اجلاس پانزدهم بریکس که متشکل از آفریقای جنوبی، روسیه، هند، چین و برزیل است تشکیل شد. بریکس از سال ۲۰۰۹ تشکیل شد که تا به حال اجلاسهای مختلفی را برگزار کرده است و در طی ۱۴ سالی که از عمرش می گذرد در مجموعه خود، شاهد رشد اقتصادی- نظامی و صنعتی بوده است. در این مدت از بحرانهای متعدد بینالمللی گذر کرده است و نشان داده است که توان پاسخ گویی در اندازه خود به مسائل جهانی را دارد. با اینکه کشورهای عضو آن دریک شرایط مساوی نیستند و اختلافاتی هم با هم دارند ولی این باعث نشده است که روندی رو به رشد نداشته باشد.
بریکس در اجلاس آخر با عضو گیری ۵ کشور، روند رو به رشد خود را تسریع کرده و در برخی از زمینهها از گروههای دیگر مشابه بینالمللی مانند جی ۷ پیش افتاده است. رهبران بریکس بر این نکته تاکید گذاشتند که این رشد ادامه خواهد داشت. ولی با تمام تفاصیل بیانیه پایانی نشان می دهد که بریکس قصد دارد سیاست مماشات ولی جلو گیرنده با گروههای رقیب که عمدتا آمریکا و کشورهای اروپایی بعلاوه نیوزلند و استرالیا و کانادا هستند، ادامه بدهند و با کمتر کردن هرج ومرج در روابط بین کشورهای پیرامونی و تثبیت اوضاع بینالمللی امکان درگیریهای نظامی را به حداقل در سطح جهانی برسانند.
بیانیه پایانی بریکس در زمینه اقتصادی از تعادل و امکان برابر اقتصاد بینالمللی با جنوب جهانی یاد می کند. این بیانیه سیاست برابری اقتصاد و سیاست در سطح جهانی و جلوگیری نرم از تهاجم و دست اندازی رقبای غربی به مناطقی است که بریکس در حال نفوذ در آن است را اعلام می کند و هنوز نسبت به ارز واحد صحبتی به میان نمی آورد ولی به بانکهای کشورهای مربوطه بر سر نوع ارز تبادلاتی و تحقیقات راجع به آن توصیههایی را برای اجلاس بعدی دارد. در عین اینکه اعلام می کند که سیاست برتون وودز به پایان رسیده است ولی ظاهرا هیچ آلترناتیوی نسبت به نهادهای قدیمی امپریالیستی ارائه نمی دهد و همچنان بر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و سازمان ملل تاکید دارد. حتی راجع به سازمان ملل تاکید بیشتری بعد از اصلاحات در آن دارد. و بر مرجع بودن آن به عنوان یک نهاد بینالمللی تاکید می کند.
آنچه که بیانیه پایانی بریکس بر آن تاکید می کند چیز جدیدی نیست و ادامه وضع موجود بدون درگیری نظامی و هرج و مرج، را به نفع خود و دیگر کشورهای جنوب جهانی می بیند. اضافه شدن ۵ کشور و در لیست بودن ۳۵ کشور دیگر برای عضویت و نزدیکی به بریکس خود گویای آن است که کشورهای پیرامونی از زورگویی و غارتگری کشورهای غربی به تنگ آمدهاند و بعلت اینکه بریکس را در جایگاهی پرقدرت و غیر مداخلهگر ارزیابی می کنند، تمایل دارند که به آن نزدیک شوند.
در تاریخ صد ساله گذشته جهان نشان داده است که وقتی کشورهای جدیدی که از قدرت و وزنه بینالمللی برخوردار در حال شکلگیری هستند بسیاری از حکومتهای کشورهای پیرامونی برای فرار از وضع موجود به آن جدا از اینکه چگونه قدرتی در حال شکلگیری اظهار تمایل و نزدیکی می کنند. پذیرش رژیم جمهوری اسلامی بعد از مدتی پشت در ماندن نیز از همین تمایل نشئت می گیرد.
