جنبش کارگری ایران با بیش از صد وبیست سال سابقه سازماندهی و مبارزه برای کسب حقوق خود از یک نیروی کوچک به یک نیروی عظیم تعیین کننده اجتماعی تبدیل شده است. در این مسیر سخت ، بغرنج و طولانی در سرزمینی پهناوربا ملیت ها، زبان ها، مذاهب گوناگون و رشد اقتصادی ناموزون، پنجه در پنجه های دشمنان متعدد داخلی وخارجی طبقاتی توانسته افتان و خیزان چنان در رشد جامعه موثر افتد و پیشقراولانی را در میان خود تربیت کند و به جامعه عرضه دارد که امروز در برابر سرمایه داری نئولیبرالیستی جمهوری اسلامی ومافیای رانت خواردارودسته حاکمیت اسلامی چون یک آلترناتیو در صحنه سیاسی قد علم کند و کل نظام حاکم را به چالش کشاند.
جنبش کارگری ایران یکی از قدیمی ترین جنبش های جهان خارج از اروپاست که در همان روزهای اولیه پیدایش و سازماندهی خود در یکی از پیشرفته ترین موسسات تولیدی – در خوزستان صنعت نفت توانست به نیرویی آگاه ومتشکل طبقاتی تبدیل شود، به علم رهایی خود ماتریالیسم تاریخی و دیالکتیکی دسترسی یابد و با شرکت در انقلاب ۱۹۰۵ و ۱۹۱۷ روسیه از نقطه نظرات و گرایش های مختلف جنبش کارگری روسیه آگاهی یابد ودر ایجاد حزب کمونیست ایران در سال ۱۹۲۱ نقش موثری ایفا کند.
از آن زمان تابحال هم با تمام سرکوب ها و غیرقانونی بودن افکار کمونیستی و فعالیت های متشکل کارگری در ایران این طبقه توانسته همچنان با جلب نیروهای روشنفکرو تبدیل آنها ” به فرزندان خود” با خلاقیت باجمعبندی دائمی از پراتیک خود و نقد انحرافات در جنبش کارگری جهان و ایران بپردازد و دستاورد ارزشمند جبنش کارگری را به نیروهای تازه نفس کارگری انتقال دهد.ماتریالیست های تاریخی تاریخ را در بستر مادی تکاملی نه تکه تکه از هم بررسی می کنند.عظمت کنونی جنبش کمونیستی و کارگری ایران امروز را باید در این بیش از یک قرن مبارزه سراسری جستجو کرد. احزاب و سازمان های چپ وکمونیستی در این سال های طولانی مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری پهلوی و استبداد ولایت فقیه اسلامی با اینکه بهترین کادر های خود را زیر شکنجه ودر میدان های اعدام از دست داده اما همچنان به حقانیت راه مبارزه با امپریالیسم، ارتجاع داخلی و دفاع ازحقوق اساسی توده ها پای بند مانده اند. آنها طبق منطق مبارزاتی طبقه کارگر وستمدیدگان، در پی هر سرکوبی و هر نبرد خونینی که بهترین رفقای خود را در مبارزه با دشمنان طبقاتی از دست داده اند و مجبور به عقب نشینی موقتی شده اند، خون ها را پاک کرده ، غم از دست دادن رفقا را به نیرو تبدیل کرده با جمعبندی از علل عقب نشینی و شکست، با درایت تر به مبارزه ادامه داده اند.
