جنبش اعتراضی جاری در ایران با اینکه ظاهرن همگانی، خود جوش و هنوز مهر سیاسی معینی را بر پیشانی ندارد، اما مبارزه ای است در بستر مبارزه طبقاتی بیش از صد سال گذشته میان دو طبقه، دو راه، دو آینده، دو نظام اجتماعی، دو جهان ریشه ای متفاوت ودو جهان بینی، ماتریالیستی و متافیزیکی.
از زمانی که طبقات در جامعه شکل گرفته و برمشتی کوچک بر اکثریت عظیم یوغ بردگی زدند و قدرت سیاسی را با زور اعمال کردند، مقاومت و مبارزه علیه این مشتی ستمگر کوچک توسط اکثریت ستمکش تا به امروز ادامه یافته است. درست است که این مبارزات در شکل و شمایل، ویژگی هایی بنا بر رشد جوامع و شرایط اقلیمی و دوران تاریخی با هم داشته اند و هنوز هم دارند اما در کلیه این جوامع، طبقات، مبارزه طبقاتی در جدالی لاینقطع برای تغییر انقلابی همچنان مشترک ادامه یافته است. غنی ترین و شاید یکی از غنی ترین و بغرنج ترین، در این روند تاریخی مبارزه طبقاتی در ایران و سرزمین مشترک ارو آسیایی کنونی باشد که از قدیم آنرا مرکز جهان نامیده اند. چنانچه انقلاب صنعتی از پیشترفته ترین شهر های چین، هندوستان و ایران آغاز می شد، بجای مارکس، بیرونی کتاب سرمایه را با توجه به این تاریخ کهن هزاران سال تاریخ پر پیچ و خم مبارزه طبقاتی می نوشت. با ادیان و فرهنگ های رشد یافته و لبریز از تجارب جمع شده در استعاره های کمون های اولیه بشریت در سراسر این منطقه تا خالق اولیه ابزار تولید و آغاز آنچه امروز تمدن می نامیم. مبارزه جاری ریشه در عمق این جدال تاریخی دارد و باید به درازا و پهنا و عمق آن دست یافت تا بتوان در موضع راستین طبقه کارگر که رسالت تاریخی کنونی برای تغییر بعهده دارد را، با درایت در هر نبرد طبقاتی، با ابزاری علمی و بدور از هرگونه ذهنی گری، با خرد جمعی دریافت و در عمل صحت و سقم آنرا در مبارزه توده سنجید. در آخرین تحلیل کلیه سیاست های درست باید به امر معیشت، بهداشت، فرهنگ، رفاه و در یک کلام زندگی توده ها خدمت کند. حال بر میگردیم به اوضاع جاری و در جستجوی راه درست و نادرست، انقلابی و ضد انقلابی. حال برای ما در حقیقت از گذشته ای نه چندان دور شروع میشود. از زمانی که در بندرانزلی کارگرانی و روشنفکرانی آگاه و کمونیست که بیش از دو دهه پراکنده و در گروه های مخفی و غیبی، در داخل و خارج، از ملیت ها و قوم های مختلف جمع شدند و حزب کمونیست ایران را در سال ۱۳۰۰ بنیاد گذاشتند. برنامه حزب به درستی در ادامه انقلاب اکتبر طبق شرایط اجتماعی ایران آن زمان مبارزه علیه ارتجاع، استعمار و امپریالیسم و برای استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و سوسیالیسم بود. این برنامه در خطوط کلی همچنان جزوی از حرکت جاریست و هنوز در دستور باقی مانده است. جریان اعتراضی عظیم تودهای در این چند ده اخیر ناشی از حاد شدن تضاد میان دو طبقه اساسی جامعه یعنی کارگران و بورژوازی، از پائینی ها در برابر بالایی ها نشات می گیرد. بی شک در روند تکاملی بغرنج و سخت خود، با جدال