هنوز مرکب اطلاعیه بریکس خشک نشده بود که نشست رهبران جی ۲۰ تشکیل شد. تشکلی که ۸۵ در صد تولید ناخالص ملی، ۷۸ در صد تجارت جهانی و بیش از دو سوم جمعیت جهان را داراست رهبران چین و روسیه در آن شرکت نکرده بودند، و دلایلی هم بر عدم شرکت رهبران درجه اولشان مثل شی جی پینگ و پوتین نیاورده بودند. هند که میزبان این نشست بود از یک طرف همراه بریکس یکی از دولتهای پرقدرت آن است و از طرف دیگر در همین کنفرانس در نشست جانبی به همراه آمریکا، عربستان و امارات و اتحادیه اروپا در رقابت با راه ابریشم چین قرارداد راه بازرگانی را امضاء کردند. جالب توجه آنکه عربستان و امارات جدیداً به عضویت بریکس پذیرفته شدهاند. تضادهای جهان نشان می دهد که گروههای رقیب یعنی اتحادیه اروپا و آمریکا از یک طرف و چین و روسیه از طرف دیگر در حال گسترش نهادهای اقتصادی و سیاسی خود و یارگیری از بین کشورهای پیرامونی هستند. این موقعیتی برای کشورهای پیرامونی بوجود آورده که مانند گذشته مجبور نیستند که فقط از یک گروهبندی جهانی اطاعت کنند. قطبهای جدید دیگر یک تبلیغات نبوده و این قطبها عملا شکل گرفته و یا درحال شکلگیری هستند. جنگ اوکرائین و تبعات اقتصادی و سیاسی و نظامی آن دیگر بر هیچکس پوشیده نیست. معلوم شده است که آمریکا از مدتها قبل به همراه کشورهای اروپایی قصد ورود روسیه به یک جنگ فرساینده را داشتهاند و اوکرائین موقعیت خوبی برای آمریکا فراهم کرده است که هم اتحادیه اروپا را در فشار گذاشته و به خود وابسته کند و هم از فروش اسلحه و نفت بیشترین سود را نصیب خود می کند. اما جنگ اوکرائین که با ورود سیل آسای اسلحه غرب قرار بود که اقتصاد روسیه را ویران کند، به جنگی فرسایشی دچار شده است که روسیه و اوکرائین و بیشتر کشورهای اروپایی از آن متضرر شدهاند. ابعاد کمبود انرژی و مواد غذایی تاثیرات خود را حتی در کشورهایی مانند استرالیا که خود صادر کننده گوشت و گندم است هم گذاشته و در تمامی جهان قیمتها روزانه بالا می رود. حتی در قدرتمندترین کشورهای جهان هم دیگر از ثبات قیمتها خبری نیست. کنفرانس جی ۲۰ هم دیگر قادر به توصیه و رهنمود و یا راهکاری برای برون رفت از وضع موجود نبوده و با فرمول بندیهای عام سعی به پایان رساندن آن دارد. اما برعکس، بریکس و اتحادیه اروپا از هماهنگی بیشتری در سیاست و اقتصاد برخوردارند.
وضعیت جی ۲۰ ملغمهای از تضادهای دوران امپریالیستی و کشورهای پیرامونی، بسیار شکنندهتر است بحدی که در آخرین نشست خود قادر به انتشار یک قطعنامه متحد نشدند. از یک طرف چین از سرنوشت مشترک مردم جهان و توسعه و امکانات برای همه کشورها و روسیه از مذاکرات صلح اوکرائین و از طرف دیگر آمریکا از زیاده خواهی چین و تجاوز امپریالیسم روسیه و اروپا از حفاظت از دمکراسی و حقوق بشر صحبت می کنند. همزمان ناتو در حال گسترش به طرف دریای چین و خنثی کردن طرح یک جاده و یک کمربند هستند. آمریکا مشغول نظامی کردن جنوب شرقی آسیا و چین و روسیه در حال نفوذ اقتصادی- سیاسی به طرف آفریقا هستند. در چنین شرایطی که بزرگترین قدرتهای جهان به دنبال سیاستهای خود و ایجاد کمربندهای سیاسی اقتصادی و نظامی هستند، تشکیل چنین نشستی چه مشکلی از مردم جهان را حل خواهد کرد؟.
جی ۲۰ جلسه رقبای جهانی برای همکاری نیست جلسهای است برای دریدن یکدیگر و سوار شدن بر گرده مردم جهان، مردم جهان دیگر فریب عکسهای پایانی که همه رهبران دست در دست هم عکسهای رنگی می گیرند و قولهای سرخرمن می دهند را، نمی خورند. بحران جهان سرمایهداری بطور مستقیم خود را در شکل جنگ، افزایش قیمتها، رشد بیکاری و… نشان می دهد. معدودی از کشورهای جهان به رشد اقتصادی ادامه می دهند و بقیه کشورها آنچنان تورم گلوی آنها را می فشارد که توان پرداخت قروض خود را ندارند. ارزش اکثر پولهای جهان بطور دائم در حال سقوط است و بیکاری به یکی از مشکلات بزرگ قریب به اتفاق کشورها تبدیل شده است. نظامیگری برای حل بحرانها و براه انداختن جنگهای منطقه ای و نیابتی، باعث سود آوریهای هنگفتی برای کارخانههای اسلحه سازی شده است، مانورهای نظامی با خرج های سنگین از قبل کارگران و زحمتکشان جامعه سطح فقر را در همه جهان گسترش داده است.
