در این روزها و در همه جای جهان صحبت از گران شدن بیش از حد کالاها است. من در این نوشته تلاش میکنم که به دلایل بوجود آمدن این وضعیت و راه برون رفت از آن در حد این نوشته برخورد کنم.
در بعد از جنگ اوکراین جهان شاهد تورم افسار گسیخته و گرانی کالاها و فقیر شدن اکثریت عظیم مردم جهان بوده است و این روند با شدت ادامه داشته و فقر هر روزه چهره کریه و ضد انسانی خود را بیشتر نشان می دهد. در کشورهای ثروتمند تر مردم عادی با کمترین پس انداز در حساب های بانکی مواجه هستند و در کشورهای فقیر نان خالی هم برای خوردن گیر نمی آید. در اعتراض مردم جهان به وضعیت پیش آمده در بسیاری از کشورهای جهان طبقات فرودست اجتماعی به خیابان ها آمدند و در اعتراض به حاکمان جهان فریاد زدند. اما در دنیایی که حاکمان جهان دست در دست بزرگترین شرکت های فراملی به غارت و استثمار کشورها و مردمشان مشغول هستند؛ کو گوش شنوا؟ فقط توده های متشکل و آگاه جوامع هستند که می توانند جلوی فقر را گرفته و خواسته هایشان را بر حاکمان جهان تحمیل کنند.
وقتی کرونا در تمامی کشورهای جهان گسترش یافت و درهای کشورها و حتی ایالت ها به روی هم بسته شد؛ بسیاری از شغل ها از دست رفت، بسیاری از بنگاه های کوچک ورشکست شدند و یا به ورطه ورشکستگی پا گذاشتند. در کشورهای متروپُل سرمایه داری؛ دولت ها تصمیم گرفتند که تحت عنوان کمک های اجتماعی پول هایی را به جامعه تزریق کنند. این سیاست به مدت نزدیک به ۲ سال ادامه داشت. در این مدت هر چه که بنگاههای اقتصادی بزرگتر بودند از دولت ها پول های بیشتری دریافت کردند. ظاهرا دولت ها با تزریق پول به جامعه دو سیاست را همزمان جلو بردند. یکم کمک به مردمی که از وضعیت بسته جوامع ضرر دیده بودند و با پول های کمکی دولت امکان می یافتند تا زمان تغییر کرونایی وضعیت قبلی خود را حفظ کنند. دوم تزریق پول به جامعه باعث گردش آن و براه انداختن چرخ های اقتصادی جامعه و ایجاد کسب و کارهای خوابیده و یا در حال ورشکستگی بطرف فعال شدن دوباره می شد.
اما اگر کمی به عقب برگردیم و بحران سال ۲۰۰۸ را مورد مطالعه قرار دهیم؛ می توانیم تجربه سرمایه داری بین المللی را در مورد بحران مالی بهتر دریابیم. در آن سال تزریق پول به جامعه و خالی کردن صندوق بانک ها که از فشار تمرکز پول در حال ویرانی خود بودند و سیاست جمع آوری پول ها در جامعه و براه انداختن کسب و کارهای بزرگ و ورشکست کردن کسب و کارهای کوچک در سطوح مختلف از ساختمان سازی تا مواد غذایی و غیره به ضرر بانک ها تمام می شد؛ در پیش گرفته شد. از گردونه خارج شدن کسب و کارهای کوچک که در بسیاری از جوامع چرخه های اقتصادی را می گردانند و مالیات های عظیمی به دولت ها و سودهای عظیم تری به بانک ها پرداخت می کنند، جلوی گردش سرمایه را می گیرد و به رکود گردش پول و تمرکز آن در صندوق بانک های بزرگ می انجامد. در سال ۲۰۰۸ سرمایهداری با تزریق پول عمدتا در جوامع پیشرفته سرمایه داری غرب؛ بخشی از پول های متمرکز شده در صندوق بانک های مرکزی را از طریق” کمک های بلا عوض“ به جامعه تزریق کرد و با این سیاست گردش سرمایه را مجددا به سطح بالاتر و شدیدتری براه انداخت. اکثر قریب به اتفاق شرکت های کوچک و بزرگ که از سیاست های گذشته ضرر کرده بودند و نرخ رشد سودشان پائین آمده بود؛ مجددا فعال شده و سرمایه داری بحران را پشت سر گذاشت.
قبل از کرونا مدتها بود که نرخ رشد سود پائین آمده بود. بسیاری از شرکت های کوچک حتی با اینکه به شرکت های بزرگ پیوسته بودند قادر به جلوگیری از کاهش نرخ سود نبودند. یکی از دلایل آن نرخ بالای سودهای بین المللی در صندوق قرضه های بین المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سیاست های نئولیبرالیستی بود که کشورهای فقیر را به دام آن کشانده بودند. مسائل دیگری هم از جمله حضور نیروهای نوظهور اقتصادی و جنگ بر سر بازارهای اقتصادی هم با شدت ادامه داشت. کرونا ظاهرا جلوی تشنج و رقابت های بین المللی را موقتا گرفت ولی سرمایه داری نمی توانست به زندگی با کاهش نرخ سود به صفر ادامه حیات دهد به همین دلیل پول های باد آورده ای که در بانک های کشورهای بزرگ تمرکز پیدا کرده بود آزاد شدند و همچون گذشته تحت عناوین ایجاد کسب و کار و کمک به مردم به جامعه تزریق شدند. از سوی دیگر رقابت های جهانی بر سر بازارهای مالی و نیروهای رقیب باز هم شدت گرفت. غرب دیگر همچون گذشته قادر به یکه تازی و رهبری مطلقه جهان نیست و برای تامین رهبری سیاست جنگ؛ توطئه و تبلیغات را علیه همه موانع سیاست اقتصادی و نظامی موجود؛ علیه حریفان خود براه انداخته است.
