توضیحاتی مختصر
فریدریش انگلس، متولد ۲۸ نوامبر ۱۸۲۰ در آلمان و در گذشته به تاریخ ۵ آگوست ۱۸۹۵ در لندن است. او بدون شک اصلیترین نظریه پرداز جنبش کمونیستی و علم مبارزه طبقاتی، پس از کارل مارکس می باشد. او همواره دوست، رفیق و یاور مارکس بوده است. ترجمه زیر از زبان ایتالیایی و از اولین نامهی انگلس به فیلیپپو تورآتی Filippo Turati (۱۹۳۲ – ۱۸۵۷) می باشد.
فیلیپپو تورآتی یکی از اصلیترین، شاخصترین و شاید معروفترین شخصیتهای انگشت شمار جنبش سوسیالیستی و حزب سوسیالیست ایتالیا است. او جرم شناس، شاعر و سیاستمدار ضد فاشیست و نزدیک به نیم قرن در تاریخ ایتالیا بوده است. او عضو حزب کارگران ایتالیا (۱۸۹۲ – ۱۸۸۶)، حزب سوسیالیست ایتالیا (۱۹۲۲ – ۱۸۹۲) و پس از به قدرت رسیدن موسولینی از جناح سوسیال فاشیستهای ایتالیا حزب اتحاد سوسیالیستی (۱۹۳۰ – ۱۹۲۲) را ایجاد کرده است. قابل ذکر است که حزب کمونیست ایتالیا با انشعاب از حزب سوسیالیست در تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۲۱ تاسیس گشته است.
اصلی ترین نکته این نامه، احاطه بی نظیر، حیرت انگیز وهمه جانبه انگلس به تاریخ و شرایط مشخص تقریبا تمامی جهان و به ویژه اروپا می باشد.
نکته دیگر، تذکرات دوستانه او در حین صراحت زبان او بر سر مسائل اصلی و حیاتی جنبش و تاکتیک و استراتژی طبقه کارگر می باشد.
و نکته آخر، هوشیاری و صلابت تفکری او در ۷۴ سالگی و یک سال و نیم قبل از مرگ است.
م. اسفندیاری
آینده انقلاب در ایتالیا و حزب سوسیالیست ایتالیا
لندن ۲۶ ژانویه ۱۸۹۴ – فریدریش انگلس
تورآتی عزیز
اوضاع و شرایط در ایتالیا به نظر من این است که:
بورژوازی به قدرت رسیده در ایتالیا، نه در میانه کار و نه پس از تثبیت خود در صحنه ملی و کشوری، نه واقف و نه خواهان تکمیل پیروزی خود می باشد. آنها نه دست به تخریب و ریشه کن کردن باقیماندههای نظام فئودالی، و نه دست به سازماندهی تولید ملی بر اساس مدل بورژوازی مدرن زدهاند. آنها نشان دادهاند که در استفاده از نقاط قوت و قابلیتهای موقتی و نسبی نظام سرمایهداری ناتوان هستند. اگر حزب سوسیالیست از شرایط به وجود آمده شادمان نگشته و استفاده نکند، برای همیشه بازنده میدان خواهد بود. در رویارویی با سرمایهداران و بانک داران می باشد که مسئولیت و اعتبار شما باقی خواهد ماند.
تودههای زحمتکش، یعنی دهقانان، پیشهوران، کارگران، کشاورزان و صنعتگران، که در میان منگنهای از اجحافات کهن نظام فئودالی و سلطنتی موروثی (همچون سنتهای قدیمی کشت و برداشت قوانین فئودالی مالک و رعیت و بازمانده از دوران بردهداری)، و زیاده خواهی و سیری ناپذیری نظام جدید سرمایهداری گرفتار شدهاند. در نتیجه، ما باید با مارکس هم صدا شویم که می گوید: «ما رنجبران و ستم دیدگان اروپایی هستیم که محصول توسعه و رشد ناهمگون تولیدات سرمایهداری، در کشورهای مختلف اروپایی می باشیم. ما گذشته از ستمها و اجحافات این دوره و زمان کنونی، وارثان مجموعهای از ناملایمات و شیوههای ستمگری از گذشتگان خود هم می باشیم. که ریشه در شیوه تولید گذشتگان داشته، و در نتیجه انعکاس آن در رفتارها و نگرشهای سیاسی/ اجتماعی امروزه می باشد. به نظر می آید که نه فقط از زندگان امروزی، بلکه باید از درگذشتگان دیروزی هم در عذاب باشیم (ضربالمثل فرانسوی: le mort saisit le vif. ).».
