جنگ اوکرائین به آوارگی نزدیک به ۴ میلیون نفر (آمارها مختلف هستند) انجامید که این فقط یکی از پیآمدهای آن است. این جنگ خرابی های زیادی در تاسیسات نظامی ، زیر ساختارها و خانههای مسکونی بجای گذاشته است و بسیاری از روابط اجتماعی را با دگرگونیهای عمیقی روبرو کرده است. بطور مثال از بین ۴ میلیون نفری که کشور خود را ترک کردهاند؛ اکثریت آنها به کشورهای غربی و اقلیت آنها به روسیه رفتند. تا اینجا قضیه هیچ نکته جدیدی در رابطه با پیآمدهای یک جنگ اتفاق نیافتاده است. اما با ورود پناهندگان اوکرائینی به غرب و برخورد کشورهای غربی به آنها؛ معلوم شد که تفاوت عظیمی در دیدگاههای امپریالیستهای غربی نسبت به پناهندگان اوکرائینی و آسیائی و آفریقائی وجود دارد. در حقیقت این پناهندگان اوکرائینی هستند که از بخشی از حقوق بینالمللی پناهندگان برخوردار شدند. اما دیگر پناهندگانی که از جنگ در کشورهای خود فرار کرده اند ماهها در اردوگاهها در چادرها زیر بارانهای سیل آسا تا گرماهای جهنمی مجبور هستند بمانند؛ مورد تحقیر، تجاوز و سوء استفادههای گوناگون پلیس کشورهای اروپائی قرار بگیرند؛ از حقوق پناهندگی نه تنها برخوردار نشده بلکه آنها بارها مورد شلیک مستقیم قرار گرفته و یا به غرق شدن در دریاها دچار شدند و هزاران نفر به هلاکت رسیدند. کشورهایی که پناهندگان اوکرائینی را بدون هیچ قید و شرطی پذیرائی کردند، حاضر به رسیدگی به پروندههای چندین ساله پناهندگان دیگر کشورها نشدند. این برخورد دوگانه ( استاندارد دوگانه ) در همه زمینهها از جمله پناهندگی به چه نتایجی می انجامد.
همانطور که می دانیم اخیراً کشورهای غربی و بویژه بعد از شروع جنگ اوکرائین سعی کردند که “متحدا” با آمریکا موضوعی تهاجمی علیه کشورهای مخالف خود در پیش بگیرند. در حقیقت آنها با بهره گیری از تحریم شدید اقتصادی برخی کشورها از جمله روسیه، ایران، سودان، زیمبابوه و….. جنگ اقتصادی را با روسیه به مثابه یکی از کشورهای پرقدرت اقتصادی که ابعاد بینالمللی دارد شروع کردهاند. سرگرم کردن روسیه در جنگ اوکرائین این امکان را به کشورهای امپریالیستی می دهد که بدون مانع سیاست جهان تک قطبی را جلو ببرند. و در مرحله دوم چین را با رکود اقتصادی مواجه کنند. این طرح اقتصادی و سیاسی که مدتها دربارهاش گفتگو میشود؛ امروز روی میز برنامه ریزان غرب است. این روند جدا از روند درگیریهای شدید نظامی، جنگهای نیابتی، توطئهها و جاسوسی در سطح شرکتهای معظم اقتصادی و مالی به لحاظ انسانی باعث آوارگی بازهم بیشتر مردم کشورهای تحت سلطه و پیرامونی خواهد شد. در گذشتههای نه چندان دور؛ آوارگی معمولا ناشی از جنگ بوجود می آمد. اما اینک که اقتصاد هر چه بیشتر بینالمللی شده است، سرمایهداری کشورهای امپریالیستی بیشتر به نیروی کار ارزان احتیاج داشته و عمدتا آنرا از طریق سیستم پناهندگی تهیه می کنند. سیاست فوق دو تاثیر همزمان را از خود بجای می گذارد؛ واحدهای تولیدی که طبقه کارگر بصورت متشکل در آن کار می کند را از بین برده و جامعه را تابع تولیدات سرمایههای بزرگ بینالمللی کرده و نیروی متشکل کارگری را از هم پاشیده و کارگران را از