- چندی است که حزب ما در زمینه فعالیت سازمان یافته تبلیغاتی و پروپاگاند و آژیتاسیون کمبود داشته است، در صورتی که می باید در جهت تربیت مجموعه ای از مبلغان با تجربه، تمامی همت و تلاش ما را به همراه می داشت. هیچ تلاشی در جهت نوآوری میان توده ها و در راستای اهداف و تبلیغ خط مشی حزب کمونیست انجام نشده، و در هر حادثه و اتفاقی، چه در صحنه محلی و یا ملی و یا بین المللی، به بازنشر و تبلیغ تظاهرات ها و اجتماعات و از همه مهم تر درس آموزی و جمع بندی از نظرات مشخص توده ها نشده است، مطمئنا این مطلب اتفاقی نبوده و نیست، حتی حزب ما در برخی از اوقات با شکل گیری هسته های تبلیغات کارگری مخالفت ورزیده است. به جای استقبال همه جانبه از هر گونه شرکت توده ها در زندگی و اتفاقات درون حزبی، اگر این شرکت با دستور رهبری نبوده باشد، حتی در اکثر اوقات به دیده شک و خطرآفرین برای وحدت و مرکزیت انگاشته شده است. پنداری درک و باور نشده که حزب محصولی تاریخی می باشد، که در آن جریانات و حرکت های خود به خودی توده های انقلابی و خواست تشکل و سازمان یابی آن ها با علت وجودی رهبری و مرکزیت به هم پیوند خورده و یک پروسه دیالکتیکی خواهد بود. بلکه هنوز عده ای فکر می کنند که، حزب محدوده حصار شده ای است که خود به تنهایی توسعه یافته و تقویت و آب دیده می شود! و در هر زمان و لحظه ای که همه چیز به نظر مرکزیت مهیا شده باشد، توده ها هم چون پیاده نظام به حزب خواهند پیوست! و یا زمانی که مرکزیت حزب تشخیص بدهد که لحظه تهاجم و تعرض فرا رسیده، توده ها باید همیشه حاضر و آماده باشند! طبیعی است که وقتی وقایع به این شکل ترسیم شده به پیش نمی روند، مطمئنا و ناگزیر جوانه های اپورتونیسم شکل خواهند گرفت.
- درک و برداشت فوق بر روی همکاری و اتحاد ما با انترناسیونال هم تاثیر گذاشته است. و این سوالی است که همیشه از کمینترن پرسیده شده است: «آیا کماکان باور داریم که حزب ما، حزبی از مجموعه و اکثریت توده های ناراضی و عصبانی تشکیل شده است؟ و یا به فرماسیونی تکامل یافته و بالغ مبدل گشته است؟». واقعیت این است که تاریخا یک حزب هیچ گاه تعریف مشخص و مدون و زمان شمولی نداشته و نخواهد داشت. این تعریف بدون درنظر گرفتن مکان و زمان، آن جا معنا خواهد داشت که حزب دربرگیرنده تمامی توده ها باشد؛ که در نتیجه و ناگزیر به محو و ناپدید شدن حزب منجر خواهد گشت. تا قبل از این خروج از صحنه، حزب از دوران ها و مراحل مرتبط و به هم پیوسته ای عبور خواهد کرد؛ و هر بار و در هر شرایط جدید، همیشه خود را گام به گام به تکامل حداکثری در دوران کمونیسم نزدیک و نزدیک تر می کند. این شرایط جدید به طور تاریخی خود را در 2 فرم و شکل ممکن، نشان خواهند داد: “در اتحادهای دو جانبه، و یا دسته بندی های کوچک و بزرگ”؛ اکنون با بالا گرفتن اختلافات میان حزب ما و کمینترن، تنش و بحران عمیق تر شده است. و اگر اعتقاد داریم که کمینترن یا همان “اینترناسیونال”، که پایه و اساس آن بر اعتماد متقابل ریخته شده است یک حزب بین المللی می باشد. روشن خواهد بود که توسعه و پیش رفت آن بر پایه دو فاکتور فوق بنا گشته است.