این وضعیت مطمئنا ما را به سوی یک بحران همه جانبه خواهد کشانید. در همه جا و در اقصی نقاط ایتالیا، تودههای کارگر و زحمتکشان در حال جوشش و تغییر رفتار و ماهیت می باشند، که در اینجا و آنجا سر به شورش برآوردهاند. حال سوال این است که این بحران ما را به کدام جهت می کشاند؟ روشن می باشد که حزب سوسیالیست ایتالیا بسیار جوان بوده و به علت شرایط و فرماسیون اقتصادی و ضعف کمی و کیفی طبقه کارگر ایتالیا، بسیار ضعیف است و امیدواری به یک پیروزی سریع و عاجل را نباید داشته باشد.
در کشور شما تودههای دهقانی اکثریت اصلی را به نسبت تودههای شهری دارند. در شهرها و در صنایع توسعه یافته، کمیت پرولتاریای صنعتی بسیار اندک است. اکثریت جامعه شهری از پیشهوران، مغازه داران کوچک، و امواج مهاجران از روستاها می باشند، که میان خرده بورژوازی و پرولتاریا سرگردان هستند. از طرفی خرده بورژوازی و بورژوازی متوسط به جای مانده از قرون وسطی رو به نابودی و محو شدن می باشد، که اکثریت آنها در آینده جزو کارگران خواهند شد، اما مطمئنا آنها بخشی از پرولتاریای امروز ایتالیا نیستند. این طبقه و قشر، امروزه و روز به روز با تصویر و کابوس نابودی آینده اقتصادی خود، هم اکنون چارهای جز همراهی و در برخی اوقات استثنائی رهبری یک جریان انقلابی را ندارد. در نتیجه روند این اتفاقات، دهقانان پراکنده و نامتشکل که هم چنین از بی سوادی هم رنج می برند، به رده و اعتبار درجه دو رانده خواهند شد. اما آنها کماکان و به هر تقدیر، متحد قوی و غیر قابل جایگزین کارگران هستند.
بقایا و عناصر به جای مانده از فئودالیسم، با درک شرایط و تغییر اوضاع، خود را به گونهای با شیوه تولید و انباشت سرمایه توسط بورژوازی نوپای ایتالیا، وفق دادهاند و در نتیجه اگر اتفاقات، کم و بیش بدون خشونت پیش بروند، آنها از جمهوری خواهان پیروز، تقاضای چند وزارت خواهند کرد. و اگر کار به انقلاب کشیده شود آنها سودای رهبری یک جمهوری از نوع بورژوازی آن را در سر می پرورانند. در مواجهه با این سناریوهای بسیار محتمل، موضع و عکسالعمل حزب سوسیالیست ایتالیا چه خواهد بود؟
از سال ۱۸۴۸ تا کنون تنها تاکتیکی که توانسته است بهترین و بیشترین پیروزیهای سوسیالیستها را رقم بزند، “مانیفست حزب کمونیست” بوده و می باشد: «سوسیالیستها در سرزمینها و کشورهای مختلف، همیشه در دفاع از منافع اکثریت و عموم جامعه……، و در راستای تلاش در به دست آوردن نتایج و مطالبات کوتاه مدت طبقه کارگر در مبارزه با بورژوازی در صف اول بوده اند. اما در مقطع کنونی آنها باید نماینده تفکر “آینده اندیشی” در درون و جریان عملی مبارزه تودههای مردم باشند.». در هر حال سوسیالیستهای اقصی نقاط اروپا، همیشه در فازهای متفاوت در مبارزه طبقاتی میان پرولتاریا و بورژوازی شرکت داشتهاند. این برههها و فازها همگی بخشهایی از نیمه اول و بزرگ مبارزه طولانی ما می باشند. تصرف قدرت سیاسی توسط پرولتاریا به مثابه نیمه دوم مبارزه، با دوباره سازماندهی اجتماعی انجام می گیرد. جای و جایگاه آنها همیشه در میان مبارزان و در جهت هر گام مثبت و عاجل و در راستای منافع طبقه کارگر می باشد. و سوسیالیستها تمامی این گامهای مثبت سیاسی و اجتماعی را با آغوش باز پذیرا بوده و می باشند.