محیط کار و اجتماعی خود جدا کرده و در محیطی جدید، نیروی کار را بطور عمده در کارهای خدماتی و شرکتهای کوچک بکار می گمارد. قبلا برای سرمایهداری نیروی کاری که تحت عنوان پناهنده وارد کشور پناهنده پذیر می شد؛ سطح سواد و تخصص معیار اصلی برای پذیرش نیروی کار نبود. ولی با رشد تکنولوژی و آی تی؛ تخصص و سطح سواد متوسط به بالا و اضافه شدن برخی دیگر از معیارها پذیرش نیروی کار را سخت کرده است بویژه که برخی از کشورهای پناهنده پذیر خود دچار بحران اقتصادی هستند. در عین حال سختتر کردن شرایط پناهندگی کشورهای فقیر را از نیروی متخصص خالی کرده و اجازه رشد اقتصادی به آنها نمی دهد آنهم به این دلیل که نیروی کار غیر متخصص معمولا از فیلترهای نیروی کار برای گرفتن حق پناهندگی بسیار سختتر گذر می کنند.
اوکرائین در زمان اتحاد شوروی یکی از مراکز اصلی صنعتی و دانشگاهی بود. به همین دلیل از نیروی کار با سطح بالای دانش به روز شده برخوردار است. موقعیت جنگ موهبتی بود که کشورهای غربی این نیروی کار آماده را با کمال میل ولی تحت عنوان پناهنده و صد البته کمکهای انسان دوستانه؛ بپذیرند. این پناهندگان مانند سیبهای آمادهای هستند که در دامن میوه چین می افتند.
با توضیحات بالا می توان دریافت که سه دلیل عمده در پذیرش پناهندگان اوکرائینی به صورت کاملا نابرابر با دیگر پناهندگان وجود دارد. اول کشاندن تمایلات سیاسی اوکرائین به سوی غرب، دوم وجود پناهندگان متخصص بسیار بیشترو نهایتاً، نژادپرستی بعلت سفید بودن آنها.
البته جایگزین و مستقر کردن چند میلیون نفر در اروپا بصورت همزمان بدون توافق و برنامه ریزی قبلی نمی توانست با امکانات رفاهی بالا؛ صورت بپذیرد. اما طولی نخواهد کشید که نسل اول پناهندگان اوکرائینی خواهند فهمید که “علی آباد هم شهر نیست” و آسمان هر جا روی همین رنگ است.
آنها بزودی با این واقعیت روبرو خواهند شد که در کشورهای جدیدشان قوانین نابرابری در حق شان روا میشود؛ از دستمزد کمتری برخوردار هستند، بطور دائم بایستی به دنبال کار بگردند؛ کارفرما سعی می کند که آنها را به کارهای پستتر و دستمزدهایشان را با پولهای سیاه پرداخت می کند؛ قادر به زندگی مدل ایدهآل و رویائی که در تبلیغات مدیاهای غربی نشان میدهند؛ نیستند. دارای بحرانهای خانوادگی بیشتری خواهند شد؛ از جامعه جدید بصورت وسیعی بیگانه هستند و پذیرششان به عنوان شهروند جامعه جدید فقط یک پاسپورت نخواهد بود.
اما وضعیت پناهندگان جهان یا بهتر است بگوئیم نیروی کار ارزان از زمان جنگ سرد به یک سنت بهره کشی از پناهنده به عنوان نیروی کار ارزان در کشور خود علاوه بر استفاده از کارگران کشورهای پیرامونی؛ تبدیل شده است. سیال شدن نیروی کار یعنی کارگران؛ در ابعاد وسیع جهانی امکان خالی کردن نیروی متخصص و ماهر را از کشورهای فقیر به سوی کشورهای ثروتمند سهل الوصول کرده و با این کار اقتصاد کشورها را به ویرانی و وابستگی کامل می کشاند. گذشته از آن پرتاب بخشی از نیروی طبقه کارگر از محل کار و زندگی؛ قدرت طبقه کارگر در سازماندهی را کاهش داده و اجازه نمی دهد که چالشهای طبقاتی بصورت طبیعی آن در جوامع جریان بیابد.
