در تاریخ ۴۳ سال رژیم جمهوری اسلامی هیچگاه رژیم اسلامی بدون سرکوب ، شکنجه و زندان و بکار گیری گسترده و دائم و روزمره نیروهای سرکوب به مشکلات و مسائل پیش آمده در جامعه برخورد نکرده است و کوچکترین اعتراض و مخالفت مردم با سیاست ها و عملکردهای خود را نه تنها برنتابیده است بلکه با گسیل نیروهای امنیتی و با ایجاد رعب و وحشت سعی کرده که صورت مسئله را از دیدگاه خود پاک کند. برای شناخت دستگاه و نهادهای سرکوب کنونی نگاهی خواهیم انداخت به تاریخچه این نیروها در رژیم جمهوری اسلامی.
بهمن سال ۱۳۵۷ هنوز صدای تیراندازی ناشی از درگیری های نیروهای نظامی رژیم شاه علیه مردم قطع نشده بود که رژیم جمهوری عده ای از جوانان محلات را تحت عنوان حفاظت از ادارات دولتی و نظامی در مساجد سازمان داد و توانست با نفوذ در بین آنان یک سازمان شبه نظامی که هیچ اسم و رسمی نداشت بوجود بیاورد. اسم اولیه ای که برای آن انتخاب شد بسیج محلات بود. که بعدها و با شکل گیری سپاه پاسداران به سازمان بسیج و بسیج مستضعفین تغییر اسم داد.
کسانی که در بسیج محلات فعال و در خدمت رژیم جدید در آمده بودند و آخوند ها روی آنها حساب باز کرده بودند. به سازمان نظامی جدیدی به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فرستاده شدند تا در بخش های نظامی و اطلاعاتی و امنیتی کار کنند. در عین حال و همزمان جمهوری اسلامی از لومپن ها، عناصر روستایی مذهبی، زندانیان خطرناک مواد مخدر و بزهکار نیروهای فاشیستی سیاهی را برای سرکوب های خیابانی بویژه در برابر سازمان های سیاسی و به هم ریختن گردهم آیی سازمان ها و نیروهای دمکراتیک جامعه، که بعدها به بخشی از لباس شخصیهای کنونی تبدیل شدند بوجود آورد. تقابلات سال های اوایل انقلاب و نیز جنگ ایران و عراق رژیم جدید را با شتاب به سوی نظامی -امنیتی شدن بیشتر تشویق کرد. رژیم سرمایه داری مذهبی جدیدی که از بطن یک انقلاب سربرآورده بود نمی توانست با توده هایی که از خواست های رادیکال خود در برابر حاکمان کوتاه نمی آمدند؛ با روش گفتگو وارد شود. این رژیم ضد انقلابی همچون رژیم گذشته زندان ها را در ابعاد گسترده تری احیا کرد، نیروهای نظامی را گسترش داد و چندین نیروی نظامی با اسامی مختلف به آن افزود . سازمان های اطلاعاتی که قبلا در ساواک و ارتش خلاصه می شد به ۱۶ سازمان گوناگون با وظایف عمدتا علیه مخالفین سیاسی رشد یافت و در جامعه بال های تاریک خود را گسترد.
رهبران نیروهای سرکوب از فاشیستی ترین عناصر حکومت تازه به قدرت رسیده همچون لاجوردی، خلخالی زیر نظر خمینی بودند و ابعاد جدیدی از جنایت و خیانت و صحنه هایی از وحشیگری و بربریت آفریدند. هنوز ماههای اوایل انقلاب به پایان نرسیده بود که آخوند ها همراه لات ها و چاقوکش ها در وسط خیابانها عربده کشان هل من مبارزه می طلبیدند و جامعه را به شکنجه گاهی بزرگ تبدیل کردند. حکم خمینی برپایی چوبه های دار در میدان ها بود. فضای بعد از سال های ۶۰ و جنگ ایران و عراق با برتری نیروی سرکوبگر و عقب راندن خواسته های اجتماعی و اعدام های علنی و مخفی و….ادامه یافت. قتل عام زندانیان سیاسی ۶۷ و پایان جنگ باعث سربلند کردن خواسته های سرکوفت شده اجتماعی شد. اولین آن در جنبش دانشجویی دهه ۷۰ و گسیل اوباش بسیجی و لباس شخصی به کوی دانشگاه و فاجعه ای که علیه تحصیل کردگان ما آفریندند، شروع شد. برای اولین بار افراد مسلحی در خیابان ها جولان میدادند که ظاهرا به هیچ گروه رسمی اطلاعاتی نظامی وابسته نبودند و حکم آتش به اختیار داشتند و “خودسر” عمل می کردند. در جنایتی که در کوی دانشگاه انجام شد بالاترین مقامات دولتی از جمله قالیباف جزء فرماندهان میدانی بودند. در واقع نه پلیس و نیروی انتظامی بلکه همین نیروهای بسیج سپاه و لباس شخصی ها بودند و هستند که وظیفه تقابل با مخالفین و سپر حفاظتی رژیم جمهوری اسلامی را بوجود آورده اند. سازمان های اطلاعاتی همراه با رشد چندگانه نیروهای نظامی مانند سپاه پاسداران در عین حضور ارتش باعث حضور نیروهای اطلاعاتی گوناگون هم شده است. در زندان های رژیم سپاه پاسداران سازمان اطلاعاتی خود را دارد، قوه قضائیه و وزارت اطلاعات هم به همین نحو. سازماندهی و چندگانه کردن سازمان های اطلاعاتی و امنیتی و نظامی رژیم باعث شده است که خطر تقابل نیروی اطلاعاتی – نظامی با رژیم از بین برود. ولی جنبش کنونی نشان داد که فروریختن کل پایه های رژیم آن خطر اصلی است که همه رژیم های سرکوبگر را تهدید می کند و نه صرفا کودتا و حضور پرقدرت نظامیان.
