بالاخره بعد از مدتها کشمکش سیاسی، که خود به گذشته بعد از فروپاشی شوروی برمی گردد، نیروهای نظامی روسیه برای متحقق کردن ۴ درخواست اعلام شده به اوکرائین حمله کرده و وارد خاک اوکرائین شدند. ۴ درخواست فوق عبارتند از غیر نظامی شدن اوکرائین، به رسمیت شناختن دو جمهوری دونسک و دونباس……. و نیز به رسمیت شناختن کریمه به مثابه جزئی از خاک روسیه، عدم شرکت اوکرائین در ناتو. این درخواست ها با اینکه سه دور مذاکرات انجام شده است هنوز از طرف اوکرائین مورد قبول واقع نشده است و فشار روسیه در خاک اوکرائین و اشغال بخشهای دیگر و سرکوب نیروهای اوکرائین و نازیستهای طرفدار آنها ادامه دارد. امروز دوازدهمین روز جنگ اوکرائین با فشار روسیه برای کامل کردن محاصره کیف به پایان رسید ولی تضادهایی که باعث بوجود آمدن جنگ اوکرائین شده است نه تنها فروکش نکرده است بلکه تا سطح رو در رویی نظامی بین غرب ( اتحادیه اروپا و آمریکا) و روسیه در حال فرارویی است.
پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی منجر به جدا شدن تعدادی از کشورهایی شد که قبلا در زیر یک پرچم اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل می دادند. اکثر این کشورها در اروپای شرقی بودند. در نشست و گفتگوهای چند جانبه که با حضور آمریکا و شوروی و تعدادی از کشورهای اروپای غربی از جمله آلمان غربی و نیز آلمان شرقی بود، توافق شده بود که با انحلال پیمان ورشو کشورهای اروپای غربی هیچ یک از کشورهای تازه استقلال یافته را وارد پیمان نظامی نکنند و کشورهای اروپای شرقی کشورهای حائل بین روسیه و ناتو باشند. غرب بعد از فروپاشی شوروی و سالهایی که روسیه در ضعف شدید نظامی و اقتصادی بود توافق ذکر شده را به کنار گذاشت و اکثر کشورهای اروپای شرقی را یا وارد پیمان ناتو کرد و یا مانند یوگسلاوی با زور اسلحه و بدون اسلحه مانند چکسلواکی به چند کشور جدید کوچک تجزیه کرد. روند نزدیک شدن ناتو از طریق اروپای شرقی به مرزهای روسیه همیشه مورد اعتراض روسیه قرار می گرفت ولی کشورهای اروپایی وقعی به اعتراضات روسیه نگذاشته و سیاست گسترش ناتو را دنبال می کردند. در عین حال آنها برای جلب اعتماد روسیه را به گروه جی ۷ وارد کردند و نام آنرا به گروه جی ۸ تغییر دادند. در حالیکه در طی چند سالی که روسیه عضو جی ۸ بود. غرب از گسترش ناتو خودداری نکرد. حتی غرب شراکت روسیه را در بازوی نظامی امپریالیستی غرب قبول نکرد.
بهار عربی و شروع جنگ در سوریه اولین قدم جدی روسیه در مقاومت علیه نفوذ غرب در حیطه کشورهای متمایل به خود بود. روسیه بعد از باز سازی اقتصادی و نظامی خود، دیگر کشور ضعیف بعد از فروپاشی نمانده و خود را به مثابه یک بازیگر قدرتمند جهانی بالا کشیده است. روسیه اگر در جنگ سرد قدرت نظامی بسیار بالا ولی به لحاظ اقتصادی وضع بشدت بحرانی داشت که بعلت مسابقه تسلیحاتی غرب و مدیریت نادرست اقتصادی در حال تحلیل بود. در دوران جدید روسیه دیگر کشورهای اروپای شرقی را در حیطه نفوذ خود ندارد ولی از پشتیبانی کشورهایی مانند چین و هند برخوردار است که به لحاظ اقتصادی از قدرت های بزرگ اقتصادی جهان به حساب می آیند.
