رزا لوگزامبورگ (1911)
این مقاله “رزا” اولین بار در روزنامه “مردم” شهر “لازپیریک” (Leipziger Volkszeitung) آلمان در ماه “مه” 1911 به چاب رسیده است؛ و چندی بعد خلاصه شده آن در نشریه دست چپی “Die International” ؛ و در ژانویه 1926 ترجمه انگلیسی آن در نشریه ماهانه “کارگران” بازنشر یافت. ترجمه ایتالیایی آن از روی نسخه انگلیسی و با تطابق با نسخه های آلمانی و فرانسوی، توسط “استفانو ماروتا” (Stefano Marotta) انجام یافته است.
شاید اینجا بهتر باشد از جمله “خوش باوران صلح طلب” استفاده نمود. م – اسفندیاری
( II ) بخش دوم
لحن و شیوه و کاراکتر خوش بینانه ای که نقطه عزیمت و سپس به تصویر کشیده شدن این به اصطلاح “صلح” و ” تقلیل” میلیتاریسم در وضعیت و ساختار دنیای کنونی می باشد، به روشنی نمایانگر احتیاج و خواست و تصمیم عده ای در همکاری شان با یک پروژه و برنامه جهانی است. به موازات تبلیغات همه جانبه سرمایه داری درباره به اصطلاح نسخه عملی و قابل اجرای “خلع سلاح و تقلیل میلیتاریسم”، این روزها متاسفانه برخی از رفقای ما، هم صدا با محافل سرمایه داری و در موزاییک و نمایی روشن تر، خواستار اجرایی شدن پروژه “ایالات متحده اروپا” می باشند.
رفیق “لدبور” (Georg Ledbour, 1850 – 1949 ، روزنامه نگار و سیاست مدار آلمانی) در 3 آپریل در پارلمان آلمان گفته است: «ما از تمامی تلاش ها جهت خلع سلاح عمومی و به شرط مطرح نشدن ادعاهای غیرواقعی و در خدمت جنگ و جنگ تسلیحاتی، به طور کامل حمایت می کنیم؛ و خواهان همکاری و وحدت اقتصادی و سیاسی دولت های اروپایی هستیم. من عمیقا اعتقاد دارم که “ایالات متحده اروپا” در رقابت تجاری با ایالات متحده آمریکا، می تواند حتی قبل از دوران سوسیالیسم شکل گرفته و ایجاد گردد. در نتیجه ما از رهبران دولت های سرمایه داری اروپا می خواهیم که در خدمت منافع و توسعه و گسترش سرمایه داری اروپایی و جلوگیری از اضمحلال و نابودی در رقابت جهانی، با تمامی تلاش زمینه وحدت کشورهای اروپایی را در قالب “ایالات متحده اروپا” فراهم آورند.».
رفیق “کائوتسکی” (Karl Kautsky, 1854 – 1938 ، سیاستمدار چک/اتریشی) در تاریخ 28 آپریل در مجله “نیوزیت” (Neue Zeit ، روزنامه تئوریک / سیاسی آلمانی و متمایل به سوسیال دموکراسی) می نویسد: «….. برای به دست آوردن یک صلح پایدار، که برای همیشه در مقابل کابوس جنگ بماند، امروز فقط باید یک کار انجام دهیم: اتحاد کشورهای متمدن اروپایی در یک فدراسیون مشترک سیاسی / تجاری، با یک پارلمان واحد، با یک دولت و ارتش فدرال یعنی به یک کلام تشکیل “ایالات متحده اروپا”. هم چنین دولت فدرالی که از برتری و توان و نیروی نظامی کافی و لازم برخوردار است، می تواند بدون جنگ کشورهای دیگر و خارج از اتحادیه را که کماکان مخالف اند و رغبتی به اتحادیه نشان نمی دهند را به انحلال ارتش ها و نیروهای دریایی شان ملزم نماید. بدین گونه و در این صورت کشورهای عضو “ایالات متحده اروپا” هم دیگر احتیاجی به انباشت تسلیحات بیشتر و ارتش های حرفه ای و جنگ افزارهای تهاجمی زمینی و دریایی را نخواهند داشت؛ و این در واقع همان چیزی است که امروز ما خواستار آن هستیم، و در نتیجه می توان گفت که به این صورت در آستانه یک صلح پایدار خواهیم بود.».
ایده “ایالات متحده اروپا” به عنوان پیش شرط برقراری صلح، در نگاه اول می تواند حتی قابل شعف و رضایت باشد. اما در یک آنالیز و پژوهش عمیق تر و همه جانبه تر، خواهیم دید که هیچ ارتباطی با شیوه و متد تحقیق و بررسی و درک ما از سوسیال دموکراسی ندارد.
