سرگذشت هوشی مینه جوان (Ho Chi Minh 19/05/1890 – 02/09/1969)
برگرفته و ترجمه شده از نشریه “بدون آتش بس” (Senza Tregua) ، اورگان “جوانان کمونیست” ایتالیا، به تاریخ 2020/05/19
برگردان – م. اسفندیاری
امروز ۱۳۰ سال از تولد هوشی مینه می گذرد. فیگور و شخصیتی که امروزه برای جوانان تقریبا ناشناخته مانده است و شاید یکی از دلایل اصلی آن، این است که دیگر در مدارس و دانشگاه ها صحبتی از جنگ ویتنام نمی شود. اما چند دهه قبل برای جوانانی که روح و موتور اصلی جریانات ضد جنگ بودند، رهبر ویتنام، فیگور و شخصیتی اسطورهای، همچون چگوارا را داشت. انسانی که رهبر مبارزه برای استقلال ویتنام، علیه استعمارگران فرانسوی، ژاپنی و تهاجم آمریکایی (یانکی) بود.
اما چهره و وجهه و شخصیت و زندگی هوشی مینه که کمتر شناخته شده است، سرگذشت و زندگی به غایت شگفت انگیز یک کمونیست جوان می باشد. داستان سرگذشت او نمی تواند، بدون یادآوری این نکته مهم باشد، که او بیش از هر چیز، فرزند خلف و متاثر و وفادار به انقلاب اکتبر بود. او عضوی از خانواده و نسل متاثر از موج انقلاب ۱۹۱۷، که در تمامی دنیا پخش شده بود می باشد. که در نتیجه آن احزاب مختلف و کمونیست، بذر شکل گیری انترناسیونال سوم را کاشتند.
برای درک بهتر سرگذشت زندگی و مبارزات سیاسی او، باید خود را به جای جوانی که در خانواده فقیری در یکی از مستعمرات فرانسه به دنیا آمده بود، قرار دهیم. هوشی مینه جوان در مدرسهای فرانسوی به تحصیل می پردازد و در ۲۱ سالگی با اسم و مدارک تقلبی، با کشتی به فرانسه سفر می کند. او جهت معیشت زندگی شخصی خود به کارها و مشاغل گوناگون دست می زند، و گاهی اوقات به عنوان کارگر بر روی کشتیها موفق به دیدار بسیاری از کشورهای غربی می گردد. از طرفی در این مدت سعی در خویش تحصیلی و آموزش فردی خود می گردد. و او همچنین در این مدت به شناخت و مطالعه و آگاهی از وضعیت و شرایط سیاسی فرانسه و نقاط مثبت و منفی از اهداف و خواستهای واقعی دموکراسی بورژوازی می پردازد. وی به این حقیقت پی می برد که امپریالیست های غالب و استعماری در عین صحبت از آزادی و حقوق، در عمل خواهان به یوغ کشیدن و استثمار تودههای بزرگ مردمی در مستعمرههای خود می باشد.
دوره اقامت هوشی مینه جوان در فرانسه، مصادف با اتفاقات و حوادثی است که باعث تغییرات بزرگ در صحنه بینالمللی می باشند: جنگ جهانی، انقلاب لنینی در روسیه، شکل گیری انترناسیونال کمونیستی، شورشهای تودهای در سراسر اروپا و در همین زمان در کشور خودش اولین جرقههای مبارزات ضد استعماری رو به شعله ور شدن می باشند.
در آن سالهایی که هوشی مینه جوان در فرانسه زندگی می کرد، در کنار نگارش مقالات متعدد در مبارزات سیاسی روزمره هم شرکت می کرد. اما هیچ گاه فراموش نکرد که او یک ویتنامی بوده و از یک کشور استعمار زده می آید. شناخت و آگاهی سیاسی او بر این اساس رشد و تحکیم می یابد. در تمامی کنگرهها و جلسات، هوشی مینه اهمیت مبارزات تودههای استعمار زده را خاطر نشان می سازد. او در همبستگی و روحیه کمونیستی خود می نویسد: “در شروع و آغاز وطن پرست بودم و نه هنوز کمونیست که مرا مطمئن به لنین و انترناسیونال ۳ کرد. آهسته آهسته در جریان مبارزه به این نتیجه رسیدم که فقط سوسیالیسم، فقط کمونیسم، قادر به آزاد ساختن بردگی کارگران و زحمتکشان تمامی دنیا می باشد.”
در این دوره است که هوشی مینه جوان با فعالیت در جنبش کارگری به عضویت حزب سوسیالیست در می آید، که فضایی هماهنگ با ایدهها و آرمانهای او دارد. و در این هنگامه پیام انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به کارگران و زحمتکشان تمامی کشورها رسیده، که آنها را تشویق به مبارزه علیه امپریالیسم می نماید، و همچنین پیام پشتیبانی از مبارزات تمامی خلقهای آسیا در کنگره ۱۹۲۰ باکو (آذربایجان) انتشار می یابد. در نتیجه این اتفاقات، مبارزات جهانی شکل منسجمتری به خود گرفته، و در بستر این مبارزات صدها انقلابی آسیایی و آفریقایی پرورش یافتهاند که روزی در کشورهای خود به رهبران انقلاب مبدل خواهند شد.