- “آمادئو” می گوید: “که جهت بهبود اوضاع و پیش گیری از هر چه بیشتر تحت فشار قرار گرفتن حزب کمونیست ایتالیا، باید اعتماد مسئولان انترناسیونال را جلب نماییم.” البته باید توجه داشت که تصمیمات کمینترن بر اساس نظر مسئولان و مرکزیت های ملی/کشوری نبوده، بلکه به طور ویژه بر اساس نظر مسئولان و مرکزیت بین المللی گرفته می شود. و در نتیجه از منظر سیاسی طبیعی و روشن خواهد بود که مسئولان کمینترن سعی در انسداد مجراهای تنفسی و انزوای مسئولان فعلی حزی کمونیست ایتالیا می باشند.
- “آمادئو” شناخت و درکی ظاهرا بسیار منطقی از عناصر و زوایای متفاوت شرایط موجود را دارد. او فکر می کند و اعتقاد دارد که تاکتیک های پیشنهادی انترناسیونال، بر پایه جمع بندی از اوضاع و انقلاب روسیه بنا شده است، که به نظر او محصول انقلابی در کشوری عقب مانده و با اقتصادی از نوع سرمایه داری اولیه می باشد. و در نتیجه این تاکتیک ها اساسا اراده گرایانه و برخلاف جریان و شرایط تاریخی بوده، و با تهییج و تصمیماتی ماجراجویانه نمی توان انتظار فعالیت انقلابی از توده های مردمی و تغییر شرایط را داشت. و در نتیجه او اعتقاد دارد که این تاکتیک ها برای کشورهای اروپای مرکزی و غربی اساسا غیر قابل اجرا و بی ثمر بوده، و برخلاف مسیری انقلاب روسیه رفته است، انقلاب در این کشورها بر اساس مکانیزم تاریخی و تمامی مکتوبات و درس های مارکسیسم اتفاق خواهد افتاد. و در نتیجه حزب کمونیست ایتالیا باید فقط در تدبیر و سازماندهی و منافع ملی خود باشد. اما من (گرامشی) اعتقاد دارم که شرایط بسیار متفاوت گشته است. قبل از هر چیز باید بگویم که درک سسیاسی کمونیست های روسی بر روی تجارب بین المللی و نه فقط ملی شکل گرفته اند، نکته دوم این است که با توسعه کاپیتالیسم در اروپای مرکزی و غربی، که مطمئنا موجب به وجود آمدن و وسعت طبقه کارگر شده، اما از طرفی هم به پیدایش قشر فوقانی و آریستوکراسی کارگری و درنتیجه بروکراسی سندیکایی و سوسیال دموکراسی انجامیده است. عزم و تصمیم و سرعتی که در روسیه توده های انقلابی را به شورش کشانده بود، در اروپای مرکزی و غربی به همان علت کاپیتالیسم توسعه یافته و قوانین و استخوان بندی سیاسی موجود، مقوله انقلاب را پیچیده تر و کندتر و محتاط تر کرده است. در نتیجه، وظیفه احزاب انقلابی را در تبیین یک استراتژی و تاکتیک تکامل یافته تر و با انرژی بیشتر و بلندمدت تر، به نسبت پراتیک مشخص بلشویک ها را در میان پریود مارس تا نوامبر 1917 ، را تقاضا می کند.
- “آمادئو” با ظرافت و نرمش تلاش می کند که این درک و اعتقاد خود را از شرایط موجود نه تنها در حیطه ملی و کشوری، بلکه در سطح بین المللی هم حاکم نماید. او در حین این که هیچ سازشی را درباره تزهای خود برنمی تابد، اما جهت به تعویق انداختن یک بایکوت و تحریم از طرف کمینترن، با نرمش و هدف جلوگیری از درگیری مستقیم با کمینترن، اعتقاد راسخ دارد که انقلاب در اروپای غربی و صنعتی به زودی اتفاق خواهد افتاد، و رهبری و هژمونی را از مسکو خواهد گرفت. اما من خود را فقط محدود به این امکان و نظریه نکرده، و کماکان از سیاست های “انترناسیونال کمونیست” دفاع خواهم کرد.
