از قرن هیجدهم میلادی که تحولات اجتماعی سرعت گرفت و بالاخره بعد از انقلاب فرانسه، انقلاب سرمایه داری تقریبا در طی بیش از دو قرن تمامی جوامع بشری را به سوی سرمایه داری راند. سرمایه داری در انگلستان به مثابه اولین کشور سرمایهداری صنعتی شده زنان و کودکان را از خانهها به سوی کارخانهها و مراکز تولیدی بیرون کشید. و در اطراف کارخانه بیغولههایی به نام خانه نیروهای کار را به صورت خانوادگی در خود جای داد به نحوی که زنان و مردان و حتی کودکان به چرخه تولید و کار کشانده شدند. برای اولین بار بعد از تقسیم کار جامعه، زنان از کارخانگی به کارخانه و درون اجتماعی پا گذاشته بودند که در گذشته با هزار قید و بند مذهبی طبقاتی و فرهنگی اجازه این حضور در جامعه را پیدا نکرده بوند. از آن به بعد نیمی از نیروی کار جامعه در حال برگشت به جامعه و شرکت در همه شریانهای اجتماعی بود. با رشد سرمایهداری شرکت در مبارزه طبقاتی، آزمونهای علمی و تولید هرچه بیشتر گسترش یافته و نقش زنان در آن پررنگتر شد. اما جامعه مردسالار سرمایهداری که از درون فئودالیسم سر برآورده بود، هنوز نه به لحاظ فرهنگی و نه به لحاظ تقسیم وظایف اجتماعی و نیز حقوق برابر نمی خواست که روند فوق را بپذیرد.
نیمی از جامعه سربر آورده بود و با بعهده گرفتن وظایف و نقش اجتماعی خواهان حقوق اجتماعی هم بود. این تضاد با اینکه فئودالیسم عمدتا در اقصی نقاط جهان از بین رفته است ولی باقی مانده های فکری و فرهنگی و نیز منافع سرمایهداری، زنان را در راه رهایی از ستم مضاعف و گرفتن حقوق برابر اجتماعی دچار موانع متعدد ذکر شده، کرده است.
مبارزات زنان باعث بوجود آمدن یک جنبش پرقدرت اجتماعی در کشورهای سرمایهداری شده که از درون خود جنبش فمینیستی را بیرون داده است. در جنبش فمینیستی گرایشات متعددی وجود دارد گرایش فمینیستی سوسیالیستی؛ گرایش فمینیستی ضد مردسالاری و گرایش فمینیستی بورژوایی.
ناهمگونی رشد سرمایهداری و نیز ظهور امپریالیسم به مثابه عالیترین مرحله سرمایهداری باعث ناهمگونی مبارزات زنان در کشورهای امپریالیستی و کشورهای پیرامونی بیشتر شده است. سطح بالاتر زندگی و ثبات نهادهای اجتماعی و سنتهای مبارزه طبقاتی و رشد جنبش زنان باعث شده است که زنان به بخشی از حقوق اجتماعی خود در چهارچوب جامعه سرمایهداری دست یافته و از رفاه اجتماعی بیشتری برخوردار باشند. در کشورهای تحت سلطه و یا پیرامونی مسئله زنان بشدت به سطح تکامل اجتماعی و نیز شکل قدرت سیاسی ارتباطی مستقیم دارد. زنان در این گونه از کشورها از ستم مضاعف بیشتری در رنج هستند و از حقوق اجتماعی به مراتب پائینتری برخوردار می باشند. آنچه که مارکس بیش از صد سال پیش گفت که سطح تکامل آزادی جامعه به سطح آزادی زنان جامعه مربوط است عینیت یافته و در کشورهایی مانند افغانستان زنان از حقوق اجتماعی به مراتب پائین تری از زنان جامعهای حتی مانند ترکیه و ایران برخوردارند.