آخرین آمارهای جهان تعداد پناهندگان جهان را ۸۴ میلیون نفر اعلام کرده است که با آمارهای واقعی بسیار متفاوت است. تعداد آنها بر اساس تعداد جمعیت و سطح رشد اقتصادی و ثبات سیاسی متغیر است. با هم نگاهی به آمار پناهندگان جهان بیاندازیم تا ابعاد فاجعه نیروی کار سیال کارگری جهان را بهتر دریابیم
تعداد پناهندگان جهان قبل از جنگ اوکرائین بر طبق آمار سازمان ملل سال ۲۰۲۰ میلادی ۸۰ میلیون نفر بود. در آن سال چندین بار در اردوگاههای پناهندگان آتش سوزی عمدی و غیر عمدی اتفاق افتاد که به مرگ دهها تن منجر شد.
* این تعداد در ده سال گذشته ۱۴ میلیون نفر افزایش را نشان می دهد آنهم در شرایطی که سالیانه بسیاری از پناهندگان با مستقر شدن در کشورهای جدید از تعدادشان باید کم می شد.
*سرمایهداری برای مقابله با بحران و جلوگیری از افت درصد سود؛ احتیاج به کاهش نیروی کار ارزان و جوان با بهره گیری از تکنولوژی و کاهش دستمزدها دارد. تکنولوژی و نیروی کار سیال و ارزان به عنوان پناهندگان جهان به هر دوی این احتیاج سرمایهداری در امر رقابت و بحران جواب داده است.
بهررو یکی از پی آمدهای سرمایهداری سیر حرکتی نیروی کار ارزان از کشورهای پیرامونی به سوی کشورهای متروپُل سرمایهداری است. برعکس کسانی که رشد جمعیت را مانعی برای رشد جوامع و آلودگی محیط زیست می دانند؛ سرمایهداری امپریالیستی بدون توجه به موانع از جمله آلودگی محیط زیست بدون وقفه به رشد جمعیت که رشد نیروی کار و تجمع سرمایه را به دنبال می آورد (فقیر شدن جامعه هیچ مغایرتی با شاخصهای سود را نشان نمی دهد) ادامه می دهد. اینک جنگ اوکرائین بخشی از طبقه کارگر جهان همچون عراق و افغانستان را دچار سرکوب و آوارگی کرده است. آوارگی و درهم شکسته شدن جامعه اوکرائین که می توان گفت با حمله نازیستها به اتحادیههای کارگری و کشتن دهها نفر و ممنوعیت حزب کمونیست در ۲۰۱۴ و حوادث میدان شروع شد؛ باعث بدتر شدن مبارزات طبقه کارگر شده است. از یک سو جامعهای در حال جنگ و ویرانیهای گسترده و از سوی دیگر حکومتی فاشیستی؛ بدون راه حل برون رفت. جامعه اوکرائین یکی از مشکلاتی را که بعد از جنگ در پیش پای خود دارد، بازگشت پناهندگان به کشور و بازسازی سازمانهای کارگری از جمله احزاب و اتحادیههای کارگری آن است. بدون تقویت حضور پرقدرت جنبش کارگری در جهان کنونی هیچگونه تحولی حتی با بزرگترین فداکاریهای تودهها، لزوما نه مترقی و نه منجر به رهایی بشریت از ستم و استثمارخواهد شد. این وظیفه تنها در سوسیالیسم قابل تحقق خواهد بود.
مهران پیامی
۱۴۰۱ ه.ش