چگونه می توان مسیر ادامه انقلاب عظیم توده های ستمدیده واستثمارشده ی ایران را از دهه ی پنجاه برای آموزش امروزی خود ترسیم کنیم؟ رژیم جمهوری اسلامی با اینکه از لحاظ تاریخی همان مسیر سرمایه داری شاهنشاهی را ادامه داده است اما با توهم غیر قابل تصوری تلاش کرده است خدای شیعه را در لباس اقتصاد نئولیبرالیستی آمریکایی در آورد ومعجونی از اندیشه های قبایل هزار چهارصد سال حجازرا بعنوان اسلام حسینی پیاده کند. آنها با توهمی بی مانند و نادر در قرن بیستم میخواستند نظام ولایت مطلقه فقیه را بر قرار کنند و عملن سیاهترین دیکتاتوری های ضد مردمی را بنیاد گذاشتند و نا عدالت ترین نظام سرمایه داری نئولیبرالیستی را مستقر کرد ند، نظامی که مشتی مافیای دزد، غارتگر واجنبی پرست میلیونر، خون نود ونه درصد از مردم را می مکند.
امروز اما با سربلندی می توان گفت مردم ایران پس از چهار دهه مبارزه در اساسترین حرکت های اجتماعی در برابر نظام اسلامی ایستادگی کرده اند. درست بخاطر همین پراتیک اجتماعی حاکمان، امروز ایران یکی از سکولارترین جامعه منطقه است وصنف روحانیت از ترس خشم مردم خود را در حجره هایشان زندانی کرده اند و با لباس مبدل سفر می کنند. چنین است مسیر خونین چهاردهه تسلط وسرکوب از یکسو ومقاومت ومبارزه برای آزادی وترقی وپیشرفت از سوی دیگر.
ایران ما، از چهار کشور نادر جهان که به مستعمره تمام عیار استعمارگران اروپایی در نیامده بود از اواخر قرن نوزده که تاجران در پی تجارت بسوی اروپا روان شدند، روشنفکرانی هم که از محیط عقب مانده ی استبداد مطلقه قاجاریه به تنگ آمده بودند در جستجوی راه رهایی پا از مرزها بیرون گذاشتند. آنها از همان آغاز با دو جریان سیاسی در اروپا روبرو شدند: لیبرالیستی و سوسیال- دموکراسی – اولی از طبقه بورژوا ونظام سرمایه داری دفاع می کرد ودومی از طبقه کارگر ونظام سوسیالیستی. اولی قدرت بزرگ سرمایه داری جهان را در پشت خود داشت و دومی نیروی لایزال کارگران وتوده های ستمدیده که می بایستی متشکل شوند وبه نیرویی آگاه تبدیل شوند. این مبارزه همچنان تا به امروز از کوچک به بزرگ بین این دوطبقه واین دو راه همچنان تا به امروز ادامه دارد.
سلطه خمینی بر جنبش عظیم توده ای سال پنجاه وهفت وسرکوب خشن و جنایتکارانه ضد کمونیستی حکومت اسلامی لطمه بزرگ موقتی به گرایش کارگری وارد کرد اما افتاد و بلند شد وامروز همچنان با توجه به شرایط تغییر یافته در حال خیزش است.
داده های اساسی و انکار ناپذیر در باره انقلاب ۵۷ کدامند؟
+
در بهمن ۵۷ شمسی یکی از نادرترین اتفاق جهانی رخ داد. در کشوری زیر چهل میلیون جمعیت، میلیون ها انسان، از سراسر کشور، از ملیت های گوناگون، فرار شاه را به فال نیک گرفتند، نظام شاهنشاهی ایران را برانداختند .
+
خمینی و فرقه شیعیگری حکومت اسلامی که ریشه ای تاریخی صد ها ساله در ایران داشت و همیشه همسو وهمراه بعنوان ابزاری در دست قدرتمندان بود اینبار فرصت یافتند خود مستقیم جایگزین نظام شاهنشاهی شوند و تا امروز همچنان براریکه قدرت نشسته اند. آنها در دوران سلطنت در زمانیکه دستگاه امنیتی ایران هر گروه سیاسی کمونیستی را نابود می کردند، توانستند بیش از صد وهشتاد هزار حوزه مذهبی بوجود آورند. درست این قدرت از پیش ساخته در سایه شاه و دستگاه امنیتی ایران است که می تواند با کمک امپریالیست ها به آسانی سرکردگی خیزش میلیونی تود ه ها را به کف آورد و انقلابی توده ای که در پی آزادی، استقلال وعدالت اجتماعی است منحرف سازد. بعبارت دیگر نظام رستاخیزی تک حزبی محمد رضا شاهی ضد کمونیست با پیروی از سیاست امپریالیستی کمربند سبز برژنسکی رئیس شورای امنیت رئیس جمهور کارتر، زمینه را برای روی کار آمدن خمینی تدارک دید.