با اینکه خط مشی های درون جنبش کارگری وکمونیستی کنونی که از این جمعبندی ها برخاسته است هنوز نتوانسته به پراکندگی آنها پایان بخشد و کل جنبش آگاه پرولتریایی را در حزبی یک پارچه که استخوابندی اش در میان کارگران و در پیوند فشرده با جنبش های توده ای باشد متحد کند. خوشبختانه در سال های اخیر بویژه با طرح منشورهای کارگری زمینه مساعدی برای همسویی بوجود آمده است. تا زمانی که طبقات موجودند، مبارزه طبقاتی ادامه خواهد یافت و در جنبش کارگری جهان وایران هم نظرات مختلف، گرایش های گوناگون جریان خواهد داشت واوضاع تغییر یافته ضرورت تغییر نظرات و سیاست ها را ایجاب خواهد کرد. ما با حرکت از این واقعیت تاریخی وسبک کار کمونیستی در پرتو تجربه مستقیم خود روند تغییرات و مبارزه میان دوخط مشی در جنبش کارگری و کمونیستی پس از شهریور بیست و باز شدن فضای سیاسی ایران پس از شکست فاشیسم را تحت عنوان گرایشرفرمیستیوسوسیالدموکراسیحزبتودهایراندنبالمیکنیم
این گرایش سر درازی دارد و از آغاز جنبش کمونیستی وکارگری به رهبری مارکس وانگلس در اروپا موجود بوده و تا زمانی که سرمایه داری در صحنه سیاسی پرقدرت موجود است و خرده بورژوازی نقش پاندولی خود را بازی می کند، در جنبش کارگری ادامه خواهد یافت. در ایران حزب توده ایران پس از شهریور بیست و سقوط دیکتاتوری سیاه ضد کمونیستی رضا شاه، بر اساس یک برنامه رفرمیستی با پشتیبانی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی بنیاد گذاشته شد با اینکه از همان آغاز کادر هایی از ادامه دهندگان راه حزب کمونیست ایران و جنبش کارگری بودند که با برنامه رفرمیستی کنفرانس تهران مخالفت کردند اما جریان اصلی سوسیال- دموکراسی به سرکردگی عباس اسکندری موفق شد سکان کشتی رفرمیستی را بدست گیرد و کل جنبش کارگری وچپ را که دوران شکوفایی را آغاز کرده بود چه بسا می توانست به جنبشی طبقاتی واز پائین، با سمت گیری انقلابی در جهت کسب قدرت سیاسی تبدیل شود. نقد این خط مشی رفرمیستی حزب توده بهیجوجه به معنی نفی دستاوردهای فرهنگی ومدنی آن نیست.اما نتیجه خط مشی رفرمیستی با تمام امکاناتی چون سازمان نظامی مقتدر مخفی، با تمام داشتن نقش رهبری کننده در اتحادیه های سراسری کارگری، در سازمان های توده ای چون دانشجویی وزنان وده ها نشریات پر تیراژ در زمینه های مختلف اجتماعی و سیاسی نتیجه اش تسلیم طلبی در برابر کودتای ۲۸ مرداد سی دو شد. کودتایی آمریکایی وآغازی برای سلطه به خاورمیانه و تسلط بلامنازع امپریالیسم. شاید بتوان گفت شکست مردم ایران در برابر کودتا چیان یکی از نقطه های عطفی در تاریخ معاصر ما باشد که همچنان تا به امروز خسارات آن ادامه دارد.