ما به عنوان کسانی که همیشه درک ماتریالیستی از تاریخ داشته ایم، اعتقاد داریم که دولت های مدرن، هم چون دیگر ساختارهای سیاسی امروزی، پدیده هایی تصنعی و برآمده از خیالبافی و پندارگرایی ما نمی باشند؛ آن ها هم چون دوک نشین “ورشو” (Varsavia ) به یاد مانده از دوران ناپلئون نبوده، بلکه نتیجه تاریخی و علمی توسعه و گسترش اقتصادی و شیوه تولید می باشند [4]. حال سوال این است: کدامین زیربنا و زیرساختار اقتصادی، پایه علمی و عملی ایده تشکیل یک فدراسیون از دولت های اروپایی می باشد؟ مطمئنا اروپا در یک محدوده جغرافیایی هم جوار، و تا حدود زیادی تاریخ و درک فرهنگی همگون و مشترک را دارا می باشد، اما ایده اروپا به مثابه اتحادیه اقتصادی، به دو دلیل در تعارض با سرشت و توسعه و گسترش سرمایه داری است. قبل از هر چیز به یاد داشته باشیم که هم اکنون نیز رقابت و مبارزه آشتی ناپذیر و خشونت بار در داخل اروپا و توسط دولت های سرمایه داری آن در جریان است. و تا زمانی که این دولت های سرمایه داری موجود باشند، این تعارض و جنگ هم ادامه خواهد داشت. نکته دیگر این است که، دولت های اروپایی بدون کشورهای غیر اروپایی، اساسا امکان رشد و گسترش اقتصادی نداشته و نخواهند داشت. کشورها و مناطق غیر اروپایی، مخزن و صادر کننده غلات و تولیدات کشاورزی و غذایی، مصالح خام و اولیه، و از همه مهم تر بازار مصرف همان کالاها می باشند. و این ارتباط دو جانبه و وابستگی میان اروپا و دیگر نقاط جهان غیر قابل انکار است. در صحنه و شرایط موجود کنونی و با توجه به توسعه بازار ها و اقتصاد جهانی، پیشنهاد و خواست اروپای “متحد” که از منظر اقتصادی منزوی و ایزوله خواهد بود، فقط و فقط می تواند از مغزهای معیوب و منجمد تراوش کند. اروپا به نسبت آسیا و آمریکا، حامل و دربرگیرنده ی اقتصادی ویژه و یگانه در اقتصاد جهانی نیست.
و اگر به عقیده ی عده ی معدودی، امروزه از منظر اقتصادی، از ایده وحدت اروپایی، گذشته و عبور کرده باشیم، پس در نتیجه آن مقوله وحدت سیاسی هم محلی از اعراب نخواهد داشت. زمان و دوره ای که اروپا، مرکز ثقل رشد و توسعه سیاسی و قطب اصلی در صحنه تضادهای سرمایه داری بود، دیگر به اتمام رسیده است. و امروز دیگر اروپا فقط حلقه ای از این زنجیره سرطانی اتحاد ها و تضادهای بین المللی می باشد. و نکته مهم دیگر این است که، دیگر جنگ میان دول اروپایی نه فقط بر روی خاک این قاره، بلکه بر روی سرزمین ها و آب های دیگر اقصی نقاط جهان در جریان است.
اگر دیدگان خود را بر روی تمامی این تغییرات و اتفاقات ببندیم، و تصور کنیم که در دوره و زمان “سمفونی ها و کنسرت های قدرت های اروپایی” [5] به سر می بریم، به احتمال زیاد ادعا خواهیم کرد که “اروپا در چهل سال گذشته در صلح به سر برده است”؛ این بینش و درک که اتفاقات جهانی را فقط در محدوده اروپایی می بیند، قادر به فهم این واقعیت نیست که، به علت رشد روزافزون تضادهای بین المللی، دوره جنگ های کوتاه مدت و محدود در اروپا سپری گشته است، و امروز اهداف و امیال و منافع دولت های متفاوت سرمایه داری اروپا، جنگ را به خارج از مرزهای اروپایی و به مناطق و کشورهای پیرامونی کشانده است.
ایده ای که حداقل فهم و تجزیه و تحلیل و درکی از گرایش و دورنمای تحولات جهانی را نداشته باشد، قادر به اراده ی راه حل های قابل اعتماد و اجرایی نمی باشد. هرگاه و هر زمانی که سیاستمداران سرمایه داری از “اروپاییسم” و ” اتحادیه اروپا” سخن بر زبان می رانند، به صراحت و وقاحت از کلماتی چون: “خطرات زرد”، “قاره سیاه”، “نژادهای پست”، …… استفاده می کنند. به یک کلام، “اروپاییسم” سقط جنین امپریالیسم می باشد.
و اما ما سوسیال دموکرات ها، هیچ گاه نباید فراموش کنیم که، پر نمودن این بشکه شراب کهنه، از این به اصطلاح شراب “انقلابی” و تازه، مطلقا هیچ سودی برای ما نخواهد داشت و تمامی منفعت آن به جیب سرمایه داری خواهد رفت. به خاطر داشته باشیم که تمامی پدیده ها دارای ماهیتی منطقی و منحصر به فرد می باشند، ماهیت واقعی و هدف اصلی این ایده وحددت اروپایی در ساختار جامعه سرمایه داری امروزی، چیزی جز اعلان جنگ تجاری به آمریکا نبوده و از منظر اقتصادی و در تحلیل نهایی جنگی استعماری می باشد. تبلیغ “دول متحد اروپایی” با رهبری “والدرسی” (Alfred Von Waldersee, 1832 – 1904 ، ژنرال آلمانی) ، که با کتاب مقدس آمده و موعظه صلح طلبی می کند، بیشتر از این که شبیه به یک شوخی باشد، تشبیهی واقعی و تنها سرنوشت مختوم ایده فدراسیون کشورهای اروپایی در نظام سرمایه داری و اجتماعی امروز جهان می باشد.
توضیحات مترجم ایتالیایی (Stefano Marotta)
[4] دولت کوچک محلی که توسط ناپلئون بناپارت در سال 1807، و بر اساس قرارداد “تیل سیت” (Tilsit شهر کوچکی در پروس شرقی) تاسیس گردید. و پس از هفت سال و به علت اتفاقات روسیه، و با تقسیمات جدید منحل گردید.
[5] رزا لوگزامبورگ، در اینجا با شوخ طبعی از کنایه و تشبیه “اتحاد مقدس” استفاده می کند؛ که اشاره به تفاهم نامه و قرارداد چهارجانبه میان: اتریش، پروس، روسیه و انگلستان – پس از پیروزی بر فرانسه و ناپلئون می باشد.