شروع کردم به نوشتن، مثل هر آغازی در جستجوی یافتن پیش پرده ای بودم تا با خواننده مسیری را که طی خواهم کرد درمیان بگذارم. به سال های پس از شهریور بیست پرتاب شدم:
* اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، به زیر کشیدن رضا شاه وتبعید او به جزیره ای متروک در جنوب آفریقا،
* یاد اقدام ضد دموکراتیک محمد رضا شاه علیه دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی وقت، قهرمان زمانه خود در مبارزه با امپریالیسم انگلیس که خون مردم ایران رابه مدت طولانی مکیده بود، قیام پرشور و پیروزمند مردم در سی ام تیر ۱۳۳۱ برای باز گرداندن مصدق به نخست وزیری،
* یاد کودتای منحوس آمریکایی ۲۸ مرداد ۳۲ که بلاخره شاه و روحانیت به رهبری آیت الله ابوالقاسم کاشانی، دست در دست سیا سازمان جنایتکار جهانی آمریکا، توانستند حکومت مصدق را براندازند، وزیر امور خارجه دکتر فاطمی را دستگیر واعدام کنند و زمینه را برای یک سرکوب وقتل عام کلیه نیروها ی چپ و کمونیست فراهم سازند، یاد اعدام افسران وفادار به طبقه کارگر، یاد خسرو روزبه قهرمان زمانه خود
* یاد تیتر درشت روزنامه عصر تهران افتادم ” شاه رفت ” وداستان معروف ویلیام شوکراس تحت عنوان ” آخرین سفر شاه ” مردی که تا مرگش همچنان امیدش به آمریکا بود وهیچگاه بازماندگانش را آگاه نکرد که سزاوار یک دوست تمام عمری آمریکا نبود که همچون “یهودی سرگردان ” بیمار ودربدر و تنها بمیرد.
*اگر بر این سیر تاریخی سرنوشت حاکمانمان، روی کار آمدن خمینی و بیش از چهار دهه استقرار رژیم ولایت فقیه را هم اضافه کنیم آنوقت چه پاسخی می توان به پرسش ایران به کجا میرود می توان داد؟ آیا یکباردیگر سرنوشت ایران را امپریالیسم آمریکا تعیین می کند؟ آیا خامنه ای را هم مانند ظواهری از راه دور و با کمک اسرائیلی ها که مدعی اند تا بیت خامنه ای جاسوس کاشته اند ترور خواهندکرد؟ یا سرنوشت قزافی را برایش نوشته اند در گام اول امضای برجام و خم شدن قهرمانانه و سپس توطئه جنگ داخلی و تجزیه ایران ؟
پاسخ من با تمام اینهمه ناکامی های مردم وخیانت های نظام های حاکم منفی است. باور دارم
نه ایران دیگر چنین مسیری را نخواهد پیمود .این راه دیگر به بن بست رسیده وغروب سلطه ابر قدرت بلامنازع جهان فرا رسیده است. کارگران ایران نخواهند گذاشت جامعه بار دیگر بدست مشتی سرمایه دار استثمارگر، دزد ومافیا بیفتد. بگذارید مسیر گورکنان تاریخ را، این سازندگان واقعی تاریخ را که در قرن ۲۱ هرچه بیشتر برنقش و وزنه اجتماعی خود می افزایند وبه آگاهی تاریخی نجات دهندهی کل بشریت خود، هرچه بیشتر پی می برند، دنبال کنیم.از سلوک وسرنوشت پادشاهان وحاکمان گفتیم جا دارد از توده ها وکارگران ومسیردرخشان آزادی آنها هم شمه ای بگوئیم:
مسیر بردگان، رعایا وهیچ بودگان، بستر واقعی تکاملی جامعه است؛ کهن وشاید کهن ترین جوامع، که از قلمروضرورت به قلمرو آزادی همچنان به پیش رفته است.درست از این منظر است که سخت بر این باوریم سرنوشت ایران حتمن به دست توده ها وطبقه کارگردرپیشاپیش آن، رقم خواهد خورد.
