حسن جداری
رژیم آزادیکش جمهوری اسلامی را انواع تضادهای لاینحل، احاطه کرده است. بحران اقتصادی مزمنی که هر روز بر حدت و شدت آن افزوده میشود ، سخت گلوی رژیم ضد مردمی را می فشارد. قیمت اجناس مورد نیازعمومی هر روز به طور سرسام آوری بالا میرود. فقر و فلاکت و گرسنگی درهر گوشه کشور، بیداد میکند. سال هاست فریاد میلیون ها انسان محروم و زحمتکش از دست غارتگری ها و تعدیات بی حد و حصر رژیم جمهوری اسلامی، بلند است. درحال حاضر، تهران و دیگر شهرهای کشور همه روزه شاهد تظاهرات و جنبش های اعتراضی پرجوش و خروش توده های به ستوه آمده ایست که از لحاظ معیشتی سخت در فشار و مضیقه می باشند. روزی نیست که کارگران، معلمین، زنان اسیر و دربند ، زندانیان سیاسی، مال باخته ها، بازنشستگان و …… فریاد خشم خود را علیه سردمداران دزد و سرکوبگر رژیم، بلند نکنند . جامعه اسیرو در بند، اینک به دو بخش کاملا متمایز و متخاصم، تقسیم شده است. در یک طرف، میلیون ها انسان زحمتکش و محروم قرار دارند که به نان شب محتاجند و در نهایت تنگ دستی و درماندگی، روزگار به سر میبرند. در طرف دیگر، اقلیتی مفت خور و دزد و چپاولگر هستند که طی ۴۳ سال گذشته زالو صفت خون زحمتکشان ایران را مکیده، صاحب ثروت های باد آورده شده و در کاخ های سر به فلک کشیده دراشرافیت و ناز و تنعم، زندگی میکنند. اوجگیری حنبش های اعتراضی توده های زحمتکش در ماه های اخیر، نشان بارز فاصله گرفتن هر چه بیشتر اکثریت تحت ستم جامعه، از این اقلیت دزد و استثمارگر است .
+++++
اینک تشدید ستمگری و استبداد، گسترش دامنه فقر و فاقه و تهی دستی، دزدی ها و چپاولگری ها ی عنان گسیخته سردمداران غدار رژیم و خوشگذرانی ها و عیاشی های آقا زاده ها، انواع مشکلات و ناهمواری هائی که اهالی بی پناه کشور سال هاست از آنها رنج میبرند، دست به دست هم داده و بر ابعاد خشم و انزجار مردم کوچه و بازار علیه رژیم ضد مردمی، افزوده است. در تظاهرات و جنبش های اعتراضی پرجوش و خروش خود، توده های به ستوه آمده، شعارهای مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر خامنه ای، مرگ بر رئیسی سر داده و رژیم کشتار و جنایت را آشکارا به مبارزه می طلبند. در شرایط تشدید روز افزون مبارزات حق طلبانه توده های زحمتکش، مرگ و نابودی اجتناب ناپذیر، موجودیت ننگین رژیم را به شدت تهدید میکند. در حالی که مبارزات سهمگین کارگران و توده های زحمتکش، ناقوس مرگ رژیم قرون وسطائی را به صدا درآورده است، بقایای رژیم سرنگون شده شاه سخت به تقلا افتاده و مذبوحانه می کوشند تشدید مبارزات ضد رژیمی توده های به پا خاسته را به وسیله ای جهت احیای سلطنت استبدادی شاهان پهلوی، مبدل سازند. تلویزیون ها و رسانه های فارسی زبان خارج از کشور که هر کدام به نحوی از انحا به محافل امپریالیستی وابسته می باشند، این روز ها پرهستند از تبلیغات فریبنده به سود شاهان خودکامه پهلوی و مصاحبه های یک نواخت رضا پهلوی. مشغله اصلی این رسانه های دروغ پرداز، چیزی جز دستبرد ناشیانه به تاریخ معاصر ایران و مغشوش و وارونه ساختن این تاریخ پر حوادث، نیست. تاریخ یک قرن گذشته ایران، تاریخ خیانت ها و آزادی کشی های رژیم های ارتجاعی شاه و جمهوری اسلامی و مبارزات حق طلبانه خلق های ایران علیه این دو رژیم ضد مردمی می باشد. تاریخ خونین ۵۷ سال حکومت پهلوی ها، حاکی از این است که رضا شاه و فرزندش، توسط قدرت های استعماری صاحب تاج و تخت شده ، به منظور غارت هستی توده های زحمتکش همواره بر حربه سرکوب و کشتار، متوسل گردیده و هر نوع فریاد حق طلبانه را در گلوها خفه ساخته اند.