فروپاشی شوروی در حقیقت فروپاشی بخشی از سرمایهداری جهانی بود که در عین حال کل نظام سیاسی جهان را دچار تغییرات جدی هم کرد. اروپا با رشد و گسترش خود و ایجاد حوزه یورو و بحث ارتش اروپایی آهنگ جدایی از آمریکا را نواخت و جهانی تک قطبی را که آمریکا بعد از فروپاشی شوروی می خواست بوجود بیاورد، ناکام گذاشت. روند رشد و گسترش اروپا که در حال تبدیل شدن به یکی از قطبهای امپریالیستی جهان است، امپریالیسم آمریکا را به طرف کشورهایی مانند انگلستان، استرالیا و کانادا و نیوزیلند برای ایجاد یک قطب جدید دیگر امپریالیستی کشاند.
مقاومت روسیه و همراهی کشوری مانند چین و متحدینش در بازارهای اورآسیا و قرارداد شانگهای، بلوک اروپا -آمریکا را در حیطه رقابتی با گروه چین – روسیه متحد نگه داشته است، عروج چین به یک اقتصاد قوی جهانی و ایجاد بلوک بندیهای عملا جهانی مانند شانگهای و اروآسیا قطب جدیدی بوجود آورده است که نسبت به قطبهای دیگر مانند آمریکا و اتحادیه اروپا نبوده و در عرصههای مختلف از شتاب بیشتری از رشد برخوردار است. چین در حال تبدیل شدن به اولین قدرت اقتصادی جهان و روسیه به پیشرفتهترین سلاحهای نظامی دست یافته است. این قطب در حال کم کردن فاصله خود در برخی زمینهها و پیشی گرفتن در برخی دیگر زمینهها از غرب است.
این روند آیندهای را ترسیم می کند که برای غرب و آمریکا اساسا خوش آیند نیست. خطر دست به دست شدن هژمونی اقتصادی و نظامی و کلا نظام سرمایهداری جهانی از غرب به شرق هر چه بیشتر در حال عملی شدن است. خطر فوق امپریالیستهای اروپایی و آمریکایی را با همه تضادهای خود در تحولات رقابتی “متحد” نگه می دارد. ساختارهای نظام بین المللی کنونی که بعد از جنگ دوم جهانی زیر سلطه آمریکا و غرب بود، در حال فروپاشی، بی خاصیت شدن و یا متمایل به قدرتهای نوپای جهانی میکند.
کشورهای غربی و بویژه آمریکا دیگر قادر به دیکته کردن سیاستهای خود به دیگر کشورها نیستند. مقاومتی جدی در برابر آنها وجود دارد که منشاء آن زورگویی، قلدری، دخالت به ویرانی کشاندن ساختارهای اجتماعی کشورهای ضعیف در خدمت منافع امپریالیستی خود، از بین رفتن میلیاردها دلار در خدمت رقابتهای جهانی از جیب مردم کارگر و زحمتکش جهان، بحران کل ساختارهای جهانی سرمایه داری و به بن بست رسیدن کل سرمایهداری جهان در ارائه زندگی آسودهتری برای مردم جهان است.
رقابتهای سه قطب اتحادیه اروپا، آمریکا، چین-روسیه، هر روز شدیدتر شده و تاثیرات عمیق بین المللی از خود بجای گذاشته است. دریای چین، مسئله تایوان، سوریه و ایران، اوکرائین، افغانستان، یمن و….. از نقاطی هستند که قطبهای جهانی در آن در حال مبارزه با یکدیگر هستند. نقاط بالا از مکانهایی هستند که غرب آنها را در حیطه شرق ارزیابی کرده و خواهان یک سره کردن هژمونی در آن کشورها به نفع خود است. تشدید تضادهای سرمایهداری بینالمللی در رقابت بر سر بازارهای جهان و بسته تر شدن این بازارها در زمینه نیروی کار، بازار فروش و مصرف، تولید مواد اولیه با موانع جدید و جدی روبرو شده است که تا به حال کار را به جنگهای نیابتی می کشاند، ولی دوران کنونی دیگر جنگهای نیابتی قادر به گشایش بازارها نبوده و نیروهای سرمایهداری و قطبهای بینالمللی سرمایهداری مجبور به دخالت مستقیم خواهند شد. نمونههای اولیه آن با شرکت آمریکا در تجاوز به کره و ویتنام شروع شد، دخالت روسیه در سوریه، فرانسه در آفریقا و…. در ادامه روندی است که شدت می یابد.