قبل از ورود به اوضاع مشخص کنونی، خوبست از خود بپرسیم ایران این گربه هوشیار زمانه کیست و چیست که این روزها عشوهگر هر مجلسی است و کاخ سفید آمریکا، آنرا در لیست دشمنان خود گذاشته و در ردیف چین وروسیه بشمار میاورد و در این سالها ی طولانی با شدیدترین تحریم ها در صدد است حکومتش را به تسلیم در برابر خواست هایش وادارد یا اگر نشود با تجاوز مستقیم نظامی، انقلاب مخملی یا کودتا وشاید تواما آنرا بر اندازد؟
ایران کشوری باستانی و در گذرگاه استر تژیک سیاست جهانی
همه کشور های جهان طبعا ویژگی های ملی خاص خود را دارند و درست بخاطر آن در دوران تاریخی دولت- ملت نام کشوری بخود گرفته اند اما ایران قرن ها قبل از آن سرزمینی با مرزهای شناخته شده، حکومت های محلی و مرکزی تا وسعت اولین امپراتوری جهان بوده است .
قبل از اختراع دیگ بخار و صنعتی شدن انگلیس، چین، هندوستان وایران جزو پیشرفته ترین سرزمین های تولیدی جهان بوده اند و ایرانیان سهم بر جسته ای در تکامل تمدن بشری در کلیه زمینه ها داشته اند، به گفته هگل اندیشیدن در محدوده این سر زمین آغاز شده و جهش انسان شکارچی به انسان کشاورز که خود تحولی است بس عظیم در ایجاد جوامع بشری در همین منطقه آغازیده است. قنات زائیده اندیشه های اولین مهندسان جهان، در خدمت آبیاری مزارع کشاورزی در ایران قبل از میلاد ساخته شده است. ایران مردمانش قرن ها در منطقه وسیعی بدون هیچگونه بند وقیدی در رفت وآمد وگشت وگذار بودهاند، جهانی اند. تحقیقات علمی در این سال ها نشان میدهد یکی از قوم های پر رنگ و رو با سیمای جهانی اند، از آفریقایی گرفته تا هندواروپایی مخلوط دارند. برای قرن ها اقوام گوناگونی از یونانیان ورومیان گرفته تا اعراب ومغولان در آنجا رفت وآمد داشته وسکنی گزیده اند. برجسته ترین ویژگی اش که یادگاری تاریخی اجداد پرلتاریا ی ایران امروز است، قیام بردگان دردوران بردگی و قیام های دهقانی در دوران پیشرفته تر تولید کشاورزی است. طبق شواهد تاریخی اسپارتا کوس رهبر بردگانی که علیه امپراتوری روم قیام می کنند ایرانی بوده است. قیام های مزدکیان و زنگیان، خیزش های عظیم طبقاتی دوران سازی بوده که نقش تعیین کننده ای در تکامل تاریخی جامعه امروزی ما داشته وبه ویژگی های ایران امروز نام ونشان بازهم پررنگ تری داده است.
از این دوران باستانی که عبورکنیم و به دوران استعمار وامپریالیسم عصر کنونی برسیم بازهم ایران یکی از کشورهای ویژه جلوه می کند. در زمانی که قدرت های اروپایی همه قاره ها را به تسخیر خود در آورده اند. ایران با اینکه بخش هایی از آنرا در جنگ های طولانی روس ها وانگلیسها از آن جدا می کنند، اما همچنان بعنوان یک کشور می تواند خود را جمع وجور کند و باقی بماند. این مبارزه تاریخساز میان بود ونبود یک سرزمین باستانی و قدرت های تجاوز گر استعماری و امپریالیستی تا به امروز همچنان باقی است .
ایران معاصر در روندی سخت وبغرنج تکامل یافته است
۱
از میان ویژگی های گوناگون ایران شاید بتوان گفت اینست: از رومیان گرفته تا یونانیان، ازعربها گرفته تا مغولان وترک ها وازبک ها، از انگلیسی ها گرفته تا روس ها و در دوران معاصر امپریالیسم آمریکا برای تسلط بر این سرزمین و تجزیه آن تلاش کرده اند اما ناکام شده اند. درک این ویژگی برای جنبش کارگری وکمونیستی ایران دارای اهمیت است.