+++++
رضا خان که در نتیجه کودتائی امپریالیستی و توسط انگلیسی ها در همراهی با سید ضیاء الدین، نوکر شناخته شده بریتانیا، مدیر روزنامه رعد، در سوم اسفند سال 1299 به قدرت رسید، در طول سردار سپهی و سلطنت خون آلود خود، کاری جز دشمنی با آزادی و دموکراسی، حبس و قتل مبارزین و آزادیخواهان، چپاول اموال عمومی و مال اندوزی، انجام نداد. فرمانده قزاقی که در روزهای تصرف قدرت، آهی در بساط نداشت، در شهریور ماه سال 1320 که مجبور به استعفا و ترک ایران گردید، مالک چند صد پارچه از دهات کشور بود. انعقاد قرارداد ننگین نفت در سال ۱۳۱۲ که به موجب آن سهم ایران از نفت جنوب تنها ۱۷ در صد تعیین گردیده بود، خدمت بیدریغ رضا شاه به استعمارانگلیس بود. با ملی شدن صنایع نفت در اسفند ماه سال ۱۳۲۹ و در دوران پرشور نخست وزیری دکتر مصدق – از۷ اردیبهشت سال ۱۳۳۰ تا ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲- این قرارداد زیانبار که مغاییر با منافع مردم ایران بود، لغو و باطل گردید. در سال های آخر سلطنت استبدادی خود، رضا شاه هرچه بیشتر خود را به آلمان هیتلری نزدیک ساخته، روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی تنگاتنگی با آن قدرت امپریالیستی، برقرار کرد. درجنگ جهانی دوم، نفوذ روزافزون آلمان درایران، سبب رنجش هرچه بیشترمتفقین از رژیم رضا شاه شد . بهمین جهت نیز در بحبوحه جنگ بین المللی دوم، در شهریور ماه سال ۱۳۲۰، قوای نظامی شوروی و انگلیس ایران را به اشغال خود در آورده، رضا شاه را مجبور به استعفا و ترک ایران کردند. با اصرار انگلیسی ها، محمد رضا، فرزند ارشد شاه به سلطنت برگزیده شد. در آغار سلطنت شاه جوان، بعلت ازبین رفتن خودکامگی رضاخانی، شکست نازی ها در جبهه های جنگ و ضعف و ناتوانی محسوس ارتجاع داخلی و در بار پهلوی، استبداد و خودکامگی مرگبار دوران رضا شاه، جای خود را به استقرارآزادی های نسبی دموکراتیک در کشورداد. اما چندی نگذشته بود که تمایل روز افزونی به استبداد و خود رائی در محمد رضا شاه به وجود آمد. پسر در جای پای پدر پای نهاد، دیو مهیب خودسری بار دیگر سر بر آورد و آزادی و دموکراسی سخت در معرض خطر قرار گرفت. بدین ترتیب، شاهی که در آغاز سلطنت تاکید میکرد که به اصول آزادی و دموکراسی وفادار خواهد ماند و برخی از چپ های آن زمان در زمینه امکان گرایش شاه جوان به دموکراسی دراز گوئی میکردند، به حاکم مستبد آزادی کشی مبدل گردید. درعین حال، با گذشت زمان، وابستگی دربار پهلوی و شخص شاه به قدرت های امپریالیستی هرچه بیشترشد.
