بی شعوری و بی خردی رهبری اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی از منشاء طبقاتی، از زندگی در جوامع بحران زده سرمایه داری و هرج ومرج بحران ساختاری کل نظام سرمایه داری جهانی بر می خیزد. دراین چند ماهه اخیر هر چقدر بیشتر جلو دوربین ها ظاهر شدند ودر نشست ها وکنفرانس ها شرکت کردند بی خردی آنها زبان زد عموم شد. منظور از بی خردی در اینجا شیوه تفکریست که از واقعیات حرکت نمی کند، مشاوران اصلی خود را از ماموران امنیتی کشورهای امپریالیستی انتخاب کردهاند و هیچگونه پیوندی با خواست های اکثریت عظیم مردم ستمکش و استثمار شده ایران ندارند.
اولین خصوصیات منشورهای ارائه شده آنها اینست که نظام سرمایه داری که چرک و خون از پنج هایش میچکد و جامعه ایران را به لبه پرتگاه و نابودی کشانده است مسبب وضع موجود نمی باشد. از مجاهدین گرفته تا رضا پهلوی، مالکیت خصوصی را بر ابزار تولید و توزیع مقدس می شمارند و هدف آنها از تغییر، براندازی دارودسته خامنه ای و ادامه همان نظام سرمایه داری و شرکت فعال در مسیر همان راهبردی های حلقه شیکاگوست.
دومین خصوصیات آنها اینست تمام شرط بندی های خود را روی سیاست خارجی آمریکا گذاشته اند. در حالی که هیأت حاکمه آمریکا و به اصطلاح آن دولت پنهانی که قدرت سیاسی را در دست دارد مدت هاست به قول رئیس جمهور فرانسه در کنفرانس مونیخ رو به ایرانیان گفت رژیم چنج سیاستی کاملن ورشکسته است. سیاستی که حد اقل در خاور میانه کاملن از لیبی گرفته تا افغانستان با شکست کامل روبرو شده است. با اندکی واقع گرایی و بدور از ذهنیگری می توان به این حقیقت پی برد اما رهبران گرایش راست هنوز در پی انقلاب مخملی با کمک آمریکا در ایران هستند. کافی است از کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی حکومت دکتر مصدق و روی کار آوردن شاه فراری تا بحال به سپهر سیاسی خاور میانه نگاهی بیندازیم تا افول کامل این سیاست زور و سرکوب و رژیم چنج را تشخیص بدهیم. این جماعت راست همچنان طرف د ارا نشان را به کمک آمریکا دلخوش نگه میدارند.
سومین خصوصیات فرد گرایی در رهبری ساختن از بالا و در خارج کشور و کپی برداری از به قدرت رسیدن خمینی در انقلاب پنجاه وهفت است. تازه در اینجا هم واقعیات را در نظر نمی گیرند. یعنی کتمان می کنند که محمد رضا شاه مذهبی بود؛ از ترس کمونیسم به روحانیت پناه برده بود ودر دوره سلطنت خود هزاران مسجد و محل اجتماع طرفداران خمینی را کمک کرده بود ساخته شود و در آستانه انقلاب، صدو هشتادوپنج هزار حوزه دینی در ایران موجود بود. این خصوصیت پیوند فشرد ه ای با دو خصوصیات بالا دارد. در کشوری که اکثریت عظیم مردمش را کارگران و زحمتکشان تشکیل می دهند و یکی از پر هزینه ترین مبارزه را برای تشکلیابی خود در این صد و بیست سال گذشته داده، در کشوری که هزارها تشکل های صنفی و مدنی موجود است و همه آنها در میزانی وسیع برای حفظ و گسترش آنها جمعی و افقی تلاش می کنند آنوقت طرح رهبری فردی را مطرح کردن بدور از واقعیات جامعه و بی خردی کامل است.
در برابر این گرایش راست طرفداران سرمایه داری و امپریالیسم گرایش کارگری و چپ و کمونیست قرار دارد که با حرکت از واقعیات ایران و جهان امروز دارای خصوصیات خرد جمعی، سبک کار شورایی و سازماندهی است. شعار اساسی آنها در این سالهای پر رنج و درد ” چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است ” می باشد. توده ها را سازندگان تاریخ می دانند و پراتیک اجتماعی را اساس دانش خود قرار میدهند. درست است که باصطلاح بلوک سوسیالیستی دوران جنگ سرد با فرو پاشی دیوار برلین منحل شد ولی طبقه کارگر و کمونیستها با نقد رویزیونیسم مدرن و درس گیری از آنچه به نام تجربه سوسیالیسم در شوروی بود، با جمع بندی از شکست ها با درایت تر از گذشته همچنان به مبارزه برای سوسیالیسم ادامه داده اند. اکنون بار دیگر شبحی از کمونیسم سراسر جهان را فرا گرفته است. در ایران ما که مردمانش بیش از صد سال تسلط دیکتاتوری سرمایه را تحت نام سلطنت و ولایت فقیه تجربه کرده اند برای تغییر کل نظام استثمارگر و ستمگر در میدان هستند. شعار زن زندگی آزادی نمونه ای از این توفان عظیم اجتماعی ضد سرمایه داری و ضد ستم و استثمار است که سراسر دنیای مترقی را در نور دیده است.
وفا جاسمی