حادی که اکنون در داخل و خارج ایران بر سر دو راه طبقاتی موجود است، هدف استراتژیک خود را پیدا خواهد کرد. البته با تجربه منفی انقلاب ۵۷ ایران و دیگر جنبشهای همه باهمی پس از آن در خاورمیانه، مدتهاست کلیه جنبش های تودهای خود جوش، بر اثر نبود تشکلات سیاسی پرقدرت طبقاتی پرولتاریا، نهایتا نیمه راه باز ایستاده اند و نه تنها به هدف های مترقی نرسیده اند بلکه در نبرد میان دو طبقه، بورژوازی داخلی با کمک سرمایه خارجی و امپریالیست ها پیروز شدهاند و طبقه کارگر همچنان در زیر سلطه نمایندگان سرمایه داری باقی مانده است. بهمین علت در باره سرنوشت نهایی این جنبش هم نمی توان مطمئن بود. طبقه کارگر و احزاب و سازمان های چپ در ایران و منطقه دارای دشمنان قسم خورده قوی هستند، وظیفه کلیه نیروهای کارگری اینست که با شرکت فعال در این جنبش بی شک اجتماعی که زنان و جوانان پیشتاز آنند، بدون پنهان کردن هدف نهایی خود، به سازماندهی چهار تشکیلات ضروری کارگری که نقش تعیین کننده ای درآینده انقلاب و در پیروزی استراتژیک آن دارد بپردازند. این تنها راه تقویت این جنبش، پیوند آن با جنبش طبقه کارگر و جلوگیری از افتادن آن در خدمت هدف های سیاسی امپریالیستی است.
تاریخ خیزش های توده ای در ایران و در منطقه نشان میدهد، نسبت به دشمنان طبقاتی طبقه کارگر نباید هیچگونه توهم و خیال واهی داشت. طبقه سرمایه دار ایران دراین صد ساله گذشته همه جانبه خود را مجهز کرده است. درست است حکومت عوض شده اما ماشین های دولتی سر جایش باقی مانده و در امر سرکوب نیروهای کارگری و کمونیستی ماهر تر و جنایتکارتر عمل کرده اند. بنابراین دل خوش کردن به جنبش های همه باهم توده ای بدون پیروی از اصل اساسی سازماندهی تشکیلات ضروری طبقه کارگر یعنی
۱- تشکیلات صنفی و سندیکایی کف کارخانهها و موسسات خدماتی ؛
۲- بدون پیوند کلیه این رشته های کارگری با هم در تشکیلاتی سراسری ومتحد،
۳- بدون بسط و گسترش پایه های توده ای این تشکیلات و اتحاد وسیعتر کلیه نیروهای متمایل به طبقه کارگر
۴- بدون ایجاد تشکیلات کادری آگاه کمونیستی یکی شده ویکپارچه، در درون این تشکلات،
پیروزی بر بورژوازی ایران با وضع جهانی کنونی و منطقه امریست بدور از واقعیات. هم اکنون جناحهایی از بورژوازی با یاری سرمایه جهانی در تدارک دست بدست شدن قدرت سیاسی با حفظ منافع طبقاتی خود هستند.
بحران ساختاری سیاسی و اقتصادی ایران و فرو ماندگی جناح حاکم و نا رضایی اکثریت عظیم مردم از این اوضاع شرایط را برای اینکار فراهم ساخته است. متاسفانه چپهای واداده و سوسیال دموکرات شده پرو نظام های پارلمانی اروپایی همان راهی که رهبری حزب توده پایه اش را ریخت، در اوضاع کنونی همراه اصلاح طلبان داخلی زمینه برای چنین تغییر فراهم می کنند. بعضی ها هم با دموکراتیک جلوه دادن برنامه های طبقه کارگر و مرحله به مرحله کردن انقلاب پیش روی، چنین می پندارند که طبقه کارگر را برای کسب قدرت سیاسی استراتژیک بهتر می توان، گام به گام مجهز کرد.