۲
دومین ویژگی حفظ هویت تاریخی یک سرزمین مشترک ملت ها، فرهنگ ها، مذاهب وآداب ورسوم مردمی اقوام در طی این سال ها بویژه در دوران معاصر جدالی دائمی بین دو شیوه تفکرمتضاد جریان داشته است: شیوه یک دست کردن، الگو برداری و کپی برداری از یک سو وشیوه حرکت از ویژگی های این جامعه تاریخی – فرهنگی، اندیشیدن مستقل وتلفیق اصول کمونیسم با شرایط مشخص. طبعا برای کشوری مثل ایران که سر راه کلیه تمدن ها وادیان جهان قرار گرفته و جامعه اش تنیده از ملیت ها، ادیان وقوم های گوناگون است آموختن از تجارب دیگران غنیمت بوده است ولی در دوران اخیر تلاش حکومت پهلوی ها برای پیاده کردن الگوی اروپایی و حکومت کنونی اسلامی برای پیاده کردن الگوی حجازی اسلامی چهارده قرن پیش، هرج ومرجی بوجود آورده که هماهنگی کل جامعه را بهم زده و جامعه را نه تنها از لحاظ اقتصادی و اجتماعی بلکه از لحاظ اخلاقی وفرهنگی به لبه پرتگاه واضمحلال کامل کشانده است. اما در برابر این گرایش های ضد مردمی، خوشبختی در اینست که حرکتی از پائین میان کارگران وزحمتکشان، دانشجویان ومعلمان همواره موجود بوده که با ملات همبستگی طبقاتی راه اندیشیدن با فکر خود، حرکت از شرایط مشخص ایران و توجه به مبارزات توده ها در کف خیابان ها را باز کرده است ونتیجه وثمره آنرا در شکست چهار دهه تلاش حاکمیت اسلامی که ایران را باردیگر اسلامیزه کند، شاهد هستیم.
۳
سومین ویژگی ایران ورود مارکسیسم به ایران، ایجاد تشکلات کارگری تاسطح سازماندهی تشکیلات متحد وسراسری کارگری وحزب کمونیست و استقرار اولین جمهوری سوسیالیستی در گیلان. در برابر آلترناتیو راه سرمایه داری و وابسته به امپریالیست ها از همان دوران انقلاب مشروطیت یک آلترناتیو که کارگران پرچم دارش بودند پا گرفته است و هر روز با رشد کمی و کیفی طبقه کارگر با نفوذ تر شده است. بورژوازی ایران در دورانی پا به میدان گذاشت که ابر قدرتهای اروپایی در پی گسترش نفوذ وتقسیم مجدد جهان بودند، آنها چنان توهمی داشتند که باهمراه وهمسو شدن با این قدرت ها می توانند ایران را چون اروپا کنند. نمایندگان سیاسی آنها هم چون پاندولی آویزان به این وآن سو بین این قدرت ها در نواسان بودند. در برابر این طبقه وبویژه خرده بورژوازی بوروکراتیک سیاسی، نظامی واداری و مذهبی حاکم، طبقه کارگر ایران راه مستقلی را برای تغییر ریشه ای جامعه طبق شرایط مشخص و خواست های اکثریت عظیم مردمان درپیش گرفته است. امروز این طبقه و کلیه جنبش های توده ای واجتماعی کلیه احزاب وسازمان های چپ وکمونیستی را به چالش کشیده اند، به آنها بپوندند، کمونیسم را طبق شرایط مشخص بکارگیرند و درستی و نادرستی مشی خود را در عمل به آزمایش بگذارند.
