این مقاله به استثمار و ستم مضاعف نسبت به زنان در اروپا و مبارزات آنان در دوران سرمایه داری خواهد پرداخت. در این دوره اقتصاد جامعه برپایه انباشت سرمایه داری قرار می گیرد. سرمایه داری همواره در پی بهره وری و سود بیشتر است و لذا هرچه بیشتر نیروی مولده را مورد استثمار قرار دهد به خواست خود نزدیک تر می شود. در چنین اوضاعی مناسبات تولیدی جوابگوی نیروهای تولیدی نخواهد بود، تضاد های طبقاتی در جامعه رشد پیدا می کند و در نتیجه زنان و مردانی که تحت ستم و استثمار قرار می گیرند، برای رهایی دست به مقاومت و مبارزه می زنند که امری اجتناب نا پذیر است. قوانین اجتماعی مانند قوانین طبیعت و قوانین کل جهان هستی بر مبنای ماتریالیسم دیالکتیک شکل گرفته است.
اقتصاد سرمایه داری در اروپا چگونه به وجود آمد؟
با توجه به این که جامعه فئودالی طی روندی به جامعه سرمایه داری تبدیل می شود، لذا در این مورد اشاره کوتاه ارائه خواهد شد: تغییر نظام از فئودالی به سرمایه داری در کشورهای مختلف اروپایی چه از نظر زمانی و چه از نظر چگونگی آن یک سان نبوده است.
در اواخر دوران فئودالی، اجاره جنسی، به اجاره پولی تبدیل شد دهقانان تولیداتی را که با دسترنج خود تهیه کرده بودند مستقیما به شهرها می بردند و در ازاء پولی که به دست می آوردند، ملزم به پرداخت مالیات سنگینی به مالک زمین بودند. در این زمان، ساخت ابزار پیشرفته تر توسط پیشه وران و صنعتگران سبب توسعه کشاورزی شده بود. به این ترتیب فئودال ها و مالکان بزرگ، فروش تولیدات کشاورزی و در آمد ناشی از آن را به نفع خود می دیدند. اما آن ها متوجه نبودند که این امر سبب سقوط و ازهم گسیختگی جامعه فئودالی می شود. ارتباط روستاها با شهرها و خرید و فروش اجناس کشاورزی و دامی، آغازی بود برای به وجود آمدن اقتصاد تجاری و اما تا تبدیل شدن جامعه به اقتصاد سرمایه داری، نیاز به زمان بیشتری بود. رشد ماشین های صنعتی پیچیده تر، مانند کارخانه های نخ ریسی و پارچه بافی، شهر و روستا را به یکدیگر نزدیک و نیاز شهرها را به تولیدات کشاورزی بیشتر کرد و در آمد ملی برپایه تولیدات صنعتی قرار گرفت. از قرن دهم تا چهاردهم با توجه به رشد و توسعه تولیدات صنعتی و ساخت ابزار جهت تولیدات مواد غذایی، توسعه کالا و نیاز شهر و روستا به تولیدات یکدیگر، سبب به وجود آوردن اقتصاد تجاری شد و مهاجرت روستائیان به شهر ها شدت یافت. بازرگانان رابط خرید و فروش بین مواد خام و مواد ساخته شده بودند. با رشد این تولیدات به خصوص از نیمه قرن چهاردهم، اگرچه تجار دخالتی در تولیدات شهر و روستا نداشتند، اما در کنترل بازار نقش مهمی برعهده آن ها بود. از این طریق بود که هر روز، بر ثروت تجار و واسطه ها افزوده می شد، به همین جهت اینان برای حفظ منافع خود وارد امور سیاسی در کشور شدند و قدرت را به دست گرفتند.