اما هیچ انقلابی را از پیش چگونگی تحولاتش را نتوان ترسیم کرد، ما هم چنین ادعایی نخواهیم داشت. وظیفه بررسی اوضاع با دقت ماتریالیستی، جمع آوری انبوهی از داده ها و از میان آنها کاه را از گندم جدا کردن، تبادل نظر و تحلیل مشخص کردن، با توجه به کل اوضاع جهان، منطقه و ایران می تواند ما را بهتر هدایت کند. از این منظر بگذارید اشاره ای گذرا به اوضاع افکنیم و در پرتو آن دقیقتر وظیفه کمونیست ها را در برابر این جنبش مشخص نمائیم.
اوضاع جهانی
اوضاع جهانی در تلاطم وهرج ومرجی ناشی از بحران ساختاری سرمایه قراردارد. ایست روسیه فدرال به ناتو که دوران محاصره وتجزیه بازهم بیشتر کشورش توسط قدرت های امپریالیستی ناتو به پایان رسیده است، نظم نوین جهانی آمریکایی را به چالش کشیده است. چالشی موثر در سطح جهانی که امپراتوری مسلح آمریکایی را که در پهنای جهان توانست بیش از سه دهه هر اقدامی را به رای خود از تجاوز نظامی مستقیم و غیر مستقیم، انقلابات مخملی و کودتا انجام دهد. اما ایست حاکمیت روسیه به ناتو با اقدام نظامی در اوکرائین و نزدیکی به چین و هندوستان لطمه سنگینی به این استراتژی جهانی آمریکا وارد کرده که در دور افتاده ترین و عقب افتاده ترین نقطه جهان تاثیر گذاشته است. تنها پوتین نیست که دست از التماس به غرب برای عضویت در ناتو برداشته و کل گاری جنگی ناتورا پس از افغانستان به گل نشانده بلکه کل سیاست جهانی آمریکا را برای ادامه هژمونی ابر قدرتی زیر سئوال برده است. بخصوص اینکه حزب کمونیست چین در کنگره بیستمش یکبار دیگر تاکید کرد در پی هژمونی بر جهان نیست و صد سال آینده را تماما و کاملا در خدمت ادامه انقلاب سوسیالیستی و ساختمان سوسیالیسم با توجه به شرایط مشخص چین می گذارد. این یک اوضاع کاملن تغییر یافته جهان است که پس از نیم قرن زمینه را برای گفته داهیانه مائوتسه دون فراهم ساخته است :
کشورها استقلال میخواهند، ملتهای ستمدیده جهان هم آزادی و هم استقلال را طلب می کنند و استثمار شدگان جهان که اکثریت عظیم میلیاردی را تشکیل می دهند علاوه بر استقلال، آزادی، انقلاب می خواهند چه بدون انقلاب نه استقلالی در کار است و نه آزادی.
اوضاع ایران
به جرات می توان گفت جنبش زن زندگی آزادی، شکوفایی خود را در عمل در بستر جامعه پر تلاطم ولبریز از تضاد ایران پیدا کرده است. ممکن است با الگو های شعاری تابحالی هم هماهنگ نباشد اما زنان کوبانی در عمل آنرا با یکپارچگی ملیت ها وقوم وادیان ومذاهب گونگون، با جرات سر به آسمان ها و از خود گذشتگی تا پای جان خلق کردند و همیشه باید به نام آنها وقهرمانی هایشان در برابر داعشی ها ثبت شود وبه یادگار بماند. در ادامه آن و در پیوندی ناگسستنی با آن جنبش، امروز سرزمین پهناورتر از کوبانی، تاریخی از ملیت ها، تمدن ها، ادیان وفرهنگ های متنوع همچون