پیروزی آلترناتیو کارگری با هدف انقلاب سوسیالیستی حتمی است
اکنون به جایی رسیده ایم که با هم می توانیم به پرسش ایران به کجا می رود پاسخ دهیم. روشن است پاسخ به چنین پرسشی که تلاش کرده ایم بر اساس واقعیات و داده های صحیح باشد، محتاج موضع طبقاتی کارگری و شیوه تحلیل ماتریالیست دیالکتیکی است، زیرا رسیدن به حقیقت علاوه بر آمار درست و مکفی، احتیاج به موضع درست و شیوه تحلیل ماتریالیستی – دیالکتیکی کمونیستی دارد. برای مثال حزب ما که خود را جزوی از طبقه کارگر می داند واکثر کمونیست ها خیزش های نود و شش و نود وهشت توده ها را ستودند واز آن با دل وجان پشتیبانی کردند در حالیکه بورژوازی حاکم آنرا جنبش فتنه انگیزان و وابسته به بیگانگان نامید. بنابراین پاسخ ما به پرسش ایران به کدام سو می رود از منظر طبقه کارگر وتحلیل تاریخی ودیالکتیکی پدیده هاست: ایران بسوی انقلابی ریشه ای سوسیالیستی میرود ، چنین است نتیجه گیری ما – اما تحقق چنین انقلابی بی شک از روندی سخت و بغرنج و طولانی می گذرد. چرا چنین است؟ این از صف آرایی این دو آلترناتیو طبقاتی در جامعه کنونی ایران و اوضاع جهان برمی خیزد:
یکم – ناتوانی طبقه یورژوازی ایران و خیانت او به انقلاب دموکراتیک
ما در این زمینه بارها توضیح داده ایم که چگونه بورژوازی ایران شریک غارت گری های سرمایه داری جهانی عمل کرده است و بحران کنونی سرمایه داری ایران درست از دنباله روی سرمایه داری جهانی و پیاده کردن سیاست نئولیبرالیستی است. دست بدست شدن قدرت سیاسی از یک آلترناتیو بورژوازی به آلترناتیو دیگر، زیر هر رنگ ولعابی – ملی، ملی – مذهبی و اسلامی در این صد ساله، نتیجه ای جز وابستگی اقتصادی، استثمار شدید توده ها و غارت منابع طبیعی ایران را نداشته است. آگاهی به این واقعیت تاریخی و رشد مبارزات کارگران، جنبش های اجتماعی را به مبارزه برای یک تغییر ریشه ای ضد نظام سرمایه داری سوق داده است. براین باید بحران ساختاری سرمایه جهانی را هم اضافه کرد.
دوم – فروماندگی ودر ماندگی دولت ولایت فقیه
چهار دهه سلطه ی بلامنازع روحانیت ودارودسته ی فدائیان اسلام نوع خمینی زیر نام جمهوری اسلامی بر اثر گفتار دروغ وپوچ وکردار ضد مردمی وضد کمونیستی، همراه با زوروشکنجه واعدام به پایان رسیده است. تضاد فرقه ها ی درون حاکمیت با یک دست کردن حکومت توسط خامنه ای به آتش زیر خاکستر تبدیل شده، فساد چنان در تارو پود نظام اسلامی تنیده شده که بوی تعفنش سراسر ایران را فرا گرفته است. یک دست کردن حکومت هم تاثیر همچنانی در روند فروماندگی نظام بوجود نیاورده است. مافیای قدرت اقتصادی ایران که مشتی کوچک را تشکیل میدهند ماهیتا سفته خوار و درپی غارت وچپاول اند. امروز اکثریت عظیم مردم دیگر از نظام ولایت فقیه گذر کرده اند و خواهان سرنگونی آن هستند. “اصلاح طلب، اصول گرا، دیگر تمام شد ماجرا” به شعار عمومی تبدیل شده است.
سوم – گسترش نیروی عظیم کارگری وهمسویی کلیه جنبش های توده ای
درآن سوی موازنه نیروهای طبقاتی، طبقه کارگر ومتحدان نزدیکش هر روز بیش از پیش در سرنوشت جامعه کنونی، نقش می آفرینند. قطبی شدن جامعه بین اکثریت عظیمی از ستمکشان واستثمار شوندگان ومشت کوچکی ستمگر مرتجع و فاشیست، زمینه عینی را برای به ثمر رساند انقلابی اجتماعی فراهم ساخته است. در دو دهه گذشته با تما م سرکوب ها ودستگیری ها، کارگرا ن همچنان به امر سازماندهی خود دل بسته اند، جنبش های اجتماعی بر دامنه گسترش خود افزوده و سیر تکاملی آگاهی طبقاتی همچنان در حال رشد است. طبقه ای وسیع وگسترده، در مقابل طبقه ای کوچک، کارگر دربرابر سرمایه دار، نظام سرمایه داری اسلامی نئولیبرالیستی، در برابر نظامی اجتماعی، سکولارودموکراتیک یعنی سوسیالیستی قد علم کرده اند. این تحولی است بزرگ، تاریخی، اجتماعی وسیاسی. نشانی از پیوندی بیش از صد سال از تئوری های مارکسیستی با جنبش کارگری ایران دارد.
