از زمانی که با سرکوب های شدیدی که جمهوری اسلامی در روز به قدرت رسیدنش تا خرداد ماه ۶۰ که تظاهرات مجاهدین به درگیری های نظامی کشیده شد و فضای نظامی به درگیری های سیاسی خیابانی بین گروههای سیاسی و رژیم جمهوری خاتمه داد و رژیم دست به کشتار نیروهای سیاسی و مخالفش زد،؛ مهاجرت، فرار، مخفی شدن، پناهندگی به خارج از کشور شروع شد. در طی بیش از ۴۰ سال نزدیک به ۸ میلیون ایرانی به مهاجرت و پناهندگی روی آوردند و در برخی از کشورها جزء گروههای پناهندگی پرجمعیت هستند. مهاجرت و پناهندگی به خارج در طی ۴۰ سال گذشته با هر بحران و جنبش و سرکوب سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اقشار و یا طیف های مشخصی به خارج آمدند. بطور مثال از بعد از سال ۶۰ تا ۷۰ پناهندگان عمدتا از سازمان های سیاسی و یا باقی ماندگان و افراد نزدیک به رژیم شاه بودند. بعد از جریانات خرداد اصلاح طلبان با رئیس جمهور شدن خاتمی باعث تغییر محدود و موقتی در فضای جامعه شدند. با سرکوب های مجدد، پناهندگان جدید عمدتا عبارت بودند از دانشجویان اصلاح طلب، فراریان اقتصادی، نیروهای جوان عمدتا از خانواده های متوسط و به دنبال سطح زندگی بهتر بودند. مرحله سوم که از ۸۸ شروع می شود طیف ایرانیان خارج از کشور عبارتند از دانشجویان ایرانی و ناراضی های بدون چشم انداز. در این سالها پناهندگان عمدتا از اقشار متوسط مرفه تشکیل می شوند. اما این یک حکم دائمی نیست و ترکیب جامعه ایران تقریبا در تمامی کشورهای متروپُل در همین رنگین کمان اجتماعی می گنجند. جنبش سال ۹۶ و ۹۸ باعث تشدید مهاجرت تحصیلکردگان و دانشجویان به خارج از کشور شد. بعکس رژیم شاه که ایرانیان خارج از کشور عمدتا از دانشجویان سیاسی و ناراضی تشکیل می شد که اساسا به دنبال تحصیل و سیاست بودند. مهاجرین و پناهندگان زمان رژیم جمهوری اسلامی بیشتر به دنبال زندگی و تحصیل و تامین حداقل زندگی مناسب در خارج از کشور. این ترکیب متفاوت باعث خواست ها و تمایلات مختلفی در بین ایرانیان خارج از کشور شده است.
جنبش های مختلفی که در طی دو دهه گذشته در ایران روی داد، با تمام تلاشی که عناصر کمونیست و چپ در جهت دفاع از داخل کشور و جلب حمایت اکثریت ایرانیان انجام دادند، زمانی بود برای تدارک و جمع بندی و آمادگی در جهت آینده. عدم امکانات مالی و پراکندگی تشکلات خود به ضعف بیشتر این سازمان ها انجامید در طی ۴ دهه گذشته کمونیست ها و سازمان های چپ از پیگیرترین عناصر مبارز در دفاع از مبارزات داخل کشور و شکل دادن به افکار مردم کشورهایی بودند که در آن زندگی می کنند. با اینکه سازمان های کمونیستی از کمترین امکانات مالی برخوردار هستند ولی بیشترین تاثیرات فکری را در جنبش کنونی در داخل ایران دارند.
نیروی دیگری که بصورت بسیار ضعیفی و کاملا درون گرایانه عمل می کردند مجاهدین بودند که عمدتا به دنبال رفت و آمد با دول آمریکا و اروپا و عربستان بودند و نشست های آنها بیشتر قدرت نمایی بود تا دفاع از مردم. آنها به دنبال تائید گرفتن از این کشورها به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی، هستند.