در سده هفدهم جنبش فکری در آغاز در انگلستان و سپس در فرانسه به وجود آمد، تجار خواهان تغییر سیستم فئودالی نبودند، چرا که از با سیستم فئودالی مشکلی نداشتند و انتظارشان از انقلاب صنعتی به وجود آمدن رفرم بود و نه تغییر نظام. انقلاب صنعتی از نیمه دوم قرن هجدهم از انگلستان آغاز شد و تا اواسط قرن نوزدهم در فرانسه و سپس در آمریکا ادامه پیدا کرد. پس از انقلاب صنعتی، مناسبات تولیدی فئودالی جوابگوی شیوه تولید نبود، در نتیجه فئودالیسم در تضادی آشتی ناپذیر با طبقه نوپای بورژوازی که خواهان انقلاب بود قرار گرفت. از طرفی مردم زحمتکش شهر و روستا که از نظام فئودالی به ستوه آماده بودند در کنار بورژوازی قرار گرفتند، دست به شورش زدند و به زندان باستیل یورش بردند. در 14 ژوئیه 1789 انقلاب کبیر فرانسه به وقوع پیوست که رویداد بزرگی برای مردم اروپا به حساب می آید. هر سال اروپائیان روز 14 ژوئیه را جشن می گیرند.
شاه، فئودال ها و کلیسا مخالف این انقلاب بودند، اما تجار برخوردی دوگانه به انقلاب بورژوازی داشتند. با رشد تکنولوژی و نیاز به مواد خام بود از کشاورزی گرفته تا معادن و ذخائر طبیعی، دوران شکوفایی تولیدات ساخته شده و تجارت فرا رسیده بود و نظام سرمایه داری در اروپا مستقر شده بود. اما دوران شکوفایی نتوانست صورتی ممتد و صعودی، از نظر اقتصادی رشد ی یکنواخت، ممتد و پایدار داشته باشد. چراکه در جامعه طبقاتی و خصوصی سازی، سرمایه یکه تاز میدان شد، استثمار و بهره کشی از زحمتکشان و طبقه کار گر را با حدت بیشتر به پیش برد. و با به وجود آمدن کشورهای مختلف سرمایه داری و رقابت بین آن ها، سبب ایجاد جنگ های جهانی گردید. در نتیجه بحران ها و تضاد های درونی در جوامع اروپایی شدت پیدا کرد.
در دوران امپراتوری ناپلئون سوم کارگران و زحمتکشان از نظر بهداشتی در مانی و معیشتیی در شرایط دشواری زندگی می کردند. در این دوره نه تنها حکومت به مشکلات آن ها توجه نداشت ، بلکه توسط معمار و شهرساز معروف آن زمان ژرژ هوسمن دست به تخریب ساختمان های کوچک با خیابان هایی که طرح های ارگانیک داشتند را تخریب کرد و مردم زحمتکش، بی چیز و فقیر این بخش از شهر به سمت شمال و شرق شهر راند. هوسمن با این طرح در خدمت حاکمیت دو هدف را دنبال می کرد: 1) خلوت کردن فضای اطراف قصر و احداث خیابان های وسیع به خاطر رسیدن نیروهای نظامی باسرعت و در هم شکستن شورش . 2) با این کار قصر سلطنتی به صورت شاخص در شهر خود نمایی می کرد و قدرت و تسلط خود را در شهر به رخ می کشید. این گرفتاری ها برای مردم کم بود که جنگ پروس در ژوئیه 1870 با فرانسه نی آغاز می شود. با شکست فرانسه و بدهی فرانسه به آلمان شرایط زندگی را در فرانسه که اکثریت آن ها کارگر و کشاورز بودند با دشواری روبرو می سازد و بیکاری نیز بر مشکلات افزوده می شود. در این شرایط مردم پاریس با کمبود مواد غذایی مواجه بودند و همه این مشکلات بحرانی جدی را بدنبال آورده بود. پاریسی صلح با آلمان را، خیانت به کشور قلمداد می کردند و از طرفی به نادرستی انتخابات جدید اعتراض داشتند و در پاریس دست به شورش زدند، شورشی که انقلاب کمون پاریس را به دنبال داشت. در اولین روز انقلاب کمون، دولت فرانسه دستور بستن دفاتر روزنامه ها و محافل روشنفکری را داد و از طریق نیروهای مسلح به محلات سنگر بندی شده حمله کرد. در یکی از محلات نقش زنان و مقاومت آنان در برابر نیرو های نظامی برجسته بود و زنان توانستند اراده های توپ را به عقب نشینی وا دارند. یکی از موفقیت های زنان این بود که آن ها تشکل های مستقل خود را داشتند. آن ها رهبرانی را از میان خود داشتند که مبارزات زنان را در هماهنگی با کل جنبش مقاومت در کمون هماهنگ می کردند. شعار تشکل های فمینیستی زنان با برنامه ریزی در 18 مارس 1871 چنین بود: “یا باید بجنگیم و