چهارم – ورشکستگی کامل ایدئولوژی دینی اسلامی و دموکراسی امپریالیستی
انقلاب بهمن پنجاه وهفت در ایران یکی ازچند حوادث نادر توده ای جهان محسوب می شود. حرکتی بود از پائین جامعه که کارگران بویژه کارگران بخش صنعتی اقتصاد ایران در آن با اعتصاب خود نقش مهمی را در پیروزی ایفا کردند. اما امپریالیسم با دخالت گری مستقیم جاسوسان و عواملش قادر می شود مرتجع ترین بخش مخالفان رژیم شاه را به قدرت برساند. این اولین بار نبود که روحانیت در ایران قدرت سیاسی را کاملن تصاحب کرد، از دیر باز حتا قبل از اسلام، روحانیت در سیاست دخالت گر بوده است. اما این بار سید با چراغ آمده بود تا با خدعه به گفته خودش برد کا لای بیشتر. خمینی به قدرت بلا منازع تبدیل شد و نه تنها آرزوی فتح قدس را در سر پروراند، بلکه ایرانی با امت اسلامی و شیعه گرا را می طلبید. ذهنیگری بازهم شکست؛ چنین است منطق مرتجعان جهان. نتیجه آن پس از چهار دهه جنگ وکشت وکشتار، شکنجه وزندان واعدام شکست کامل حاکمیت روحانیت، رد امت، حجاب اجباری ونظام ولایت فقیه است. امروز ایران به یکی از سکولار ترین کشورهای منطقه تبدیل شده است.
پنجم – گرایش وحدت طلبانه میان احزاب وسازمان های چپ وکمونیستی ایران
با رشد وگسترش جنبش کارگری ودیگر جنبش های توده ای در ایران در دو دهه اخیر شرایط برای یکی شدن احزاب وتشکل های مارکسیستی هر روز بیشتر فراهم می شود. آموزش های شاهرخ زمانی در امر سازماندهی سه گانه کارگری نقشی در جهت همسویی و وحدت نیروهای چپ داشته است. بسط وگسترش دموکراسی درون حزبی، نقد نظرات دگماتیستی والگوبرداری، نقد ریشه های فردگرایی خرده بورژوازی طبقه کارگر را در مرکز فعالیت های آنها قرار داده و ایجاد حزب پیشرو پرولتاریایی، وحدت نیروهای چپ و کمونیستی را با جنبش کارگری پیوند زده است.
ششم – گرایش جهانی علیه سرمایه داری وامپریالیسم ورشد آلتر ناتیو کارگری سوسیالیستی
بحران ساختاری سرمایه داری، شکست های کلیه جنگ های نیابتی امپریالیستی، بحران بی سابقه محیط زیست که بود ونبود کره زمین را زیر سوال برده است، ناتوانی نظام سرمایه داری برای مقابله با درد وآلام جهانی بشریت، درد همگانی چون کوید نوزده و….تضاد بین مالکیت انحصاری مشتی کوچک که هر روز بر ثروتشان افزوده می شود و لشگر میلیاردی استثمارشوندگان وستمکشان که در چرخ اجتماعی تولید نقش تعیین کننده دارند، رشد جنبش های کارگری سوسیالیستی وتوده ای را هر روز بیش از پیش نیرو می بخشد. همبستگی کارگری وجنبش های توده ای باردیگر در حال انسجام بیشتر است .
جمعبندی
پیروزی طبقه کارگرانقلاب سوسیالیستی و کمونیستی حتمی است اما دشمنان آن هنوز نیرومند وسر سختند و به آسانی صحنه را ترک نخواهند کرد. در سمت طبقه کارگر هنوز برای مقابله با این دشمن جهانی کار هست که باید انجام شود، هزاران کا ر ما را برای انجامشان فرا می خوانند، همین امروز فردا خیلی دیر است.
***
بر ماست که بعنوان گردانی از لشگر جهانی پرولتاریایی ایران در صفی متحد برای بسط وگسترش وسازماندهی جنبش کنونی کارگری ایران تلاش کنیم و تمامن و کاملن خود را وقف پیروزی انقلابی طبقه کارگر، گورکن سرمایه داری کنیم.
برماست در صفی متحد برای بسط وگسترش کلیه جنبش های توده ای مطالباتی کوچک وبزرگ مبارزه کنیم و تشکیلات سراسری و یک پارچه زنان ومردان ستمکش و استثمار شونده را بوجود آوریم.