توضیحاتی درباره وظایف ما
- به طور مختصر وظایف آینده حزب ما باید بر روی دو مقوله : “سازماندهی، و سیاست و خط مشی ما” نوسازی گردد.
- با توجه به اوضاع موجود، فکر می کنم که در حیطه سازماندهی باید از کمیته مرکزی انتظار بیشتری داشت. فکر می کنم که در راستای روشنایی هر چه بیشتر در مقوله و نحوه ارتباط میان ارگان های متفاوت حزبی، و هم چنین اهمیت و دقت و صراحت در شرح وظایف و مسئولیت ها، و گزارش دهی و پاسخ گویی، باید دو ارگان جدید به وجود بیاوریم: 1. “کمیسیون کنترل”، که اساسا از کارگران با تجربه و کهنه کار حزبی تشکیل شده و در مورد مسائل مهم مورد بحث که تبعات سیاسی عاجل نداشته باشند، حرف آخر را بزند. 2. “کمیته تبلیغات”، که وظیفه جمع آوری تمامی متریال ها و اخبار محلی و کشوری را جهت آژیتاسیون و پروپاگاند حزبی به عهده بگیرد. و باید در ارتباط با ارگان های کشوری و به کارگیری نیروهای جوان دست به تبلیغات و سازماندهی تظاهرات و آکسیون های محلی و منطقه ای بزند.
- من فکر می کنم که یکی از نقاط ضعف ما در گذشته، عدم توجه لازم لازم به ارتباطات بین المللی بوده، و با مصوبات متمم گونه و به صورت فرمالیته و بروکراتیک عمل کرده ایم. در نتیجه احتیاج است که بخش روابط بین الملل با مسئولیت ها و وظایف مشخص تعریف شده و با همکاری هیات اجراییه تشکیل گردد. روشن است که هرگونه سرپیچی و خلط وظایف، با توبیخ و تصمیمات تشکیلاتی مواجه خواهد شد.
- در حیطه سیاست، ما باید نظرات و مواضع خود را درباره شرایط و اوضاع موجود ایتالیا و تغییر و تکامل آن در آینده را به طور مشخص و واضح اعلام نماییم. در دوره 22-1921 ، درک و موضع رسمی حزب ما این بود که: “امکان پایگیری و به روی کار آمدن یک دیکتاتوری فاشیستی و یا نظامی وجود ندارد”. من با آن که در اقلیت حزبی بودم، اما توانستم که از تصویب تزهای 51 و 52 درباره تاکتیک های حزب جلوگیری کنم. اکنون هم به نظرم می آید که در حال ارتکاب اشتباهی دیگر و در ارتباط مستقیم با مقوله فوق می باشیم. ما در آن زمان هیچ اعتباری برای اپوزیسیون زیرکانه و مخفی بورژوازی صنعتی علیه فاشیسم قائل نبودیم، و یا به امکان یک دولت سوسیال دموکرات فکر هم نمی کردیم، در ذهن ما فقط سه گزینه و امکان مطرح بود: دیکتاتوری پرولتاریا (راه حلی با کمترین شانس و امکان)، دیکتاتوری نظامی علیه بورژوازی صنعتی و دادگستری مستقل، دیکتاتوری فاشیسم. و این درک و اعتقاد ریشه بسیاری از اشتباهات سیاسی ما شد. اکنون هم دوباره متوجه رویش و قدعلم کردن سرمایه داری صنعتی، به ویژه در جنوب ایتالیا و با کاراکتر وابستگی های جغرافیایی و زمین های کشاورزی نیستیم. مسئله ای که در یک روند رو به جلو می تواند و باید ذهنیت طبقه کارگر را در خدمت حزب ما برانگیزد. من باور و اعتقاد دارم که در موج آینده انقلابی هم، حزب ما در اقلیت قرار خواهد گرفت، و اکثریت طبقه کارگر ایتالیا به دنبال رفرمیست ها و سرمایه داری دموکرات خواهند رفت. اما مطمئنا هیچ شکی در این ندارم که اوضاع بالفعل انقلابی بوده، و حزب ما در یک بازده زمانی معین به کسب پشتیبانی اکثریت کارگران و زحمت کشان نائل خواهد آمد. اما اگر حتی این مدت زمان مورد نظر طولانی هم نباشد، بدون شک از فازهای متفاوت و متنوع عبور خواهد کرد. و ما وظیفه داریم که به طور همه جانبه آماده و حاضر باشیم، که هرگونه تعدیل و اشتباه به قیمت طولانی تر شدن تجربه پرولتاریا در کسب قدرت سیاسی منجر خواهد شد.
