نوشته زیر برگرفته از مانتلی ریویو می باشد که توسط جان بلامی فاستر سردبیر این مجله در شماره مارس ۲۰۲۳ تحت عنوان یاد داشت سردبیر به چاپ رسیده است.
در سپتامبر ۲۰۲۲، مجله سیاست خارجی، یکی از بانفوذترین نهادهای انتشاراتی برای طرح استراتژی کلان امپراتوری ایالات متحده، ستونی را توسط سی راجا موهان (C. Raja Mohan) با عنوان «چرا عدم تعهد مرده است و باز نخواهد گشت» منتشر کرد. استدلال موهان این بود که جنبش غیرمتعهدها در جنوب جهانی با پایان جنگ سرد حدود سی سال پیش مُرد. او استدلال کرد که امروز، جنبش غیرمتعهدها را می توان به عنوان یک شبح یا شبح صرف، «سایه جنگ سرد» توصیف کرد، که امپراتوری ایالات متحده/ناتو را تحت الشعاع قرار می دهد، اما در نهایت «تهدید کمی برای غرب است…». جهان سوم گرایی – با مشتقات ایدئولوژیکی پانآسیاییگرایی، پانعربیسم و پاناسلامیسم (موهانِ پان آفریقاگرایی را کنار میگذارد که بیتردید به دلیل تداوم برجستهاش برای رادیکالهای سیاهپوست در ایالات متحده ) شکست بزرگی بود». سی. راجا موهان، «چرا عدم تعهد مرده است و برنمیگردد»، مجله سیاست خارجی، ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲)
با این حال، موهان در تضاد با استدلال خود مبنی بر اینکه جنبش غیرمتعهدها مرده است، در مقاله خود عمدتاً نگران نکوهش رستاخیز ناگهانی آن و تهدید فزاینده ای بود که این جنبش برای نظم بین المللی مبتنی بر قوانین تحت سلطه ایالات متحده نشان می دهد. مواضع اتخاذ شده توسط کشورهای سراسر جنوب جهانی در رابطه با جنگ اوکرائین به شکاف عمیقی که امروزه بین شمال جهانی و جنوب جهانی وجود دارد، اشاره دارد. نه تنها اکثر نقاط جهان خارج از مثلث امپریالیستی ایالات متحده / کانادا، اروپا، و ژاپن که بیش از ۸۰ درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند، از پیوستن به تحریم های واشنگتن علیه مسکو خودداری کرده اند، بلکه کشورهایی که اکثریت جمعیت جهان را نمایندگی می کنند، در یک سری از رای گیریهای سازمان ملل متحد، در حمایت از جنگ نیابتی ناتو در اوکرائین و یا محکوم کردن روسیه به دلیل مداخله نظامی در آنجا امتناع کرده اند..
به همین ترتیب، جنوب جهانی به عنوان یک کل به شدت با تحریکات نظامی ایالات متحده با هدف ایجاد بحران در رابطه با موقعیت تایوان به عنوان بخشی از چین مخالف است. مجموعه اینها جنبش غیرمتعهدها را با ۱۲۰ عضو در سرتاسر جهان به کانون بحث های ژئوپلیتیکی بازگردانده است (پاول وارگان، «ناتو و جنگ طولانی در جهان سوم»، مانتلی ریویو، ۲۸ ژانویه ۲۰۲۳، مارک گرین( Mark Green ) ، “کشورهایی که روسیه را تحریم کرده اند”، مرکز ویلسون، ۱۰ مه ۲۰۲۲).
جنبش غیرمتعهدها در کنفرانس باندونگ در اندونزی در سال ۱۹۵۵ سرچشمه گرفت، زمانی که دولت ها و مردم تازه آزاد شده آفریقا و آسیا گرد هم آمدند تا از یکسو مخالفت با امپریالیسم و از سوی دیگر تمایل خود را به جهانی چند قطبی ابراز کنند. این از ابتدا تلاشی بود برای ایجاد یک اتحاد گسترده ضد استعماری و ضد امپریالیستی، عبور از خطوط طبقاتی و سیاسی و ایجاد مفهوم جهان سوم. با این حال، در ایدئولوژی غالب غربی، جنبش عدم تعهد صرفاً محصول جنگ سرد بود و بلوک سومی را ایجاد کرد که با هیچ یک از دو ابرقدرت همسو نبود. گفته میشود که متعاقباً توسط ایدئولوژی ضد سرمایهداری و طرفدار شوروی، به رهبری کشورهایی مانند کوبا، اولین کشور آمریکای لاتین که به این جنبش پیوست، فاسد شد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ظاهراً عدم تعهد معنای خود را از دست داده بود.
