سوسیالیسم بی شک طبق قانون دیالکتیک تاریخی تحول جوامع طبقاتی، دیر یا زود با توجه به شرایط ویژه هر جامعه، جای نظام سرمایه داری را خواهد گرفت وبا گسترش خود جهانی شده و زمینه را برای رسیدن به جامعه بی طبقه جهانی یعنی پیروزی کمونیسم برای کل بشریت فراهم خواهد کرد. سوسیالیسم نظام دوران گزار نسبتن طولانی است که مبارزه طبقاتی همچنان ادامه دارد و هنوز احتما ل جا بجا شدن قدرت از جمله بازگشت بورژوازی به قدرت سیاسی و خلع ید از طبقه کارگر موجود است. تنها پس از استقرار کامل سوسیالیسم است که فاز جامعه کونیستی آغاز می شود و تدارک برای بزرگترین تحول در تاریخ بشر فراهم می شود: طبقات،مبارزه طبقاتی و دولت زوال می یابند و دیگر نه ستمی هست ونه استثمار انسان از انسان.
در دوران اولیه، در گرو های انسان ها، نه طبقه ای، نه مبارزه طبقاتی ، نه استثمار انسان از انسان و درنتیحه نه ستم موجود بود. زمان طولانی آنها چنین زندگی می کردند و یار ویاور همدیگر بودند. با رشد نیروهای مولده و تولید مازاد شکل گیری جوامع طبقاتی با تفاوت های زمانی و تاریخی طبق شرایط مشخص شروع شد و در عامترین خطوط آن چهار فرماسیون اجتماعی: برده داری، فئودالی، سرمایه داری و سوسیالیسم شناخته شده است. سوسیالیسم هنوز به نظامی سراسری و مسلط از لحاظ شیوه تولید جهانی تبدیل نشده است. این امر بسیار طبیعی است چون فرماسیون های اجتماعی دیگر هم هزاران وصد ها سال طول کشیده که یکی جای دیگری را گرفته است. تجربه اولین تلاش های طبقه کارگر برای کسب قدرت و جای گزینی ها نشان میدهد که نظام سرمایه داری موجود به آسانی تن به مرگ خود نمی دهد، گور کن سرمایه داری نمی تواند در قبرستان منتظر باشد تا تابوت ها را بیاورند. سرمایه داری هفت جان است و با آگاهی به نقش طبقه کارگر و برای مقابله با آن بزرگترین نیروهای قهر، دستگاه های سرکوب را در تاریخ بشریت برای حفظ منافع خود بوجود آورده است. اما سرمایه داری بدست خود گورکن خود را تولید می کند و نظامش دارای تضاد نهادینه ایست که بحران زاست.
آرزوی برابری، برادری، جامعه ای هماهنگ و بدون جنگ و خونریزی از همان آغاز ایجاد جامعه طبقاتی در میان توده های وسیع، بردگان وهیچ بودگان که برای زنده ماندن و لقمه نانی می بایستی ساعت ها کار کنند، موجود بوده است. همچنین مبارزه برای تغییر هم از همان آغاز ایجاد طبقات ومبارزه طبقاتی بوجود آمده است. تاریخ گواه چنین مبارزاتی در کلیه جوامع است. تاریخ قبل از استقرار سرمایه داری نشان های فراوانی از شورش های بردگان، دهقانان وسروها دارد. در دوران باستان ما در همین منطقه کنونی خاورمیانه شاهد قیام های بردگان ودهقانان بوده ایم . از قیام زنگیان که گویا قیام بردگان بوده گرفته تا مزدکیان که عمدتاً قیام دهقانان بوده نشان های بسیاراست. ما این بخش تاریخی را رها می کنیم و بقیه را به موضوع سوسیالیسم در عصر کنونی اختصاص میدهیم. هرکس در پی دانش بیشتری در این زمینه باشد پیشنهاد می کنم به کتاب فردریک انگلس تحت عنوان ” تکامل سوسیالیسم از تخیل به علم ” رجوع کند که بسیار آموزنده است بخصوص اینکه دو سیر تکامل متمایزی را توضیح می دهد یکی آرزوها وتوهمات که از قدیم بوده ودیگری واقعیات و شرایط مادی برای تحقق سوسیالیسم که در دوران سرمایه داری فراهم شده است. موضوع ما در در اینجا توضیح چگونگی روند این دوروند تکاملی نیست بلکه پاسخ به این پرسش است که طبق اوضاع کنونی در ایران طرفداران انقلاب سوسیالیستی چه باید کنند.
