وحدت عمل در میان انقلابیون شور واشتیاق به دنبال دارد
بعد از جلسات “پروفینترن” ترزا به مسکو برمی گردد و این گونه حکایت می کند:
“همین که به پاریس برگشتم در “سندیکای کارگری” با “دی ویتوریو” شروع به کارکردم….. تجربه ای که در مسکو در زمینه بین المللی به دست آورده بودم به من تا حدی امکان داد تا خود را در ارتباط با فعالیت سندیکالیستی فرانسه جهت دهم. این فعالیت در ارتباط با مهاجرین ایتالیایی هم حائزاهمیت بسیاربود. از این گذشته از سفرهای خود به ایتالیا تجارب گرانبهایی اندوخته بودم و اینک بیش ازهرچیز دیگر ضرورت مطالعه و شناخت هرچه بیشتر اوضاع کشور و شرایط توده های کارگری را درک می کردم. به آنچه می اندیشیدم این بود که حق بی تفاوت ماندن در برابر کوچک ترین حرکت مبارزاتی را ندارم، ضمن آن که نباید صرفا به آنچه آرزو می کنم بیندیشم. زمان آن رسیده بود که هرچه عمیق تر مطالعه کنم و شرایط اقتصادی جامعه را درک کنم و با روند اشتغال در شهرو روستا، تغییر دستمزدها، کاهش سطح زندگی، نقص عضوهاو مرگ و میرهای ناشی از کار و بیماری های اجتماعی و غیره بیش از پیش آشنا شوم. به رغم کمبود کادر، پول، اسناد و مدارک، موفق شدیم در در داخل “سندیکای کارگری” دفتر مناسبی برای فعالیت های آموزشی سازماندهی کنیم. در این دفتر هرکس بر اساس نیاز ها و امکاناتش شرکت می کرد. در دفتر کوچکی که در سال ۱۹۳۴ در خیابان “پتی شام” در پاریس داشتیم – دو اتاق در طبقه چهارم، بدون آسانسور و بدون وسیله گرم کردن. “انقلابی حرفه ای”صص ۲۵۶ و ۲۵۷
از جمله فعالیت هایی که ترزا در این دوره به آنها اشاره می کند:
“فعالیت و مطالعه در ارتباط با اوضاع ایتالیا، با سفرهایی که به نوبت انجام می شد، از طریق تحقیق در بین مهاجرین ایتالیایی در شهرهای فرانسه و همچنین با گسیل رفقای علنی که می توانستند بی هیچ خطری به داخل ایتالیا بروند و با کارخانه ها ارتباط برقرار کنند و به هنگام برگشت نشریاتی باخود بیاورند و سپس چنین ادامه می دهد:
“به رغم ضربات سنگینی که به “حزب کمونیست” ، به “سندیکای کارگری و به طور کلی به کلیه جریان های ضد فاشیست وارد شده بود، هنوزدر ایتالیا برخی مبارزات و حرکت ها ادامه داشت، به ویژه در زمینه سیاسی. خبر هایی که به دست ما می رسید از این دست بودند: “در آلفارومئو” در میلان اعلامیه ای از طرف کارگران با امضای یک کمونیست، یک جمهوری خواه و یک کاتولیک تهیه و پخش شده بود که در آن جبهه واحد علیه فاشیسم و جنگ را نوید می داد و از کارگران می خواست که از کنگره متحد “آمستردام – پلیه” که محلش در پاریس بود پشتیبانی کنند و برای کمک به نشریه ضد فاشیستی نام نویسی کنند.” “همانجا” صص.۲۵۷ و ۲۵۸
“در این جا و آن جا گروه های متحدی هم به وجود آمده بود، جوانان رفته رفته خودشان را نشان می دادند، به ویژه جوانان دانشجو. پلیس ضرباتش را نسبت بهمه بدون استثنا آغاز کرده بود، از جوانان گرفته تا سوسیالیست های پیر، کارگران، دانشجویان، سوسیالیست ها و کاتولیک ها…..