همیشه سعی شده است از نقش زنان در جایگاه اجتماعی نوین سرمایهداری تعریف دقیقی بدست داده شود. زنان نه تنها در حضور در دانشگاهها و مراکز آموزشی و تحصیلی و تحقیقی بیش از مردان شرکت فعال دارند بلکه خواهان حضور فعال و وسیعتر در عرصههای سیاسی جامعه نیز هستند. امری که حتی در کشورهای پیشرفته سرمایهداری هم تحقق نیافته و زنان به مراتب از مردان در امور سیاسی و مدیریت جامعه پائینتر نگه داشته شدهاند.
اخیرا خامنهای در نشست ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ در رابطه با مدیران کشوری مجددا به مسئله حجاب برخورد کرده و آنرا برنامه بیگانگان دانست و خواهان اقدام قانونی و شرعی مسئولان شد. برای کسی مانند خامنهای که ۴۰ سال است به صندلی قدرت چسبیده و همیشه با مرتجعترین جناحهای دولتی هم موضع و هم داستان بوده است، موضوع تازه و عجیبی نیست. بر طبق روال همیشگی او موضوع حجاب را به بیگانگان نسبت داد و رعایت حکم قانون (حجاب) را بر همه واجب دانست. او مسئله حجاب را ادامه دار در مسائل دیگری دانست و آنرا به گذشته مراجعه داد. بطور واقعی مسئله در گذشته جنبش اجتماعی زنان نهفته است آنگاه که زنان در سازمانهای سیاسی علیه دو رژیم شاهنشاهی و سپس اسلامی جنگیدند و نقش خود را در قامت نیمی از جامعه با سربلندی ایفا کردند. صدها زن کشته شده از جمله دکتر شکوه طوافچیان، مهوش جاسمی، مهرنوش ابراهیمی، مرضیه احمدی اسکویی و….، حاکی از مبارزین شجاع و آگاهی هستند که دو ش به دوش مردان علیه سیستم حاکم و رهایی انسان جنگیدند. اما در همان حال روحانیت در حال مقابله با شاه بر سر چرایی حق رای زنان بود. شاهی که معتقد بود زنان حتی یک آشپز خوب هم در تاریخ نداشتهاند. مردسالاری و ضدیت با زن رژیم شاه و اسلامی نمی شناسد. آنها فقط در سایه روشنهایی علیه جنبش زنان با هم اختلاف داشتند. حاکمیت اسلامی بر نابرابری گذشته نه تنها مهر تائید گذاشت بلکه به درجات زیادی آنرا تعمیق کرد و گسترش داد. اما مبارزه زنان بعد از رژیم شاه ادامه یافت و جنبش زنان علیه حجاب اجباری یکی از اولین تظاهرات در ایران علیه رژیم تازه به قدرت رسیده اسلامی بود. جنبش زنان از سنتهای مبارزاتی متعددی برخوردار است و به همین دلیل خطاب و عتاب قرار دادنش توسط خامنهای و دارودستههای حزب اللهی و نیروی انتظامی قادر نیست این جنبش را به عقب براند.
رژیم اسلامی بر این مهم آگاه است که مبارزه زنان بر سر مسئله حجاب، پیش درآمد بقیه حقوق از بین رفته و پایمال شده اجتماعی زنان تحت حاکمیت سرمایهداری اسلامی و در جهت نفی مردسالاری است که با حاکمیت رژیم اسلامی در هم تنیده شده است. به همین دلیل با تمام خونهای ریخته شده بخاطر جنبش زنان باز هم شاخ و شانه کشیدن حکومت در رابطه با حجاب ادامه دارد. حکومت با تمرکز بر روی حجاب قصد دارد جنبش زنان در سطح مبارزه برای حجاب محدود کرده و اجازه درخواست بعدی را از زنان سلب کند. دهها زن مبارز در زندانهای دلاورانه ایستادهاند. زنانی مانند اکبری منفرد و زینب جلالیان که حتی بعد از نزدیک به دو دهه به مرخصی هم نرفته است سمبلهای این مبارزات هستند. بند زنان در زندانهای مختلف کشور همیشه یکی از بندهای فعال مبارزه علیه رژیم اسلامی است. اعتصاب غذا، تحصنهای متعدد، دست نوشتههای افشاگرانه زنان زندانی از زندانهای زنان و افشاگری راجع به شکنجه و تجاوز و تعرض به زنان، مقاومت در برابر حجاب اجباری، مبارزه برای حقوق زندانی و….. گوشهای از لیست بلند بالایی از مبارزات زنان در زندانهاست.