اما قدم های فوق، فقط به عنوان پیش درآمد و گامهای نخستین در راستای انقلاب پرولتری خواهند بود. در نتیجه سوسیالیستها باید تمامی این جریانات انقلابی و ترقی خواه را همچون پازلی در مسیر و راه خود ارزیابی کنند. و همچنین وظیفه ویژه آنها، تحریک و فشار و هدایت دیگر احزاب انقلابی در راستای هدف غایی می باشد. که با پیروزی یکی از این احزاب، باید از دستاوردهای به وجود آمده آن حفاظت و در جهت منافع پرولتاریا استفاده گردد. این تاکتیک به این معنا است که هیچگاه نباید پایان مسیر و نتیجه نهایی را از نظر دور بداریم. ضامن اعتبار و استمرار سوسیالیستها در به دام نیفتادن در سرابهای باطل می باشد. خصلت و جوهرهی احزاب دیگر در عدم همه جانبه نگری در برخورد به اتفاقات گوناگون است. جمهوری خواهان و سوسیالیستهای احساسی و غیر علمی، تبلیغ کنندگان پیروزیهای مقطعی و جلوه دادن آنها به عنوان پیروزی نهایی می باشند.
درک و استفاده از تاکتیک و دیدگاه فوق و تطابق آن با شرایط ایتالیا.
پیروزی خرده بورژوازی رو به افول و دهقانان، به هر حال احتمالا فضایی مناسب را برای جمهوری خواهان پشیمان ایجاد می کند. اما قبل از هر چیز برای ما مقوله رای مردم و آزادی جنبشها (مطبوعات، اجتماعات، لغو پیگردهای ظالمانه، و غیره) را به ارمغان خواهد آورد. از این ابزارها و امکانات بسیار مهم، نباید به آسانی چشم پوشی نمود.
به هر حال این نوع جمهوری از نوع بورژوازی آن خواهد بود، با تمام شخصیتهای قبلی و تعداد اندکی از “ماتزینیایی ها” (Giuseppe Mazzini, 1805 – 1872 ، سیاستمدار، روزنامه نگار و فعال سیاسی در جهت یکپارچگی و اتحاد ایتالیا) به وجود خواهد آمد. و در نتیجه آن فضا، آزادی عمل ما حداقل برای لحظاتی و مرحلهای بیشتر و بیشتر خواهد شد. مارکس درباره جمهوریهای بورژوازی می گوید: «تنها فرم و شکل سیاسی است که در آن مبارزه میان پرولتاریا و بورژوازی، می تواند یک راه حل و نتیجه خروجی داشته باشد. بدون این که از نظر دور بداریم که برخی از اتفاقات می توانند در کل اروپا تاثیرگذار باشند.».
پیروزی دگر نیروهای ترقی خواه که هم اکنون در جریان و فعالیت و مبارزه هستند، مطمئنا امکان ارتباط ما را با محیطها و فضا/ مکانهای انقلابی آسانتر خواهد کرد. در نتیجه مقابله تمام و کمال ما با آنها اشتباه بسیار بزرگی خواهد بود. ما در مقابله با آنها و دیگر احزاب مشابه، باید و فقط به انتقاد تمام و کمال از سیاستها و عملکردهای منفی آنها بسنده کنیم، و حتی ممکن است در مقاطعی وظیفه ما ایجاب کند که با آنها همکاری مثبت داشته باشیم.
