در جامعه سرمایه داری کنونی ایران، با رو بنای دیکتاتوری طبقاتی بورژوایی – دینی، تنها آلترناتیو طبقه کارگر است که می تواند اکثریت عظیم جامعه یعنی ستمدیدگان و استثمار شوندگان را بر اساس برنامه سیاسی ای در خدمت آنها، گرد آورد، تا مشترکن طبقه سرمایه داری حاکم را براندازند، مالکیت خصوصی بر وسایل تولید را اجتماعی کنند و شرایط را برای ایجاد جامعه نوینی در خدمت معیشت و بهداشت و آب و هوای مساعد برای زندگی عموم، فراهم سازند.
بیش از صد سال احزاب و سازمان های سیاسی از چپ گرفته تا ملی و آزادیخواه در این مسیر با امکانات و محدودیت های طبقاتی و آگاهی خود تلاش کرده اند اما آنچه بنام ترقی و پیشرفت صورت گرفته نتیجه اش ایران بحران زده ی کنونی در حال فرو پاشی است؛ نظامی سرمایه داری، با حاکمیتی استبدادی ودست در دست امپریالیسم و درخدمت مشتی کوچک.
طبقه کارگر هم با اینکه نزدیک ۱۲۰ سال از سازماندهی مستقل اش میگذرد نتوانسته به عنوان یک آلترناتیو سیاسی پایدار اکثریت ستمدیدگان و استثمار شوندگان را متشکل سازد. بنابراین هنوز این وظیفه تاریخی تغییر انقلابی جامعه از سرمایه داری به سوسیالیسم همچنان در دستور است و تنها راه نجات از این وضع اسفناک کنونی می باشد
جنبش زن زندگی آزادی بار دیگر کل جامعه را در این زمینه به چالش کشانده است. همه گرایش های سیاسی، احزاب و سازمان های سیاسی باید تصمیم خود را در این جدال تاریخی مبارزه طبقاتی بگیرند که کجا ایستاده اند. کارگران یا سرمایه داران. ادامه نظام سرمایه داری با حکومت های دیکتاتوری سلطنتی یا ولایت فقیه یا تغییر نظام به سوسیالیسم. با حکومتی شورایی با کنترل از پایین و در خدمت اکثریت عظیم؟
ایران آبستن یک انقلاب اجتماعی ستمدیدگان و استثمار شوندگان است
جامعه ایران با تمام ویژگی هایش که باید در تحلیل مشخص کاملن به حساب آیند، جامعه ایست سرمایه داری و تضاد اساسی جامعه از لحاظ طبقاتی تضاد میان کارگران و سرمایه داران، از لحاظ نظام اقتصادی بین سوسیالیسم و کاپیتالیسم و از لحاظ جهان بینی ماتریالیسم و ایدهآلیسم است. بعلت رشد نا موزون اقتصادی جامعه – بلوچستان عقب نگهداشته شده با شمال تهران اروپایی، بعلت دخالت مستقیم سرمایه جهانی و رشد اقتصادی آن طبق منافع انحصارات جهانی و امپریالیسم گرایش های سیاسی گوناگونی در بستر مبارزه طبقاتی مشاهده می شود. درست این سیمای بغرنج اجتماعی است که بازتابی پر رنگ در آشفته بازار سیاسی جاری به نمایش می گذارد.
ده ها گرایش های سیاسی در سمت طبقه کارگر و ده ها گرایش سیاسی در سمت بورژوازی. .
تاریخ بیش از صد سال اخیر ایران گواهی است بر این واقعیت که علاوه بر مبارزه میان دو طبقه اساسی جامعه – کارگر و سرمایه دار مبارزه میان گرایش های درون طبقاتی بویژه میان بورژوازی تا حد براندازی به پیش رفته است. انقلاب پنجاه و هفت نمونه ای بارز از دست بدست شدن قدرت سیاسی بین خود طبقه سرمایه دار بود. شعار ” استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی ” توانست توده میلیونی را به خیابان ها کشاند، دیکتاتور بزرگ زمانه محمد رضا شاه، شاه شاهان را مجبور کند در برابر آن سر تعظیم فرود آورد و برای نجات تخت و تاجش اعتراف کند:” پیام شما را شنیدم ” . اما شاه غافل از اینکه اربابان غربی اش طبق منافع خودشان، مُهر باطل را به سلطنت زده بودند تا بتوانند با روی کار آوردن خمینی رستاخیز تاریخی مردم ایران را به انحراف کشانند و بار دیگر همان نظام سرمایه داری را مستقر سازند.