در فرانسه برای جبهه خلق تدارک دیده می شد. برخی حرکت ها و وحدت عمل از قبل شروع شده بود. در ایتالیا هسته هایی از جبهه واحد در اینجا و آنجا پدید آمده بود و یا درحال پدید آمدن بود. طبعاً دست آورد مبارزات علنی فرانسه در کشورمان انعکاس وسیعی داشت. در همه جا سخن از بازتاب و برکت این مبارزات بود و روی آن حساب می شد. چنان که اعتصاب عمومی ۱۲ فوریه به دنبال کشتار ۹ کارگر به دست پلیس فاشیست که منجر به تظاهرات کارگری شد، متحداً از طرف هر دو کنفدراسیون سندیکایی فرا نسوی اعلان گردید. تجمع گسترده کارگران در میدان های پاریس در طول اعتصاب، شور و شوق در مردم ایتالیا را هم برانگیخت…..” “همانجا” ص. ۲۵۸
“بین حزب کمونیست فرانسه و حزب سوسیالیست در ۲۷ ژوئیه ۱۹۳۴ به اعتبار وحدت نظری که در پایه بود، توافق نامه ای به امضا رسید. از حزب کمونیست به تنهایی کاری ساخته نبود، جز این که به چنین قراردادی نیروی تازه ای بدهد و به طرح دعوت همه نیروهای چپ به منظور جبهه واحد متحد خلق جان تاره بخشد.” “همانجا” صص.۲۵۸ و ۲۵۹
“بر اساس قرارداد و وحدت عملی که بین کمونیست ها و سوسیالیست های فرانسوی به امضا رسیده بود، بیانیه واحدی از جانب ایتالیایی ها منتشر شد که “لونگو” از جانب “حزب کمونیست ایتالیا” و “ننی” از طرف “حزب سوسیالیست ایتالیا آن را امضا کردند. آن اولین فعالیت رسمی مشترک دو حزب پس از سال ها جدایی بود و سبب شور و شوق فوق العاده در بین کارگران مهاجر ایتالیایی در فرانسه گردید، شور و شوقی که به ایتالیا هم کشیده شد.
سندیکای کارگری” بر سر آن بود که در ایتالیا با تکیه بر وحدت سندیکاهای داخل فعالیتی را آغاز کند، اما با مشکلات بسیار مواجه شد. در ایتالیا هیچ سرنخی از تشکل های سندیکایی یا سوسیال دموکراتیک ویا از جریان های دیگری که مستقیما با ما ارتباط داشته باشند و از ما تغذیه شوند وجودنداشت. با این همه قرارداد وحدت موجب شد سندیکاهای سوسیالیست مهاجر مانند “برتی” به حرکت در آیند. شعار علیه فاشیسم ـ علیه جنگ ـ برای دفاع از خواست های کارگران نیزاز طرف آنان امضا شد و به ایتالیا رسید.
همه این رویدادها زمینه سازآن بود که فعالیت های خود را در ایتالیا تشدید کنیم.”همانجا”ص ۲۵۹
به این ترتیب و با توجه به شرایط موجود و تشدید مجدد مبارزه در داخل ایتالیا کادرهای زبده تشکیلات به داخل کشور گسیل شدند. ترزا در ادامه می نویسد:
“در آن زمان، کارگران بیش از آن که تقاضای اقتصادی داشته باشند، تقاضاشان سیاسی بود و این برای ما تکان دهنده بود. حزب درایتالیا و در خارج، دردفاع از”گرامشی” که درزندان های ایتالیا با مرگ دست به گریبان بود، تبلیغات وسیعی را آغاز کرده بود و برای نجات او هرچه در توان داشت به کار برده بود. در موقعیت به اصطلاح “آرای عمومی فاشیست” ، رژیم موفق شده بود نیرو های خود را به حرکت در آورد و این در مقطعی بود که شعارهای آمرانه ای از این دست: “گرامشی را آزادکنید”، “گرامشی رهبر واقعی مردم ایتالیا است”، “زنده باد آنتونیو گرامشی” پدیدار آمده بود.
