وپابلو نرودا عاشقانهترین پیاماش را به استالینگراد تقدیم کرد:
بوی دریای پر تلاطم را برایم نگهدار
و تفنگی
و تیغۀ گاوآهنی.
همه را با من به خاک بسپار
با خوشهای سرخ از گندم زار،
تا همه بدانند
بی هیچ شبه ای
که با عشق تو جان دادم و تو عاشقم بودی
هر چند در آغوشت نجنگیدم
اما این نارنجک تیره فام را پرتاب کردم به افتخار تو
این عاشقانه را
بگذارید قبل از پرداختن به نقش تاریخی مقاومت استالینگراد اشارهای به آنچه در آن دویست شبانه روز تا بین هفدهم ژوئیه تا دوم فوریه اتفاق افتاد اشارهای کنیم:
بالای یک میلیون شهروند اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی جان خود را در این روزها در نبردهای پی در پی از دست دادند
وسعت میدان جنگ به صد هزار کیلومتر مربع رسید
در زمانهایی بیش از دو میلیون نفر با دوهزار تانک، بیش از دوهزار هواپیما تا 26 هزار سلاح سنگین و سبک از هر طرف در نبرد شرکت داشتند.
در اطراف استالینگراد شورویها پنج ارتش دشمن را شکست دادند- دو ارتش مجهز آلمان، دو ارتش رومانی و یک ارتش ایتالیا.
نبرد استالینگراد از نظر طول مدت و شدت نبرد، از نظر تعداد افراد و تجهیزات نظامی شرکت کننده، در آن زمان از تمام نبردهای تاریخ جهان پیشی گرفت. با توجه به نتایج، این نبرد نیز از تمام نبردهای قبلی پیشی گرفت. نیروهای آلمانی فاشیست بیش از ۸۰۰ هزار سرباز و افسر و همچنین تعداد زیادی تجهیزات نظامی، سلاح و تجهیزات، کشته، زخمی، اسیر را از دست دادند.
در طول نبرد استالینگراد، ۱۴ خلبان نظامی شاهکار جاودانه کاپیتان نیکولای گاستلو و خدمهاش را تکرار کردند همه آنها هواپیمای سوزان خود را به انباشته تجهیزات دشمن فرستادند. شوروی سوسیالیستی توانسته بود قهرمانانی را تربیت کند که تمام و کمال خود را برای در هم شکستن تجاوزات جنایتکارانه سرمایهداری فاشیستی که از همان روز استقرار قدرت سیاسی پرولتاریایی به دشمنی با آن برخاسته بودند، فدا کنند. قهرمانان استالینگراد هرگز فراموش نشدهاند با اینکه حاکمان نوکیسه بعد از مرگ استالین نام استالینگراد را به ولگاگراد عوض کردند اما هنوز مردم از استالینگراد نام می برند.
بخاطر فداکاریهای درخشان انجام شده در طول نبرد استالینگراد، به 120 سرباز و افسر عنوان قهرمان اتحاد جماهیر شوروی اعطا شد، بیش از 750 هزار نفر مدال “برای دفاع از استالینگراد” را دریافت کردند که در 22 دسامبر 1942 (از جمله هر دو پرسنل نظامی و غیر نظامی) شهر استالینگراد در 1 می 1945 عنوان افتخاری شهر قهرمان را دریافت کردند و در میدان جان باختگان درختی (صنوبر) وجود دارد که تنها درختی بود که توانست در بخش مرکزی شهر زنده بماند. این یک بنای تاریخی، شاهد زنده نبرد استالینگراد است
اما پیروزی نبرد استالینگراد ادامه انقلاب اکتبر است و نتیجه مبارزه تاریخی دو طبقه؛ طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار جهانی و دو نظام اجتماعی سرمایه داری و سوسیالیسم است. نبرد استالینگراد ادامه حمله کلیه ارتشهای سرمایهداری اروپاست که پس از پیروزی بلشویکها به پشتیبانی روسهای سفید برخاستند اما شکست خوردند و مجبور شدند موقتا تن به استقرار یک قدرت سیاسی بلشویکی بدهند. اما سرمایهداری انحصاری امپریالیستی شده اکنون نه تنها اشتیاق به گسترش دارد بلکه طبق نتیجه گیری داهیانه لنین گرایش به سرکردگی و ابرقدرتی دارد. در مراکز قدرت امپریالیسم انگلیس و دو امپریالیسم تازه رشد کرده در اواخر قرن نوزده آمریکا و آلمان مبارزه شدیدی برای سرکردگی بوجود می آید. هر سه اینها روی یک نکته توافق دارند تجزیه امپراتوری روسیه. هر سه آنها براساس تحلیلهای ژئوپلیتیکی (جغرافی گرائی قدرت سیاسی) براین عقیده اند که هر قدرتی که روسیه را داشته باشد آقای جهان می شود و جهان را می تواند بخوبی اداره نماید. جهانبینی و سیاست ژئوپلیتیکی که تا امروز در راس سیاستهای کشورهای امپریالیستی قراردارد و جنگ امروز در اوکرائین را باید در چارچوب همین نظریه مورد بررسی قرارداد.
فاشیسم و نازیسم یک پدیده بحران سرمایهداری است و سیاستی است برای گسترش قدرت سیاسی در سراسر جهان و رسیدن به سرکردگی امپریالیستها آمریکا و انگلیس از پس از جنگ دوم بیش از آلمان هیتلری در سراسر دنیا جنایت کردهاند اما همچنان افکار عمومی جهان را بسوی پل پت و استالین سوق دادهاند همچنان که امروز در اوکرائین خود را فرشته نجات مردم اوکرائین جلوه میدهند و برای تجزیه روسیه پوتین را به یک پول سیاه تبدیل می کنند.
بحران ساختاری سرمایهداری از سال ۲۰۰۹-۲۰۰۸ انحصارات را به سیاست راست افراطی سوق داده است نئوفاشیسم قدم به قدم جای نئولیبرالیسم را می گیرد. در برابر این اوضاع تغییر یافته باید سیاستهای امروزی و طبق اوضاع مشخص کنونی را پی ریخت. تجربه نشان میدهد شرکت در سیاستهای عینی جهان امپریالیستی، بلوک بندیهای آنها و زد و بندهای غیر اصولی در آخرین تحلیل به ضرر امر انقلاب و طبقه کارگر تمام شده است. رشد سرمایهداری در سراسر جهان، شکاف هر روز بیشتر بین مشتی کوچک صاحبان سرمایه و تودههای وسیع مردم جهان و بحران عمومی محیط زیست که بشریت را به لبه نابودی کشانده است شرایط مادی و عینی را برای آلترناتیو کارگری و انقلاب سوسیالیستی هرچه بیشتر فراهم ساخته است. تنها یک را ه، یک طبقه، یک جهانبینی می تواند بشریت را نجات دهد: طبقه کارگر، سوسیالیسم.
وفا جاسمی