اما همانطور که اشاره شد پس از سرکوب خونین جنبش کارگری و حزب توده ایران چالشی بزرگ در برابر رفرمیسم وفرار طلبی رهبری حزب توده توسط روزبه ها، که در میدان های اعدام ایستادند و نگین صبح فردا را در شب های تاریک سرکوب کاشتند آغازی شد برای جمعبندی از این دوره و دست یافتن آموزشی نوین در مارکسیسم و مبارزه انقلابی جنبش کارگری. سازمان انقلابی حزب توده ایران نوزادی بود از این جنبش نوین انتقادی که در خارج کشورشکل گرفت. این سازمان که از اعضای حزب در اروپای غربی، همراه رفقایی در کشور شوراها و دیگر کشورهای ارودی سوسیالیستی بوجود آمد در نقد گذشته حزب توده و رهبری آن توانست در روند شکل گیری دامنه آموزش های خود را در زمینه ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی عمق بخشد. آموزش های جمعی کادر های آن از تجربه انقلاب کبیر چین و مشکلات عظیم وسخت ساختمان سوسیالیسم در کشوری نیمه مستعمره – نیمه فئودال با ۲۵ سال جنگ داخلی و اشغال امپریالیستی ژاپن، انگلیس، آمریکا، آلمان و….، آموزش مستقیم از انقلاب کوبا و تجارب آن از کادرهای حزب کمونیست کوبا و جنبش ۲۶ ژوئیه و پای در عمل بودن اعضای آن در رفتن به ایران و رفتن به میان کارگران و تلاش برای سازماندهی در میان آنها زمینه ای را بوجود آورد که از اصل اساسی اتکا به نیروی خود در کلیه زمینه ها در تشکیلات جا بیفتد. و گرایش دنباله روی و کپی برداری از انقلاب کوبا و چین نقد ریشه ای شود. این یکی از دستاورد های مهمی است که امروز نتیجه آنرا در جنبش کارگری ایران مشاهده می کنیم. حزب رنجبران ایران به درستی تئوری راهنمای خود را کمونیسم علمی قرار داد ه است وبا آگاهی به اینکه تکامل دانش عمومی در کلیه زمینه ها ی مبارزه طبقاتی، پیشرفت های علمی و تجارب وسیع پرولتاریا برای کسب قدرت سیاسی در خارج از اروپا دامنه کمونیسم علمی را از از ایسم هایی که با نام رهبران جنبش کارگری جهان مشخص می شود را گسترش داده است. اکنون کمونیسم علمی برای ما در برگیرنده ماتریالیسم تاریخی به معنی وسیع آن که در برگیرنده کل طبیعت و انسان بعنوان بخشی از آن و جامعه شناسی انسان نوین در دوران طولانی ساختمان سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی در چنین جوامعی، می باشد.
مبارزه برای تلفیق تئوری با عمل
کمونیسم علمی قدرتش در تلفیق آن با شرایط مشخص است. زمان لازم بود تا جنبش کارگری ایران یکی از اساسی ترین آموزش های مارکسیستی را بکارگیرد. کپی برداری و برخورد دگماتیستی و شماتیک و کتابی به اصول، یکی از بیماری های کودکی جنبش چپ ایران بوده که تحت تاثیر جنبش کمونیستی جهانی عدم خود اندیشی و تحلیل مشخص از اوضاع مشخص را تقویت کرده است.
کمونیسم علمی به ما می آموزد معیار درستی و نادرستی سیاست های یک حزب سیاسی پیشروطبقه کارگر در آخرین تحلیل قضاوت توده های کارگری واستثمارشوندگان و ستمدیدگان است. صحت وسقم رهنمود ها و سیاست ها با چگونگی برخورد کارگران وتوده ها معلوم می شود. چنانچه آنها از خواست توده ها برخاسته باشند و منافع آنها را منعکس کنند و توده ها آنرا از آن خود بدانند و برای تحقق آن ها وارد عمل شوند، آنوقت است که می توان گفت اصول را به درستی با شرایط مشخص ایران تلفیق داده ایم. ازاین منظر حرکت از خواست توده، پشتیبانی از کلیه جنبش های کارگری و تودهای، شرکت در آنها ونقش پیشرو کمونیستی را در آنها داشتن موثر ترین راه تلفیق اصول به شرایط مشخص است.
خوشبختانه امروز جنبش کارگری، جنبش بازنشستگان، جنبش زنان و معلمان و دیگر جنبش های مردمی به امر سازماندهی خود آگاهی دارند و با تمام اعمال سرکوب توسط قدرت حاکمیت، سراسر ایران را شبکه های مقاومت های توده ای فرا گرفته است و یکی از برجسته ترین اقدامات آنها سازماندهی اعتصابات واعتراضات است. وجود ارتباطات وسیع جمعی و گزارشگران داوطلب کف خیابانی، امکان یادگیری از مطالبات کارگران وتوده ها را تسهیل کرده است. نکات مطروحه در منشور ها نشان می دهد که کمونیسم علمی در ایران چگونه به درستی از قالب تنگ دگماتیکی و تنگ نظرانه کتابی بیرون آمده و با حرکت از واقعیات جامعه در تلفیق تئوری به شرایط مشخص ایران حرکت می کند. انتشار دو منشور در سال گذشته و بازتاب مطالبات و خواست های کارگران و جنبش های توده ای در این منشور ها زمینه بسیار مناسبی را برای تحقیق وبررسی عمیق تر فراهم ساخته است.