سوال این است که این مقطع کدام و چه زمانی می باشد؟
روشن است که وظیفه اصلی و مستقیم ما، آماده سازی و ایجاد هر جریانی نیست، مگر آن جریانی که به طور مشخص و واضح متعلق به طبقهای باشد که ما آن را نمایندگی می کنیم. اگر جمهوری خواهان و رادیکالها باور به تعجیل و سرعت عمل دارند، آنها از نظر ما آزاد خواهند بود که دست به خشونت هم بزنند. هر چند: “دود و دم زیاد معمولا گول زننده است”، همچون وعدههای خالی این آقایان، که مثل همیشه و یک بار دیگر همچون گذشته، صحنه را خالی خواهند کرد، تبلیغات آنها و توافقات پشت پرده آنها هیچ ارتباطی با ما نداشته و نباید تاثیری بر ما بگذارد. اگر ما وظیفه داریم که از هر جریان مردمی واقعی حمایت کنیم، به همان اندازه موظف هستیم که بیهوده هستههای به تازگی تشکل یافته حزب خود را فدا نکنیم. همچون وعده سر خرمن و یا ده درصد اعانه احمقانه بسیاری به کلیسا،….. و در شورشهای محلی حزب و طبقه کارگر را عقیم نسازیم.
و اگر برعکس، این جریان مبارزاتی و اعتراضی واقعاً در تمام حیطه و صحنه کشوری و ملی است، مطمئنا اعضای ما پنهان و منفعل نخواهند بود، حتی احتیاجی به هیچ فراخوانی نیست،……….. این پشتیبانی و شرکت بسیار آگاهانه خواهد بود، و ما باید این شرکت و پای در عمل بودن را اعلام و تبلیغ کنیم، یعنی اعلام کنیم که ما به عنوان حزبی مستقل در این برهه و زمان کنونی با جمهوری خواهان و حزب رادیکال همکاری می کنیم، و اما اعلام می کنیم که اساسا مستقل بوده و راه خود را داریم. که هیچگاه خود را اگر پیروزی هم اتفاق بیافتد، خود را به دام سراب و فریب نخواهیم انداخت. که این نتیجه بسیار دور از خواست نهایی ما می باشد و ما را راضی نمی کند. برای ما فقط یک مرحله و پلهای به جلو معنا می دهد، همچون مرحله و صحنهای تازه برای پیروزی و دست آوردهای بیشتر. که روشن باشد پس از این پیروزی راه و مسیر ما از شما جدا خواهد بود. روشن باشد که پس از روز “پیروزی”، در مقابل دولت و حاکمیت جدید، ما دوباره اپوزسیون خواهیم بود. ما اپوزسیون ارتجاعی نیستیم، ما اپوزسیون ترقی خواه هستیم، ما اپوزسیون آلترا چپ هستیم، که تلاش در جهت تصاحب حقوق به حق خود، که بیش از آن است که تا کنون به دست آمده، می باشیم.
پس از این پیروزی “مشترک” در این مرحله تاریخی، ممکن است که پیشنهاد چند صندلی در دولت آینده و در حد و مقدار اقلیت بشود. این دوره و پریود بسیار مهم و تاثیر گذار است. به عنوان مثال پس از فوریه ۱۸۴۸ سوسیال دموکرات های فرانسوی همچون: Ledru-Rollin, Louis Blanc, Flocon,….)) با قبول به اصطلاح سمت و عنوان و صندلی اشتباه تاریخی بزرگی مرتکب شدند، اقلیت در دولت، آنها داوطلبانه تمامی مسئولیتهای تحقیرها و خیانتها را در مقابل طبقه کارگر به عهده گرفتند. و در نتیجه این شرکت و همکاری در دولت، از اساس و تماما کنشهای انقلابی طبقه کارگر را مختل کردند، که ادعای نمایندگی این طبقه را داشتند.
به هر حال پس از تمامی این حرفها و صحبتها، من چیزی بیش از نظرات شخصی خود در قبال سئوال و موضع من که پرسیدید را نمی گویم. در ارتباط با تاکتیک عمومی، و بر اساس تجارب طولانی من در تمامی زندگی، این است که این احساس و تجربه آموزی من از گذشته در آزمون به خطا نرفته است. اما با توجه به اجرای آن با شرایط امروز و مشخص ایتالیا، مقوله دیگری است. معنای حرف من این است که باید براساس شرایط مشخص و توسط اشخاص و تودههای پرولتری و درگیر در مبارزه تصمیم گرفت.