حمله نظامی به اوکرائین برخورد جدیدی از طرف روسیه نسبت به تهاجم غرب و گسترش ناتو و اسلحههای اتمی تا پشت مرزهای روسیه است. این یک جنگ نیابتی از طرف دولت بشدت دست راستی اوکرائین که در یک ظاهرا اعتراضات میدانی به پارلمان هجوم آورده و رئیس جمهوری طرفدار روسیه را فراری دادند و بعدا با کمک غرب نئونازیهای اوکراینی به قدرت رسیدند. فاشیستهای اوکراینی با وارد شدن به چالش و رقابتهای روسیه و ناتو عملا مردم اوکرائین را به گوشت دم توپ این کشاکش تبدیل کردهاند. از سال ۲۰۱۴ که قرار داد مینسک بسته شده است، دولت اوکرائین با حمایت غرب عملا به این معاهده وقعی نگذاشته است. نازیستهای تازه به قدرت رسیده با سرکوب ملیت روس تبار اوکرائین عملا همراه تقابلات منطقهای و جهانی به یک ناسیونال- شوونیسم اوکرائینی نیز دامن می زدند که نتیجه آن کشتار بسیاری از مردم روس تبار اوکرائین بود.
جنگ اوکرائین ادامه یک سری تقابلاتی است که از سالها پیش شروع شده است. اینکه چه کسی برنده این جنگ است هنوز حل کننده موضوع نیست. موضوع این است آیا اروپا حوزه امنیت و نفوذ روسیه را می پذیرد یا همچنان قصد پیشروی و برچیدن این حوزهها به نفع خود را دارد. این توهم که عقب نشینی روسیه و به رسمیت شناختن ورود اوکرائین به ناتو جلوی پیشروی غرب به سوی شرق را خواهد گرفت فقط می تواند در افکار نیروها و یا افراد پروغربی شکل بگیرد. تاریخ غرب سرتاسر توطئه، اشغالگری، ایجاد جنگهای منطقهای و داخلی در کشورهای ضعیفتر بوده است. دمکراسی و حقوق بشر غرب هم در خدمت همین منافع امپریالیستی است.
در برابر تلاشهای آمریکا و کشورهای اروپایی برای جلوگیری از قدرت گیری بیشتر چین و متحدش روسیه و فشار به کشورهای قبلی اتحاد جماهیر شوروی، حمله روسیه به اوکرائین و ورود ارتش روسیه و اشغال آن حتی به صورت موقت محکوم است. این محکومیت به مفهوم چشم پوشی بر تجاوزات نظامی – سیاسی، به ویرانی کشیدن کشورها و دخالت مستقیم و غیر مستقیم در سرنوشت کشورهای جهان توسط غرب و بازوی نظامیش ناتو که در بعد از فروپاشی شوروی علیه مردم کشورهای مختلف جهان براه انداختند، نیست.
در شرایط کنونی جهانی تجاوز و ورود هر سرباز خارجی به کشور دیگر و اشغال آن کشور محکوم است. اینک با ورود ارتش روسیه به اوکرائین، ناتو همراه فشار رسانههای غربی برای براه انداختن یک جنگ طولانی و درگیر کردن روسیه در این جنگ، در حال سازماندهی گروههای نیابتی نازیستی و فاشیستی از کشورهای مختلف همراه با مزدوران حرفهای همراه اسلحههای غرب در حال گسیل به اوکرائین جهت جنگ با روسیه است. این جنگی است که زمینه های آنرا غرب بوجود آورد و با دست روسیه و اوکرائین عملی شده است.
