دوگانه عاملیت و ساختار یکی از مهمترین مفاهیم در جامعهشناسی است که به بررسی رابطه میان عوامل فردی و اجتماعی میپردازد. این دو مفهوم به طور خاص در آثار جامعه شناسانی چون کارل مارکس، مانوئل کاستلز و میشل فوکو به کار رفته و به ابعاد مختلف تعاملات انسانی و اجتماعی به طور روشن می پردازد. در این مقاله، تأثیر متقابل این دوگانه در جامعه استبدادی ایران و نقش جنبشهای اجتماعی و فرهنگی، بهویژه در عصر اطلاعات و قرن بیست و یکم، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تعریف:
جامعهشناسی به مطالعه جوامع انسانی و الگوهای اجتماعی در آنها میپردازد. این رشته علمی به بررسی روابط اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و تغییرات فرهنگی میپردازد و به دنبال درک عمیقتری از چگونگی تأثیرگذاری انسانها بر یکدیگر و محیط اجتماعی خود است.
مارکس با تأکید بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی، به بررسی چگونگی تأثیرگذاری این ساختارها بر رفتار فردی و جمعی پرداخته است. او معتقد بود که ساختارهای اقتصادی، در قالبی تععین کننده و پیشینی، عاملیت افراد را محدود کرده و با ارایه نوعی ایدولوژی حاکم و ترویج نوعی آگاهی کاذب مانع از اثر گذاری و ایفای نقش عاملیت میشود. او در این چارچوب، مبارزه طبقاتی را به عنوان عاملی تعیینکننده در تغییر ساختارهای اجتماعی مطرح می کند.
میشل فوکو بر قدرت و دانش تأکید دارد و معتقد است که ساختارهای اجتماعی نه تنها افراد و عاملیت ها را محدود میکنند بلکه به طور همزمان میتوانند زمینهساز عاملیتهای جدید نیز باشند. او بر تأثیرات میکرو- قدرتها و نظارتهای اجتماعی در شکلدهی به رفتارها و هنجارهای اجتماعی تأکید دارد.
امانوئل کاستلز در عصر اطلاعات به بررسی نقش فناوری و ارتباطات در شکلدهی به جوامع مدرن میپردازد. او بر این باور است که در عصر شبکهها، عاملیت افراد و گروهها میتواند به شکل گستردهای در ساختارهای اجتماعی تأثیر بگذارد. تغییرات سریع و دینامیکهای جدید اجتماعی به فرد اجازه میدهد تا در فضاهای اجتماعی متفاوتی عمل کند.
.
تأثیر متقابل عاملیت و ساختار در جامعه استبدادی ایران
در جامعه استبدادی ایران، عاملیتهای فردی و جمعی با محدودیتهای زیادی مواجهاند. سرکوب سیاسی و اجتماعی، ساختارهای اجتماعی را به گونهای شکل داده که فرد را در موقعیتی ناامیدکننده قرار میدهد. با این حال، جنبشهای اجتماعی و فرهنگی، از جمله جنبش سبز و سایر اعتراضات، نشاندهنده وجود عاملیتهای قوی در برابر ساختارهای سرکوبگر است.
این جنبشها نشان میدهند که چگونه میتوان با وجود فشارهای شدید، به دنبال تغییر ساختارهای موجود رفت. بهویژه در عصر اطلاعات، گسترش فناوری و رسانههای اجتماعی به عنوان ابزاری برای تقویت عاملیت فردی و جمعی عمل کرده است. افراد و گروهها با استفاده از این ابزارها میتوانند صدای خود را بهراحتی منتشر کنند و بهطور مؤثری بر ساختارهای اجتماعی تأثیر بگذارند.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران یک نمونه بارز از عاملیت اجتماعی است که بهدنبال به چالش کشیدن ساختارهای سلطهگر و نابرابر است. این جنبش با محوریت حقوق زنان، آزادیهای فردی و عدالت اجتماعی، بهعنوان یک واکنش به سرکوبهای تاریخی و اجتماعی شکل گرفته است. عاملیتهای متنوعی، از جمله جوانان، زنان، و فعالان مدنی، در این جنبش شرکت دارند و به ایجاد یک فضای عمومی جدید و تغییر در گفتمان اجتماعی کمک میکنند.
این جنبشها و جنبشی از این دست، نه تنها به تغییرات قانونی و سیاستگذاریها منجر شدهاند، بلکه تغییرات فرهنگی و اجتماعی عمیقتری را نیز به دنبال داشتهاند. فضای فرهنگی و کنش های جمعی و فردی در باب مساله حجاب و تصویب عجولانه قانون عفاف برای کنترل این فضا از سوی حاکمیت مثالی بر این مدعاست. این جنبشها توانستهاند از طریق استفاده از رسانههای اجتماعی و دیگر ابزارهای ارتباطی، صدای خود را به گوش جهانیان برسانند و حمایتهای بینالمللی را جلب کنند.
با وجود پیشرفتهای حاصل شده، چالشهای زیادی هنوز پیش روی جامعه ایران وجود دارد. سایه جنگ، سرکوب و عدم آزادیهای مدنی باعث شده که عاملیتهای فردی و جمعی با موانع جدی مواجه باشند و در این شرایط، امید به تغییر به یک چالش اساسی تبدیل شده است. فشارهای اقتصادی و اجتماعی نیز به تشدید این مشکلات دامن زده و مانع از شکلگیری ساختارهای اجتماعی جدید و پویا میشود. ولی از طرف دیگر عاملیتهای فردی و جمعی در تلاشاند تا ساختارهای اجتماعی را به چالش بکشند. در عصر اطلاعات، استفاده از فناوری و رسانههای اجتماعی بهعنوان ابزاری برای ارتقاء عاملیتها بهویژه در جوامع استبدادی اهمیت دارد. با این حال، چالشهای جدی از جمله سرکوب، فشار اقتصادی و سیاسی باید مورد توجه قرار گیرد تا بتوان به تغییرات پایدار دست یافت.
آ. روشن