دسته دیگر سلطنت طلبان بودند که در طی دو دهه سعی کردند که با راه اندازی و یا کنترل تلویزیون های ایرانی خارج از کشور افکار عمومی را به طرف خود جلب کنند. آنها با کمک های مالی به طرفداران خود، سعی کردند که در دو دهه گذشته فضای سیاسی خارج از کشور را که کاملا در آن ایزوله و منفرد بودند تغییر دهند. در این راستا و سیاست سلطنت طلبان از کمک های بسیار زیاد آمریکا و عربستان و اسرائیل بهره می گیرند.
نیروهای مستقل که عمدتا از سازمان های سیاسی و بطور کلی سیاست کنار گیری کرده و یا نظاره گر اوضاع هستند. این نیروها با تجمع در گروهها و تشکلات مستقل خود، وزنه ای در عمل اعتراضی را تشکیل می دهند. این نیروها بر چسب نزدیکی های فکری با هم تشکلات دمکراتیک را بوجود آورده اند.
بویژه از سال ۸۸ به بعد، جنبشها و نیروی های سیاسی خارج از کشور هر چه بیشتر از مبارزات داخل کشور تاثیر می گرفتند. بطور مثال جنبشی که در حال متحد شدن بود به نزدیکی سازمان های سیاسی کمک می کرد و بعکس وقتی جنبش کارگری و توده ای در حال ضعف بودند این به پراگندگی و انتقاد دائم سازمان های سیاسی از هم دامن می زند. برای سازمان های کمونیستی این روند یعنی بسوی نزدیکی و یا بسوی پراکندگی . سرکوب رژیم تلاشی در جهت قطع ارتباط جنبش کمونیستی با جنبش کارگری بود.
جنبش ۱۴۰۱ که می توان گفت بزرگترین جنبش خیابان علیه رژیم جمهوری اسلامی است؛ نیروهای انقلابی را به این نتیجه رسانده بود که پراکندگی سازمان های انقلابی و اختلافات دائمی آنها موقعیت برای نیروهای راست داخل و خارج بوجود آورده است که بتوانند جنبش های موجود را سرکوب کرده و پیگیری و ادامه کاری جنبش ها را از بین ببرند. این نتیجه با این که در درون سازمان های کمونیستی پذیرفته شده است ولی هنوز آنچنان که باید به سیاست عملی برای نزدیکی، اتحاد و وحدت های سازمانی تبدیل نشده است .
روند دیگری که امروز در جنبش کنونی بویژه در خارج از کشور اتفاق افتاده است؛ مسئله گسست بیشتر از هم، تشدید مبارزات ایدئولوژیک تحت عنوان بازگشت به اصول و…..است. این روند به عدم داشتن چشم انداز روشن برای بسیاری از نیروهای منفرد دامن زده و پاسیویته و انفراد منشی را توسعه میدهد.
در عین حال شکست ها باعث شده است که سازمان های کمونیست و سوسیالیست بهتر و عمیق تر از آن جمع بندی کنند و تلاشی بی وقفه برای پایان دادن به این پراکندگی که از مدتها پیش آغاز شده است را با تحرکات طبقاتی در درون جامعه ایران پیوند زنند. این تلاشی است که فقط با ابراز نظرات و یا در حد یک سازمان به ثمر نخواهد رسید. شرکت اگر نگوئیم همه بلکه اکثر سازمان های کمونیست و سوسیالیست در پیوستن به این تلاش می توانند به سازماندهی و سازمان یابی هر چه بیشتر طبقه کارگر و زحمتکشان بیانجامند. جنبش اخیر ۱۴۰۱ که با شعار زن زندگی آزادی شکل گرفت، برای چندمین بار این نظریه را که بدون حزب کمونیست سراسری امکان پیروزی انقلاب ممکن نیست را، به ثبوت رساند. ما در زمینه نظری نسبت به ایجاد حزب کمونیست در صف آرائی های طبقاتی در ایران عقب نیستیم. آنچه که هنوز اجازه شکل گیری آنرا نداده است، سرکوب های وسیع علیه کمونیست ها در صد سال گذشته و نفوذ نظرات خرده بورژوازی و بورژوازی در بین صفوف جنبش کمونیستی که بدون زدودن آن امر انقلاب اجتماعی ناممکن خواهد شد .
مهران پیامی