جنبش کارگری وکمونیستی ایران یکی از پیشتازان اولیه در بیرون از کشور شورا ها بوده است که برنامه سوسیالیستی را بعنوان اولین فاز گذار به کمونیسم در دستور کار قرار داده است و برای تحقق آن واردعمل سازمان دهی شده است وتوانسته در بخشی از ایران قدرت سیاسی را با ایجاد شوروی سوسیالیستی گیلان بدست آورد و بی تردید یکی از حرکت های اولیه جنبش چپ برای استقرار سوسیالیسم در ایران محسوب می شود که باید همه جانبه مورد بررسی قرار گیردوعلل پیروزی وشکست آن برای آموزش معلوم شود. ازآن زمان تابحال که صد سال می گذرد هزاران کمونیست وسوسیالیست وچپ جان خود را در راه سوسیالیسم وکمونیسم در ایران فدا کرده اند و امروز تقریباً کل احزاب و سازمان های چپ وکمونیستی در برنامه های خود از هدف انقلاب سوسیالیستی و کمونیسم دفاع می کنند. مسئله در جهان کنونی بویژه در ایران دیگر داشتن برنامه انقلاب سوسیالیستی نیست، این مسئله عمدتاً حل شده است و سرمایه داری حاکم آنقدر ظلم وستم کرده که سوسیالیسم در سطح وسیعتری به تنها نظم نجات دهنده برای جامعه تبدیل شده است. جنازه نظام فرومانده سرمایه داری جمهوری اسلامی را توده ها با خیزش های خود به خیابان ها کشانده اند متاسفانه حزب کمونیستی که استخوانبدی اش را پیشروان طبقه کارگر تشکیل داده باشند و سیاست هایش در عمل توسط اکثریت توده ها مورد قبول باشد نیست که برای همیشه جنازه را خاک کند. در نتیجه با تما م اینهمه مبارزه واز جان گذشتگی ها وظیفه همچنان باقی مانده است. برای ایجاد شرایط عملیِ تحقق این وظیفه تاریخی چه باید کرد ؟.
قبل از هر چیز باید چند اصل اساسی را بعنوان راهنمای عمل مد نظر داشت :
یکم –
انقلاب امر توده هاست و انقلاب سوسیالیستی از لحاظ تاریخی امر طبقه کارگراست. بنابراین کلیه فعالیت های توده ای از سیاست گرفته تاسبک کار از تبلیغات گرفته تا سازماندهی مبارزه مسلحانه باید تحت لوای طبقه کارگر و با هدف براندازی نظام سرمایه داری و جایگزینیش با نظام سوسیالیستی باشد. این بدان معناست سیاست ها، سبک کار های مطرح شده باید در میان توده برده شود و درستی ونادرستی شان مورد سنجش قرار گیرد. تحقق این امر به آسانی صورت نمی گیرد. طول خواهد کشید و باید با توجه به شرایط دیکتاتوری ضد کمونیستی مدبرانه عمل کرد. در حقیقت این حلقه اصلی زنجیری است که اگر محکم به دست گرفته شود و در عمل به درستی جلو رود حل بقیه مشکلات را آسان خواهد کرد
دوم –
دیکتاتوری پرولتاریا که طبق تعریف مارکس دموکراتیک ترین سازمان دولتی است که بشر تابحال بوجود آورده وباید پشتیبانی وسیعترین توده های استثمار شونده وستم دیده را دارا باشد و پس از استقرار تمامن وکاملن همچنین در خدمت همان اکثریت عمل کند، هنگامی تحقق می یابد که طبقه کارگر به نقش تاریخی گورکنی خود آگاه شود یعنی برای تحقق آن متشکل شود، پیشروانشان به ضرورت تعیین کننده ایجاد حزب پیشرو طبقه خود واقف باشند و در جهت عملی کردن آن گام بردارند. بدون ایجاد چنین حزبی با چنین ترکیبی و داشتن پایه توده ای به وسعت عظیم اکثریت استثمار شوندگان و ستم دیدگان نمی توان به امر تحقق سوسیالیسم و کمونیسم اطمینان داشت.
سوم ــ
بدون تئوری انقلابی نه کارگر پیشرو وآگاه تربیت می شود ونه انقلاب سوسیالیستی پیروز می شود، نه زنان که نیمی از مردم هستند در میزان وسیع توده ای متشکل برای رهایی خود خواهند شد، نه طبقه کارگر در انجام وظیفه تاریخی خود موفق خواهد شد و حزب کمونیست واقعی که ستون فقراتش را کارگران پیشرو تشکیل داده باشند بوجود نخواهد آمد. در اوضاع کنونی جهان وایران بر اثر شکست کمونیستها در جبهه های جنگ طبقاتی از نمایندگان امنیتی و دولتی کشورهای سرمایه داری و امپریالیستی، بخاطر تبلیغات وسیع ضد کمونیستی در چهار دهه اخیر، حزب ما براین نظر است ” احزاب و سازمان های موجود درایران نیز به تنهایی فاقد اوتوریته نظری و سازمانی جهت متحد ساختن بخش های پراکنده جنبش کمونیستی و کارگری بوده وبه تشکلاتی در حاشیه جنبش کارگری تبدیل شده اند. جدال نظری در محدوده ای ناچیز و اساساً در خارج از متن مبارزه طبقاتی در جامعه انجام گرفته واز این رو درستی و نادرستی آن در پرتو پراتیک مورد ارزیابی وسنجش قرار نمی گیرد.” بنابراین درک همه جانبه شرایط جنبش کارگری وکمونیستی ایران با هدف انقلاب سوسیالیستی دارای اهمیت تعیین کننده ایست. پاسخ درست به چه باید کرد این جنبش برای تحقق این وظیفه انقلابی تاریخی از مسئله عدم پیوند آن با جنبش کارگری وجنبش های دیگر اجتماعی آغاز می شود. باید همه فعالیت ها طبق شرایط هر واحد کمونیستی مبارزه برای یکی شدن با جنبش کارگری باشد. جنبش کارگری در صحنه هست و بارها اعلام کرد ه اند احتیاج به کمک شما داریم یارما باشید و مارا یاری رسانید. ادامه دارد …. دیلم – ژانویه ۲۲