پیشینه
قره باغ ، سرزمینی که برای قرن ها هم ارمنی ها و هم آذری ها ساکن آن بودند؛ در سالهای شوروی، وضعیت منطقه خودمختار را در خاک آذربایجان داشت. به رسمیت شناختن حق ملل در تعیین سرنوشت در متن و بطن انقلاب سوسیالیستی و تحولات اجتماعی ناشی از آن در پرتو اتحاد داوطلبانه ملل تحت ستم ، شالوده اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل میداد. خودآگاهی ملی، بویژه در میان ملت هایی که سواد، هنر ملی و ادبیات آن بطور عینی زمینه رشد یافته و شروع به درک نقش ملی خود در تاریخ شوروی را کرده بودند؛ در دهه های آخر دوره شوروی بموازات بروز و رشد رویزیونیسم این خودآگاهی ملی به احساسات ناسیونالیستی تبدیل شد. برخلاف منافع کارگران و زحمتکشان که «پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید» را فریاد میزدند؛ اینبار این احساسات توسط روشنفکران و بوروکراسی ملی ترویج شد. برای برخی از آنها ناسیونالیسم به معنای فرصتی برای گرفتن یک موقعیت خوب یا “صندلی گرم” در جمهوری خود بود.
رویدادهای قره باغ ، همچنین قتل عام ارامنه توسط ضد ارامنه در شهر سونگایت آذربایجان و غیره – یکی از اولین درگیری های ملی بود که در سال های پرسترویکای گورباچف رخ داد.
بهانه مناقشه قره باغ روند رشد برخی اقلیت آذری در آنجا بود. این روند باعث ایجاد نگرانی هایی شد مبنی بر اینکه مقامات آذری ممکن است به خودمختاری قره باغ پایان دهند. بنابراین، رهبری ارمنستان، از جمله حزب کمونیست ارمنستان، پیشنهاد تغییر وضعیت ملی و اداری قره باغ – اتحاد آن با ارمنستان را داد. رهبری آذربایجان از جمله حزب کمونیست آذربایجان با آن مخالفت کردند زیرا از نظر آنها نقض تمامیت ارضی آذربایجان بود. سیاست کرملین و رهبری گورباچف اعتراضاتی را در ایروان، پایتخت ارمنستان به همراه داشت. در نتیجه مسکو نیروهای خود را به ایروان فرستاد، اما این اقدامات نظامی تنها باعث تقویت بیشتر احساسات ناسیونالیستی شد.
در سال ۱۹۹۴، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، جنگی تمام عیار بین آذربایجان و ارمنستان برای قره باغ در گرفت. در نتیجه نیروهای مسلح ارمنستان نه تنها خود قره باغ، بلکه برخی از مناطق همسایه را که به عنوان منطقه حائل تأمین کننده امنیت قره باغ در نظر گرفته می شد، فتح کردند. این جنگ یکی از جمله درگیری های ملی در قلمرو شوروی سابق بود، مانند درگیری بین مولداوی و ترانس نیستریا (جمهوری ماوراءالنهر)، درگیری بین گرجستان و آبخازیا و همچنین در اوستیای جنوبی، روسیه و جمهوری چچن؛ مناطق اوکرائین و لوگانسک/دونتسک؛ ازبکستان و قرقیزستان. شعله جنگ اگر چه اکنون خاموش شده است، اما خصومت همچنان در حالت آتش زیر خاکستر ممکن است هر لحظه مانند قره باغ و لوگانسک / دونتسک شعله ور شود.
اما جنگ برای قرهباغ به هیچ وجه درگیری را حل نکرد. در آذربایجان احساسات انتقام جویانه ناسیونالیستی افزایش یافت (کافی است بگوییم که قبرهای یادبود قهرمانان جنگ بزرگ میهنی در پایتخت باکو با قربانیان جنگ ۱۹۹۴ با ارمنستان جایگزین شد). و در ارمنستان قهرمانان جنگ طایفه خاصی را تشکیل دادند که تا بهار ۲۰۱۸ تحت رهبری سرگئی سرکیسیان حکومت کردند. برای سه دهه بعد، وضعیت اساساً “یخ زده” باقی ماند. مذاکرات صلح بین طرفین نتایج محدودی داشت و عملاً پس از شکست مذاکرات صلح کی وست در سال ۲۰۰۱ به بن بست رسید. با مرگ حیدر علی اف و به قدرت رسیدن پسر ملیگراتر او، الهام، به ریاست جمهوری، این کشور تقویت میشد، بیشتر کرد. جنگ طلبی جدید باکو، خرید انبوه تسلیحات بواسطه درآمدهای جدید نفتی متحدان مشتاقی را در میان حزب جنگ آمریکا در واشنگتن پیدا کرد که امیدوار بود از جمهوری شوروی سابق به عنوان “سر پل” مورد حمایت ناتو در سراسر دریای خزر استفاده کند و نفوذ روسیه را در آسیای مرکزی که غنی از انرژی است پس از شوروی تضعیف کند.