توده ها بویژه طبقه کارگر و احزاب و سازمان های چپ در انقلاب پنجاه هفت بخاطر نداشتن رهبری منسجم، با اینکه در پی تغییرات ریشه ای، نسل اندر نسل مبارزه کرده و در میدان بودند ولی آنرا نمایندگان همان طبقه سرمایه دار با گرایش سیاسی اسلامی و یاری امپریالیستی مصادره نمودند. قدرت سیاسی را در بست و دست نخورده به طرفداران فدائیان اسلام و روحانیت شیعه با حفظ همان نظام سرمایه داری واگذار کردند. خمینی بر اساس اندیشه ارتجاعی ولایت فقیه مطلقه به این خیال که آنرا ابدیت بخشد، با تشریفات رفراندوم و مجلس موسسان، نظامی دینی ارتجاعی را مستقر کرد. اما بسی خیال واهی داشت! چون تضاد اساسی بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار دست نخورده باقی ماند. در جامعه طبقاتی منطق ستمدیدگان و استثمار شوندگان، مقاومت، مبارزه، سازماندهی، اتحاد تا پیروزی است و تا زمانی که ستم و استثمار هست، مقاومت و مبارزه ادامه خواهد یافت. چنانچه از همان روزهای شکل گیری حاکمیت خمینی صدای پای فاشیست شنیده می شد. بهم زدن اولین تظاهرات علنی سازمان انقلابی در سنگلج تهران توسط طرفداران خمینی در اسفند ماه ۵۷ تلنگُری به خیالات واهی ما نسبت به بهار آزادی بود. اما بدون شک تظاهرات زنان علیه فرمان حجاب اجباری خمینی چند روز پس از بهمن ۲۲ در اسفند ماه همان سال، را باید آغاز مقاومت آشکار در برابر خمینی به شمار آورد و روندی را کلید زد که همچنان روز به روز دامنه آن گسترده تر شد و بی شک جنبش جاری ادامه همان مقاومت ها می باشد. این روند مقاومت در چند زمینه شکل گرفته است جنبش پنج ماهه زن زندگی آزادی به درستی ادامه این مقاومت و مبارزه چهار دهه علیه نظام سرمایه داری حاکم است. این جنبش چنان ضربه سختی به بنیاد نظام ارتجاعی دینی ولایت فقیه و طبقه متوسط ایران زده که همه حافظان خارجی و داخلی نظام سرمایه را هراسان کرد ه است. این جنبش بر سنگ خارای تجربه تاریخی بیش از صد سال مبارزه طبقه کارگر و ستم دیدگان در وسیعترین میزان اجتماعی قرار دارد، رستاخیزی که مامای انقلاب عظیم اجتماعی پیش روست. انقلابی ریشه ای، آبستن درد و رنج جامعه ایست که پادشاهانش، روحانیتش، سرمایهدارانش، دست در دست قدرت های خارجی آنرا به لبه فروپاشی و اضمحلال کشانده اند. در حالیکه مردمانش در سر زمینی زندگی می کنند که دارای سابقه تاریخ اجتماعی هزاران ساله اند. از قیام های پر فروغ زنگیان و مزد کیان، از انقلاب مشروطه و ده ها قیام های کارگری و اجتماعی با خبرند. این رستاخیز بر بستر رشد میلیونی نسل جوان با فرهنگ وبا سوا د که در سال پنجاه هفت هر ایرانی تنها دو تا سه سال از عمرش را بطور متوسط به یادگیری می گذراند اکنون بطور متوسط هر فرد بیش از ده سال از عمرش را صرف آموختن می کند. زنانش در این زمینه بیش از مردانش مشغولند. مردمانش بیش از هشتاد درصد از اینترنت استفاده می کنند و هشت میلیون مهاجرش در خارج و در کشور های پیشرفته صنعتی زندگی می کنند و جزو اقلیت های نخبه و پیشتاز محسوب می شوند.
ایران سرزمینی است در گذرگاه راه ابریشم، حلقه ارتباطات تمدن ها، تشکیل شده از ملیت های گوناگون که هیچگاه به قتل عام یکدیگر دست نزده اند، در کارنامه شان نژاد پرستی و نسل کشی دیده نمی شود از کشور های نادر جهان است که در همسایگی شانزده ملیت و کشور قراردارد. آنوقت با بختکی بنام حکومت ولایت فقیه مطلقه گرفتار آمده است که از ته سوزن سکتاریستی حتا شیعیگری دوازده امامی خود هم تو نمی رود، خود و غیرخودی را، معیار حکومت رانی کرده است از میان اینهمه ویژگی ها دخالت استعمارگران و امپریالیستها از همه مهمتر است که هر ایرانی امروز باید بدان توجه کند.
در برا بر این اوضاع و در بستر رستاخیز پنج ماه گذشته از یکسو بورژوازی ایران با دستیاری امپریالیستها بار دیگر در خارج و داخل برای به انحراف کشاندن روند انقلابی مردم ایران وارد کار شده است. بار دیگر ظاهراً بزعم نظر پردازان بورژوا برسر دو راهی سال های پنجاه و شش و پنجاه و هفت رسیده ایم. رقابتی سخت برای نزدیک شدن به نیروهای امپریالیستی و کسب محبوبیت نزد آنها گرایش های راست سیاسی بورژوازی را فرا گرفته است. باید البته نقش عربستان و اسرائیل را به آنها اضافه کرد. از سوی دیگر جنبشی در درون کشور شکل گرفته که در این پنج ماه با چه سربلندی و افتخاری، مبارزه مشت در برابر مشت را در مبارزه علیه حاکمیت به پیش برده اند. در نتیجه همه گرایش های سیاسی بورژوازی در رقابت و همچنین در وحدت و همکاری باهم، از این جنبش انقلابی ریشه ای، در کف کارخانه ها و خیابان ها به هراس افتاده اند. آنها دشمنان قسم خورده اکثریت عظیم مردم ایرانند و با چنگ و دندان تا آخر برای حفظ قدرت طبقاتی خود خواهند جنگید. بیش از صد سال است که بورژوازی دست در دست سرمایه جهانی زیر نظام های گوناگون از سلطنتی گرفته تا ولایت فقیه قدرت سیاسی را با مشت آهنین دیکتاتوری برای استثمار بیشتر کارگران بکار گرفته اند و آنچه بوجود آورده اند جامعه ایست در حال فرو پاشی، با بیش از نصف جمعیت آن زیر خط فقر..