در این روزها تبلیغات وسیعی صورت می گیرد که سیاست جدید سرمایه داری نئولیبرالیسم در تزریق تورم برای دستیابی به سود بیشتر را با مسئله کرونا و جنگ اوکراین توضیح دهند. به چشم مردم جهان از طریق” تمرکز بر بزرگ کردن مسئله تورم و فقر ناشی از کرونا و جنگ اوکراین “ خاک پاشیدن برای سرمایهداری امپریالیستی دارای سودهای باد آورده ای شده است.
هر چه که زمان می گذرد تضادهای بینالمللی تشدید شده و امپریالیست های غربی تلاش می کنند که سیاست های تهاجمی تری نسبت به گذشته در جهت حفظ هژمونی سیاسی و اقتصادی بر جهان اعمال کرده و آنرا گسترش دهند. تلاش برای متشنج نگه داشتن مسئله تایوان و دریای چین؛ تحمیل جنگی فرسایشی در اوکراین به روسیه و ادامه وضع نه جنگ و نه صلح در کره و سوریه و…از همین سیاست نشات می گیرند. تشدید تضادهای گروه بندی های سرمایه داری و همزمان باز پرداخت پول های پرداخت شده در زمان کرونا از مسیر گران کردن کالاها و چپاویلی که امپریالیستها در جهت تامین هژمونی خود از طریق جنگ براه انداخته اند؛ باعث شد که سرمایه داری مجددا پول های تزریق شده به جوامع را در خدمت تولیدات نظامی و رشد برتری تکنولوژیکی در شرکت های بزرگ به عنوان سرمایه ثابت سوق دهند. استفاده تبلیغاتی از بحران غله در اوکراین و نفت روسیه فقط ابزارهایی در جهت گران کردن کالاهای مختلف و سرکیسه کردن مردم کشورها و دولت کشورهای ضعیف تر است.
جنگ اوکراین باعث شد که کشورهای اروپائی و آمریکا و حتی ژاپن سیاست های کج دار و مریز گذشته را به کنار نهاده اختلافات و سیاست هایشان را علنی کنند. فرانسه از ارتش اروپائی، آلمان از ۱۰۰ میلیارد یورو برای بازسازی ارتش و لهستان از خرید هنگفت تسلیحاتی خبر داد. آمریکا در دریای چین تلاش دارد که گروهبندی های جدید نظامی را علیه چین بوجود بیاورد و علنا روسیه و چین را دشمنان خود قلمداد کرده است
در شرایط کنونی که تشنّجات بین المللی در حال رشد است؛ دولت های اقتدار گرا و فاشیستی در حال قدرت گیری بیشتری نسبت به گذشته هستند. بودجه هایی که صرف سیاست های برتری طلبانه و نظامیگری دولت های امپریالیستی میشود؛ به تمامی از جیب مردم جهان تامین میشود که در این میان دولت ها و موسسات سرمایه داری در این کشاکش های اقتصادی ضرری را متحمل نمی شوند؛ بلکه طبق آمارهایی که موسساتی مانند اکسفام در سال ۲۰۲۲ داده است از سودهای حیرت انگیزی برخوردار شدهاند.
یکی از فاکتورهایی که باعث ایجاد چنین سودهای هنگفتی شده است: ۱ – ارزان کردن نیروی کار در سطح بین المللی از طریق گران کردن تمامی کالاهای مصرفی است و پائین نگاه داشتن افزایش دستمزد نسبت به تورم .۲ – سیال کردن نیروی کار و از بین بردن امنیت شغلی است. بخش کوچکی ازنتایج عینی و عملی آنرا در گزارش زیر می خوانید.