کوبانی است که شعار زن زندگی آزادی را به نیروی مادی زن ومرد جوان وپیشتازی تبدیل کرده وجهانی را در مدتی کوتاه در نوردیده است. جوانان شرکت کننده در این جنبش با اتکا به نیروی خود عمل می کنند وبا هرگونه وابستگی مخالفند، زندگی را با آزادی، شادی وآینده بهتر برای همه، گره زده اند وعلیه استبداد مطلقه دینی قیام کرده اند و در کلیه شعار هایشان این خواست رهایی را منعکس می کنند. پرسش سر دوراهی عیسا ست که باید پاسخ داد کجا میروی؟ آیا آنها انقلاب خواهند کرد؟ پاسخی سخت است، باید به آنها کمک کرد ویاری رساند تا پیروز شوند؟ پاسخی است ساده آری اما چگونه؟ پاسخش سخت، بغرنج و راهش تا پیروزی طولانی است . این جاست که گرایش استقلال در مقابل وابستگی ونوکری به بیگانه سر در میاورد ونقش تعیین کننده ای در تکامل اوضاع دارد. اینجاست که گرایش آزادی خواهی ملیت های تحت ستم، زنان ستمکش، به جزوی جدا ناپذیر از جنبش ستمدیگان واستثمار شوندگان در برابر قدرت سیاسی مشتی کوچک نظامی – بوروکراتیک تبدیل می شود و شکست وپیروزی انقلاب را تعیین می کند. استقلال، آزادی و سوسیالیسم، بر اثر درماندگی حاکمیت و انباشته شدن و لاینحل ماندن این سه تضاد اساسی در جامعه کنونی ایران در هم تنیده اند و در نتیجه تضاد بغرنج و مرکبی را به صورت تضاد عمده تشکیل میدهند. درک تاریخی این نکته وتوجه به مناسبات درونی این سه تضاد از مهمترین آموزش های هر دانشجوی سیاسی باید باشد. جامعه سرمایه داری ایران مدت هاست بطور عینی آبستن چنین انقلابی و حل تضاد عمده ی پیچیده سه تضاد اساسی است که وابستگی به قدرت های امپریالیستی، به ادامه ستم ملی وتبعیض در کلیه اشکالش و استثمار شدید ومضاعف توده های میلیونی کارگران و زحمتکشان خاتمه میدهد. بارها جنبش های تودهای برای این تغییر بزرگ اجتماعی از انقلاب مشروطیت تا بحال برخاسته اند وبی شک هربار که افتاده اند با دستاورد هایی برخاسته اند اما تا بحال به پیروزی نهایی نرسیده اند. جنبش کنونی در ادامه این راه پیمایی طولانی با چهره ای کاملن نوین است. جنبش زن، زندگی آزادی آغازی را کلید زده است که جنبش کارگری و سوسیالیستی ایران با تمام تجارب مبارزاتی طولانی خود آماده برای این تغییر بزرگ انقلابی نیست. امروز ما با جنبشی روبرو هستیم که در آن پرچم سرخی بلند نمی شود، کسی شعار _ کارگران و خلق های کشور ها متحد شوید را فریاد نمی زند،. زنان و جوانان همراه و همسو از کوبانی گرفته تا سقز و تهران و بیش از دویست شهر سراسر جهان برخاسته اند. وحدت و همبستگی را از مرز هفت آسمان و هفت شهر عشق گذرانده اند.
اما زن برایشان یعنی قیام علیه هزاران سال ستم، علیه دین و مذهب و زن ستیزی،
زندگی یعنی جامعه ای بدور از استثمار و ستم، خالی از جنگ و زندان و شکنجه و اعدام
و آزادی یعنی حق انتخاب پوشش و زندگی خود.
