خسرو صفایی از بنیانگزاران سازمان انقلابی حزب توده ایران، عضو مجلس تدارکی برای ایجاد سازمان – مونیخ، فوریه هزاروسیصد چهل سه را دوازده سال بعد در تهران دستگیر کردند و زیر شکنجه کشتند. در این دوازده سال کار کمونیستی او موفق شد تشکیلات نیرومندی را در ایتالیا سازمان دهد که از میان آنها پرویز واعظ زاده، گرسیوز برومند، تقی سلیمانی تربیت شوند، به ایران برگردند و در شرایط دیکتاتوری بی هراس از دستگیری، شکنجه و مرگ به کار سیاسی و تشکیلاتی بپردازند.
گرسیو برومند از اعضای جوان سازمان انقلابی با شور شوق برای پیاده کردن وظیفه مرکزی سازمان یعنی رفتن به ایران و ادامه مبارزه در داخل را قبول می کند و به ایران بر میگردد. پس از مدتی دستگیر می شود ولی با هوشیاری می تواند دستگاه امنیتی را قانع کند که عضو هیچ تشکیلاتی نیست و د ر نتیجه خود را از چنگ جنایتکاران رها سازد. او پس از آزادی همچنان به مبارزه ادامه داد اینبار پختهتر و با تجربهتر چون در زندان با رفقای زندانی با تجربهتری برخورد کرده بود. او می گفت زندان برای من دانشگاهی بود که راه ادامه مبارزه را به من آموخت.
رفیق تقی سلیمانی از نیروهای جوانی بود که در ایتالیا به سازمان انقلابی پیوست و برای بازگشت به ایران و ادامه مبارزه در داخل داوطلب شد.
در آن زمان در سازمان انقلابی عضو گیری با معیار رفتن به ایران صورت می گرفت و کسی امتحان دوره سمپاتیزانی را می گذراند که دو رفیق حوزهاش او را در این زمینه تایید می کردند.
در اردیبهشت ۱۳۵۵ در تهران این سه رفیق دستگیر شدند و پس از شکنجههای شدید آنها را کشتند.
در اینجا خوبست اشارهای به سیاستهای آن زمان داشته باشیم که پس از پنج دهه دیده میشود همان شیوههای کار دارد تکرار می شود.
سازمان انقلابی پس از دستگیری جمع اولیه ارسالی به داخل به بهانهی دروغین ترور شاه در کاخ مرمر براین جمعبندی رسید که به شیوه پراکنده بذرهای کمونیستی را بکارد و از ایجاد مرکزیت تشکیلاتی در داخل دوری گزیند. درست بدین دلیل رفیق منوچهر چهررازی منتخب کنفرانس اول سازمان انقلابی در هیئت اجرائیه فوری برای سازماندهی به ایران برگشت. پس از او افراد دیگر از جمله سیروس نهاوندی هم به ایران علنی گسیل شدند. جلسه کادرها این روش پراکندگی را نقد کرد و پس از آن ایجاد تشکیلات متمرکز را در دستور کار گذاشت. در اینجا دو روش برای گسیل نیرو به داخل در پیش گرفته شد، رفقا لو نرفته مستقیم و علنی به ایران می رفتند و رفقای لو رفته با تغییر هویت با چند سال کار در میان کارگران، یاد گرفتن یک حرفه کامل تا سطح اوستایی به داخل گسیل می شدند. در گروه سه نفری ما تقی و گرسیوز را داریم که علنی وبا هویت خود به ایران بر میگردند و رفیق خسرو صفایی که پس از چهار سال کارگری در خلیج فارس و پیوند با کارگران ایرانی مهاجر به ایران با هویتی دیگر و شغل نقاشی به ایران بر میگردد.
حال که به پراتیک آن زمان برمیگردیم یک نقص اساسی در کار دیده می شود. سازماندهی کمونیستی جدا از طبقه کارگر و جدا از جنبشهای تودهای. در شعار پیش به سوی پیوند با تودهها ولی در عمل تحت عنوان تشکیلات کمونیستی ارجحیت دارد سازماندهی جدا از تودهها. ابر قدرتی ساواک درست از این نادرستی خط مشی تشکیلاتی ما بود. کار مخفی کمونیستی را در شرایط ایران، در شرایطی که کمونیسم غیر قانونی است و کمونیستها را سرکوب می کنند تنها بدست خود کارگران و تودهها می توان به درستی به ثمر رساند و بارور ساخت. امروز که جنبش کارگری و دیگر جنبشهای تودهای در حرکتاند وظیفه گسترش کار کمونیستی با خود آنهاست. بدون جنبشهای تودهای، بدون آگاه شدن پیشروانی از آنها با توجه به دیکتاتوری حاکم نمی توان به ادامه کاری تشکیلات کمونیستی در داخل دل بست.
یادشان گرامی باد. امیدوارم که راهشان پر رهرو باشد.