+
اسناد بسیارمعتبری حکایت از این دارد که دشمنان خارجی ایران یعنی قدرت های امپریالیستی نقش بسیار فعالی در این روند انحرافی بعهده داشته اند. امپریالیسم آمریکا بنابر ماهیت قدرت سیاسی سرکرده گرا خود نزدیکترین نوکران حلقه به گوش خود محمد رضا شاه را جلو پای خمینی قربانی کرد. دستگاه امنیتی ایران وارتش شاه ساخته ایران را مجبورکرد دربست خود را درخدمت خمینی قرار دهد.
+
نیروهای چپ و کمونیست و جنبش کارگری هم با تمام از خود گذشتگی ها در طول دوران پهلوی بخاطر پراکندگی صفوف و وجود تشتت خط مشی در میان آنها نتوانستند در صف آرایی طبقاتی متحد و یک پارجه به میدان آیند. درست بهمین علت حاکمیت نوین توانست یک بیک این نیروی عظیم واز جان گذشته را درو کند. درسی مهم که هنوز کمونیستها از آن پند نگرفته اند .
در چهار زمینه بالا سخن بسیار گفته شده است اما در نتیجه گیری از این نکات هنوز اختلاف نظر موجود است. ما در زیر با حرکت از این نکات اوضاع کنونی را مورد بررسی قرار می دهیم. در اوضاع تغییر یافته چهار ده ی گذشته چه در سطح جهانی و چه در سطح داخلی تغییرات شگفتی رخ داده که باید در تحلیل خود به حساب آورد. امروز باردیگر نظام حاکم در بحرانی ساختاری-اقتصادی، سیاسی، اجتماعی وفرهنگی گرفتار آمده است واز سوی دیگر کارگران وتوده های وسیع مردم نا رضایی خود را از این اوضاع در خیابان ها وطی جنبش های عظیم مردمی بروز داده اند.
پرسش اینجاست فرایند این اوضاع به کجا می کشد؟ چکار طبقه کارگر وگرایش سیاسی ایکه جزوی از این طبقه است باید کند تا باردیگر همان اتفاقی که پس ا ز سرنگونی نظام شاهنشاهی افتاد دچار نشود؟ چه اقداماتی را باید درنظر گرفت که بار دیگر جنبش های توده ای منحرف نشوند، باردیگر جلسه گوادولپی سرنوشت آنرا قلم نزند واز همه مهمتر نیروهای کارگری و زحمتکش که اکثریت عظیم مردم ایران را تشکیل می دهند قدرت سیاسی را به کف آورند.
آن چهار عامل یعنی توده ها، نظام سیاسی حا کم، قدرت های سلطه گر خارجی و نیروهای چپ وکمونیست و جنبش کارگری که در انقلاب بهمن موثر بودندهمچنان در صحنه هستند و در فرایند تکاملی اوضاع کنونی ایران دخیلند. چگونگی حل درست مناسبات این چهار عا مل که پیچیدگی و بغرنجی خاصی را به صحنه مبارزه طبقاتی در ایران میدهند، از مشکلات بزرگ جنبش انقلابی ماست.
اولین و مهمترین نکته درک این اصل اساسی است که انقلاب امر توده هاست وتوده ها نقش تعیین کننده ای در برپایی انقلاب ۵۷ داشتند و بدون آنها نه خمینی، امام ونه جلسه گوادولپ موثر در تغییر جهت آن می شد. امروز بار دیگر برای تغییر و انقلاب پا به میدان گذاشته اند. بی شک بار دیگرتوده ها این رژیم سرمایه داری حاکم را به زیر خواهند کشید. اما یکبار ثمره مبارزاتشان را طبقه بورژوازی با یاری امپریالیسم برد و تا امروز می خورد. همچنان که دستاورد های انقلاب مشروطیت را با کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ پایمال کردند امروز هم همان طبقه و نمایندگان آن دست در دست امپریالیسم در پی آنند که سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی با جایگزینی یک نوع به اصطلاح پرو دموکراسی غربی به سر انجام رسانند.
