«برخیز که میرود زمستان
بگشای دَرِ سَرایِ بُستان
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه میکند گل افشان»
نوروز که رسیدن روزی نو همراه با بیداریِ طبیعت از خواب سرد و گزندهِ زمستان است ریشه در تاریخ کهن ما دارد که نوید و رهنمود همسو شدن میان انسان ها از یکسو و نیز با طبیعت از سوی دیگر، نوآوری و به دور ریختن کهنههای دست و پا گیر، بیداری و آغاز روزی نو همراه با مهر و دوستی به پیشواز زندگیِ آینده رفتن، با کوششی زایندهِ ، روز و روزگاری بهتر از آنچه در پشت سر گذاشته شده است، و از این روی با شادی، پایکوبی و خوشآمد به راه نوینی که بایست پیمود، ابر های تیره و دلگیر را به کناری زد و خورشید نیروبخشِ امید و آرزوهای به حق را نگریست و گرمای آن را به پوست و رَگ و استخوان و قلب رهنمود کرد. هرچند که بدسگالانِ بی فرهنگ و ستمگر، کوشش در زدودنِ این یادگار کهن و امید بخشِ آن میکنند اما این مژدهِ روزِنو با پوست و رَگ و جانِ مردم ایران سرشته است و به هر روی مردم با داری و نداری به پیشواز آن میروند و با همه سختیهای زندگیِ تحمیل شده، با شادی و امید آن را جشن میگیرند، حتی آنان که توان خریدن پوشاکی نو و خوراک ویژه این جشن را ندارند، ( که از این روی دردی افزون بر دردهایشان است) دستِ کم چراغ امیدِ روزگاری بهتر در دلشان خاموش نمیشود.
بایستی پرسید: چرا زندگیِ بسیاری از مردم میهن ما چنین است؟ مردمی که ریشه و سهمی همه سویه و بسزا در تاریخ جهان دارند، و دارای یکی از غنیترین سرزمینها. چرا این همه کوخها و آن کاخها؟ چرا بیشترینشان حتی از کمترین حقوق خویش برخوردار نیستند و اندکی تافتهِ جدا بافته بر تختهای زرین تکیه زدهاند؟ چرا آفرینندگان سود و سرمایه و این تختهای زرین، از حاصل دسترنج خود بیبهرهاند؟ چرا اندکی کاخ نشین و انبوهی کوخ نشین؟ پاسخ به این چراها (و دیگر چراهای ناگفته در اینجا)، تنها در یک راه بزرگ و پُرپیچ و خَم است که بایستی پیمود؛ راه مبارزه برای به دست آوردن حق و کوشش در زدودنِ این یادگار کهن و امید بخشِ آن از فرهنگ مردم. راه مبارزه با استبداد، راه مبارزه با دریوزگانِ نوکیسه و واپسگرا، راه مبارزه با لشکرِ غارتگرانِ سود و سرمایه، راه مبارزه برای تقسیم نان و آزادی، راه مبارزه برای ساماندهی و برپاییِ دادگریِ آنان که آفرینندگانِ دارایی کشور و جهان هستند و ناچیز دستمزد بگیرِ.
بایستی کوشید در راهی که این پدیدآورندگان، با همبستگی و سازماندهی در زمینه فرهنگی و سیاسی به آگاهی از جایگاه و توانِ سرنوشتساز طبقه خود، برای خویش و مردم میهن، دست یابند؛ بایستی با پیوندی پولادین متشکل شد و مبارزان راستینِ در بیرون از میهن دست در دست هم در خدمت مبارزات رنجبران و مردم ایران بیش از پیش کوشا باشند، تا داد و دادگستری جایگزین حکومت بیدادی و ستمگری شوند؛ و جز این راهی نیست. بایستی ارزشهای خوبِ فرهنگی و سیاسی را پرتوانتر کرد و آنچه را که بَد است و سَدِ راه آزادی، به ژرفِ بی بازگشت پسماندهدانِ تاریخ سپرد! باشد که همه رنجبرانِ ایران و جهان با همبستگی، پرچم خویش را بر قلّههای سرکشیدهِ داد و آزادی برافرازند!
باشد که همه روزهایمان نوروز باشد! نوروز تان پیروز
حزب رنجبران ایران