چگونه باید از منظر طبقاتی این جنبش را ارزیابی کرد؟
یکم
گرایشی درجنبش کارگری که به کمونیسم علمی برخوردی دگماتیک دارد، چنان تصور دارد که مبارزه طبقاتی وصف آرایی طبقاتی واقعا یک لشکر کشی فیزیکی دو طبقه بورژوازی و پرولتاریا ست که در نبردی میدانی می جنگنند وپیروزی وشکست همانجا و همان زمان با شکست یکی از طرفین معلوم می شود.آنها به بغرنجی این مبارزه تاریخی، بغرنج وطولانی، تضاد های فراوان عمومی ومشخص در زمینه های گسترش یافته اجتماعی، سیاسی، آموزه های علمی، تغییرات در محیط زیست و مهمتر خود نیروی های مولده عمیقن نمی پردازند. جبرگرایانی ضد مارکسیست اند که اندیشه هایشان هیچگونه سنخیتی با مادی باوری تاریخی و دیالکتیکی ندارد. پرولتاریا یی که مارکس از آن بعنوان گورکن سرمایه داری یاد می برد، در جریان تکامل وتحول نظام سرمایه داری بدنیا می آید، نافش به جفتش بنداست واز آن جامعه تغذیه می کند و رشد وتکامل می یابد. طبقه ایست که در جامعه بورژوازی شکل می گیرد و مجبوراست درروند تکاملی جامعه بورژوازی حاکم که منطبق با شرایط تاریخی واجتماعی هر کشور است در نبردهای پی در پی، آموزش ببیند و خود را سازمان دهد. روند مبارزه بیش از یک قرن طبقه کارگر ایران گواهی است برا ین واقعیت. کافی است سیر تکاملی بورژوازی ایران را مورد بررسی قرار دهیم تا ببینیم این پتیاره خوش خط و خال چگونه عمل کرده است. زمانی در پوشش ملی گرایی تنگ نظرانه پان ایرانیستی وزمانی دیگر شیعگری فتح جهان با شمشیر ذوالفقار علی. زمانی دست اندر دست این استعمارگر وزمانی دیگر برای ادامه سلطه در دست دیگری. این خود یکی از ویژگی های نیمه مستعمرگی ایران بوده که جزو نادر چند کشور جهان است – چین ، تایلند وایران – این گرایش با بزرگ جلوه دادن خطر امپریالیسم و نقش رسانه های پرو سرمایه داری در دفاع دروغین از آن، در برابر آن ایستاده و نبودش بر وجودش ترجیح میدهد.
دوم
گرایشی که میان دو صندلی نشسته، هنوز گیج میخورد و مترصد است ببیند جنبش به کدام سو میرود. از یک سو بدی اوضاع را میبیند واز سوی دیگر امیدی به تغییر ندارد. یکبار شاهد انقلاب شکست خورده ۵۷ بوده از انقلاب خیری ندیده و با انقلاب دیگری موافق نیست. میترسد همان داستان دوباره تکرار شود. تجربه های منفی یوروکمونیسم ورویزیونیسم خروشچفی وتسخیر دژ سوسیالیسم در اتحاد جماهیر شوروی از درون زمینه را برای چنین گرایشی فراهم کرده است. اینها از خیزش انقلابی پا برهنگان هراس دارند.
جنبش انقلابی توده ها بهترین آموزگاران این افرادند وبا رشد مدبرانه جنبش های مقاومت و کسب پیروزی آنها در نبردهای جلو رو، این جماعت را تدریجا بسوی انقلاب خواهند کشاند. ورود متشکل وسازمان یافته طبقه کارگر، طرح برنامه های سیاسی این طبقه برای حل بحران ساختاری کنونی جامعه، وحدت ویکی شدن طبقه کارگر وپیوند هرچه بیشتر جنبش کنونی کمونیستی با مبارزات کف کارخانه ها در جلب این نیروها بسوی انقلاب نقش مهمی دارد. تهیه برنامه انقلاب سوسیالیستی منطبق با شرایط مشخص جامعه فقر زده وگرسنه اکثریت مردم که هنوز بسیاری از مشکلات اولیه زندگی چون معیشت، بهداشت،.آموزش، محیط زیست، ستم به زن وملیت ها موجود ند، پذیرش آن قدم به قدم در عمل توسط توده ها، نقش تعیین کننده ای در موضع گیری آنها خواهد داشت.
سوم
گرایشی که با شوروشوق از این جنبش پشتبانی می کند، همراه می شود، برای بسط وگسترش آن در خدمت به هدف استراتژیک انقلابی بنیادی برای سرنگونی کل نظام سرمایه داری حاکم، درهم شکستن ماشین دولتی و جایگزینی اش با حکومتی شورایی در خدمت استثمارشدگان وستمدیدگان تلاش می کند. این گرایش اعتراض را در جامعه ایران علیه نظام حاکم به هر شکل برحق می داند. معترضان نه آشوبگر بلکه مبارز و از جان گذشته می دانند و با تمام نیرو ازآنها پشتیبانی می کنند وعلیه حاکمیت سرکوبگر تا آخر در این درگیری اجتماعی می ایستند.
