکدست به تنهایی بر حاکمیت خود ادامه میدهند. میشود گفت با پیروزی خمینی و استقرار یک حکومت یکدست دینی بجای سلطنت تک حزبی رستاخیزی شاه برای اولین بار در تاریخ معاصر سرمایهداری، کشور مسیر قهقرایی را طی کرد. امروز ما در ایران یک حکومت ولایت فقیه مطلقه داریم که تمام قدرت انحصاری را به اصطلاح نمایندگان خدا به انحصار خود در آوردهاند.
اما بیش از صدسال است که مارکسیسم به ایران آمد ه وبا قدمهای اولیه تولید سرمایهداری طبقهای وارد محاسبات طبقاتی و سیاسی شد ه که جای رعایا و بردگان دوران طولانی را گرفته است. تفاوت این طبقه با طبقات محکوم جوامع قبلی در اینست که قدرت متشکل شدن اش بس عظیم است و در چرخ تولید اولین حرف را می زند. برجستهتر اینکه طبقه ایست با پیشرفتهترین اندیشههای هدایت کننده زمانه خود دقیقا ترس مالکان و صاحبان قدرت سرمایه جهانی و همدستان داخلی شان از کارگران از همین جا بر می خیزد. با تکامل سرمایهداری در ایران این طبقه کل قدرت سیاسی حاکم را چه سلطنتی و چه دینی زیر سوال برده است.
با تکامل سرمایهداری به مرحله انحصاری عامل مهم دیگری هم به مشکلات کل جامعه ما اضافه شد. عامل استعمار و امپریالیسم که مستقیم و غیر مستقیم در سرنوشت جامعه ما در قرن گذشته دخالت گر بوده و در نتیجه مسئله استقلال و قطع دست بیگانه ستمگر و غارتگر را هم در مرکز هر گونه حرکت اجتماعی قرار داده است. در این چند ماه اخیر به خوبی تلاش نیروهای امپریالیستی را در ایجاد باصطلاح رهبری برای مردم ایران بخوبی می توان شناخت. در نتیجه هیچ خط مشی عمومی انقلابی پرولتاریایی نمی تواند نقش دشمنان خارجی را نادیده گیرد و مبارزه ضد امپریالیستی را فراموش کند. باید این عامل بسیار پرقدرت را اضافه کنیم تا سیمای همه جانبه مبارزه طبقاتی و بازتاب سیاسی آنرا بهتر دریابیم. بغرنجی، سختی و طولانی شدن مسیر انقلاب ایران درست ناشی از همین عوامل و روابط آنها باهم می باشد.
منشور کارگری را به پرچم سرخ سراسری اول ماه مه تبدیل کنیم
اول ماه مه ۱۴۰۱ تجلی طرح مطالبات اساسی تشکلهای کارگری بود که متحدن طی بیانیه به مردم ایران آشکارا اعلام کردند. اکنون در ادامه جنبش سراسری زن زندگی آزادی در تدارک برای اول ماه مه ۱۴۰۲ کارگران متشکل ایران در وسعتی گستردهتر منشوری را برای ادامه مبارزه و سازماندهی پیشنهاد کرده اند، منشوریست که از ویژگیهای جامعه کنونی ایران شکل گرفته، دامنه پوشش آن گسترده است، توانایی واقعی و عملی را دارد که تکامل یابد و احزاب و سازمان های چپ و کمونیستی و حتا جریانات جمهوری خواه چپ را با گرایشات مختلف با خود همراه کند و تودههای وسیعی آنرا از آن خود بدانند و برای تحقق آن در عمل متشکل شوند و بدین طریق ضربه شکنندهای به آلترناتیوهای بورژوازی پر و امپریالیستی وارد سازند.
محسن رضوانی