تکیه به نیروهای نظامی – امنیتی مختلف که بودجه های بسیار سنگینی را می طلبد، باعث بزرگ شدن بوروکراسی دولتی و بسته تر شدن فضای سیاسی شد. هیچ نیرویی قادر به شکستن فضای اختناق آلودی که رژیم در جامعه بوجود آورده بود به غیر از یک جنبش اجتماعی پرقدرت نبود. جنبش دانشجویی، جنبش روشنفکران برای احیای کانون نویسندگان ایران و قتل های زنجیره ای، جنبش کارگران برای احیای سندیکاهای کارگری، اعتراضات ۸۸ به انتخابات، جنبش زنان از یک میلیون امضا تا برداشتن حجاب و تا به امروز همه با سرکوب جواب گرفتند. فقط این جنبش ها توانستند فضای سالهای 67 را درهم بشکنند و رژیم را از قدرقدرتی به زیر بشکند و آنرا در حد نفرت اجتماعی منفرد کنند.
بعد از جنگ ایران و عراق و بازگشت هزاران نفر نظامی از جبهه های جنگ، جمهوری اسلامی سعی کرد که نیروهای ایدئولوژیک وابسته به خود را در عرصه های مختلف بکار گرفته و نیروهای تکنوکراتی را که در بازسازی جنگ پرقدرت شده بودند به حاشیه براند. همزمان اصلاح طلبان حکومتی که از نیروهای تکنوکرات و امنیتی تشکیل شده بود سعی به ایجاد تغییرات و رفرم های معینی در جامعه داشتند که همچون سرنوشت همه اصلاح طلبان ایران با شکست و کنار زده شدن، روبرو شدند. دولت با اپوزیسیون درونی به نام اصلاح طلبان روبرو شد، که قادر به جلوگیری از روند رو به رشد آنان نبود. تیغ سرکوب حتی این سرکوبگران گذشته را هم در امان نگذاشت. تنها فرق اصلاح طلبان امروزی با اصلاح طلبان قبلی در بی برنامهگی و خودباختگی بیشتر نسبت به قدرت بود.
راندن اصلاح طلبان در قدرت در دوره ای باعث تشنج های سیاسی در جامعه شد ولی وقتی مردم فهمیدند که اصلاح طلبان حکومتی چیزی متفاوت تر از حکومت ندارند آنها را به کنار زدند و در همین زمان است که جنبش کارگری و
جنبش های توده ای سال های ۹۶ و۹۸ شکل می گیرند. جنبش هایی که در شعار و مضون متفاوت تر از گذشته و در کف خیابانها با رژیم به مقابله برخاسته اند. ادغام برخی نیروهای انتظامی بعد از سال های اولیه بقدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی مانند شهربانی و ژاندارمری و کمیته های انقلاب به انسجام و تمرکز بیشتر نیروهای سرکوب انجامید در عین حال خطر بخش های دیگر نظامی اطلاعاتی را برای توطئه و یا شورش و کودتا از بین برد. جنبش های اجتماعی، دمکراسی، رفاه و شادی و دیگر حقوق اولیه انسان ها بویژه کارکنان دون پایه اجتماعی درهمان دوران به محاق تعطیل رفتند و صحبت از آنها مُهر کافر و ضد اسلامی خورد. رهبران رژیم و گاردهای ضد شورش هر اعتراضی را فتنه، اغتشاش، توطئه خارجی و……نامیدند و به خیال خود برای همیشه توانستند جامعه را تسلیم کنند. بهار عربی به آنها فهماند که نباید قدرت توده ها را دست کم بگیرند و بودجه های نیروهای سرکوب را افرایش دادند و به بحران اقتصادی که خود در فساد آفریده بودند، دامن زدند. البته جدا کردن نیروهای سرکوب از یکدیگر درک درستی از کلیت رژیم به دست نمی دهد، آنهم به این دلیل که بورژوازی حاکم صرفا یگان ویژه را برای دو اعتراض و جنبش بوجود نیاورده است. کار اصلی تمامی این نیروها ایجاد سپری برای حفظ مناسبات اجتماعی که اساسا بر مالکیت خصوصی شکل گرفته است و در این رابطه حکومت سرمایه داری اسلامی نیروی سرکوب را بطور عمده علیه طبقه کارگر و زحمتکشان و دیگر نیروها و جنبش های دمکراتیک سازماندهی کرده است.
جنبش کنونی نشان داد که تا دشمنان مردم را بصورت رو در رو مورد حمله و مشت در مقابل مشت قرار ندهی به خواست های فرودستان جامعه واقعی نمی گذارند. گشت ارشاد و برخورد زنان و مردان به آن نمونه کوچکی از یک حرکت و جنبش بزرگتر اجتماعی در جهت نفی کل رژیم جمهوری اسلامی و نیروهای سرکوبگر آن و برپایی نظامی است که رهایی انسان را از قید و بند سیستم های طبقاتی و در شرایط کنونی از قید و بند سیستم استثمارگری و ستمگری سرمایه داری می خواهد و آن نظام چیزی به غیر از جامعه سوسیالیستی نیست .
ع.غ