روز هشتم مارس در تاریخ مبازره زنان جهان برای رهایی، پیوند نا گسستنی با مبارزه طبقه کارگر و سوسیالیسم دارد. همچون اول ماه مه تاریخچه آن، به شرکت زنان کارگر در مبارزه با صاحبان سرمایه بر میگردد. جنبش زن زندگی آزادی که آغازی در دل مقاومت زنان مسلح روژآوا دارد، سیمای کاملاً نوینی به هشتم ماه مارس امسال میدهد، که زنان در سراسر ایران از ملیتهای گوناگون، متحد و یکپارچه به میدان آمدند و با رد نظریه “هرچه خدا بخواهد همان میشود” گامی بس بلند بسوی رهایی برداشتند و در برابر حکم حکومتی که حجاب را به چماقی برای سرکوب زنان بکار برده ایستادند و دشمن را به عقب راندند و قدرت سیاسی دوگانهای در زمینه حجاب اجباری را در جامعه بوجود آوردند.” نه به حجاب اجباری ” را زنان پیشرو جوان ما به یک مطالبه سراسری با پشتیبانی مردان تبدیل کردند. ۲۰ هزار زندانی، پانصد نفر کشته در نبردهای خیابانی و دهها نفر اعدام در تاریخ جنبشهای تودهای چهار دهه اخیر نمونهای است از مقاومت و روحیه عالی نسل جوان در مبارزه برای آزادی و رهایی.
نتیجه این جنبش عظیم پنچر کردن چرخ قدرت سرکوبگر ضد زن جمهوری اسلامی و ایجاد قدرت دوگانه در اجرای قانون حجاب اجباری است. ماهیت این قدرت دوگانه همان است که در کلیه انقلابهای جهان اتفاق افتاده است. هر جا و هر زمان که تودههای مردم در برابر حکومت نا فرمانی کنند، یکی از قوانین را زیر پا گذارند و قوه قهریه توانایی اجرایی خود را از دست دهد آنجا و در آن زمان قدرتی در برابر حاکمیت قد علم کرده است. در صد سال گذشته نیروهای آزادیخواه، چپ و کارگری توانستهاند قدرت دو گانه ای را گاهی در یک منطقه مانند جمهوری سوسیالیستی شوروی گیلان، آزادستان در تبریز و سپس پس از جنگ جهانی دوم جمهوری دموکراتیک آذربایجان و جمهوری دموکراتیک کردستان و گاهی همچون روزهای خیزش انقلابی بهمن پنجاه و هفت در سراسر ایران، برپا سازند. سرپیچی عملی زنان از قانون حجاب تحت استبداد سرکوبگر ولایت فقیه از نوع همان ایجاد قدرت دو گانه است. جنبش زن زندگی آزادی امسال در عین حال جنبش عظیم فرهنگی ستمدیدگان ایران است که افکار عمومی زنان را برای تغییر بزرگ اجتماعی و رهایی زن فراهم ساخته و باید برای عمق بخشیدن این جنبش آنرا با جنبش تاریخ ساز پرولتاریا و زحمتکشان بازهم بیشتر پیوند داد. تلاش بورژوازی حاکم و جناح مخالف حاکمیت وابسته به امپریالیسم برای تقلیل آن به حجاب و مصادره آن با شکست روبرو شده است ولی همچنان خطر در این زمینه موجود است.
در آستانه هشتم مارس چند سازمان زنان داخل کشور از منشور تشکل های صنفی و مدنی پشتیبانی کرده و گامی دیگر در پیوند جنبش زنان با جنبش تودههای زحمتکش برداشتهاند که در عمل به تقویت جنبش رهایی زنان می انجامد، چون رژیم جمهوری اسلامی هیچ کدام از این تشکلها را نه تنها به رسمیت نمی شناسد، بلکه فعالان آنها را دستگیر، زندانی کرده و می کشد. با تمام این احوال این سازمانها که علنی هستند جرات کردهاند منشوری را برای اتحاد عمل تشکلهای صنفی و مدنی کل جامعه ارائه دهند و هر روز بر تعداد این تشکلها افزوده می شود. این حرکت ادامه جنبش زن زندگی آزادی است. و عملاً به تقویت قدرت دوگانه بین نیروی عظیم ستمدیدگان و استثمار شوندگان و رژیم فرو مانده حاکم منجر می گردد.