برماست در پیوند با طبقه کارگر، با حرکت از نکات مشترک نیروهای چپ وکمونیست را برای ایجاد حزب پیشرو طبقه کارگر مبارزه کنیم.
محسن رضوانی مرداد ماه ۱۴۰۱
افرین، کوتاه و اگاه دهنده.
در پخش این مقاله در ایران بکوشید.
موفق و پیروز
توصیفات رفیق رضوانی از تاریخ ایران باستان و عطف ماسبق کردن هویت ملی که اساساً مسئله ای مدرن است به گذشتۀ بسیار دور و صحبت کردن از مسائلی که به هیچ عنوان وجه ملی و ناسیونالیستی ندارند و در بیانات رفیق ما همچون افتخارات ملی مطرح شده اند، از ارتباط دادن تحولاتی که قرنها و هزاران سال قبل از تشکیل جوامع ملی رخ داده اند تا ادعای گزاف و مضحک مبنی بر اینکه “طبق شواهد تاریخی اسپارتا کوس رهبر بردگانی که علیه امپراتوری روم قیام می کنند ایرانی بوده است”! همگی رونویسی خامدستانه ای از تصور عظمت طلبانه-ارتجاعی از تاریخ است که ناسیونالیست های آریایی و ایرانی متصل به بدنۀ رژیم پهلوی و سپس جمهوری اسلامی جعل کرده اند و ظاهراً تنها نوآوری رفیق مارکسیست ما در این میان پاشیدن رنگ سرخ به این قرائت جعلی ناسیونالیستی و سرهم کردن دستاوردهای طبقاتی ذیل این هویت ملی جعلی بوده است. امیدوارم رفیق گرامی ما دربارۀ مفاهیمی مانند ملیت، ناسیونالیسم، هویت ملی/قومی، شکافهای هویتی قبل از آغاز عصر جدید، سرکوب های شدید و وحشتناک مذهبی و ملی که در برخی موارد در لرستان و کردستان تا پای ژینوساید هم پیش رفته تحقیق کنند و اینچنین به دام قرائت «ازلی گرایانه» از ملیت و ناسیونالیسم نیفتند و متوجه باشند که ناسیونالیسم همچون پدیده ای مدرن چیزی به جز «برساخت» و ایجاد احساس تعلق مشترک نیست و آن هم برساختی که در نهایت بنا بر سرنوشت همۀ اشکال وحدت بخشی هویت طلبانه از برطرف کردن «شکاف»های خود ناتوان بوده و خواهدبود و بهتر است بگوییم هیچ هویت ناگسسته و یکپارچه ای از بنیاد امکان تحقق نداشته و ندارد. در هر صورت اینچنین پیوند برقرار کردن میان دوره های تاریخی گوناگون و بدون گسست وانمایاندن آن به قصد ایجاد قرائتی ملی از تاریخ کاری بود که اعلیحضرتان و مقامات معظم هم در انجام موفقیت آمیز آن شکست خوردند، تا چه برسد به کمونیستی که از اساس باید کیلومترها با چنین نگاهی به تاریخ فاصله داشته باشد و تاریخ را بر اساس مسائل دیگری بسنجد و هر آن به برساختی بودن و مجازی بودن هویت از هر قسمش آگاه باشد و طبیعتاً مرز خود را با قرائت ناسیونالیستی از تاریخ حفظ کند. امیدوارم رفیق رضوانی و حزب رنجبران ایران نیز که سابقۀ مبارزه با دو رژیم بورژوا-ناسیونالیست را در کارنامه شان دارند، از رنگ آمیزی روایت رسمی کلان از آنچه با نام تجاری «تاریخ ایران» به بازار عرضه شده اجتناب کرده، با مطالعۀ بیشتر متونی که به ویژه پس از فروپاشی رژیم هویت گرای ناسیونالیست باستانگرای پادشاهی در ایران امکان نگارش یافته و انتقاداتی بی سابقه را به تاریخنگاری ملوکانۀ فارشیعیستی وپیوسته انگاری هویتی وارد آورده، نگرش خود را دربارۀ تاریخ تصحیح کرده و درک خود را از گسستگی و چندگانگی تاریخ تعمیق بخشند.