در بهار ۲۰۱۸ نوعی انقلاب رنگی رخ داد و در نتیجه دولت نیکول پاشینیان روی کار آمد. او در تلاش برای جبران فقدان اقتدار نظامی سلف خود، موضع رادیکال تری در روابط با آذربایجان گرفت. در همین حال، قدرت گرفتن پاشینیان تأثیر منفی بر روابط ارمنستان با روسیه داشت، زیرا او به عنوان یک نئولیبرال طرفدار غرب، در واقع ساکاشویلی ارمنی بود که به قدرت رسیده بود. در زمان پاشینیان، رسانه های رسمی ارمنستان به جای روسی به پوشش غربی رویدادها نزدیک شدند. اما ارمنستان همچنان عضویت خود را در سازمان پیمان امنیت جمعی حفظ کرد، در حالی که آذربایجان دو بار در سال ۱۹۹۴ و در سال ۱۹۹۹ آن را ترک کرد. متعاقباً طبقه حاکم آذربایجان از روسیه به ایران (بخصوص در آغاز جنگ ) وترکیه تغییر جهت داد. از اینرو کرملین در ارمنستان علاوه بر آنکه سیستم آب رسانی و شبکه تلفن در اختیار انحصارات روسیه است، به طور عینی علاقه مند بود تا پاشینیان را توسط رهبر دیگری در انتخابات بعدی تغییر دهد تا منافع خود را از نفوذ روزافزون اپوزیسیون ضد روسی مورد حمایت گروههای پراکنده ارمنی تضمین کند. لازم است یادآور شویم اگرچه حضور نیروهای روسی در ابتدا به عنوان یک بازدارنده قوی برای درگیری های مجدد عمل کرد، اما ماموریت حفظ صلح در نهایت نتوانست ثبات پایداری را که توسط سیاست گذاران در مسکو پیش بینی شده بود، فراهم کند. در نتیجه جنگ ۲۰۲۰، همراه با تعداد محدودی از حافظان صلح روسی بود. از دست دادن مناطق استراتژیک کلباجار و لاچین (که در طرح اولیه لاوروف در نظر گرفته شده بود تحت کنترل ارامنه قره باغ باقی بماند) همچنین به این معنی بود که ارتباط فیزیکی ماموریت حافظ صلح با نیروهای روسی در ارمنستان به شدت کاهش یافته وبه یک جاده محدود شده بود؛ کریدور لاچین که خود اخیراً به موضوع مناقشه تبدیل شده است. شایان ذکر است که پیش از تقابل وعملیات نظامی آذربایجان در سال ۲۰۲۰ (۱۶-۱۲ ژوئیه) از یکسو با تشدید سیاست و نفوذ پان ترکیستی ترکیه در آسیا (که بخش مهم آن سیاست نوسازی ارتش ترکیه است) مواجه هستیم ( در ادامه این نوشتار به جوانب دیگری از رویکرد ترکیه به غرب آسیا و دلایل آن خواهیم پرداخت) و از سوی دیگر برخورداری از سامانه پدافند هوایی روسیه اس-۴۰۰، هواپیماهای مدرن آمریکایی و مهمتر از آن، هلیکوپترهای نظامی و هواپیماهای بدون سرنشین (پهپادها)، بخشی از تسلیحاتی است که در آذربایجان پیدا شد و همچنین قبل از درگیری، برنامه ریزی و برگزاری تمرینات نظامی مشترک ترکیه و آذربایجان است که نشان از تدارک و آمادگی لازم برای حمله نظامی است.
توجه به این نکته بسیار مهم است که یکی از عوامل اصلی تشدید درگیری آذری-ارمنی، ضعف جنبش کمونیستی و کارگری در هر دو کشور است. علاوه بر این، حتی آن معدود سازمانهای کمونیستی و کارگری که هنوز وجود دارند، نتوانستند موضع انترناسیونالیستی مشترک خود را در مورد مناقشه تعیین کنند. در نتیجه، کارگران و زحمتکشان هر دو کشور تحت تأثیر بورژوازی ملی خود قرار گرفتند که توسط پان ترکیستها در آذربایجان و گروههای پراکنده ارامنه در آمریکا تقویت شده بود.