+++++
به دنبال استعفای اجباری رضا شاه از سلطنت و تبعید وی، با استقرار آزادی های دموکراتیک در کشور، مبارزات کارگران، دهقانان و دیگر زحمتکشان در جهت کسب حقوق پایمال شده، رشد و اعتلای قابل ملاحظه ای پیدا کرد. مبارزات حق طلبانه توده های زحمتکش در بخش های شمالی کشور که تحت اشغال ارتش شوروی قرار داشتند، به خاطر مصون بودن از دستبرد های مامورین دولت مرکزی، از گستردگی و توان بیشتری برخوردار بود. در آذربایجان، در سال های پس از بر افتادن دیکتاتوری رضا شاه، کارگران و توده های دهقانی که در معرض بی رحمانه ترین ستمدیدگی ها و استثمارها قرارداشتند، یک پارچه به پا خاسته، درگیرمبارزات بی امان دموکراتیک و آزادیخواهانه شدند. دراواخر سال ۱۳۲۴، در آذربایجان و بخش هائی از کردستان، حکومت های دموکراتیک تحت رهبری جعفر پیشه وری و قاضی محمد، ایجاد گردید. رژیم شاه که در خدمت امیال توسعه طلبانه آمریکا و انگلیس عمل میکرد، در سرکوب جنبش های دموکراتیک در آذربایجان و کردستان، مرتکب وحشیانه ترین جنایات و آدمکشی ها شد. نقش شاه و خاندان پهلوی درحوادث ملی شدن صنایع نفت و در دوران زمامداری کوتاه مدت دکتر مصدق، بس خائنانه بود. جنبش ترقی خواهانه ای که در سال ۱۳۲۸ به منظور ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور به وجود آمده بود، بلاتردید جنبه ترقی خواهانه ضد استعماری داشت. شخصیت های آزادیخواهی نظیر دکتر مصدق و دکتر فاطمی در این مبارزات حق طلبانه، فعالانه شرکت داشتند. در نتیجه مبارزات پیگیرانه خلق های بپا خاسته ایران در جهت ملی شدن صنایع نفت و تلاش چنین عناصر ترقی خواه، در اواخراسفند ماه سال۱۳۲۹، نمایندگان مجلسین شورا و سنا رای به ملی شدن صنایع نفت در سرتاسر کشور دادند. با ملی شدن نفت، فصل نوینی در تاریخ پرتلاطم معاصر ایران باز شد. دولت انگلستان که از بابت غارت طلای سیاه ایران و استثمار توده های زحمتکش این کشور، در طول ده ها سال ثروت های افسانه ای نصیب خود ساخته بود، با انواع حیل و دسایس و از آنجمله با مراجعه به دیوان لاهه و تهدیدات نظامی کوشید از اجرای قانون ملی شدن نفت، جلوگیری به عمل آورد.
+++++
به دنبال ملی شدن صنایع نفت، در اردیبهشت ماه سال ۱۳۳۰، تحت فشار مردم عصیان طلب به پا خاسته که خواهان کوتاه شدن دست استعمار انگلیس از شئون سیاسی و اقتصادی ایران بودند، مجلس شورا به نخست وزیری دکتر مصدق، رای موافق داد. دولت دکتر مصدق اجرای قانون ملی شدن نفت را در راس برنامه اقدامات خود، قرار داد. از روزهای نخستین نخست وزیری پر تلاطم دکتر مصدق، دربارپهلوی که در خدمت منافع بریتانیا عمل میکرد ، به کانون اصلی دسیسه علیه دولت ترقی خواه وی، مبدل شد. توطئه های مشترک دول آمریکا و انگلیس علیه دولت ضد استعماری دکتر مصدق، بالاخره در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، منجر