ناشی از ناثباتی جهان کنونی، دولتهای کشورهای جهان برای فرار (از ترسی که این ناثباتی تاثیر مستقیمی در جامعه و مسئله قدرت دارد) از آن در یک دایره مافیایی تنگ و بسته خود را سازماندهی کرده و دیکتاتوری علنی و پوشیده سیاهی را بر مردم اعمال می کنند. با تمام این احوال بحران کنونی هنوز شروع خود را تجربه می کند. رقابت قدرتهای معظم جهان حتی مانند جنگ سرد گذشته نیست. این خطر که رشد بریکس بتواند تعادل هژمونیکی ۲۰۰ ساله غرب را برهم بزند، خوابهای غرب را آشفته کرده است. رقابتی افسار گسیخته در همه جای جهان و در همه عرصهها و بصورت بشدت بی رحمانه با شعارهای حقوق بشری و دمکراسی، دفاع از امنیت ملی، دفاع از امنیت جمعی و غیره به چراغ سبز این رقابتها تبدیل شده است. رقابتها، دیگر قاره و سرزمین و دولت نمی شناسند. شرکتهای عظیم سرمایهداری امپریالیستی خود به نیمچه دولتهایی تبدیل شدهاند که بودجه مالی سالیانه آنها از برخی کشورهای جهان بیشتر است.
در چند هفته گذشته در پی کودتا در چند کشور آفریقایی از جمله نیجر، کار به آنجا رسید که با تمام تظاهراتی که جلوی سفارت فرانسه انجام شد، فرانسه حاضر به ترک نیجر نشد و سربازان خود را در نیجر به حالت آماده باش درآورد آمریکا قول داد سرباز بیشتری به نیجر بفرستد. فرانسه یکی از استعمارگران کهن آفریقاست و مردم آفریقا دل خونی از این امپریالیست کهن دارند. قاره آفریقا که برای بیش از دو قرن تحت سلطه گی به ویرانی عظیمی گرفتار شده است و امپریالیستهای اروپایی با کودتاهای پی در پی، دیکتاتوریهای مستبدی را بر سرکار می آوردند، هم دیگر برایشان جای امنی نیست. کودتای نیجر چند دستگی که در راس قدرت جهانی پدیدار شده است را در خود بازتاب می دهد.
روند اوضاع حاکی از بدتر شدن روابط بینالمللی، شکستن قوانین بین المللی که خود امپریالیستها در تدوین آن نقش مهمی داشتند، است. تشدید تنش در روابط بینالمللی یعنی ظاهر شدن جنگهای بیشتر و درگیری بین گروههای دست ساز و مرتجع، سرکوب بیشتر نیروهای کمونیست و انقلابی و نهادهای دمکراتیک و مترقی در جوامع. از هم پاشاندن اتحادیهها و سندیکاها و گسترش نیروهای امنیتی و زندانها و….
این روند یعنی تشدید تنش و رقابت امپریالیستی به دو صورت قابل حل است، یکی از گروههای رقیب در طی یک دوره از تشنّجات و جنگ و درگیری و… عملا هژمونی خود را از دست بدهد و تعادل جدیدی از نیروهای جهانی شکل بگیرد. مانند افول انگلیس بعد از جنگ دوم جهانی و صورت دوم آن برهم زدن این مناسبات با انقلابات عظیم اجتماعی ایجاد احزاب کمونیست پرقدرت در سطح ملی و بینالمللی و شکست نقشههای سرمایهداری برای درهم کوبی انقلاب است. تا آن زمان که هنوز طبقه کارگر و زحمتکشان جهان متشکل نیستند و کمونیستها قادر به تاثیر گذاری مستقیم بر مبارزات اکثریت مردم جهان بسوی رهایی از ستم و استثمار نشدهاند. رقابتهای امپریالیستی نقشی مستقیم در مبارزات طبقاتی جهان داشته و بسیاری از روندهای اقتصادی و سیاسی جهان را شکل خواهند داد. تشکلاتی و یا نشستهایی نظیر جی ۲۰، جی۷، بریکس و نظایر آن هیچکدام جوابگوی مشکلاتی که در سطح جهانی بوجود آمده است نیستند. در بهترین حالت آنها می توانند بطور بسیار محدود برخی از فضاهای سیاسی اقتصادی را برای آنهم محدود کشورهای پیرامونی بازتر کنند. در حالیکه این فضاها تا به حال عملا دست کشورهای پیرامونی را برای سرکوب بیشتر کارگران و زحمتکشان باز کرده است. هیچ سرنوشت روشنی در این نشستها دیده نمی شود. برعکس نتایج قطعنامهای این گونه نشستهای قدرتهای جهان، چشم اندازهای تاریک و جنگهای خونین و رقابتهای افسار گسیختهای در راه هستند که دودش فقط به دوش مردم ستمدیده و استثمار شده جهان می رود اما آنچه که روشن است تلاش طبقه کارگر و بشریت مترقی برای گذار از نظم سرمایه و ایجاد دنیای نوین سوسیالیستی بدون دخالت امپریالیستی، بدون جنگ، بدون اشغالگری و….تحقیر ملتها است.
ع.غ