در اوضاع آشفته کنونی کشور و با اینهمه گرانی و تورم، فقر و فلاکت، بیکاری گسترده، فساد سیستماتیک و مضاف بر آن به ستوه آمدن ستمدیدگان جامعه و خیزش و طغیان جوانان عاصی بر علیه استبداد حاکم در جهت باز پس گیری زندگی، نوشتن درباره حداقل مزد کارگران در سال آینده شاید بی تناسب و غریب به نظر برسد اما زمانی که در جراید میخوانیم صاحبان صنایع اعلام میکنند دستمزد نیروی انسانی در ایران حتی در مقایسه با ارزانترین کشورها ناچیز است و در همان حال نمایندگان آنها در حاکمیت در مورد تورم زا بودن افزایش حقوق کارگران سخن پراکنی میکنند تا مثل چند دهه گذشته کل غارتگری و چپاول اقتصاد مملکت را بر دوش کارگران سرشکن کنند و با سرکوب و تحمیل گرسنگی بر میلیونها انسان به سودآوری و انباشت سرمایه خود استمرار دهند باید به مسئله دستمزد به عنوان اصلی ترین حقوق بنیادی نیروی کار بطور ویژه تاکید داشت.
برای طبقه کارگر در هر عصر و دوره و زمانی و در هر شرایطی مسئله دستمزد، مسئله زندگی و بقاست. دستمزد سهم ما را از زندگی، خوراک و پوشاک، مسکن و بهداشت و تحصیل، اوقات فراغت و تفریح گرفته تا آزادی و حقوق شهروندی، کرامت و منزلت اجتماعی ما را تامین میکند. در اینجا مخاطب من کارگرانی هستند که دیر زمانی است که زیر بار قرارداد ننگین و خفت بار موقت نه تنها امنیت شغلی بلکه روح و روان و شان انسانی آنها را به سخره گرفته اند. بربریت سرمایه با قراردادهای یکماه و دو ماهه و هشتاد و نه روزه با روزمزدی کردن نیروی کار با شرکتهای پیمانکاری خرید نیرو و با خارج کردن کارگاههای زیر ده نفر از شمول قانون کار و مناطق آزاد تجاری و با همه اهرمهای قانونی و غیر قانونی ارزش اضافی مطلق حاصل نیروی کار را به جیب میزنند و با استثمار وحشیانه، طوق بردگی و بندگی بر گردن کارگران را روز به روز محکمتر میکنند و خود چاق و فربه میشوند و کارگران زار و نزار.
در اینجا مخاطب من کارگرانی هستند که هر روزه تورم کمر شکن قدرت خریدشان را می بلعد و زیر بار حسرت و ذلت مزد چند برابر زیر خط فقر نظارهگر چشمان حسرت زده همسر و کودکان و بی رنگ شدن سفره هایشان می باشند. اجاره مسکن سر به آسمان میزند و آنها هر سال به طرف آلونکها و بیغوله های خارج از محدوده شهری پرتاب میشوند، کارگر ارزان، ارزانتر میشود و بی منزلت. از همین رو کارگران دیده نمیشوند، اصلا انگار وجود ندارند مگر زمانی که با اعتراض، تجمع و اعتصاب فریادشان به گوش برسد. در این چند دهه و بویژه در این چند سال اخیر ما کارگران با هزاران اعتصاب و تجمع در گوشه گوشه کشور خواب #سرمایه_داران را آشفته تر کردیم و تضاد کار و سرمایه را به یکی از جدی ترین چالشهای جامعه بدل کردیم اما با اینکه موفقیتهایی کسب کردیم.، هنوز به دستاورد قابل اتکایی برای نهادینه کردن و کسب حقوق بنیادی خود نرسیده ایم. در صد و ده سال پیش اتحادیه کارگران چاپخانه در اولین نشریه خود به نام اتفاق کارگران اینطور نوشته است:” .... با اینحال در مملکت ایران به هیچ وجه حقوق رنجبران معلوم نیست چرا عملهجات ایران برای جزئی حقوق در عدلیه بروند، هنوز کسی نگفته چرا عملهجات ایرانی باید به علت مطالبه حقوق جلب به نظمیه بشوند، هنوز کسی نگفته چرا در ازای پول، عملهجات ایرانی باید فحش بشنوند.” انگار امروز است با اینکه اکنون و در این زمان دهها هزار کارخانه و موسسه صنعتی و خدماتی با میلیونها کارگر با سواد و آگاه وجود دارد و یک جامعه صنعتی شکل گرفته است، بیش از آنزمان هنوز کارگر ایرانی تحقیر میشود، فحش و کتک میخورد، تعلیق و اخراج میشود و توسط نظمیه و دادگاه به زندان افکنده میشود. آیا هنوز ما عملهجات هستیم یا طبقه کارگر صنعتی ایران.
بنابر این برای اینکه ارزان نباشیم و ارزانتر، برای اینکه حقوقمان نهادینه و تعرض به آن غیر ممکن شود باید با ایجاد تشکلهایایدار و فراگیر کارگری با اتحاد و انسجام در صف و قامتی واحد به سمت یک نیروی قدرتمند اجتماعی برای #دستمزد_شرافتمندانه و در خور زندگی انسان قد علم کنیم تا نه تنها ارزان فروشی نیروی کار این داغ لعنت خورده را برای همیشه تاریخ از پیشانی خود بزداییم بلکه در تقابل با بربریت سرمایه و برای احقاق #برابری_اجتماعی، خواهان محو استثمار و کار مزدی شویم زیرا به گفته آدام اسمیت، تازه، “دستمزد متعارف حداقل مزدی است که با حیات حیوانی منطبق باشد.”
شاپور احسانیراد زندان اوین بند هشت، سالن ده ۲۵ دیماه هزار و چهارصد و یک