- هم چنین فکر می کنم که حزب باید درباره مسائل و مشکلاتی به ظاهر کم اهمیت که هیچ گاه مورد بحث و بررسی قرار نگرفته اند دست به تحقیق و پژوهش زده و راه حل ارائه بدهد: مشکل و و ضعیت کارگران در شهر میلان، مشکلی که برای حزب ما در سطح ملی مطرح بوده و برای حل آن نباید فقط به امکانات محلی و کمیته حزب در شهر میلان بسنده کرد، بلکه باید از تمامی امکانات حزب در سراسر ایتالیا استفاده نمود. بدون شک اگر اکثریت قریب به اتفاق پرولتاریای میلان با حزب همکاری پایدار نکند، پیروزی انقلاب با مشکلات عدیده و جدی مواجه خواهد شد. در نتیجه باید با انتقال و گسیل حدود صد نفر از کادرهای حرفه ای تمام وقت و عناصر فعال کارگری و حزبی، از دیگر نقاط ایتالیا به شهر میلان، و فراهم آوردن شرایط استخدام آن ها در کارخانه ها، تمامی تشکل های علنی و مخفی حزبی را تقویت کنیم. مشکل دیگر از همین دست، مسئله کارگران و ماهیگیران شهرهای ساحلی ایتالیا می باشد. با توجه به شبه جزیره بودن ایتالیا، اگر به این مسئله برخورد جدی نکنیم، مثل این خواهد بود که انقلاب را جدی نگرفته باشیم. مشکل و مسئله دیگر، لوکوموتیورانان و کارگران راه آهن کشوری می باشند، که البته ما همیشه آن ها را در حیطه و مقوله سندیکالیسم مورد توجه قرار داده ایم، اما آن ها از این مرحله عبور کرده و اکنون خواست ها و مسئله آن ها در سطح ملی و سیاسی مطرح می باشد. چهارمین و آخرین مشکل و مسئله، مقوله جنوب ایتالیا است. که برای ما کماکان همچون حزب سوسیالیست ناشناخته بوده و درکی سطحی از آن داریم، و هنوز بسیاری از رفقا فکر می کنند که مشکل در چهارچوب فعالیت های معمولی و نرمال سیاسی ما قابل حل خواهد بود. من همیشه گفته ام و باز هم پافشاری می کنم که، جنوب ایتالیا گورستان فاشیسم خواهد بود، اما از طرفی هم اعتقاد دارم که اگر ما نتوانیم وضعیت آن را به دقت تجزیه و تحلیل و راه حل های علمی و عملی و انقلابی ارائه بدهیم، بی گمان با توجه به شرایط تاریخی/اقتصادی/اجتماعی/فرهنگی…… جنوب ایتالیا مخزن باروت و سلاح اصلی مرتجعین ملی و بین المللی می باشد.
- فکر می کنم که به قدر کافی و روشن درباره نظرات و مواضع ام و تفاوت های آن ها با محتوای ” مانیفست” توضیح داده ام. و امیدوارم که هنوز فرصت انتخاب درست و انقلابی را داشته باشیم.
با درودهای رفیقانه
“ماشی” – Masci (A. Gramsci)
مترجم: م. اسفندیاری