مقدمه
با شدت گرفتن حملات موشکی اسرائیل و احتمال گسترش درگیریهای نظامی، بحثهای پیرامون پیامدهای یک جنگ احتمالی برای ایران بیشتر شده است. در این میان، سلطنتطلبان حامی رضا پهلوی، بهویژه برخی افراد برجسته این گروه، از حملات نظامی اسرائیل به ایران حمایت میکنند. آنها به اشتباه تصور میکنند که حمله اسرائیل به ایران منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری دموکراسی خواهد شد. این توهم خطرناک نه تنها خیانت به منافع ملی و تودههای کارگر ایران است، بلکه تکرار تجربههای تلخ دخالتهای نظامی خارجی در دیگر کشورهاست، تجربههایی که در نهایت تنها به ویرانی و بیثباتی ختم شدهاند.
از دیدگاه مارکسیستی، جنگها وسیلهای برای گسترش نفوذ طبقات حاکم و سرمایهداری جهانی هستند و در عین حال، تودههای کارگران و طبقات فرودست را بهشدت تحت تأثیر قرار میدهند. تاریخ نشان داده که در تمامی جنگها، طبقات مرفه و قدرتمدار، از وضعیت استفاده میکنند تا از راههای مختلف به سود برسند، در حالی که کارگران و زحمتکشان با مشکلات اقتصادی و اجتماعی شدیدتری روبرو میشوند. در این مقاله، با نگاه مارکسیستی به خیانت سلطنتطلبان، پیامدهای جنگ برای طبقه کارگر، و بحران اقتصادی جمهوری اسلامی در این شرایط پرداخته خواهد شد.
خیانت سلطنتطلبان و سراب دموکراسی وارداتی
یکی از مهمترین مسائل در رابطه با حمایت سلطنتطلبان از حملات اسرائیل به ایران، توهمی است که این گروهها درباره نقش نیروهای خارجی در برقراری دموکراسی دارند. سلطنتطلبان، بهویژه کسانی که از رضا پهلوی پیروی میکنند، امیدوارند که دخالت نظامی خارجی منجر به سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری نظامی دموکراتیک شود. این دیدگاه نادیدهگرفتن تجربههای تاریخی است که نشان میدهد دخالت خارجی، بهویژه از سوی قدرتهای امپریالیستی مانند اسرائیل و آمریکا، هرگز به دموکراسی و رفاه برای مردم منجر نمیشود.
بهعنوان مثال، حمله نظامی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، که با وعده آزادی و دموکراسی انجام شد، نتیجهای جز تخریب زیرساختهای اقتصادی، بیثباتی سیاسی و گسترش خشونت نداشت. مردم عراق، بهویژه طبقه کارگر، با موجی از بیکاری، فقر و ناامنی اقتصادی مواجه شدند. مشابه همین وضعیت در لیبی و افغانستان نیز دیده شد. بهجای آزادی و دموکراسی، این کشورها وارد دورههای طولانی از بیثباتی و خشونت شدند.
سلطنتطلبان ایرانی که از حمله نظامی اسرائیل به ایران حمایت میکنند، در واقع همدست امپریالیسم جهانی هستند که هدفش تسلط بر منابع اقتصادی و استراتژیک کشورهای مستقل است. از دیدگاه مارکسیستی، این گروهها نماینده منافع طبقات مرفه و بورژوازی جهانی هستند که تلاش میکنند از طریق جنگ و دخالت نظامی، نفوذ خود را گسترش دهند.
جنگ و پیامدهای آن برای طبقه کارگر
جنگها همواره بیشترین آسیب را به طبقه کارگر وارد میکنند. از دیدگاه مارکسیستی، جنگهای امپریالیستی ابزاری در دست سرمایهداران و طبقات حاکم برای گسترش نفوذ خود و بهرهبرداری از منابع طبیعی و انسانی کشورها هستند. در جنگ، کارگران باید در جبههها بجنگند و در کارخانهها تحت شرایط سخت برای تولید تسلیحات نظامی کار کنند، در حالی که سرمایهداران از سود ناشی از جنگ بهرهمند میشوتاریخ نشان میدهد که در هر جنگی، طبقه کارگر قربانی اصلی است. بهعنوان مثال، در طول جنگ جهانی دوم، کارگران در کشورهای صنعتی مجبور شدند در کارخانههای نظامی بهشدت تحت استثمار قرار گیرند و در جبههها کشته شوند، در حالی که سرمایهداران از سود ناشی از تولید تسلیحات و ملزومات جنگی بهرهمند شدند. این الگو در تمامی جنگهای امپریالیستی دیده میشود.