یا بمیریم”. زنان کارگر شعار می دادند: “ما خواستار کار و حفظ تولیدات آن برای خود هستیم”. زنان در باریکادهای مختلف، در جنگ علیه دولت حضور داشتند و شعار می دادند: “نه استثمار گری می خواهیم و نه اربابی”. گفته می شود زنی بنام الیزابت زینف در گردان 135 هزار نفری آشپزی می کرد. در روز اول انقلاب، دولت فرانسه دستور داد دفاتر روزنامه ها را ببندند. در این روز فریاد هزاران زن و مرد در فضا پیچیده بود، آن ها شعار می دادند: “نه به عقب نشینی، مرگ بر خیانتکاران، مرگ بر پروسی ها، زنده باد جمهوری، زنده باد سوسیالیسم زنده باد کمون. در 18 مارس 1871 زنان و مردان انقلابی گارد ملی را خلع سلاح کردند و قدرت را به دست گرفتند. “اتحادیه زنان” از همان لحظه پیروزی در شهرداری محله تشکیل جلسه داد به پرستاری از زخمی ها پرداخت. در این موقعیت زنان خواستار دست مزد برابر با مردان شدند. در کمون پاریس تساوی حقوق در مورد معلمان و بسیاری از کارگاه ها اعمال شد. مردم رهبران خود را انتخاب کردند. زندگی کمون کوتاه بود و بیش از 70 روز ادامه پیدا نکرد.
ارتش جمهوری به پاریس حمله کرد. دست به اعدام کموناردها و مبارزان زد و بسیاری از زنان و مردان را به زندان و تبعید فرستاد. یکی از اشتباهات پاریس به تنهایی اشتاباهاتی در این مبارزه به دست گیری قدرت در زود هنگام و بدون محاسبه همه جانبه سبب شد که که انقلاب کمون به شکست منجر شود. امروز درس گیری از جنبه های مثبت آن و همچنین کمبودها و اشتباهات آن به انقلابیون و مبارزان راه آزادی ضروری است. کارل مارکس در عین تقدیر و پشتیبانی از انقلاب کمون به اشتباهاتی که سبب شکست کمون شد اشاره داشته است. پیروزی و شکیت کمون برای کمونیست ها درس های بزرگی به همراه دارد که همین امروز این درس گیری به آن ها در مبارزاتشان کمک کند. سال ها است که مردم دنیا روز 18 مارس به خیابان ها می آیند و بیاد انقلاب کمون شعار می دهند. این روز را گرامی و خاطره آن را زنده نگه میدارند.
به روشنی مشاهده می شود که سرمایه داری در حل مشکلات و مردم جامعه مسکین و عاجز است. سرمایه داری در سال های آغازین به قدرت رسیدنش در سال 1804 قانون شرم آور اطاعت زنان از مردان را وضع می کند.
..
هدف این مقاله توضیح چند و چون استثمار و بهره کشی نیست. کارل مارکس با نگاهی همه جانبه نه تنها این استثمار و بهره کشی صاحبان ابزار تولید و نیروهای مولده را به طور همه جانبه و عمیق نه تنها توضیح داده است، بلکه چگونگی تغییر جوامع سرمایه داری و گذار به جوامع سوسیالیستی و درآن رسیدن به جامعه بی طبقه را مورد توجه قرار داد. نوشته های کارل مارکس را رفقای چپ و مارکسیست مطالعه کرده اند. امن در این جا برای آن بخش از مردم عزیز مان که آشنایی با اندیشه های مارکس در زمینه اقتصاد ندارند، به مناسبات تولیدی سرمایه داری و این که کارگران که به طور روزمره با آن روبرو هستند اشاره ای خواهم داشت:
کارگران اجناسی را که در کارخانه برای رفع نیازهای زندگی خود و مردم جامعه تولید می کنند را، خود از بازار می خرند. در بازار هر روز قیمت اجناس بالا می رود، اما دستمزد کارگران و ساعت کار آنان تغییر نمی کند. با پیشرفت تکنولوژی و خرید دستگاه های پیشرفته تر نیز شرایط برای طبقه کارگر اسفناک تر می شود. به این معنی که تولید در زمان کوتاه، سرعت و مرغوبیت بیشتری پیدا می کند، در حالی که از ساعت کار کارگران در کارخانه کم نمی شود – تولید دوبرابر می شود، اما کارگران همان دستمزد را می گیرند، ضمن این که اجناس مرغوب تر، بازهم گران تر در بازار به فروش می رسد. در جامعه سرمایه داری مردان کارگر استثمار می شوند و زنان کارگر به طور مضاعف استثمار می شوند. همین امروز با نگاهی به آمار می توان مشاهده کرد که زنان در برابر کار مساوی با مردان حقوق کمتری در یافت می کنند.
