در روز ۱۵ آپریل ۱۹۱۹در دوره «دوساله سرخ» علیرغم ممنوع کردن تظاهرات از سوی مقامات، که ناسیونالیست ها (Arditi و futuristi)از پیش اعلام کرده بودند، اندکی از اینان در میدان دومو(Domo) شهر میلان گرد هم آمدند و از آنجا به سوی میدان کاوور(Cavour)، که نزدیک به دویست تن از ناسیونالیست های به جنگ رفته و دانشجویان متشکل بودند، رفتند و همگی با هم به سوی میدان کاوور روان شدند؛ سوسیالیست ها نیز گرد هم آمده و در مرکز شهر در حرکت بودند. از آن روی که هر دویِ این تظاهرات ممنوع اعلام شده بود، نیروهای پلیس برای جلوگیری از برخورد و رویارویی این دو نیرو اقدام کرد و در نتیجه گروه ناسیونالیست ها دو بخش شد، یک بخش به میدان دومو رسید؛ در آنجا اَلچسته دِ آنجلیس(Alceste De Angelis) سندیکالیست بنام و از بنیانگذاران تشکیلات «فاشو عمل گرا» و کُندینی(Confini) از لیبرال ها در حال سخنرانی بودند. از سوی دیگر گروه سوسیالیست ها نیز دوبخش شده بودند که تنها بخش سرِ صفوف آنان به نزدیکی میدان دومو رسیده بود. علیرغم کوشش نیروهای انتظامی، این دو نیرو به یکدیگر رسیده و به زد و خورد پرداختند و ناسیونالیست ها که مسلح به هفت تیر بودند پیروز گشتند. در این زد و خورد سه کارگر جوان کشته شدند: یک دختر ۱۹ ساله و دو پسر ۱۶ و ۱۸ ساله و بسیاری دیگر زخمی گشتند.
پس از این یورش ها، ناسیونالیست ها نیروهای خود را دوباره متشکل کرده و به سوی دفتر روزنامه آوانتی(Avanti)، ارگان حزب سوسیالیست، که نزدیک به صد نفر از نیروهای انتظامی از آن پاسداری می کردند، یورش برده و علیرغم کوشش و مقاومت پلیس، پس از آنکه با شلیک گلوله ای(که پس از این همه سال هنوز روشن نگشته از کدام سو بوده) یکی از نیروهای انتظامی کشته شد، صفوف اینان از هم پاشید و دستجات ناسیونالیستی به دفتر روزنامه یورش بردند؛ اعضای روزنامه کوشش در جلوگیری از ورود آنان کردند اما بیهوده بود و ناچار به گریز از در خروجی دیگری شدند. ناسیونالیست ها ابزار و ماشین آلات دفتر روزنامه را به غارت بردند و هر آنچه را مانده بود داغان کرده و سپس دفتر را به آتش کشیدند و همان روز برخی از آن ابزارِ به یغما برده شده را به موسولینی هدیه دادند.
در شهر به گونه ای حکومت نظامی برقرار شد و برخی تظاهرات خودجوش متفرق گردیدند اما ۷۵ کارگر سرپیچی کننده در میدان بسیار بنامِ لُرِتو( PiazzaLORETO) دستگیر شدند. (همان میدانی که در پایان جنگ، جسد تیرباران شده موسولینی را از پا به دار کشیدند). از این روی اعتصاب و تظاهرات از پیش اعلام شده از سوی حزب سوسیالیست برای فردای آن روز نیز لغو گردید.
یک هفته پس از آن، در روز ۲۳ آپریل حزب سوسیالیست در شهر تورینو(Torino) در روزنامه آوانتی برای براه انداختن دفتری نوین در شهر میلان از مردم تقاضای کمک مالی کرد که با شور و شوق وغرور و افتخار و بخشندگی رو به رو گشت و در کمتر از سه هفته دفتر روزنامه آماده شد و در روز یکم ماه مِه با شرکت گسترده مردم گشایش یافت. چند روز پس آن یورش در ۱۵ آپریل موسولینی در مصاحبه ای گفت:«هر چند که آن عمل از سوی ‘اَردیتی ‘(Arditi) و ‘فوتوریستی'(Futuristi) بود اما به هر روی مسئولیت آن را من به نام فاشیسم به عهده می گیرم.» در همان روزها صاحبان صنایع شهر میلان مبلغ درخور توجهی را جمع آوری کرده و میان «اَردیتی» تقسیم کردند و تصمیم بر افزایش این کمک های مالی گرفتند؛ چرا که اینان را نیروی پر ارزشی در حفظ منافع خود می دانستند.
با توجه به این اوضاع اما، حزب سوسیالیست، سندیکاها و دیگر نیروهای ترقی خواه حتی پس از بر سرِ کار رفتن موسولینی از پای ننشستند و به مبارزات خود ادامه دادند و تنها تا سال ۱۹۲۴، با آن که شرایط در زیر حکومت فاشیستی سخت تر شده بود، در اعتصابات و تظاهرات پیاپی در سراسر ایتالیا خون سدها کشته و هزاران زخمی، که بیشترین آنان از کارگران و مبارزان بودند، کوی و برزن و میدان ها را رنگین کرد، که در اینجا از پرداختن به شمار و مکان های بیشمار آن خودداری می کنیم.