کسانی که در این جنبش شرکت دارند، کارد به استخوانشان رسیده و در عمل نشان داده اند در پی سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی اند. مهمتر اینکه براین باورند که می توانند این خواست عمومی قاطبه مردم ایران راتحقق بخشند. به درستی کمونیست ها وکلیه نیروهای انقلابی از همان آغاز در شکل گیری وبسط وگسترش آن شرکت داشته در هر قدم به جلو با آن همراه بوده اند. جنبش زن زندگی آزادی توانسته راه گسترش خود را در بستر عینی اکثریت عظیم مردم، میان نیروهایی که از لحاظ طبقاتی طیفی را تشکیل میدهند پیدا کند.
خصوصیات این جنبش را بهتر بشناسیم و از دستاوردهای تاریخ ساز آن پشتیبانی کنیم
اولین خصوصیت آن از درد همگانی انسان ستمدیده جهانی برخاسته، اعتراضی است به عملکرد نیروی سرکوبگر جنایتکاری که قانون اسلامی حجاب اجباری نظام ولایت مطلقه فقیه را به اجرا در می آورد. قانونی که بر تفسیر روحانیت شیعه حاکم از قران و دیگر باور های ضد مردمی فرقه خود دارند. قانونی که تاروپود دیکتاتوری شیعگری را بهم تنیده است.
دومین خصوصیت آن اعتراضی است به دستگیری یک زن که حق پوشش از او سلب شده وبر اثر چنین تجاوزی به قتل رسیده، زنی که نمایندگی می کند از ستم مضاعف کلیه نظام های طبقاتی جامعه دیرینه بشریت، چرک وخون این مصیبت عظیم بشریت مرد سالار را هنوز برگرده با چماق گشت ارشاد می کشد. اعتراضی است به قتل زنی کرد جوان سقزی که داغ ستم ملی را بر پیشانی دارد . زنی است از خانواده مذهبی سنی که قرن هاست مورد ستم حاکمیت شیعه دوازه امامی قرار دارند.
سومین خصوصیت آن جهانی شدن، درنوردیدن مرزها ی بیگانگی ناشی از فتیشیسم نظام سرمایه داری و سیاست های امپریالیستی نفاق انداز و حکومت کن معروف به چرچیل پیر نژادپرست سفید پوست استعمار انگلیس و ایجاد پیوندی بس عمیقترو همبستگی میان زنان ومردان پیشتاز جهان در مبارزه علیه تبعیض جنسیتی وعمق بخشیدن به جنبش های سکتاریستی زنانه جدا از مردان وطبقه کارگرو یکی کردن کل جنبش جهانی توده ای علیه ستم به زن وبرای رهایی. جهانی شدن شعار زن، زندگی، آزادی ورنگ وبوی زنانه گرفتن خیزش های خیابانی در سراسر ایران واعتراضات وتظاهرات همسو ویکپارچه در بسیاری از کشورها با نظام ها وادیان وفرهنگ های متفاوت یکی دیگر از خصوصیات این جنبش است که بی شک در تاریخ مبارزه برای رهایی بشریت بعنوان دستاوردی بی نظیر ثبت خواهد شد.
این ها اشاره ایست کوتاه واجمالی به دستاوردهایی که در برنامه هر جنبش کارگری، ملی وجهانی جا دارد وبی شک درتقویت جنبش بزرگ و تاریخی کارگران ایران موثر خواهد افتاد. رادیکالیسم این جنبش زنان وجوانان در ایران ونقش پیشتازی آن در کشاندن موج روی موج، پای درعمل توده های بیشتر، یکی از اساسی ترین ومهمترین دستاورد های این جنبش است که دشمنان طبقه کارگر در ایران ودر سطح جهانی در برابرش ایستاده اند.