البته توده ها درست است که همگی ستمدیده واستثمار شده هستند اما طبقه کارگر در جامعه سرمایه داری در براندازی نظام سرمایه داری حرف اول را می زند چون عمده ترین نیروی مولده است، چرخ تولید با دست توانای کارگران می گردد و مهمتر اینکه نظم آهنیین سرمایه داری آنها را به یک نیروی منظم وکاری و گورکن خود تبدیل کرده است.
با توجه به اینکه بورژوازی ایران به دوبخش حاکمیت و مخالفان آن تبدیل شده اند و هنوز قدرت های امپریالیستی در میان بورژوازی دارای پایه های مادی اند خطر دخالت گری خارجیان و سوق دادن نیروهای توده ای بسود بورژوازی بار دیگر همچون آستانه انقلاب ۵۷ موجود است. امروزه شعار براندازی رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی نه تنها جزو خواست های توده هاست بلکه بخشی از بورژوازی وخرده بورژوازی ایران همسو با امپریالیسم آمریکا از این شعار پیروی می کنند. حتا همانند سال ۵۷ بعضی احزاب چپ ونهادهای چپ هم در همین صف قرار دارند.
طبقه کارگر، کادرها ی آگاه و پیشرو طبقه کارگر، کمونیست، سوسیالیست ها، تشکل های مستقل طبقه کارگر کلیه تشکل های مستقل اجتماعی وظیفه اساسی دارند با تمام نیرو در کلیه زمینهها از اقتصادی گرفته تا سیاسی و ایدئولوژیک برای پیروزی خط مشی سیاسی انقلابی که هدفش تنها براندازی رژیم جمهوری اسلامی نیست بلکه مهمتر جایگزینی آن با نظام نوین سوسیالیستی است همسو وهمراه شوند. این خط مشی سیاسی در برگیرنده اکثریت عظیم مردم ایران یعنی ستمدیدگان و استثمارشوندگان است که چنانچه متشکل شوند، در یک صف مشترک با هدف سوسیالیستی مبارزه کنند، قادرند مشت کوچک مافیای سرمایه داران که قدرت سیاسی را در انحصار خود در آورده اند به زیر کشند و نظام نوینی را در موجی انقلابی و در وسیعترین بسترهای دموکراتیک تا حد نود ونه درصد مردم بنیاد نهند.
حزب رنجبران ایران در افق روشن انقلابی جهانی وایران پیروزی چنین خط مشی عمومی را حتمی می داند با اینکه نیک آگاهست راهی سخت، پراز پیچ وخم و در نتیجه طولانی در پیش است اما راهی است مطمئن، با هدف کاملن روشن طبقاتی و پیروزمند.
درست بر اساس چنین مشی عمومی سیاسی جمعبندی شده از تاریخ صد ساله مبارزات طبقه کارگردر برابر بورژوازی و خرده بورژوازیست که روی نکات زیر بعنوان پلاتفرم چپ سوسیالیستی برای تحقق انقلاب سوسیالیستی نکات زیر را مطرح می کنیم :
بگذارید از چند نکته تغییر یافته مشترک آغاز کنیم
یکم – اساسی ترین نکته تغییر یافته اینست که اکثریت بر سر مرحله کنونی انقلاب توافق دارند که جامعه ایران باتمام ویژگی هایش امروز به جامعه ای سرمایه داری تبدیل شده است. دیگر نه حرفی از کشور نیمه مستمعره – نیمه فئودال در میان هست ونه حرفی از دو مرحله بودن انقلاب. درد زایمان انقلاب اجتماعی سوسیالیستی به درد همگانی طبقه کارگرو هیچ بودگان و گرایش های آگاه متشکل کمونیستی تبدیل شده است. حزب رنجبران ایران با توجه به تغییرات واقعی در نظاام تولیدی ایران به این نتیجه رسیده است که جامعه ایران سرمایه داریست و انقلاب پیش روی ما انقلابی سوسیالیستی است ولا غیر. بخوبی دیده می شود که دیگر احزاب وسازمانها ومنفردان چپ هم در این راستا در حرکت بوده اند و امروزه وحدت نظر گسترده ای در این زمینه موجود است.