سمیر امین در رد این دیدگاه هژمونیک نوشت:
برای باور حرفهای تکراری رسانههای واشنگتن، ایده احیای عدم تعهد یک رویا است. در این روایت، هر آنچه در جهان بین سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۹۰ رخ داده است، تنها با جنگ سرد قابل توضیح است و نه چیز دیگر. اتحاد جماهیر شوروی و جنگ سرد به همراه آن ناپدید شده است، بنابراین هرگونه موضعی مشابه آنچه در آن زمان شناخته شده بود، بی معنی است. پوچ بودن و بی ربطی این نگرش و تعصب فوقالعاده تحقیرآمیز – حتی نژادپرستانه – را در نظر بگیرید. تاریخ واقعی کنفرانس باندونگ و عدم تعهد برخاسته از آن نشان داد که مردم آسیا و آفریقا در آن زمان ابتکاری را به دست خودشان و برای خودشان انجام دادند. مُدل جهانیسازی که قدرتهای امپریالیستی میخواستند با استفاده از استعمار نو به کشورهای تازه استقلالیافته تحمیل کنند تا جایگزینی برای استعمار منقرض شده باشد. عدم تعهد ناشی از امتناع از تسلیم شدن به الزامات این جهانی شدن مجدد امپریالیستی است… امروز، کشورهای جنوب دوباره با پروژه جهانی سازی امپریالیستی مواجه شده اند که قربانی آن خواهند بود. تمایل آنها برای تسلیم نشدن به الزامات آن، «تولد دوباره» عدم تعهد در مورد جهانی شدن را دوباره در دستور کار قرار می دهد. اگر بخواهیم میتوانیم آن را «باندونگ ۲» بنامیم. (انقلاب طولانی جنوب جهانی [مجله مانتلی ریویو، ۲۰۱۹]، ۴۰۶)
بیش از سی سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، شاهد تلاش های مداوم ایالات متحده برای تحکیم جهانی تک قطبی با حمایت چیزی بود که در سال ۲۰۰۶، امور خارجه آن را «ناتوی جهانی» نامید. در این دوره، واشنگتن مداخلات نظامی بیشتری از جمله حمله به عراق در مقایسه با تمام تاریخ عملکرد قبلی خود انجام داده است. در همین حال، ناتو جهانی خود به عنوان یک نیروی تهاجمی ظاهر شد که درگیر جنگهای بزرگ در یوگسلاوی، افغانستان، لیبی و سوریه و به دنبال آن جنگ نیابتی فعلی آن در اوکرائین بود. از قضا، اگرچه مقاومت در برابر جهانی شدن امپریالیستی – به جای درگیری های ناشی از جنگ سرد – می تواند منبع اصلی جنبش عدم تعهد در طول تاریخ آن باشد، اما این جنگ سرد جدیدی است که غرب علیه قدرت های اوراسیا به راه انداخته است. چین و روسیه، اکنون در حال ایجاد یک حرکت جدید به سمت عدم تعهد هستند. به گفته مارکوس کارنلوس در میدل ایست آی ( Middle East Eye )، نمی توان انکار کرد که «دیدگاه های روسی و چینی حداقل در میان بقیه جهانیان مشترک است» – که در اینجا، بقیه جهانیان را آن دسته از کشورهای متعدد جنوب جهانی که با جهانی شدن امپریالیستی مخالف هستند، تعریف می کند که توسط غرب جهانی تحمیل شده است (بن نورتون Ben Norton ، «ایالات متحده ۲۵۱ مداخله نظامی از سال ۱۹۹۱، و ۴۶۹ مداخله نظامی از سال ۱۷۹۸،» Multipolarista، ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲؛ ایوو دالدر و جیمز گلدگایر، «ناتوی جهانی»، امور خارجه، ۲۰ سپتامبر تا ۲۰ اکتبر، مارکو کورنلوس، “مقاومت روسیه، اعتماد بیش از حد ایالات متحده، و آرامش چینی: غرب در مقابل بقیه”، چشم خاورمیانه، ۹ دسامبر ۲۰۲۲).
در جنگ سرد جدید، ایالات متحده و متحدان جهانی آن در ناتو به شدت به دنبال مقابله با تغییر ژئوپلیتیکی هستند که با کاهش هژمونی ایالات متحده بر اقتصاد جهانی و ظهور مجدد چین و روسیه به عنوان قدرت های پیشرو در صحنه جهانی(به طور کلی همراه با ظهوربریکس BRICS) – همه به نظم جهانی چند قطبی اشاره می کنند. امپراتوری سه گانه در تلاش برای مقاومت و حتی معکوس کردن این روند ژئوپلیتیک دوران تاریخی، درگیر بزرگترین توسعه نظامی است که ابعاد آن بواسطه قدرت مخرب محض و گستره کلی جهانی آن، تا به حال در جهان دیده نشده است. در این زمینه خطرناک، «تولد مجدد» جنبش غیرمتعهدهای ضد امپریالیستی در جنوب جهانی را می توان به عنوان مبنایی ضروری برای صلح، ثبات، آزادی و بقای انسان دانست. با این حال، این امید واقعی برای بشریت تنها زمانی می تواند به طور کامل تحقق یابد که تغییرمسیر به سوی سوسیالیسم در سراسر جهان صورت گیرد.