آذربایجان با هواپیماهای بدون سرنشین و هلیکوپترهای نظامی خود به برتری هوایی دست یافت و خسارات سنگینی به نیروهای مسلح قره باغ وارد کرد. به عنوان مثال آنها سامانه پدافند هوایی اس-۳۰۰ قره باغ را منهدم کردند. با این حال، حمله برق آسای آذربایجان شکست خورد و ارتش ارمنستان با انجام یک ضد حمله که به ویژه در طی سه روز بارندگی شدید، زمانی که هواپیماهای بدون سرنشین نمی توانند عملیات کنند، موفقیت آمیز بود. ارتش ارمنستان از یک دستگاه پارازیت استفاده کرد که سیگنال های هواپیماهای بدون سرنشین را مسدود می کرد، اما آنها فقط یک دستگاه داشتند و می توانست فقط تا ۶۰ کیلومتر کمک کند، نه بیشتر.
آتش بس نظامی که با میانجیگری روسیه به دست آمد بسیار شکننده بود و توسط هر دو طرف برای تقویت نیروهای خود استفاده شد. رشد شدید ناسیونالیسم از هر دو طرف کماکان ادامه یافت و حتی در مسکو چندین مورد درگیری بین آذری و ارمنی رخ داد و سرانجام در ساعات اولیه بامداد سه شنبه ۱۳ سپتامبر ۲۰۲۲، جمهوری آذربایجان حمله نظامی تهاجمی خود را در امتداد مرزهای جمهوری ارمنستان با حمایت آنکارا آغاز کرد و با تسلط بر مناطق کوچک استراتژیک مرزی در درگیریها با ایروان، به دنبال برتری خود برآمد. عملیات نظامی چندین شهر و روستا را در ارمنستان هدف قرار داد، به ویژه واردنیس در نزدیکی دریاچه سوان، جرموک در استان صخرهای وایوتس دزور و شهر سرسبز گوریس در سیونیک.
این حمله بدنبال یک سری اقدامات تحریک آمیز بود که توسط باکو و با حمایت آنکارا از زمان پایان جنگ ۲۰۲۰ قره باغ و به ویژه از زمان آغاز درگیری اوکرائین در فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد. با توجه به این واقعیت که نیروهای حافظ صلح روسیه از سال ۲۰۲۰ در منطقه درگیری حضور داشته اند، این حملات اهمیت بیشتری دارد و نگرانی هایی را در مورد برهم زدن روابط سیاسی با ترکیه در بحبوحه درگیری در اوکرائین بوجود میآورد. واقعیت این است که نفوذ فزاینده آنکارا در قفقاز و خصومت افسارگسیخته آذربایجان اساساً با منافع استراتژیک بلندمدت روسیه و همچنین ایران در منطقه در تضاد است. در حال حاضر، کرملین ترجیح داده است که بواسطه درگیری های خود در اوکرائین و در عین حال برخورداری از کمکهای ترکیه ، سیاست غیر فعال را پیشه کند . این تمرکز محافظهکارانهتر بر دیپلماسی آرام با چالشهایی که هم صلحبانان روسی و هم غیرنظامیان ارمنی در زمین با آن مواجه هستند، ناسازگار به نظر میرسد. این امرهمچنین شروع به تضعیف قدرت نرم مسکو در منطقه کرده است. هرچه حملات آذربایجان تهاجمیتر و واکنشهای روسیه محتاطانهتر باشد، غیرنظامیان ارمنی، روسیه را متحدی غیرقابل اعتماد میدانند و در نتیجه به ارمنیهای طرفدار غرب اعتبار میبخشند. برداشت عمومی از تضعیف روسیه در ارمنستان، همراه با انفعال محسوس نیروهای حافظ صلح روسی، به ویژه در سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس وقت نمایندگان آمریکا به ایروان، برجسته شد. در واقع، اگرچه این اقدام پلوسی به طور واقع بینانه هیچ مزیت امنیتی ملموسی را برای مردم ارمنستان به ارمغان نخواهد آورد، اما از نظر سیاسی برای دشمنی با مسکو محاسبه شده است، همانطور که سفر او به تایوان از نظر سیاسی برای دشمنی با پکن محاسبه شده بود.
از منظر کرملین، اگر ترکیهِ متحد ناتو بر قفقاز مسلط شود، بر آسیای مرکزی نیز مسلط خواهد شد و ناگهان نفوذ ناتو تا کوه های آلتای احساس خواهد شد. چنین سناریویی طبیعتاً برای روسیه غیرقابل تحمل است. در ادامه این نوشتار و مبحث بعد به بررسی این فعل و انفعالات در راستای تضاد منافع آن با ایران می پردازیم.
ی م فروردین ۱۴۰۲