طبقه کارگر تنها آلترناتیو واقعی است.
بحران ساختاری جهان سرمایه تأثیرات روز افزون خود را در جوامع سرمایهداری گذاشته و مبارزه حادی بین گرایش های راست فاشیستی برای نجات سرمایه داری و چپ و کمونیستی برای رهایی از این نظام سرکوب گر جنگ افروز بوجود آورده است. ایران ما هم از این اوضاع مستثنا نیست. شرایط برای گسترش نیروهای کارگری هر روز فراهم تر می شود. چهل و چهارسال مبارزه ای همه جانبه از طرف نیروهای کارگری، چپ، سوسیالیستی و کمونیستی در زمینه های عقیدتی با جمعبندی از پراتیک خود، با ترویج و تبلیغ کمونیسم علمی، با بالا بردن آگاهی کل جنبش چپ از نقش طبقه کارگر در انقلاب جاری و خاتمه دادن به نظریه انقلاب دو مرحله ای زمینه مناسبی را برای همگرایی جنبش چپ کمونیستی برای پیوند با جنبش های جاری کف کارخانه ها و خیابان ها با هدف انقلابی ریشه ای، اجتماعی و سوسیالیستی بوجود آورده است.
آلترناتیو طبقه کارگر که در برگیرنده کلیه ستمدیدگان و استثمار شوندگان جامعه است تنها آلترناتیوی طبقاتی در برگیرنده اکثریت عظیم مردم ایران است که می تواند جای رژیم سرمایه داری کنونی جمهوری اسلامی را بگیرد و با اجتماعی کردن وسایل تولید شرایط را برای ایجاد جامعه ای بدون ستم و تبعیض، بدون استثمار انسان از انسان، جامعه ای آگاه و بنا شده بر اساس علم و پیشرفت، خرد جمعی که هر کس به اندازه توانائی اش سهمی میدهد و به اندازه احتیاج اش سهمی بر می دارد. فراهم سازد. این تنها آلترناتیو واقعی، انقلابی و قابل دسترس است. طبقه کارگر ایران و احزاب و سازمان های چپ و کمونیستی ایران در این صد سال گذشته برای ایجاد جامعه ای آزاد و آباد، جامعه ای عاری از استثمار انسان از انسان و بدور از ستم به زن، ستم به ملیت ها، ستم به اقلیت های مذهبی مبارزه کرده اند. آنها با جمعبندی از تجارب خود و جهان، به آموزش خود ادامه داده و جنبش با عظمت زن زندگی آزادی در ادامه این مبارزه طولانی طبقه کارگر است که سیمای نوینی به این جنبش تاریخی در برابر بورژوازی و ارتجاع داده است. جنبش های توده ای پنج سال گذشته که کاملن ماهیت سیاسی داشته و قدرت سیاسی را هدف قرار داده از آنجا که بازتابی از وضع نا بسامان زندگی اکثریت عظیم مردم بوده با اینکه پیروزی نهایی را به دست نیاورده اما ناتوانی کل بورژوازی را بعنوان یک طبقه، چه آن بخش حاکم و چه آن بخش که در مخالفت واز پشتیبانی قدرت های امپریالیستی و اسرائیل برخوردار است، آشکارتر کرده است. بی شک دیگر راه بازگشت برای حاکمیت نمانده است. تنها راه پیشروی است. راهی که ممکن است هنوز سخت، بغرنج و طولانی باشد اما راهی است پر افتخار با آیندهٔ درخشان رهایی.
گرایش همراهی و هم کاری و یکی شدن چپ، کمونیست ها و سوسیالیست ها در پیوند با جنبش کارگری و دیگر جنبش های توده ای زنان، بازنشستگان، معلمان، محصلین و دانشجویان، نیروی عظیمی در حال رشد و تکامل است. وظیفه کلیه نیروهای آزادیخواه و دموکراتیک و کلیه جوانان برخاسته در جنبش اخیر است که به این گرایش در مقابل آلترناتیوهای بورژوازی فاشیستی راست بپیوندند. نیروی این گرایش طبقاتی لایزال است و ایران آباد، مرفه، آزاد را تنها با پیروزی آن می توان تضمین کرد. و انقلاب سوسیالیستی را به سرانجام رساند.
محسن رضوانی