به کودتای ننگینی گردید که حاصل و ثمره آن، بر افتادن حکومت ملی و تسلط بیگانگان بر شئون اقتصادی و سیاسی مردم ایران بود. شاه، خواهرش اشرف و دربار سرسپرده پهلوی در پیشبرد کودتای “سیا” و سازمان های جاسوسی بریتانیا، فعالانه شرکت داشتند. در نتیجه کودتای ۲۸ مرداد و برگشت شاه به سلطنت که آنرا تقریبا از دست داده بود، عمر آزادی های دموکراتیک در کشور به پایان رسید و چکمه پوشان آزادیکش و اربابان استعمارگر آنها بر شئون کشور، حاکم شدند. سرنگون شد حکومت ملی چون به دست اراذل و اوباش حکم فرمای خاک ایران شد فرقه دزد و خائن و کلاش + روز روشن به شب مبدل گشت حال آزادگان پریشان شد آنکه را عشق توده در سر بود منزلش گوشه های زندان شد ( شعر از نویسنده مقاله)
+++++
در فردای کودتای ۲۸ مرداد، دکتر مصدق که در امر ملی شدن صنایع نفت و مبارزه با استعمارگران خارجی مجدانه کوشیده بود، در بیدادگاه های رژیم محکوم شده، به زندان افتاد. دکتر حسین فاطمی، دستگیر و اعدام شد. افسران آزادیخواه سازمان نظامی، دسته دسته به جوخه های اعدام، سپرده شدند. زندان ها و شکنجه گاه ها مملو از مبارزین و آزادیخواهانی شد که فریاد اعتراض خود را علیه رژیم کودتا و اربابان امپریالیستش بلند کرده بودند. محمد رضا شاه در دوران سیاه پس از کودتای ۲۸ مرداد، به مدت ۲۵ سال مستبدانه حکومت کرد. در تمام این مدت، در کشور استبداد زده، از آزادی های دموکراتیک ، آزادی قلم، آزادی انتخابات، آزادی اعتصاب و تشکیل اجتماعات واحزاب سیاسی مستقل، کوچک ترین خبری نبود. در طول این مدت، بارها کماندوهای رژیم به دانشگاه ها حمله کرده وبه وحشیانه ترین وجهی به سرکوب دانشجویان، پرداختند. دراواخرعمر رژیم شاه، جای دو یا سه حزب درباری را، حزب دولتی رستاخیز گرفته، به ابعاد استبداد حاکم در کشور، باز هم افزوده شد. درسال های خود کامگی رژیم شاه، در حالی که شخص شاه ، دربار پهلوی و سرمایه داران چپاولگر داخلی و خارجی از بابت غارت هستی توده های زحمتکش و فروش نفت، ثروت های باد آورده نصیب خود می کردند، کارگران ، دهقانان و توده های محروم و زحمتکش در نهایت فقر و فلاکت روزگار به سر می بردند و بیرحمانه در معرض ظلم و استثمار، قرارداشتند. روشنفکران دگر اندیش و عناصر و نیروهای انقلابی معترض و عصیان طلب، برخی به جرم آزادیخواهی به زندان ها و سیاهچال ها افتاده و برخی دیگر پس از تحمل بدترین شکنجه ها به جوخه های اعدام سپرده می شدند. استبداد عنان گسیخته رژیم، تسلط بیگانگان برشئون کشور، تشدید روز افزون فاصله طبقاتی، نا رضایتی عمومی و جنبش های اعتراضی پر توان کارگران و توده های زحمتکش، مبارزات قهر آمیزنیروهای انقلابی و عوامل دیگر بهمدیگر گره خورده، در بهمن ماه سال۱۳۵۷ به سرنگونی رژیم شاه به دست توده های زحمتکش، منجر گردید.