در ایران نیز، در صورت وقوع جنگ، بیشترین فشار بر دوش کارگران خواهد بود. کاهش سرمایهگذاری در بخشهای اجتماعی مانند بهداشت و آموزش، افزایش بیکاری، و کاهش قدرت خرید مردم از مهمترین پیامدهای اقتصادی جنگ هستند. در حالی که طبقه حاکم و ثروتمندان از منابع اقتصادی و سیاسی خود برای حفظ منافع خود استفاده میکنند، کارگران و زحمتکشان با فقر و بیثباتی مواجه میشوند.
ناتوانی اقتصادی دولت و بحران جنگ
دولت جمهوری اسلامی در سالهای اخیر با بحران اقتصادی شدیدی روبرو بوده است. کاهش درآمدهای نفتی، تحریمهای اقتصادی، و ناتوانی دولت در مدیریت منابع مالی، منجر به کسری بودجهای بالغ بر ۳۰۰ هزار میلیارد تومان شده است. این بحران اقتصادی باعث شده که دولت حتی در تأمین هزینههای ضروری کشور نیز ناتوان باشد. در چنین شرایطی، هرگونه درگیری نظامی میتواند اقتصاد ایران را بهطور کامل فروپاشد و طبقه کارگر بیش از پیش تحت فشار قرار گیرد.
کسری بودجه و ناتوانی دولت در تحقق درآمدهای نفتی به معنای افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی است. دولت برای تأمین هزینههای جنگ، مجبور خواهد شد از بانکها و منابع داخلی استقراض کند، که این خود به افزایش نقدینگی و تورم منجر خواهد شد. این امر بار دیگر بیشترین فشار را بر طبقات فرودست جامعه وارد میکند که از قبل با مشکلات اقتصادی دستوپنجه نرم میکنند.
جنگ؛ ابزاری در دست امپریالیسم برای استثمار کارگران
از دیدگاه مارکسیستی، جنگها همواره وسیلهای برای استثمار و سرکوب طبقات فرودست هستند. امپریالیسم از طریق جنگ، نهتنها کنترل خود بر منابع اقتصادی کشورهای ضعیفتر را گسترش میدهد، بلکه نیروی کار ارزان و منابع طبیعی این کشورها را نیز به تسخیر خود در میآورد. حملات نظامی خارجی به کشورهایی مانند ایران، به معنای تسلط بیشتر امپریالیسم بر منابع و نیروی کار این کشورها است.
جنگهای امپریالیستی بهویژه در کشورهای جهان سوم، از جمله ایران، بهطور مستقیم باعث گسترش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی میشوند. در ویتنام، که نمونهای از مقاومت یک کشور علیه امپریالیسم بود، مردم و طبقه کارگر این کشور پس از سالها مبارزه، با ویرانی گسترده زیرساختها و از دست دادن جان هزاران نفر روبهرو شدند. همین سناریو برای ایران نیز در صورت حمله نظامی خارجی پیشبینی میشود.
طبقه کارگر و روحیه ضد جنگ
یکی از مهمترین ویژگیهای جنبشهای کارگری در طول تاریخ، مخالفت آنها با جنگهای امپریالیستی بوده است. طبقه کارگر همواره بهخوبی درک کرده که جنگها به نفع طبقات بالایی و سرمایهداران بزرگ است، در حالی که تودههای مردم، بهویژه کارگران، باید بهای این جنگها را با جان و مال خود بپردازند. در ایران نیز، طبقه کارگر بهخوبی میداند که هرگونه جنگ تنها منجر به تشدید فقر و نابرابری خواهد شد و منابع مالی کشور بهجای سرمایهگذاری در زیرساختهای اجتماعی، صرف هزینههای نظامی خواهد شد.
نتیجهگیری
از دیدگاه مارکسیستی، جنگهای امپریالیستی ابزاری برای گسترش نفوذ سرمایهداری و استثمار طبقات کارگر هستند. سلطنتطلبانی که از حمله نظامی اسرائیل به ایران حمایت میکنند، نهتنها به منافع ملی خیانت میکنند، بلکه در واقع همدست امپریالیسم جهانی هستند که هدفش تسلط بر منابع اقتصادی ایران است. طبقه کارگر ایران باید از طریق مبارزه با سیاستهای جنگطلبانه، به دفاع از منافع خود و تودههای زحمتکش بپردازد.
با احترام