برای این جنگ سناریوهای مختلفی وجود دارد.
جنگ مانند جنگ سوریه به صورت نه جنگ – نه صلح و با درگیریهای متناوب ادامه می یابد و غرب و روسیه موقعیتهایی شبیه سوریه پیدا می کنند.
روسیه جنگ را خواهد برد و یک دولت دست نشانده را آنجا بوجود خواهد آورد
روسیه با دولت فعلی اوکرائین به توافق خواهد رسید.
روسیه جنگ را خواهد باخت و از اوکرائین عقب نشسته و منتظر پیشروی بعدی غرب در مناطق کشورهای دوست روسیه خواهد بود.
در هر یک از سناریوهای بالا، تضادهای رقابتی بین روسیه و غرب و آمریکا از بین نرفته و تشدید خواهد شد. و جهان شاهد رقابتها و جنگهای نیابتی و مستقیم بین دول معظم بیشتری خواهد بود.
آنچه که روشن است نه غرب و آمریکا و نه روسیه قصد عقب نشینی از دور جدید رقابتی را ندارند. با گذشت زمان هر روز به ضرر بیشتر غرب خواهد بود؟ در عرصههای مختلف نیروهای اقتصادی جدید جهان رشد و فاصله خود را با غرب و آمریکا بیشتر و بیشتر کرده و هژمونی آمریکا و اروپا ضعیفتر می شود.
جنگ در اوکرائین باعث از بین رفتن بسیاری از امکانات اجتماعی و سست شدن نمادهای یک جامعه قانونمند همانطور که در عراق و افغانستان اتفاق افتاد می شود که به ضرر طبقه کارگر و کل جامعه است. جنگهای ضد انقلابی و ارتجاعی همیشه به قدرت گیری نیروهای فاشیستیتر و مرتجع اجتماعی چه در سطح قدرت گیری سیاسی و چه در افکار اجتماعی منجر می شوند. این جنگی در راستای رقابتهای گروههای معظم مالی امپریالیستی و ارتجاعی است که دودش به چشم کارگران و زحمتکشان، ویرانی جوامع و آوارگی میلیونها مردم می رود.
در نتیجه:
۱ – جنگ باید به فوریت متوقف شود و روسیه از اوکرائین عقب نشینی نماید. دخالت روسیه و غرب و آمریکا باید در اوکرائین متوقف شود.
۲ – فشار برای وارد کردن اوکرائین به اتحادیه نظامی ناتو متوقف شود.
۳ – روسیه و غرب توافق نمایند که ملتهای روس و اوکرائین حق تعیین سرنوشت دارند و حقوق شهروندی همدیگر را به رسمیت می شناسند.
در اوضاع کنونی جهانی، جنگ قدرتهای بزرگ سرمایهداری-امپریالیستی جهانی به ضرر کارگران و زحمتکشان جهان است. ما خواهان از بین رفتن تمام اتحادیههای نظامی و اقتصادی بلوکهای قدرت در جهان هستیم. هیچ کشوری حق حمله نظامی به یک کشور دیگر را نداشته و دست قدرتهای بینالمللی از سر مردم جهان بایستی کوتاه شود.
البته سه راه حل فوق جوابی کاملا موقت به راه حل مسئله اوکرائین است. برای حل نهایی آن کمونیستها و کارگران و زحمتکشان اوکرائین و روسیه و غرب باید دست در دست هم علیه حکومتهای سرمایهداری کشورهای خودی وارد یک مبارزه مرگ و زندگی برای بدستگیری قدرت و سرنگونی تمامی رژیمهای سرمایهداری شوند تا یک بار برای همیشه به نظام سرمایهداری که مسبب جنگهای خانمانسوز و ویرانگر کنونی است پایان دهند.
دستها از اوکرائین کوتاه
دست امپریالیستها از سر مردم جهان کوتاه
کارگران و زحمتکشان جهان علیه جنگ بخاطر سوسیالیسم متحد شوید
زنده باد انترناسیونالیسم پرولتری
ع.غ