پرولتاریا برای تغییرجهان راه سخت، بغرنج وطولانی را باید طی کند
زندگی و صف آرایی طبقه پرولتاریا با بورژوازی در دو قرن گذشته نشان میدهد که پرولتاریا طی یک مبارزه ای سخت، بغرنج و در نتیجه طولانی که هنوز هم نمی توان پیش بینی کرد کی و چگونه به پیروزی بر بورژوازی بعنوان یک طبقه جهانی فایق خواهد آمد. هرگونه نظرات دیترمنیستی که منجر به گرایشات ماجرا جویانه سیاسی بجای تسریع در انقلاب باعث عقب افتادن روند آن شده و یاس و انحلال طلبی را دنبال دارد. تجارب پیروزی های انقلابات در کشورهای مختلف بخصوص در کشور هایی با زیر بنای توسعه نیافته صنعتی نشان میدهد انقلاب سوسیالیستی پس از کسب قدرت سیاسی تو سط توده های ستمدیده واستثمار شونده به رهبری طبقه کارگر یک دوران نسبتا طولانی را طلب می کند. این امر بویژه در جامعه ما که رژیم حاکم آنرا به لبه پرتگاه کشانده حاکمیت نوین کارگری چنانچه قدرت را به کف آورد در کلیه زمینه ها چه رو بنایی و چه زیر بنایی با مشکلات مادی ومعنوی زیادی روبرو خواهد بود. علاوه براین تجربه کشور شوراها وکشورهای سوسیالیستی پس از جنگ جهانی دوم در اروپای شرقی نشان داد که امکان بازگشت بورژوازی با کمک سرمایه جهانی به قدرت سیاسی موجود است.
امروز ما با طبقه حاکمه ای در ایران روبرو هستیم که با اینکه بر قدرت نظامی و مالی خود افزوده ودر سرکوبگری دست رضا شاه را از پشت بسته اما در حکومت داری از لحاظ سیاسی خود را منفرد تر وناتوان کرده است. در مقابل این سیر قهقرایی بورژوازی حاکم، طبقه کارگر نه تنها از لحاظ کمیت به یک نیروی تعیین کننده ای در تولید تبدیل شده بلکه در طول این زمان از یک گرایش تنومند سیاسی شدن دائمی در برابر قدرت سرمایه پیروی کرده است. اکنون در جنبش کارگری ایران ثمره این حرکت تاریخی پرولتاریای ایران را به عینی مشاهده می کنیم که دوران بیماری کودکی را پشت سر گذاشته است.