دوم – نکته اساسی واصولی دیگر برخورد به تئوری راهنماست. در آستانه انقلاب ۵۷ تشتت فکری گسترده ای در میان نیروهای چپ وکمونیست موجود بود. هر دسته وگروهی کتاب دعای خود را زیر بغل داشت. امروز دیگر با گسترش ارتباطات جمعی و رشد نیروهای مولده، آموزش کارجمعی، جنبش چپ وکمونیستی با خیزش پرقدرت جنبش تشکلات مستقل کارگری در ایران بیش از هر زمان دیگر از گرایش های دنباله روی از شخصیت ها وایسم ها دوری جسته به کمونیسم همچون علمی برخورد می کنند. علمی که قدرتش در تلفیق آن با شرایط مشخص است. مهمتر اینکه در این روند تکاملی، کارگران وزحمتکشان نقش تعیین کننده ای در درستی و نادرستی تئوری ها و سیاست ها به کف آورده اند و تئوری ها صحت وسقم خود را با محک خوردن در عمل و پذیرش از طرف توده ها ثابت می کنند.
سوم – نکتهای که بنظر می رسد به مخرج مشترک جنبش کارگری وکمونیستی تبدیل شده است آنهم حل مناسبات میان سازمان پیشرو طبقه کارگر و خود طبقه کارگر است. امروز اکثریت چپ وکمونیست، آنهایی که روی اهمیت تشکیل حزب سیاسی طبقه کارگر انگشت می گذارند براین نظرند که حزب کمونیست جزوی جدا ناپذیر از طبقه کارگر باید باشد، استخوابندی اش را کادرهای پیشرو کارگری باید اساسن تشکیل دهند.
اصول وبرنامه ما
یکم – کمونیسم علمی تئوری راهنمای ماست که نیرویش در تلفیق با شرایط مشخص جامعه ایران است
دوم – جامعه ایران ؛جامعه سرمایه داری نئولیبرالیستی است که دارای پیوند صد ساله با سرمایه جهانی وامپریالیستی دارد
سوم – تنها سوسیالیسم وانقلاب سوسیالیستی می تواند ستمدید گان و استثمار شوندگان محتوای ایران را از وضع کنونی نجات دهد. وظیفه آن براندازی نظام خصوصی مالکیت وسایل تولید و جای گزینش با نظام مالکیت اجتماعی، نوسازی همه جانبه افکاروعادات آحاد جامعه وتدارک برای عبور به جهانی کمونیستی است
چهارم – برنامه انقلاب سوسیالیستی ایران، برنامه ایست برای گذار به جامعه کمونیستی که درآن نه دیگرستمی؛ نه شکنجه و اعدامی، نه تفتیش عقاید و سانسوری، نه تخریت محیط زیست ونابودی طبیعت و هرکس طبق استعدادش سهمی به جامعه ادا می کند و طبق احتیاجش سهمی بر می دارد.
پنجم – پیشبرد چنین برنامه ای احتیاج به سازماندهی عظیم نوینی دارد که نه تنها از شرایط کنونی جامعه ایران حرکت کند بلکه با جمعبندی از تجارب جهانی و مبارزه طبقه کارگر ایران در این صد سال گذشته قدم های آگاهانه ومنظمی بردارد.
– چاره رنجبران وحدت وتشکیلات است. چنین است حلقه ی اصلی زنجیری که باید بدست گرفت
بدون تشکل های مستقل کارگری و دیگر جنبش های توده ها، حرفی از انقلاب سوسیالیستی، ایجاد حزب کمونیست متحد ویکی شده در پیوند با آنها نمی تواند باشد. بنابراین بسط وگسترش تشکلات مستقل موجود کارگری طبق شرایط مشخص هر صنعت و رشته تولید وتوزیع وخدمات از وظایف اساسی، عمده و مبرم است. انجام چنین وظیفه سترگی در شرایط دیکتاتوری ولایت فقیه ایران بدون وجود تشکیلات پیشرو طبقه کارگر، ستاد آگاهی که در برگیرنده کادر های کارگری باشد یعنی حزب کمونیست امکان پذیر نیست.
ادامه دارد محسن رضوانی بهمن ماه ۱۴۰۰