این ها رویدادهایی بود که به موفقیت “مطلق” رای همگانی لطمه نمی زد، ولی اگر حتی منفرد ترین تظاهرات، تعادل رژیم را برهم می زد، رژیم آن را مخفی می کرد. زیرا که ازانعکاس آن بر کارگران ضد فاشیست بیم داشت. این قبیل موارد تنها در حد رد کردن گزارش به پلیس و یا محکوم شدن در یک دادگاه ویژه باقی می ماند.” “همانجا” ص.۲۶۰
به رغم دشواری شرایط و تداوم دستگیریها، حزب و “سندیکای کارگری” تلاش خود را برای فعالیت در داخل ادامه می دادند. از آنجا که ایجاد جبهه خلق در فرانسه وتوافق در زمینه وحدت عمل بین سوسیالیست ها و کمونیست های ایتالیا می توانست تاثیر زیادی در ایتالیا داشته باشد، لازم بود پافشاری خود را بیشتر کنیم تا این که در یک نشریه ضد فاشیست این جریانات را به گوش مردم برسانیم.” ” همانجا” صص. ۲۶۰ و ۲۶۱
“پس از مدتی به من پیشنهاد شد که فعالیتم را در ارتباط با مهاجرین متمرکز کنم….. برقراری ارتباط با مهاجرین کار بسیار دشواری بود. مهاجرین در بسیاری از مناطق فرانسه پراکنده بودند، اما از نظر کارخانه پارچه بافی و همچنین وجود معدنچیان در “سن اتین” و “مانسو له مین” به این مناطق اهمیت بیشتری می بخشید….. همچنین لازم بود رفقای ایتالیایی را در مبارزاتشان، در فرانسه هدایت کرد و فعالیت آنان را به سمت برقراری ارتباط هرچه بیشتر با داخل ایتالیا سوق داد. “همانجا” صص.۲۶۲ و ۲۶۳
“جنبش متحد ضد فاشیشتی در فرانسه در حال توسعه بود و به فعالیت های ما در بین مهاجرین و به پخش نشریه هفتگی کمک می کرد. از همان دورانی که برای “وچه دلا جونتو” کار می کردم، فهمیده بودم که برای یک نشریه دموکراتیک، ارتباط با خواننده و همکاری دائمی آنان بسیار اهمیت دارد. بنا براین در پاریس جلسه ای هفتگی را سازماندهی کردیم که بر آن ” تحریریه پرولتاریا” نام نهادیم. در این جلسات هرکس تمایل داشت می توانست شرکت کند. روزهای شنبه بعد از ظهر که اکثر کارگران تعطیل بودند این جلسات را برگزار می کردیم. محل آن هم در یکی از کافه های معمولی بود که رفقای خودمان در آن رفت و آمد می کردند. نشریه پنجشنبه از چاپ بیرون می آمد، در نتیجه تا روز شنبه به دست خوانندگان ما رسیده بود. از بین خوانندگان و کسانی که آن را پخش می کردند، ده یا بیست نفر و یا بیشتر به این جلسات برای بحث و انتقاد می آمدند، نظر می دادند و اگر ما نسبت به بعضی مسائل کم توجهی کرده بودیم ایراد می گرفتند و گله می کردند و نسبت به هیات تحریریه عصبانی می شدند. برای مدت ها هیات تحریه شامل یک نفر بود:” استلا”. پس از این که آنان انتقادات خود را نسبت به روزنامه خود ابراز می داشتند، رفقا کاغذ و پاکت هایی را که سرش باز بود بیرون می آوردند. این نامه ها همیشه شامل مکاتبات بسیار جالب کارگران بود. بخشی از نامه ها به تازگی از ایتالیا رسیده بود که مربوط به اخبار مستقیم از کارخانه ها و شهرهای ایتالیا می شد. داخل پاکت ها فرانک هایی بود که برای نشریه جمعاوری شده بود، با نام رفقایی که از نقاط مختلف فرانسه فرستاده بودند و گاهی هم نام رفقای مقیم ایتالیا در بین آنها دیده می شد.
برای ارسال، نشریه هفتگی را نه تنها در چمدان و جیب رفقا و آشنایان که برای مدت کوتاهی راهی کشور بوند جاسازی می کردند که گاه قسمت هایی از آن ضمیمه مکاتبات شخصی می شد.” همانجا صص. ۲۶۴و ۲۶۵
همانگونه که ترزا در خاطراتش اشاره کرده است یکی از وظایفی که حزب به او محول کرده بود نشریه هفتگی بود شیوه کار او در انتشار نشریه هفتگی و پخش آن تجربه با ارزش است که لازم دیدم این قسمت از خاطرات او را در این مقاله بیاورم . همان گونه که او در خاطراتش به آن اشاره داشته خودش به تنهایی کار هیات تحریریه را به عهده داشته است و استلا نام مستعار او بود . او انسانی پر تلاش و فعالی خستگی ناپذیر در خدمت طبقه کارگر و حزبش بود. یادش گرامی و راهش پر رهروباد.
ادامه دارد…..
لیلا
آذر ماه ۱۴۰۱
.