با این وضعیت، اختلاف طبقاتی هر روز در جامعه سرمایه داری بیشتر می شود. از این گذشته نظام سرمایه داری، در پی قدرت طلبی و کسب هژمونی و داشتن قدرت بلامنازع در جهان، جنگ های خانمان سوز را براه می اندازد و لاجرم نیاز به تجهیزات جنگی دارد. از طرفی اگر جنگی در کار نباشد، کارخانه اسلحه سازی متحمل زیان می شوند. سرمایه داری برای منافع خود جنگ ها را برپا می کند و ارتشی از فرزندان کارگران کشاورزان و بیکاران را راهی جبهه ها می سازد و به این ترتیب بو روشنی می توان دید که سرمایه داری زندگی و موجودیتش بر روی دریایی از خون مردم بیگناه دنیا پایه ریزی شده است.
طبقه کارگر و مردم ستمدیده جهان- زنان و مردان- زمانی که به آگاهی می رسند استثمار و بهره کشی را در اعماق وجودشان حس می کنند و بپا می خیزند. زنان در این مبارزه به علت ستم مضاعف همواره نقش والایی داشته . در اروپا کشورهایی که در جنگ های جهانی اول و دوم شرکت داشند لازم می دیدند نیروهای نظامی خود را تقویت کنند. حکومت سرمایه داری کارگران مرد را از کارخانه ها بیرون کشیدند و روانه جبهه ها کرد و برای از کار نیفتادن چرخ تولید زنان را به کار گرفتند. زنانی که شوهران و پدران شان در جبهه های جنگ جان می دادند، باید که بار هزینه های زندگی خانواده را به دوش می کشیدند، ضمن این که کار خانه و بچه داری را به عهده داشتند. زنان کارگر با جسم کوچک خود در معادن ذغال سنگ به جای مردان کار می کردند. در کارخانه های مهمات سازی به سبب عدم تجربه، چه بسا مورد آسیب های زیادی قرار می گرفتند. اینان همان کار کارگران مرد را با حقوق کمتری انجام می دادند. جالب این که خود به خود و به رغم خواست نظام سرمایه داری لاجرم زنان به امور اقتصادی و طبعا به دنبال آن به امور اجتماعی پرداختند. بعد از جنگ جهانی اول زنان با مبارزات خود توانستند حق دادن رای را به دست آورند و در انتخابات شهرداری ها شرکت کردند. در اواخر قرن بیستم فمینیست ها و همچنین تشکل ها و احزاب چپ در مورد حق طلاق و حقوق مساوی با مردان، به طور پیگیر مبارزات خود را ادامه داند و توانستند حق طلاق و دستمزد بالا تری را به دست آورند.
آن ها در اوایل قرن بیستم در بعضی از کشورهای اروپایی توانستند حق رای به دست آورند علاوه بر ستم به زنان در زمینه فرهنگ زن ستیزی که از نظام های طبقاتی گذشته به ارث رسیده بود در اروپا جریان داشته است. خشونت مردان نسبت به زنان در خانواده از پس از سال های 2000 شدت بیشتری گرفت و زنان اروپایی توانستند بتدریج در کشورهای مختلف از جمله در فرانسه از حق طلاق برخوردار شوند. زنان به خاطر استثمار مضاعف و ستم اجتماعی و زن ستیزی موجود در کشورهای سرمایه داری بپا خواسته، مبارزه، مقاومت و ایستادگی کرده اند. اگرچه گاهی یا شکست روبرو شدند و در مواردی حکومت سرمایه داری را وادار به عقب نشینی کردند و تا به امروز از پای ننشستند و به مقاومت خود علیه قوانین غیر انسانی سرمایه داری همچنان ادامه می دهند
بحث در مورد جامعه سرمایه داری و ستم به زنان و مبارزه برای رهایی ادامه دارد.
لیلا مهرماه 1403