انقلاب سوسیالیستی نه کمتر
کارگران ایران در چند دهه ی اخیردر پیشاپیش جنبش های مطالباتی عمومی نیروهای ستمدیده و استثمارشونده طی بیانیه های جمعی خود با ارزیابی دقیق از اوضاع اقتصادی و سیاسی جامعه محتوای یک برنامه سوسیالیستی جنبش کارگری ایران را در قرن بیست ویکم ریخته اند. این یک تحول بزرگی است البته هنوز نظراتی موجود است که جامعه ایران را توسعه نیافته و حتا بر اثر وجود رو بنای ارتجاعی ولایت فقیه نیمه فئودالی ارزیابی میکند و بر دومرحله ای انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی، یا انقلاب دموکراتیک نوین تاکید دارد اما اکثریت نیروهای کمونیستی در برنامه های خود انقلاب سوسیالیستی را با ویژگی های شرایط ایران تائید می کنند برنامه سیاسی طبقه کارگر ایران چیزی جز انقلاب سوسیالیستی طبق شرایط جامعه ایران نمی تواند باشد. درست است که چنانچه بخواهیم از منظر کارگر صنعتی به موضوع برخورد کنیم رشد اقتصاد ایران به پای کشور های صنعتی نمی رسد اما چنانچه معیار را مزدبگیران، یعنی کسانی که نیروی کار خود را برای امرار معاش می فروشند تعیین کنیم اکثریت عظیمی را تشکیل میدهند که تنها با انقلاب سوسیالیستی است که زنجیرشان را می توانند از دست دهند. تنها برنامه سوسیالیستی است که می تواند به احساسات ضد سرمایه داری آنها که طی سالیان دراز، با ساعت های طولانی کار مزدی وستم چند لایه ای حاکمیت بورژوازی عمق انقلابی برای رهایی با پلاتفرمی مملو از امید به آینده و به زندگی نوینی در جامعه سوسیالیستی و جهانی خالی از استثمار انسان از انسان را ایجاد کند. تنها برنامه انقلاب سوسیالیستی است که می تواند که به ستم ملی و ستم مضاف به زنان را از ریشه برکند. روشن است برنامه سوسیالیسم امروزی با اینکه در اساسی ترین محتوا همان است که مارکس وانگلس بیان کردند اما با جمعبندی ازبیش از صد سال تجربه جنبش های انقلابی سوسیالیستی در سراسر جهان بویژه رشد سرمایه به مرحله انحصارات و امپریالیسم و با توجه به ویژگی های توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران برخورد با درایت تری را از طرف پرولتاریا طلب می کند. این درس ها نه تنها در تضاد با آموزش های اساسی واصولی کمونیسم علمی نیست بلکه در تکامل آنهاست و از شرایط مشخص تغییر یافته جهان ودوران بر می خیزد. به انقلاب سوسیالیستی یا انقلابات پرولتاریایی از یکسو باید ملاحظات اصولی کمونیسم علمی را مورد مداقه قرار دهیم واز سوی دیگر ملاحظات مشخص هر کشور طبق تحولات سیاسی زمان را به حساب آوریم.
مبارزه برای ایجاد حزب کمونیست یکی شده را تا آخر به پیش بریم
در کشوری چون ایران که طبقه کارگر آن صد سال پیش بدست توانای خود حزب کمونیست را در بندر انزلی بنا نهاد و از آن زمان تا بحال مداوم و لاینقطع در مبارزه علیه دشمنان طبقاتی خود، افتان وخیزان در مبارزه بوده است و در این سال های طولانی از کلیه مبارزات و جنبش های عظیم سراسری توده ای ازجمله جنبش زن زندگی آزادی اخیر پشتیبانی کرده است. اما طبقه کارگر ایران هنوز دارای ستاد پیشروپرولتاریایی خود نیست. هر جنبشی که بر پا می شود و فرو می نشیند با اینکه گامی دیگر جنبش کارگری را برای پیروزی نهایی به جلو سوق میدهد، اما پس از جمعبندی از علل پیروز نشدن را کادر های از جان گذشته این جنبش ها در کمبود حزب کمونیستی می بینند که کادر هایش از خود کارگران و انقلابیون پای درعمل باشند. تلاش برای گسترش وسراسری کردن واتحاد تشکل های کارگری، گسترش پایه های توده ای آن و در قلب آن سازماندهی نیروی پیشرو کارگری بعنوان استخوابندی حزب متحد کمونیستی شرایط بهتری برای تبدیل شدن به یک آلترناتیو سیاسی انقلابی در برابر طبقه بورژوازی به دست آورده است. حزب رنجبران ایران همچنان با آگاهی از این کمبود چنین وظیفه ای را برای جنبش کارگری ایران مبرم و ضروری ارزیابی می کند
وفا جاسمی