+++++
رژیمی که در فردای سرنگونی رژیم شاه در راس قدرت سیاسی قرار گرفت، از همان ابتدا رژیمی ارتجاعی و آزادیکش بود. با تسلط رژیم جمهوری اسلامی بر شئون کشور، آزادیهای دموکراتیک که در نتیجه انقلاب ضد سلطنتی ایجاد شده بود، یکی پس از دیگری از بین رفته و استبداد و خودکامگی مرگباری جانشین آن شد. اینجا در باره جنایات و اعمال ننگینی که رژیم جمهوری اسلامی در طول ۴۳ سال گذشته مرتکب شده است، تنها اشاره ای میشود. واقعیت این است که در زمینه سیاه کاری ها و جنایات این رژیم ضد مردمی هر چه گفته شود ، بازهم کم است. استبداد مرگبارمذهبی، دشمنی کینه توزانه با آزادی و. دموکراسی، اعدام و کشتار ده ها هزار تن از آزادیخواهان و مبارزین، قتل عام هزاران تن از زندانیان سیاسی در سال 1367، تاراج ثروت های کشور و استثمار بیرحمانه کارگران و توده های زحمتکش، دزدی ها و اختلاس های کلان، پایمال ساختن حقوق زنان و اتخاذ سیاست های قرون وسطائی زن ستیزانه، ستم مضاعف بر ملت های غیر فارس و سرکوب وحشیانه جنبش های اعتراضی آن ها، ستم و اجحاف در حق مذاهب غیر از مذهب رسمی شیعه دوازده امامی، تنها بخشی از اعمال جنایت کارانه رژیم جمهوری اسلامی را در طول ۴۳ سال گذشته، تشکیل می دهد. ظلم و تعدی های بی حد و حصر رژیم ، فقدان آزادیهای سیاسی و اجتماعی، فقر و فلاکت و بی خانمانی بی سابقه ای که اکثریت عظیم اهالی کشور ازآن رنج میبرند، همه دست به دست هم داده و رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی را اینک به لبه مرگ و سرنگونی، نزدیک ساخته است.
+++++
در چنین شرایط حساسی در تاریخ کشور، آلترناتیوهای بورژوائی رنگارنگی به دست و پا افتاده و سخت در تلاشند که از آب گل آلود ماهی گرفته و زمینه را برای در کف گرفتن قدرت سیاسی، فراهم سازند. یکی از این آلترناتیوهای بورژوائی که در ماه های اخیر با استفاده از نارضایتی روز افزون توده های زحمتکش از رژیم جمهوری اسلامی، بر فعالیت خود افزوده است، دار و دسته های ارتجاعی سلطنت طلب می باشند. این باقی مانده های دوران دیکتاتوری شاه، سخت در تلاشند نسل های جوان کشور را که تنها مزه تلخ استبداد و وحشیگری های رژیم جمهوری اسلامی را چشیده و شاهد سیاه کاری های دوران شاه نبوده اند، فریب داده و آنها را به مراحم خود امیدوار سازند. وظیفه مبارزِین و نیروهای انقلابی در اوضاع سیاسی حساس کنونی این است که درعین پیشبرد پیگیرانه مبارزه در جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، نسل های جوان را از ماهیت ارتجاعی حکومت پهلوی ها، آگاه سازند. باید گفت که رژیم آزادیکش جمهوری اسلامی تا حد زیادی، نتیجه استبداد و خودکامگی رژیم شاه می باشد..اگر رژیم شاه آنهمه مستبد و آزادیکش نبود، اگر نیروهای دموکراتیک و آزادیخواه را با توسل به وحشی ترین شیوه ها سرکوب نمی کرد، اگر بخاطر حفظ سلطه استبدادی خود، کشور را یک حزبی نکرده بود ،اگر هر صدای آزادی خواهی و اعتراص را با توسل به زور و شکنجه های جلادان ساوا ک در گلو ها خفه نمی کرد، اگر از ترس انقلاب و کمونیسم ، به مذهب و آخوندها باج نمیداد، رژیم جمهوری اسلامی این چنین آسان بر اریکه قدرت سوار نمی شد.