یورو نیوز به نقل از آکسفام برای گزارش سال ۲۰۲۱ می نویسد: این موسسه در گزارش امسال خود آورده است که ثروت میلیاردرهای جهان در سال گذشته ۹۰۰ میلیارد رشد داشته است و به عبارت دیگر روزانه ۲.۵ میلیارد دلار در روز به ثروت آنها اضافه شده است. از سوی دیگر فقر در کشورهای آفریقایی رشد قابل توجهی داشته و به بدترین وضعیت خود در سالهای اخیر رسیده است. همچنین در این گزارش آمده است که بیش از سه میلیارد انسان در جهان روزانه کمتر از ۵.۵ دلار درآمد دارند و در فقر به سر میبرند.همچنین تفاوت محسوسی میان دستمزد زنان و مردان وجود داشته و مردان شاغل ۵۰ درصد بیشتر از زنان شاغل کسب درآمد کردند. آکسفام در نهایت نتیجه گرفته است که اگر این افراد تنها یک درصد بیشتر مالیات پرداخت کنند بیش از ۲۶۲ میلیون کودک بازمانده از تحصیل میتوانند به مدرسه باز گردند و ۳.۳ میلیون نفر از محرومان از مرگ زودهنگام نجات مییابند. به عنوان مثال ثروت جف بزوس، ثروتمندترین مرد جهان و مدیر شرکت آمازون در سال گذشته به ۱۱۲ میلیارد دلار رسیده است و ارزش تنها یک درصد از کل ثروت وی معادل بودجه کشور اتیوپی با ۱۰۵ میلیون نفر است.
خبرگزاری آناتولی در گزارش دیگری به نقل از آکسفام می نویسد: سازمان بینالمللی امدادرسانی آکسفام مستقر در لندن در گزارشی اعلام کرد که در هر دقیقه ۱۱ نفر در سراسر جهان از گرسنگی میمیرند و شرایطی مانند قحطی در سال ۲۰۲۰ شش برابر شده است. این سازمان در گزارش خود با عنوان «ویروس گرسنگی در حال افزایش است» دادههایی را در مورد وضعیت گرسنگی جهانی منتشر کرده و افزوده است: قربانیان گرسنگی از ویروس کرونا که به طور متوسط جان ۷ نفر را در دقیقه میگیرد، بیشتر است.
گزارشات این موسسه و سازمان ملل که مستقل از دولت ها نیستند ولی بعلت گسترش اطلاعات از طریق اینترنت نمی توانند همه حقایق را پنهان کنند؛ نشان می دهد که فقر و گرانی که جدیداً بصورت موج وار جهان را در می نوردد؛ به هیچ وجه مربوط به کرونا و جنگ اوکراین نبوده و این سیاست در جهت تمرکز مالی برای رقابت های سرمایه های معظم بینالمللی – امپریالیستی در جهت تقسیم بازارهای جهان است. قبل از دو جنگ جهانی اول و دوم که گرانی ابعاد سرسام آوری پیدا کرده بود و در برخی کشورهای جهان از جمله ایران با قحطی مواد غذایی مواجه شد؛ از جمله مواردی هستند که در تاریخ جدید سرمایه داری بین المللی سابقه داشته است. گرانی و تحمیل فقر و جنگ در ابعاد کنونی به مردم جهان باعث شد که مردم جهان گام در راه رهایی خود از وضعیت مشقت باری بگذارند که سرمایه داری برایشان ایجاد کرده است. انقلاب اکتبر در روسیه و در ادامه جنبش های رهایبخش ملی نتیجه استثمار بی حد و حصری بود که در دوران امپریالیسم و انقلابات پرولتاریایی بوجود آمدند. انقلاب اکتبر و طبقه کارگر جهان نشان داد که قادر است جنگ های امپریالیستی را به جنگ های انقلابی تبدیل کند. رهایی مردم جهان بویژه کارگران و مزدبگیران دیگر با رفرم و اصلاحات سیستم سرمایه داری قابل تحقق نیست. گرانی و فقر تحمیل شده اخیر هم از بحران سرمایه داری که رقابت های درنده خویانه امپریالیستی برای تسلط بر بازارهای جهان (تسلط بر ارزش اضافی طبقه کارگر کشورها) نشات می گیرد؛ در نبود یک توده متشکل و آگاه می تواند به ویرانی بیشتر جوامع و از بین رفتن بخش های بزرگی از دستآوردهای اجتماعی بیانجامد. اعتراض و نارضایتی از وضع موجود اگر با فعالیت و متشکل شدن برای تغییر همراه نباشد؛ راه به جایی نخواهد بُرد و در همان سطح نارضایتی برای مدتهای مدید بدون هیچ دستاوردی باقی خواهد ماند.
اما طبقه کارگر بعلت اینکه در بطن این بحران بیشتر از دیگر طبقات متضرر شده است؛ نمی تواند در سطح یک ناراضی از اوضاع باقی بماند. در این سطح ماندن یعنی ماندن در فقر روزافزون؛ بی حقوقی اجتماعی بیشتر، سرکوب و محو آزادی های فردی و اجتماعی، به غارت رفتن دسترنج ناشی از کار، قبول تسلط نیروهای فاشیستی و…. به همین دلیل طبقه کارگر و زحمتکشان با گوشت و پوست خود این مسئله را که باید ساختارهای پایه ای دنیای کنونی ستمگر و استثمارگر را ویران و بر خرابه های آن دنیای نوین بدون جنگ و فقر و گرانی، بدون بی حقوقی، دنیایی که توده ها بر سرنوشت خود حاکم باشند؛ بسازند که بر بالای آن نوشته شده باشد از هر کس به اندازه توانش و به هر کس به اندازه کارش. این راه حلی است که صحت خود را از تجربه تاریخی کمون پاریس تا به امروز در همه جای جهان کسب کرده است.
ع غ