با این همه فاشیسم نوپا و فریب دهنده با شعارهای «انقلابی» و ناسیونالیستی به زودی گسترش یافت.
در روز نهم ماه نوامبر ۱۹۲۱ در برگزاری سومین کنگره «فاشو»، که از روز ۷ تا ۱۰ نوامبر بود، در ادامه خط و برنامههای موسولینی و یارانش، همه جنبش ها و گروه های وابسته را که ۳۲۰ هزار عضو داشت، منحل و «حزب ملی فاشیست»(Partito Nazionale Fascista) را بنیاد کردند. در روزهای پس از آن برای کودکان از ده سال به بالا و جوانان پیرو خود «پیشروان جوانان فاشیست»
(Avangurdia giovanile fascista) را تشکیل دادند. پس از آن، اندک اندک که امکان بر سرِ قدرت رفتن استوار می شد، اندیشه و برنامه های جمهوری خواهی و تمایل به «سوسیالیسم» و پیرامون آن رها گشته و به راست چرخش کرد.
در روز ۲۴ اکتبر ۱۹۲۲ «شورای حزب ملی فاشیست» در شهر ناپل با شرکت گسترده هزاران نفر مشهور به «پیراهن سیاه ها»(Camicie nere)، که از رده های بالای «میلیشیای داوطلب برای امنیت ملی» بودند، برگزار شد. در آن نشست موسولینی هنگام سخنرانی خود واژه کهن لاتینیِ«کوآدْروم ویری»(Quadrumviri) (که در رُم کهن در حوزه انتخاباتی مجلس سنا در باره چهار شهروند با در دست داشتن قدرت قضایی و عملکرد پلیس برای پنج سال داده می شد، به کار می رفت.) را به زبان آورد و اعلام کرد و پس از آن حزب فاشیست با برنامه ریزی، حرکت«مارش به سوی رُم» یا «مارش بر روی رُم» را در میان روزهای ۲۷ و ۲۸ اکتبر رهنمون کرد. این مارش با شرکت ۲۰ تا ۲۵ هزار مسلح فاشیست و در ۲۸ ستون گوناگون، با اندیشهِ تمایل به کودتا برای بر سرِ کار بردن موسولینی به عنوان رئیس دولت و تهدیدِ اقدام به خشونت برای در دست گرفتن قدرت همراه بود.
در روز ۲۸ اکتبر ۱۹۲۲ ویتّوریو اِمانوئِلِ سوم(Vittorio Emanuele III)، پادشاه ایتالیا، موسولینی را، که در انتخابات ۱۵ ماه مه ۱۹۲۱ همراه با ناسیونالیست با ۱۹،۷٪ رای و در مجموع ۵۵ نماینده به مجلس راه یافته بود، مأمور تشکیل دولت کرد. او با پشتیبانی و شرکت «حزب مردمی ایتالیا»(PPI) و گروه های لیبرال دولت خود را تشکیل داد و در روز ۱۷ نوامبر با اکثریت رأی اعتماد گرفت.
در روز ۱۵ دسامبر «شورای بزرگ فاشیسم»، ارگان برتر حزب تشکیل شد و یکمین نشست خود را در ۱۲ ژانویه ۱۹۲۳ در شهر رُم، آغاز به کار کرد.
بر پایه تأیید و تصویب قانون شماره ۳۱ که در تاریخ ۱۴ ژانویه۱۹۲۳ اعلام شده بود، در روز یکم فوریه یکپارچه شدن «تیم عملیاتی پیراهن سیاه ها»، «همیشه آماده برای میهن و شاه»از سازمان ناسیونالیست های ایتالیا (پیراهن آبی ها) و «ملیشیای داوطلب برای امنیت ملی» قانونی و به اجرا گذارده شد. در ۲۶ فوریه قرار داد توافق بر ادغام میان حزب فاشیست و سازمان ناسیونالیست های ایتالیا امضاء و از سوی کمیته مرکزی این دومین در ۴ مارس تأیید شد. شوربختانه ۲۵ روز پیش از«مارش به سوی رُم»، هنگامی که نیروهای فاشیستی متحد گشته و در راهِ برقراری حکومت خود و بر تخت قدرت نشستن موسولینی، این بنیانگذار فاشیسم و آموزگار ناخواستهِ جنایتکار تاریخ، آدولف هیتلر، با پیامدهای خانمانسوز آن در تاریخ جهان در بیش از بیست سال، بودند حزب سوسیالیست پس از کشمکش های درونیِ خود، دست کم از دو سال پیش از آن، در روز سوم اکتبر ۱۹۲۲ در نوزدهمین کنگره خود دچار انشعاب شد؛ آن هم در دوره ای که بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گریبانگیر مردم و کشور بود و نیاز به اتحاد بیشتر در جلوگیری از پیشرَوی فاشیسم بود! در آینده به آن نیز خواهیم پرداخت.
باز خوانی و بررسی انگیزه های همه سویه و درس آموزی از آن دوره، برای ما و همه مبارزان راستین در اتحادی اصولی و راهجویی های بهتر با دیدن شرایط نوین نیاز است.
عباس دهقان