طبقه بورژوازی ایران که در این صد سال گذشته هر زمان نتوانسته با سرکوب، جنبشهای تودهای را سرکوب کند اما موفق شده با خدعه و دروغ و حمایت قدرتهای امپریالیستی جنبشهای تودهای را مصادره کند. این بار هم بخشی از این طبقه، با دسته بندیهای رنگارنگی که هر روز یکی را پس از دیگری به نمایش می گذارد، با تمام قدرت برای دست به دست شدن قدرت سیاسی بین هم طبقاتیها ی خود تلاش می کند. اما ایران ۱۴۰۱ با ایران ۱۳۵۷زمین تا آسمان متفاوت است. کم بها دادن به این تغییر عظیم، مردم امروز را همان سی پنج میلیون سال ۵۷ به حساب آوردن، اشتباه است. اوضاع چه در سطح جهانی و چه در سطح داخلی بسیار تغییر کرده است. بگذارید روی چند نکته تغییر یافته اشاره کنیم:
*چهل سال تبلیغ شریعت و شیعهگری؛ نتیجه جامعهای سکولار و ضد دین. از این نظر در مقایسه با سال ۵۷ که به برکت شاه اسلام پرور تنها صد و هشتاد و پنج هزار حوزه مذهبی در مساجد و مدارس اسلامی در شهر و دور افتادهترین دهات موجود بود، بی نظیر است.
* بالایی خرد جمعی و تاریخی جامعه ایرانی در مقایسه با چهل و چهار سال پیش چند برابر شدن نیروی با سواد، توانایی در استفاده از پیشرفتهترین وسایل ارتباطی تا حد هشتاد درصد جامعه نمونهای از این تغییر است.
واقعیت امروزی اینست که جنبش تکیه گاه مادی سترگی در جامعه دارد. چرا که در دورانی جان گرفته که طبقه کارگرش در بیست سال گذشته بطور میانگین روزانه چهار تا پنج اعتصاب و راهپیمایی علیه سرمایه داری برگزار کرده است. جنبش بازنشستگانش متشکل و منظم برای کسب حقوق خود در میدان است. معلمانش از سازماندهی سراسری صنفی معتبری برخوردارند که نسل اندر نسل میلیونها دانشآموز را به جامعه تحویل میدهند و تنگاتنگ با خانوادههای جوان جامعه در ارتباط اند. ایران امروز ما در این زمینه در خاور میانه نمونه است. نباید به این دستاورد عظیم اجتماعی کم بها داد. تشکلهای صنفی؛ نیروی خود را از لشگر عظیم خانوادههای میلیونی جامعه کنونی که زیر خط فقر زیست می کنند، می گیرند، فقری که از نظام اقتصادی حاکم و سیاست اقتصادی جمهوری اسلامی برخاسته و اکثریت آنها چهل سال در زندگی روزمره خود تجربه کرده و آگاهند که این فقر و بدبختی را نظام سرمایهداری جمهوری اسلامی بوجود آورده است.
احزاب و سازمانهای سیاسی چپ و کمونیست به درستی به ندای تشکلهای صنفی و مدنی پاسخ مثبت دادهاند و با جمعبندی از اشتباهات گذشته، امروز مدبّرانه عمل می کنند و برای وحدت عمل و ایجاد یک گرایش متحد و یک پارچه کارگری، تمام نیروی خود را بکار گرفتهاند. جنبش زن زندگی آزادی در باره نقش زنان در انقلاب پیش رو بار دیگر به آنها درس گران بهایی را داد که بدون شرکت زنان هیچ انقلاب سوسیالیستی پیروز نخواهد شد و تنها قدرت میان جناحهای بورژوازی دست به دست خواهد شد.
در آستانه هشتم مارس ضمن شاد باش به کلیه زنان در صحنه ایران، در زندانها و در تشکلهای صنفی و مدنی و زنان کمونیست که پرچمدار اولیه مقاومت علیه حاکمیت خمینی و جمهوری اسلامی بودند، به یاد رفقا شکوه، وفا، ترانه که تحت دو رژیم سلطنتی و ولایتی زیر شکنجههای سخت کشته شدند با شور و شوق انقلابی به استقبال برگزاری هشتم مارس امسال می رویم. حزب رنجبران ایران وفادار به اصول کمونیسم علمی و با توجه به اوضاع جهان و ایران مبارزه طبقاتی کنونی را در جامعه میان طبقه کارگر و طبقه بورژوازی، بر سر برانداختن نظام سرمایهداری و جایگزینی آن با نظام سوسیالیستی طبق شرایط ویژه جامعه ایران می داند. وضع حکومت را بد، و وضع مردم ستمدیده و استثمار شونده را از لحاظ مقاومت و مبارزه خوب ارزیابی می کند.
زنده باد هشتم مارس روز همبستگی زنان جهان برای رهایی
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی
زنده باد سوسیالیسم
حزب رنجبران ایران