جمعبندی
خطری که این جنبش را تهدید می کند درست همین اتحاد و رقابت وتضاد جهانی طبقاتی حاکمیت ایران و سرمایه جهانی است. بغرنجی سیاست در ایران درست از وجود طبقات مختلف، مناسبات آنها با هم، وحدت وتضاد آنها در طول این تاریخ صد ساله بوده است که طبقه کارگر به عنوان یک آلترناتیو سیاسی واجتماعی عرض اندام کرده است. حزب رنجبران ایران با حرکت از جهان شمولی تئوری های مارکسیستی وتحلیل مشخص از جامعه ایران در سیاست عمومی خود روی دو پا حرکت کرده ومی کند. ایران بعنوان کشوری نیمه مستعمره در دوران طولانی استعمار اروپائیان بویژه دخالت مستقیم استعمارگران روس وانگلیس و تجزیه آن و بلاخره اشغال آن وسپس دوران صد ساله گذشته تسلط انحصارات سرمایه داری و تبدیل ایران به کشوری تک محصولی وگاو شیرده مواد خام کشورهای امپریالیستی با حاکمیتی وابسته به سرمایه جهانی بویژه امپریالیسم آمریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، کلیه جنبش های توده ای تنها هنگامی به ادامه انقلاب طولانی طبقه کارگر برای استقلال آزادی و انقلاب سوسیالیستی خدمت می کند که در سیاست عمومی طبقاتی، مبارزه علیه طبقه حاکم را از مبارزه علیه امپریالیسم جدا نکند وبا هشیاری مناسبات این دو نیرو ضد کمونیستی وضد طبقه کارگر را مورد مداقه قرار دهد. چنانچه تاریخ صد ساله جنبش کمونیستی وکارگری ایران را مورد بررسی قرار دهیم بخوبی می توان به این حقیقت پی برد که چگونه مبارزه درون جنبش بر سر تعیین مناسبات درست با این دو نیرو بوده است. امروز جنبش طبقه کارگر ایران و احزاب وسازمان هایی که خود را جزوی از این طبقه میدانند باید با هوشیاری کامل عمل کنند. جنبش همگانی کنونی از یک سو همانطور که در بالا تاکید شد از کف خیابان ها برخاسته، دستاوردهای بزرگی بسود سیاست طبقه کارگر برای رهایی دارد و رشد وتکامل آن زمینه را هر چه بیشتر برای پیروزی نهایی انقلابی طبقه کار گر فراهم می سازد اما از سوی دیگر با توجه به حاکمیت بورژوازی ایران و وابستگی تاریخی این طبقه به سرمایه جهانی باید احتمال همدستی این دورا در سرکوب مشترک این جنبش از نظر دور نداشت و برای آن تدارک دید. این سرکوب می تواند به شیوه های مختلف صورت گیرد . خطرناکترین و محتمل ترین سرکوب مخملی یعنی تسخیر دژاز درون است. بورژوازی ایران امروز در حاکمیت و در اپوزیسیون در مناسباتی پیچیده با امپریالیسم آمریکا قرار دارد، یکی در سازش با قبول ترم دیکته شده کاخ سفید است و احیای برجام ودیگری در خط براندازی و جانشینی.هردوی این اپوزیسیون بورژوازی بطور پیچیده ای در عین حال در برخورد به جنبش کنونی دست به عصا پیش می روند اما هر دو یک سیاست مشترک در برابرنیروهای مستقل کارگری و احزاب سیاسی طرفدار آن را دارند: جلو گیری از گسترش آن بسوی جنبش مستقل طبقه کارگر. بیخود نیست که دستگاه امنیتی ایران از چند ماه پیش رهبران سرشناس جنبش کارگری و معلملن را به اتهامات واهی دستگیر کرده و همچنان در زندان نگه داشته است.
محسن رضوانی – ۱۵ اکتبر ۲۰۲۲