خامنهای مرتجع به خوبی می داند که جنش زنان و تقاضای برابری زن و مرد یکی از مسائل مهم و اساسی جامعه است که اسلام به مثابه یک مذهب و ایدئولوژیکی منحط در برابر آن ایستاده است. اما عبور جنبش زنان از روی نعش دولت اسلامی امری نه محتمل که حتمی است و تاریخ آنرا نشان خواهد داد.
همانطور که گفتم اخیرا خامنهای در دو نشست بر سرکوب زنان در رابطه با حجاب و پوشش اجباری تاکید کرد و مدتی کوتاه بعد از آن گشتهای سفید ونها در خیابانها و این بار با نیروی رسمی انتظامی بدتر توهین و ضرب و شتم زنان معترض و بی حجاب را شروع کردهاند. کینه و نفرتی که خامنهی و رژیمش از زنان دارند نفرت از برابری بین زن و مرد و درجه دوم دانستن زنان است. خشم و نفرت در زیر پوست جامعه می جوشد و رژیم وحشی اسلامی تا بن دندان هر روزه دست به انتقام گیری از دنیای جدید ی می زند که کمترین اهمیت را به قوانین مذهبی می دهد. حملات شیمیایی به مدارس دخترانه توسط رژیم اسلامی از همین نفرت کور نشئت می گیرد. گشتهای ارشاد همچنان که در گذشته نتوانست خواست زنان را برای آزادی پوشش خفه کند. این بار هم نخواهد توانست با همه ددمنشیهای خود جنبش زنان را به عقب براند. آنهاییکهباضربوشتمزنانتلاشبهتحقیرزنانبرسرمسئلهحجابدارند. خودازتحقیروعقبماندگیتاریخیناتوانیخوددرجواببهخواستهاوتفکراتدنیایجدیددررنجهستند. رنجیکهناتوانیخودرادرخشونتعلیهتحولاتعصرجدیدازجملهجنبشزنانپیدامیکند.
با گذشت بیش از ۴۵ سال، جنبش زنان آنچنان پرقدرت شده است که حاکمیت را قادر به نفی و فحاشی کردن به آن نیست. یکی از نکات مثبت جنبش زنان، دفاع مردان جوان از زنان در مبارزات خیابانی و فکری زنان علیه رژیم و سیستم مردسالاری در ایران است. مجموع سمتگیری جنبش زنان و تلاش بی وقفه در مبارزات اجتماعی این جنبش را به یکی از بزرگترین جنبشهای مترقی اجتماعی جامعه ایران تبدیل کرده است. جنبشی که میلیونها زن ایرانی را در آرمانهایش به میدان کشیده است. شجاعت زنانی که در زندانها و کف خیابانها شانه به شانه مردان علیه رژیم مردسالار مذهبی ایران می جنگند. زنانی که بدون سر خم کردن در برابر دشمن سالها زندان و شکنجه را تحمل می کنند. برای همه جامعه احترام عظیمی را برانگیخته است. آن چیزی که جنبش زنان را تا به این سطح بالا کشیده است. همراهی با جنبشهای کارگری و زحمتکشان ایران است. بدون این همراهی در مبارزات دمکراتیک و انقلابی جامعه جنبش زنان در خود خواهد ماند و هر روز به فمینیسم عقب مانده و منفرد ی که در مبارزات اجتماعی پرچم گرایش فردگرایانه را بر می دارد، تبدیل خواهد شد. جنبش زنان بخشی از جنبش کل اجتماعی در جهت آزادی و برابری و عدالت اجتماعی است. تشکل یابی هر چه بیشتر جنبش زنان کمکهای عظیمی به تشکل یابی کل جامعه و بویژه جنبشهای مترقی اجتماعی خواهد کرد.
پیش بسوی تشکلات مستقل زنان
پورمرادی