+++++
مبلغین احیای سلطنت برای فریب توده ها این روز ها در رسانه های گوناگونی که دارند، خود را عاشق و شیفته آزادی و دموکراسی نشان داده و وعده های سرخرمن به توده های محروم و زحمتکش میدهند. اگرطرفداران احیای سلطنت و شخص رضا پهلوی اندک اعتقادی به اصول دموکراسی دارند، یکی از این روز ها بیایند و رضا شاه و محمد رضا شاه را به خاطر جنایات و سیاه کاری هائی که در طول ۵۷ سال سلطه سرکوبگرانه مرتکب شده اند، محکوم سازند. طبیعی است که گروه های طرفدار برگشت سلطنت و شخص رضا پهلوی هرگز این کار را نخواهند کرد. تردیدی نباید داشت که اگر در فردای سرنگونی رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی، سلطنت طلبان قدرت سیاسی را در چنگ بگیرند، کوچک ترین احترامی به اصول آزادی و دموکراسی و رعایت حقوق بشر نخواهند گذاشت. در چنین حالتی، تنها و تنها استبداد و خود کامگی بخشی از بورژوازی وابسته، جانشین سرکوبگری های بخش دیگری از همان طبقه انگلی خواهد شد و سلطان تاجدار، جای فقیه عمامه دار را خواهد گرفت. بی خود نیست که وارث خاندان پهلوی در مصاحبه هایش با رسانه ها، مدام بر قصد خود در نگهداری ارتش و سپاه پاسداران، تاکید می کند. مفهوم دفاع رضا پهلوی از ارتش و سپاه پاسداران چیزی جز این نیست که سلطنت طلبان در صورت تصرف قدرت سیاسی، همچون رژیم جنایتکار کنونی، ازقوای نظامی ، اعم از سپاه پاسداران و ارتش در حفظ سلطه استبدادی خود و سرکوب عصیا نها و مبارزات توده های زحمتکش، استفاده خواهند کرد.
+++++
کارگران و زحمتکشان ایران که سال هاست در نهایت پایداری در راه برآورد خواست های سیاسی و اقتصادی خود علیه رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی مبارزه میکنند، به دار و دسته های ارتجاعی سلطنت طلب امکان نخواهند داد که مبارزات پر شکوه توده های محروم و زحمتکش را به وسیله ای جهت برگشت رژیم شاهنشاهی، مبدل سازند. واقعیت این است که کارگران و زحمتکشان ایران نه خواهان بقای رژیم پوشالی جمهوری اسلامی هستند و نه علاقه ای به برگشت سلطنت دارند. تنها انقلاب توده های محروم و ستمدیده، سرنگونی رژیم ضد مردمی کنونی و استقرار حکومتی انقلابی که بر قدرت مسلح کارگران و توده های زحمتکش متکی باشد، می تواند زنجیر های اسارت را از پای زحمتکشان باز کرده و آزادی و دموکراسی واقعی به ارمغان بیاورد. تاریخ صد سال گذشته ایران به روشنی نشان داده است که هم رژیم شاه و هم رژیم جمهوری اسلامی، به مثابه رژیم های سرمایه داری وابسته به امپریالیسم، همواره با چنگ و دندان ازمنافع سرمایه داران و صاحبان ثروت و دارائی دفاع کرده و برای کارگران و توده های زحمتکش، یعنی اکثریت عظیم اهالی کشور، حاصلی جز استثمار و فقر و فلاکت و زندان و سرکوب نداشته اند. راه رهائی کارگران و زحمتکشان، تنها و تنها اعمال قهر انقلابی، واژگون ساختن کاخ های ظلم و خودکامگی و ایجاد جامعه ای است که در آن، اکثریت عظیم زحمتکش بر مقدرات خود حاکم گردیده و از مزایای آزادی و دموکراسی برخوردار باشند.. جامعه مطلوب توده های زحمتکش، جامعه ای است که در آن حاصل کار و تلاش توده کارو زحمت، صرف ولخرجی های مشتی سرمایه دار و شیخ و شاه و دیگر زالو های اجتماعی نباشد. جامعه ای که در آن نژاد پرستی آریائی ودین سالاری حاکم نباشد. جامعه ای که سمت و سوی سوسیالیستی داشته باشد و هدف غائی آن محو ظلم و استثمار و هر گونه اجحاف و تبعیض باشد. جامعه ای که در آن، دنیا به کام کارگران و زحمتکشان و نه بر وفق مراد مفت خوران و استثمارگران باشد. تردیدی نباید داشت که، رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و بقایای رژِیم شاه، دشمنان بی امان ایجاد چنین جامعه دموکراتیک و انقلابی در ایران هستند.
تیر ماه ۱۴۰۱