در سال ۱۹۲۰، هوشی مینه سی سال از عمرش می گذرد. اکنون او یکی از بنیان گزاران حزب کمونیست فرانسه می باشد، که در آن زمان تنها حزبی بود که در کنگرههای خود از نمایندگان دیگر احزاب برادر در کشورهای تحت استعمار دعوت کرده بود. او سه سال بعد رهسپار اتحاد جماهیر شوروی می گردد. که امکان درس خواندن در دانشگاه کارگران کمونیست مشرق زمین (خاور دور) را می باید. در مسکو هوشی مینه دیگر مبدل به یک “انقلابی حرفه ای” شده است، و تمام وقت به عنوان اصلیترین مطلع درباره ی شرایط و اوضاع خاور دور در خدمت انترناسیونال کمونیستی (کمینترن) قرار می گیرد.
هوشی مینه عضو کمینترن و یک “سوییت” بود. او به عنوان سفیر و نماینده اننترناسیونال (کمینترن) به بسیاری از کشورهای دنیا و به ویژه کشورهای آسیایی سفر کرده است. در سال ۱۹۲۴ به عنوان عضوی از هیئت نمایندگی کمینترن با مرکزیت مسکو، جهت مطالعه و بررسی سیاستهای پیچیده جبهه واحد حزب کمونیست چین با کومینتانگ (حزب ملی چین به رهبری سون یاتسن قبل از انقلاب ۱۹۴۹، Kuomintang ) به چین اعزام می گردد. در این ماموریت وظیفه مشخص هوشی مینه، همکاری با حزب کمونیست چین در جهت سازماندهی جوانان انقلابی و تبعیدی اندونزیایی در خاور دور می باشد. اتفاقی نیست که دقیقا در کانتون (یکی از بزرگترین شهرهای چین و بسیار نزدیک به هنگ کنگ و امروزه با ۱۵ میلیون جمعیت گوانجو نامیده می شود.) اولین جمعیت و سازمان جوانان انقلابی ویتنام، و بعدها با تغییر نام به اسم سازمان جوانان کمونیست ویتنام، شکل می گیرد.
هوشی مینه در سال ۱۹۲۹، موظف به ایجاد وحدت میان ۳ گروه اصلی و سازمان یافته و تبعیدی از کمونیستهای ویتنامی می گردد. این تماس و ملاقات در هنگ کنگ اتفاق می افتد، “آنها با تظاهر به این که تماشاگر یک مسابقه فوتبال هستند، جلسهای بر روی چمنهای کناره میدان برگزار می کنند. تصمیم نهایی بر وحدت ۳ گروه در یک حزب واحد است، حزب کمونیست هند و چین”. و این حزب به این شکل و با بحثهایی در شرایط غیرقانونی و بر روی چمن زمین فوتبال پدید آمد. فقط پس از کمتر از یک سال موفق به رهبری جریان و جنبشی عظیم و دهقانی و استقلال طلبانه می گردد، که به سرعت تمامی کشور را در بر می گیرد.
سالهای بعدی او، مملو از بررسی و مطالعه و دستگیری و زندان می باشد، آزادی از زندان و مسائل شخصی، اما پس از سالهای ۱۹۴۰ هستند که نام و سرگذشت هوشی مینه همواره با دست نوشتههای انقلابی/ مردمی او، که سرشار از مثالهای واقعی از یک مبارزه طولانی ۳۰ ساله، علیه ژاپنیها، فرانسویها و آمریکاییها عجین شده است و در نهایت ثمره تمامی این تلاشها، اتحاد مجدد کشور ویتنام در یک جمهوری سوسیالیستی واحد می باشد.
مسیر و فرآیند انقلاب ویتنام یکی از آلترناتیوها و راههای انقلاب در آن دوران می باشد، یکی از انقلابهای نیمه دوم قرن بیستم، که موفق به انقلاب و کسب آزادی در کشورهای مستعمره شده است. اکثریت این انقلابها، توسط زنان و مردانی همچون هوشی مینه، که در جریان و بطن مجموعهای از تفکرات انقلابی و پرولتاریایی رشد یافته و آب دیده شده بودند، به سرانجام رسیده است. آنها این احساس و باور را داشتند که در مجموعه یک جریان و جنبش بزرگ کارگری/ دهقانی و روشنفکری، می توانند در رهبری تودههای پیشرو و پروگرسیست، در صحنه جهانی نقش خود را به بهترین شکل ایفا کنند. علیه سیستمی فاسد و ظالم که حتی امروزه هم سرمنشا جنگ، فقر و سرگشتگی، به خاطر بهره و سود اضافی خود، دست به هر جنایتی می زند.
در سالهای نه چندان دور، سرگذشت و زندگی هوشی مینه الهام بخش به مبارزه کشاندن هزاران جوان بود، که در پی آیندهای متفاوت و بهتر تلاش می کردند. آیا هنوز هم این امکان وجود دارد؟ ما باور داریم که جواب آری است. مطمئنا روشنایی بخش راه ما می باشد، که امروزه در پی دنیایی بهتر و علیه این سیستم بربریت سرمایهداری، دست به مبارزه می زنیم. به خاطر داشته باشیم: “که بدون اغراق بر روی شانههای بزرگان نشستهایم”.